کمپین بازگشت شاهزاده
🔴 روزنامه پرتیراژ وال استریت جورنال ... پیام #شاهزاده_رضا_پهلوی (پنج شنبه ۱۶ اگوست _۲۵ مرداد) #شاهزاده: مردم ایران پیامی دارند: میخواهیم کشورمان را پس بگیریم. @c_b_shahzadeh
🔴 یادداشتی از #شاهزاده_رضاپهلوی
#بخش_اول
در تازهترین دور تظاهرات سراسری علیه جمهوری اسلامی، جوانی به نام #رضااوتادی به همسایگانش در خیابانهای کرج ملحق شد. آنها با هم شعار دادند: #مرگ_بردیکتاتور و #آخوند_باید_گم_بشه! ؛ رضا سپس توسط دستگاه امنیتی رژیم شناسایی شد و در شب دوازده مرداد در حالی که به سمت خانه میرفت، نیروهای امنیتی رژیم، وی را به ضرب گلوله کشتند. او ۲۶ ساله بود.
اطلاعات زیادی درباره #رضااوتادی در دسترس نیست. میدانیم که مغازهدار بود و نامزد کرده بود. در صفحه توئیترش که فقط یک بار در آن توئیت کرد در روز اول خرداد نوشت: «تغییر رژیم ایران؛ برای آزادی، زندگی بهتر، آرامش، امنیت اقتصادی و روانی، خندههای بدون استرس.» در این تنها توئیتِ غمانگیز ولی مصمم، رضا اوتادی خواست اساسی یک ملت را ثبت کرد. او شاید این را میدانست و نیازی ندید که بیشتر از این بگوید.
تظاهرات اخیر در ایران، تازهترین فصل از یک تلاش تقریباً چهل ساله است. این تظاهرات بر خلاف آنچه بعضی طرفداران رژیم گفتهاند صرفا به خاطر مشکلات اقتصادی مثل «قیمت تخممرغ» نیست؛ بلکه حوزه گستردهتری را شامل میشود و اهداف آن بسیار عمیقتر از هر موضوع واحد اقتصادی و اجتماعی است.
جنبش اعتراضی ملی در ایران، بیعدالتیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زندگی زیر سایه جمهوری اسلامی را تشخیص میدهد و تقبیح میکند و آنها را نشانههای یک بیماری واحد میداند: جمهوری اسلامی؛ هم ایدئولوژی و هم ساختار آن. جنبش اعتراضی ایرانیان، ریشه این بیماری را هدف قرار میدهد و نه صرفا نشانههای آن مثل فساد یا سرکوب را.
هممیهنان من به دنبال پایان دادن به جمهوری اسلامی هستند نه فقط به خاطر اینکه رژیمی #اقتدارگرا، #فاسد و #بیکفایت است بلکه به این دلیل که رژیمی است #غیرایرانی و #ضدایرانی.
جمهوری اسلامی از همان آغاز به دنبال #ویران کردن ایران با تبدیل آن از یک ملت به یک نهضت بود. جمهوری اسلامی پرچم کشور را که چندین قرن قدمت داشت عوض کرد؛ جلوی آموزش تاریخ و ادبیات ما را گرفت؛ از گرد هم آمدن مردم ما بر مزار قهرمانانشان مثل #کورش_کبیر و فردوسی در مناسبتهای خاص جلوگیری کرد؛ در نظام طبقاتی مبتنی بر #آپارتایدمذهبی و جنسیتی خود، هر ایرانی را در جایگاه حقوقی و اجتماعی خاصی قرار داد به طوری که زنان و اقلیتهای مذهبی، شهروندان درجه دوم و سوم یا پایینتر شدند؛ و در سرزمینی که به خاطر شعر و موسیقیاش شهره است، هم شعر و هم موسیقی را سانسور و گاه به طرز وحشیانهای سرکوب کرد.
