This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴این تصاویر مربوط به زلزله روستای قیر و کارزین ۱۳۵۱ ( #زمان_طاغوت!! )تقریبا ۴۵ سال پیش در جنوب استان فارس است.
🔴مقایسه کنید با وضعیت امروز!
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
🔴مقایسه کنید با وضعیت امروز!
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
«.. آمریکا مقصر فساد اخلاقی مردم و مسئولان ما نیست ..»
یادداشتی از : اسفندیار خدایی( کارشناس مسائل بینالملل )
در سال ۱۳۳۱ شمسی هفتاد سال پیش حکایت زیر اتفاق افتاد.
هواپیمایی از تهران به مقصد شیراز، دچار نقصفنی میشود و نزدیک شیراز در بین چند روستا و چادر مردم ترک قشقائی سقوط میکند.
به جز دو تن از مسافران متاسفانه همه کشته میشوند.
اما موضوع این داستان، بار آن هواپیماست نه مسافران.
چند چمدان پر از اسکناس و سکه طلا، متعلق به آقای عدل، سرمایهدار شیرازی که داشته سرمایهاش را به شیراز منتقل میکرده.
مردم از روستاها و چادرهای عشایری قشقائی به صحنه میآیند.
آنها آتش را خاموش میکنند دو نفر زنده را سر و سامان میدهند.
مردم روستایی و عشایر قشقائی تا جریان چمدانها را از عدل میشنوند شروع به گشتن میکنند.
نقطه برخورد شیبدار بوده و هواپیما بعد از اولین برخورد هم دو تکه شده و قسمت بار خودش هم تکه شده و اسباب و اثاثیه به هر نقطهای افتاده است...
بعد از ساعتها تلاش، مردم هر چه پیدا کرده بودند را آوردن و یکجا جمع کردند.
چند روز بعد، پلیس تقریباً تمام پولها و طلاهای موجود را به دفتر عدل میآورند.
این کار بزرگ روستاییان و عشایر که آن همه طلا و پول را جمع کرده و تحویل داده بودند
چنان تعجبآمیز بود که تمام خبرنگاران، حتی نمایندگان روزنامههای خارجی در ایران را هم به دفتر عدل کشانده بود.
جناب عدل که اشتیاق روزنامهنگاران برای سفر به منطقه را میبیند و خودش هم میخواهد برای تشکر به آنجا برود، ترتیب سفر همه را فراهم میکند.
مقدار زیادی طلا برای دختران و زنان، پول برای مردان و اسباببازی و عروسک هم برای بچههایشان میبرد.
خبرنگاری مینویسد، عدل داشت هدایا را توزیع میکرد و ما هم با مردم صحبت میکردیم و آنها از حرام و حلال میگفتند و اینکه مال مردم را نباید خورد چه شخصی باشد چه دولتی و...
که همهمهای از طرف دیگر روستا بلند شد..
چوپانی چند بسته اسکناسهای درشت در دست به سمت ما میآمد و خدا را شکر میکرد که صاحب مال اینجاست تا پولش را پس بدهم.
چوپان میگفت دیروز یکی از بزغالههام از سر بازیگوشی در تنگهای گیر افتاده بود.
رفتم بیرونش بیارم که یه بسته پول دیدم، خوب گشتم چندتای دیگه هم پیدا کردم.
منتهی شب باید میموندم، صبح که شد گفتم گله را نزدیک ده میبرم و پولها را به کسی میدهم تا یه جوری به صاحبش برگرداند.
خبرنگار میگوید همه ما چه خارجی و داخلی به سر و وضع چوپان و بستههای اسکناس نگاه میکردیم و اشک میریختیم.
یک آمریکایی حاضر در صحنه میگوید:
همه آن ثروتی که در شهر رویایی شیراز دیدیم هیچ، همین چند بسته اسکناس و صداقتی که این چوپان دارد میتواند همه این مردم رو ثروتمند کند.
آخر چرا؟
چی باعث میشود این چوپان ژندهپوش به این راحتی همه آن ثروت بدون ذرهای خدشه، به صاحبش برگرداند.
همه دنیا را گشتم، محاله جای دیگری به جز ایران چنین چیزی را دید
این سؤالی است که امروز باید از مسئولین کنونی ایران پرسید.
چی شده؟
#زمان_طاغوت چند روستایی و عشایر، حتی نگاه بدی هم به اون همه ثروت نمیکند.
چوپانی که به نوشته خبرنگار، مدتها توی کوه بود و تمام بدنش و لباسهایش چرک شده، ثانیهای هم به تصاحب پولها فکر نمیکند.
اما حالا چه شده !؟
طی چهل سال اخیر که همه #فریادهای شما برای #بردن_مردم_به_بهشت بود چرا اینگونه شد؟
چه به روز مردم آمده که سوار بر ماشینهای چند صد میلیونی، با لباسهای مرتب و گوشیهای میلیونی و زندگی در خانههایی که حداقل چندمیلیارد میارزد و درآمد ماهیانه چندین میلیون، به چند دانه پرتقال که از واژگون شدن کامیونی به زمین ریخته است رحم نمیکند؟
صاحب بار پرتقال بر سر خودش میزند و جماعت با قهقهه مستانه پرتقالها را جمع میکنند.
هر کدام اگر دو کیلو هم جمع کند، ته تهش میشود ده هزار تومان!
آموزه های عریض و طویل شما با هزینه های هنگفت در این چهل سال چه کرده که اینگونه منجر به #فروپاشی_اخلاق در جامعه شده.
