چقدر تنات نحیف شده،
در اشک چشمانم جا گرفتهای
گرسنگی مگر عمرت را خورده فرزندم؟ بیا شیر سینهام را بنوش
آتشت را مگر در سپیدی گیسوانت پنهان کردهای؟
نکند خورشید هر شامگاه
در تو غروب میکند؟
نگران آب شدن جسمم نباش،
من آسمان را به بر کردهام
غمگین نباش مادر،
دلیران ما را پایانی نیست
این رفتنها اگر آتش شود و بسوزاندمان، مگر مادران مان پایان میگیرند؟
اگر دست مرگ گل هایمان را پرپر کند، مگر جوانه ها پایان میگیرد؟
دریچه را بگشا
صدای ما کم نیست...
#ارتادخت
#صدای_مادران_داغدار_باشیم
#مادران_خشمگین
@C_B_SHAHZADEH
در اشک چشمانم جا گرفتهای
گرسنگی مگر عمرت را خورده فرزندم؟ بیا شیر سینهام را بنوش
آتشت را مگر در سپیدی گیسوانت پنهان کردهای؟
نکند خورشید هر شامگاه
در تو غروب میکند؟
نگران آب شدن جسمم نباش،
من آسمان را به بر کردهام
غمگین نباش مادر،
دلیران ما را پایانی نیست
این رفتنها اگر آتش شود و بسوزاندمان، مگر مادران مان پایان میگیرند؟
اگر دست مرگ گل هایمان را پرپر کند، مگر جوانه ها پایان میگیرد؟
دریچه را بگشا
صدای ما کم نیست...
#ارتادخت
#صدای_مادران_داغدار_باشیم
#مادران_خشمگین
@C_B_SHAHZADEH