صبر ایرانیان به سر آمده است. در خیابانهای ایران و در شبکههای اجتماعی، شعار پرطرفدار #میمیریم_میمیریم، #ایران_رو_پس_میگیریم
با حسی سرشار از عزم راسخ و فوریت، طنینانداز شده است. ایرانیان علاوه بر اینکه آزادی، عدالت و فرصت میخواهند، خواهان شکوه، افتخار و احترام برای کشورشان هستنند. آنها میخواهند جایگاه شایسته خود در جامعه جهانی را باز پس بگیرند. آنها میخواهند به خاطر خدمات بزرگ علمی و فرهنگی تمدن باستانیشان شناخته و تحسین شوند. آنها همچنان که اداره کشورشان را به دست میگیرند و راهی درخشان به سوی توسعه و نوآوری میگشایند، میخواهند دوستانی نزدیک و شریکانی قابل اعتماد شناخته شوند. در یک جمله، هممیهنانم میخواهند ایران را از جمهوری اسلامی پس بگیرند.
در بهمنماه گذشته، رژیم در حالی سی و نهمین سالگردش را «جشن» گرفت که هیچگاه تا این اندازه نامحبوب و غرق در بحران نبود. رژیم به طور همزمان با چندین چالش وجودی روبرو است که همه آنها را خودش به وجود آورده: یک اقتصاد آشفته، نابودی وسیع زیستمحیطی، جدا شدن نیروهای امنیتی، تظاهرات سراسری و اعتصابات کارگری بیسابقه، و مهمتر از همه، جمعیتی نترس که به طور فزاینده درگیر فعالیتهای روزانه مقاومت و نافرمانی میشوند.
همچون بسیاری از رژیمهای اقتدارگرا، جمهوری اسلامی با ترس از مردم حکومت میکند. رژیم به تازهترین موج تظاهرات، همان پاسخی را داد که همیشه میدهد: توهین، تهدید، زندان، شکنجه و کشتن ایرانیان بیگناه. رژیم همچنین در تلاشی برای جلوگیری از هماهنگی مردم، اینترنت و تلفن را در تهران، کرج، قم و شهرهای دیگر کُند یا قطع کرد تا معترضان نتوانند مبارزهشان و پاسخ وحشیانه رژیم را با جهان خارج به اشتراک بگذارند.
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ
#بخش_اول
در تازهترین دور تظاهرات سراسری علیه جمهوری اسلامی، جوانی به نام #رضااوتادی به همسایگانش در خیابانهای کرج ملحق شد. آنها با هم شعار دادند: #مرگ_بردیکتاتور و #آخوند_باید_گم_بشه! ؛ رضا سپس توسط دستگاه امنیتی رژیم شناسایی شد و در شب دوازده مرداد در حالی که به سمت خانه میرفت، نیروهای امنیتی رژیم، وی را به ضرب گلوله کشتند. او ۲۶ ساله بود.
اطلاعات زیادی درباره #رضااوتادی در دسترس نیست. میدانیم که مغازهدار بود و نامزد کرده بود. در صفحه توئیترش که فقط یک بار در آن توئیت کرد در روز اول خرداد نوشت: «تغییر رژیم ایران؛ برای آزادی، زندگی بهتر، آرامش، امنیت اقتصادی و روانی، خندههای بدون استرس.» در این تنها توئیتِ غمانگیز ولی مصمم، رضا اوتادی خواست اساسی یک ملت را ثبت کرد. او شاید این را میدانست و نیازی ندید که بیشتر از این بگوید.
تظاهرات اخیر در ایران، تازهترین فصل از یک تلاش تقریباً چهل ساله است. این تظاهرات بر خلاف آنچه بعضی طرفداران رژیم گفتهاند صرفا به خاطر مشکلات اقتصادی مثل «قیمت تخممرغ» نیست؛ بلکه حوزه گستردهتری را شامل میشود و اهداف آن بسیار عمیقتر از هر موضوع واحد اقتصادی و اجتماعی است.
