بازگشت تزارها ، امپراطوری ها و پادشاهان
نظامهای اقتدارگرا از دموکراسی به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف شخصی خود استفاده میکنند دیدگاهی از #رفیق_خوری همزمان با سقوط اتحاد جماهیر شوروی و فروریختن دیوار برلین و همزمان با آغاز پدیده جهانی شدن، تئوریهای تازهای در عرصه سیاست و فرهنگ ظهور کردند که از جمله آنها میتوان به تئوریهای پایان تاریخ، پایان ایدئولوژی و پایان جغرافیا اشاره کرد. اما نهتنها هیچیک از موارد یادشده به پایان نرسیدند، بلکه دو دهه بعد از ظهور این تئوریها، مردمفریبی نیز بخشی جداناپذیر از ایدئولوژی شد. واقعیت این است که در پایان قرن ۲۰، جهان به جای اینکه وارد قرن ۲۱ شود، بیشتر به قرن ۱۹ بازگشت. زیرا روند دموکراسی بعد از گسترش سریع، به کندی گرایید و نظامیگری و مسابقه تسلیحاتی بر توسعه و رفاه پیشی گرفت. افزون بر آن، تمایل به داشتن «زمامداری قوی» که دولت و قدرت در شخص او خلاصه شود، نیز قوت گرفت. توجیه علمیاش هم این بود که یک زمامدار قوی میتواند در شرایط بحران، سریع تصمیم بگیرد و کشور را از بحرانها و چالشها هرچه زودتر نجات دهد. برخلاف نظام دموکراسی که فرایند تصمیمگیری در آن بسیار کند و آهسته صورت میگیرد. به همین دلیل حتی در نظامهای دموکراتیک و شبهدموکراتیک هم هرگاه پایان دور دوم ریاستجمهوری «زمامدار قوی» نزدیک میشود، قانون اساسی کشور را تعدیل و راه را برای انتخاب مجدد او تا بینهایت هموار میکنند. تازهترین نمونه این چنین زمامدار قوی رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، است که با شیوه یادشده در انتخابات اخیر پیروز شد و برای بار سوم قدرت را در چنگ گرفت. طه آقیول، خبرنگار معترض ترک، در این باره گفته بود: «ترکها هنوز هم به پرستش مرد قوی گرایش دارد. اردوغان و همکارانش هم کوشیدند این گرایش را در افکارعمومی مردم ترکیه نهادینه کنند.» در واقع اردوغان که سال ۲۰۰۲ با کارت ملیگرایی و عوامگرایی به قدرت رسید، مانند یک «سلطان عثمانی» رفتار میکند. او درباره دموکراسی میگوید: «دموکراسی مثل یک قطار است؛ وقتی به ایستگاه موردنظرت رسیدی، از آن پیاده میشوی.» یان ورنر مولر در کتاب «پوپولیسم چیست؟» مینویسد اردوغان سال ۲۰۱۴ به مخالفانش گفته بود: «ما مردمایم، شما کی هستید؟
@C_B_SHAHZADEH
نظامهای اقتدارگرا از دموکراسی به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف شخصی خود استفاده میکنند دیدگاهی از #رفیق_خوری همزمان با سقوط اتحاد جماهیر شوروی و فروریختن دیوار برلین و همزمان با آغاز پدیده جهانی شدن، تئوریهای تازهای در عرصه سیاست و فرهنگ ظهور کردند که از جمله آنها میتوان به تئوریهای پایان تاریخ، پایان ایدئولوژی و پایان جغرافیا اشاره کرد. اما نهتنها هیچیک از موارد یادشده به پایان نرسیدند، بلکه دو دهه بعد از ظهور این تئوریها، مردمفریبی نیز بخشی جداناپذیر از ایدئولوژی شد. واقعیت این است که در پایان قرن ۲۰، جهان به جای اینکه وارد قرن ۲۱ شود، بیشتر به قرن ۱۹ بازگشت. زیرا روند دموکراسی بعد از گسترش سریع، به کندی گرایید و نظامیگری و مسابقه تسلیحاتی بر توسعه و رفاه پیشی گرفت. افزون بر آن، تمایل به داشتن «زمامداری قوی» که دولت و قدرت در شخص او خلاصه شود، نیز قوت گرفت. توجیه علمیاش هم این بود که یک زمامدار قوی میتواند در شرایط بحران، سریع تصمیم بگیرد و کشور را از بحرانها و چالشها هرچه زودتر نجات دهد. برخلاف نظام دموکراسی که فرایند تصمیمگیری در آن بسیار کند و آهسته صورت میگیرد. به همین دلیل حتی در نظامهای دموکراتیک و شبهدموکراتیک هم هرگاه پایان دور دوم ریاستجمهوری «زمامدار قوی» نزدیک میشود، قانون اساسی کشور را تعدیل و راه را برای انتخاب مجدد او تا بینهایت هموار میکنند. تازهترین نمونه این چنین زمامدار قوی رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه، است که با شیوه یادشده در انتخابات اخیر پیروز شد و برای بار سوم قدرت را در چنگ گرفت. طه آقیول، خبرنگار معترض ترک، در این باره گفته بود: «ترکها هنوز هم به پرستش مرد قوی گرایش دارد. اردوغان و همکارانش هم کوشیدند این گرایش را در افکارعمومی مردم ترکیه نهادینه کنند.» در واقع اردوغان که سال ۲۰۰۲ با کارت ملیگرایی و عوامگرایی به قدرت رسید، مانند یک «سلطان عثمانی» رفتار میکند. او درباره دموکراسی میگوید: «دموکراسی مثل یک قطار است؛ وقتی به ایستگاه موردنظرت رسیدی، از آن پیاده میشوی.» یان ورنر مولر در کتاب «پوپولیسم چیست؟» مینویسد اردوغان سال ۲۰۱۴ به مخالفانش گفته بود: «ما مردمایم، شما کی هستید؟
@C_B_SHAHZADEH