کمپین بازگشت شاهزاده
28.1K subscribers
62.1K photos
58.1K videos
430 files
27.8K links
https://telegram.me/C_B_SHAHZADEH
کانال کمپین👆
https://t.me/joinchat/QGibi-Oc3jFYRx5E
ابرگروه کمپین👆

https://twitter.com/payandeiranam
توییتر

@azadi5555
ارتباط با ما
Download Telegram
همین پریروز که عید قربان بود رفتم خانه یکی از اعیان که پیشتر معلم سرخانه بودم. بمن گفتند که بروم دعا برای گوسفند بخوانم، قصاب بی‌مروت حیوان زبان‌بسته را بلند کرد بزمین کوبید. داشت کاردش را تیز میکرد، حیوان تقلا کرد. از زیر پایش بلند شد. نمیدانم چه روی زمین بود، دیدم چشمش ترکیده ازش خون میریخت. دلم مالش رفت، به بهانه سردرد برگشتم، همه شب هی کله خون‌آلود گوسفند جلو چشمم می‌آمد. آنوقت از دهنم در رفت کفر گفتم، کفر خیال کردم... نه زبانم لال، در خوبی خدا که شکی نیست، اما این جانوران زبان‌بسته، گناه دارد. خدایا، پروردگارا، تو خودت بهتر میدانی، هرچه باشد انسان محل نسیان است.
آمیرزا یدالله لختی بفکر فرو رفت، دوباره گفت:
آره، اگر میتوانستم هرچه تو دلم هست بگویم...! آخر نمی‌شود همه‌چیز را گفت. استغفرالله زبانم لال.

#محلل
#صادق_هدایت

@c_b_shahzadeh
دیدم دختر هشت یا نه‌ ساله‌ای در آن میان می‌پلکید.
آقا به یک نظر گلویمان پیش او گیر کرد جوانی است و هزار چم‌ و‌ خم...
پیش از او دو تا صیغه داشتم که هر دو را مطلقه کرده بودم، ولی این چیز دیگری بود - می‌گویند که لیلی را بچشم مجنون باید دید. باری دو روز بعد یک دستمال آجیل آچار و سه تومان پول نقد فرستادم، عقدش کردم. شب که او را آوردند، آنقدر کوچک بود که بغلش کرده بودند. من از خودم خجالت کشیدم. از شما چه پنهان؟ این دختر تا سه روز مرا که می‌دید مثل جوجه می‌لرزید. حالا من که سی سالم بود، جوان و جاهل بودم. اما آن مردهای هفتاد ساله را بگو که با هزار جور ناخوشی دختر نه‌ساله می‌گیرند.

#محلل
#صادق_هدایت


#کمپین_بازگشت_شاهزاده 👇
@c_b_shahzadeh