آیا کج خلقی جامعه هم تقصیر آمریکاست؟
این کج خلقی و #بی_تعهدی_اخلاقی که همه گرفتارش شدیم چه دردی است که بدتر از کرونا در آن غرق شدیم؟
این آسیب از کجاست؟
#فرقه_تبهکار
@C_B_SHAHZADEH
یادداشتی از : اسفندیار خدایی( کارشناس مسائل بینالملل )
در سال ۱۳۳۱ شمسی هفتاد سال پیش حکایت زیر اتفاق افتاد.
هواپیمایی از تهران به مقصد شیراز، دچار نقصفنی میشود و نزدیک شیراز در بین چند روستا و چادر مردم ترک قشقائی سقوط میکند.
به جز دو تن از مسافران متاسفانه همه کشته میشوند.
اما موضوع این داستان، بار آن هواپیماست نه مسافران.
چند چمدان پر از اسکناس و سکه طلا، متعلق به آقای عدل، سرمایهدار شیرازی که داشته سرمایهاش را به شیراز منتقل میکرده.
مردم از روستاها و چادرهای عشایری قشقائی به صحنه میآیند.
آنها آتش را خاموش میکنند دو نفر زنده را سر و سامان میدهند.
مردم روستایی و عشایر قشقائی تا جریان چمدانها را از عدل میشنوند شروع به گشتن میکنند.
نقطه برخورد شیبدار بوده و هواپیما بعد از اولین برخورد هم دو تکه شده و قسمت بار خودش هم تکه شده و اسباب و اثاثیه به هر نقطهای افتاده است...
بعد از ساعتها تلاش، مردم هر چه پیدا کرده بودند را آوردن و یکجا جمع کردند.
چند روز بعد، پلیس تقریباً تمام پولها و طلاهای موجود را به دفتر عدل میآورند.
این کار بزرگ روستاییان و عشایر که آن همه طلا و پول را جمع کرده و تحویل داده بودند
چنان تعجبآمیز بود که تمام خبرنگاران، حتی نمایندگان روزنامههای خارجی در ایران را هم به دفتر عدل کشانده بود.
جناب عدل که اشتیاق روزنامهنگاران برای سفر به منطقه را میبیند و خودش هم میخواهد برای تشکر به آنجا برود، ترتیب سفر همه را فراهم میکند.
مقدار زیادی طلا برای دختران و زنان، پول برای مردان و اسباببازی و عروسک هم برای بچههایشان میبرد.
خبرنگاری مینویسد، عدل داشت هدایا را توزیع میکرد و ما هم با مردم صحبت میکردیم و آنها از حرام و حلال میگفتند و اینکه مال مردم را نباید خورد چه شخصی باشد چه دولتی و...
که همهمهای از طرف دیگر روستا بلند شد..
چوپانی چند بسته اسکناسهای درشت در دست به سمت ما میآمد و خدا را شکر میکرد که صاحب مال اینجاست تا پولش را پس بدهم.
چوپان میگفت دیروز یکی از بزغالههام از سر بازیگوشی در تنگهای گیر افتاده بود.
رفتم بیرونش بیارم که یه بسته پول دیدم، خوب گشتم چندتای دیگه هم پیدا کردم.
منتهی شب باید میموندم، صبح که شد گفتم گله را نزدیک ده میبرم و پولها را به کسی میدهم تا یه جوری به صاحبش برگرداند.
خبرنگار میگوید همه ما چه خارجی و داخلی به سر و وضع چوپان و بستههای اسکناس نگاه میکردیم و اشک میریختیم.
یک آمریکایی حاضر در صحنه میگوید:
همه آن ثروتی که در شهر رویایی شیراز دیدیم هیچ، همین چند بسته اسکناس و صداقتی که این چوپان دارد میتواند همه این مردم رو ثروتمند کند.
آخر چرا؟
چی باعث میشود این چوپان ژندهپوش به این راحتی همه آن ثروت بدون ذرهای خدشه، به صاحبش برگرداند.
همه دنیا را گشتم، محاله جای دیگری به جز ایران چنین چیزی را دید
این سؤالی است که امروز باید از مسئولین کنونی ایران پرسید.
چی شده؟
#زمان_طاغوت چند روستایی و عشایر، حتی نگاه بدی هم به اون همه ثروت نمیکند.
چوپانی که به نوشته خبرنگار، مدتها توی کوه بود و تمام بدنش و لباسهایش چرک شده، ثانیهای هم به تصاحب پولها فکر نمیکند.
اما حالا چه شده !؟
طی چهل سال اخیر که همه #فریادهای شما برای #بردن_مردم_به_بهشت بود چرا اینگونه شد؟
چه به روز مردم آمده که سوار بر ماشینهای چند صد میلیونی، با لباسهای مرتب و گوشیهای میلیونی و زندگی در خانههایی که حداقل چندمیلیارد میارزد و درآمد ماهیانه چندین میلیون، به چند دانه پرتقال که از واژگون شدن کامیونی به زمین ریخته است رحم نمیکند؟
صاحب بار پرتقال بر سر خودش میزند و جماعت با قهقهه مستانه پرتقالها را جمع میکنند.
هر کدام اگر دو کیلو هم جمع کند، ته تهش میشود ده هزار تومان!
آموزه های عریض و طویل شما با هزینه های هنگفت در این چهل سال چه کرده که اینگونه منجر به #فروپاشی_اخلاق در جامعه شده.
آیا کج خلقی جامعه هم تقصیر آمریکاست؟
این کج خلقی و #بی_تعهدی_اخلاقی که همه گرفتارش شدیم چه دردی است که بدتر از کرونا در آن غرق شدیم؟
این آسیب از کجاست؟
#فرقه_تبهکار
@C_B_SHAHZADEH