جنبش اعتراضی ملی در ایران، بیعدالتیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زندگی زیر سایه جمهوری اسلامی را تشخیص میدهد و تقبیح میکند و آنها را نشانههای یک بیماری واحد میداند: جمهوری اسلامی؛ هم ایدئولوژی و هم ساختار آن. جنبش اعتراضی ایرانیان، ریشه این بیماری را هدف قرار میدهد و نه صرفا نشانههای آن مثل فساد یا سرکوب را.
هممیهنان من به دنبال پایان دادن به جمهوری اسلامی هستند نه فقط به خاطر اینکه رژیمی #اقتدارگرا، #فاسد و #بیکفایت است بلکه به این دلیل که رژیمی است #غیرایرانی و #ضدایرانی.
جمهوری اسلامی از همان آغاز به دنبال #ویران کردن ایران با تبدیل آن از یک ملت به یک نهضت بود. جمهوری اسلامی پرچم کشور را که چندین قرن قدمت داشت عوض کرد؛ جلوی آموزش تاریخ و ادبیات ما را گرفت؛ از گرد هم آمدن مردم ما بر مزار قهرمانانشان مثل #کورش_کبیر و فردوسی در مناسبتهای خاص جلوگیری کرد؛ در نظام طبقاتی مبتنی بر #آپارتایدمذهبی و جنسیتی خود، هر ایرانی را در جایگاه حقوقی و اجتماعی خاصی قرار داد به طوری که زنان و اقلیتهای مذهبی، شهروندان درجه دوم و سوم یا پایینتر شدند؛ و در سرزمینی که به خاطر شعر و موسیقیاش شهره است، هم شعر و هم موسیقی را سانسور و گاه به طرز وحشیانهای سرکوب کرد.
صبر ایرانیان به سر آمده است. در خیابانهای ایران و در شبکههای اجتماعی، شعار پرطرفدار #میمیریم_میمیریم، #ایران_رو_پس_میگیریم
با حسی سرشار از عزم راسخ و فوریت، طنینانداز شده است. ایرانیان علاوه بر اینکه آزادی، عدالت و فرصت میخواهند، خواهان شکوه، افتخار و احترام برای کشورشان هستنند. آنها میخواهند جایگاه شایسته خود در جامعه جهانی را باز پس بگیرند. آنها میخواهند به خاطر خدمات بزرگ علمی و فرهنگی تمدن باستانیشان شناخته و تحسین شوند. آنها همچنان که اداره کشورشان را به دست میگیرند و راهی درخشان به سوی توسعه و نوآوری میگشایند، میخواهند دوستانی نزدیک و شریکانی قابل اعتماد شناخته شوند. در یک جمله، هممیهنانم میخواهند ایران را از جمهوری اسلامی پس بگیرند.
در بهمنماه گذشته، رژیم در حالی سی و نهمین سالگردش را «جشن» گرفت که هیچگاه تا این اندازه نامحبوب و غرق در بحران نبود. رژیم به طور همزمان با چندین چالش وجودی روبرو است که همه آنها را خودش به وجود آورده: یک اقتصاد آشفته، نابودی وسیع زیستمحیطی، جدا شدن نیروهای امنیتی، تظاهرات سراسری و اعتصابات کارگری بیسابقه، و مهمتر از همه، جمعیتی نترس که به طور فزاینده درگیر فعالیتهای روزانه مقاومت و نافرمانی میشوند.
همچون بسیاری از رژیمهای اقتدارگرا، جمهوری اسلامی با ترس از مردم حکومت میکند. رژیم به تازهترین موج تظاهرات، همان پاسخی را داد که همیشه میدهد: توهین، تهدید، زندان، شکنجه و کشتن ایرانیان بیگناه. رژیم همچنین در تلاشی برای جلوگیری از هماهنگی مردم، اینترنت و تلفن را در تهران، کرج، قم و شهرهای دیگر کُند یا قطع کرد تا معترضان نتوانند مبارزهشان و پاسخ وحشیانه رژیم را با جهان خارج به اشتراک بگذارند.
https://t.me/joinchat/AAAAAEFfTeEwBlEKjszgVQ