کمپین بازگشت شاهزاده
28.1K subscribers
62.1K photos
58.1K videos
430 files
27.8K links
https://telegram.me/C_B_SHAHZADEH
کانال کمپین👆
https://t.me/joinchat/QGibi-Oc3jFYRx5E
ابرگروه کمپین👆

https://twitter.com/payandeiranam
توییتر

@azadi5555
ارتباط با ما
Download Telegram
🌀اگر #ماکیاولیسم ، در معنای مشهور آن، عبارت باشد از استفاده‌ی استراتژیک از زور و تزویر و کژی و کاستی، در عرصه‌ی رقابت، برای نیل به جلب بیش‌تر مطلوباتی از قبیل مال و منزلت، این اختصاصی به سیاست ندارد و در عموم عرصه‌های اجتماعی رواج دارد.

اگر بپذیریم که انسان، علی‌الاصول و علی‌العموم، موجودی است خواهشگر و لذت‌جو، می‌توان پذیرفت که این سائق قدرتمند او را وا می‌دارد که در هر حوزه‌ای که مشغول است، تلاش کند، از راهی نزدیک‌تر به لذتی بزرگ‌تر برسد، در این صورت دشوار نیست بپذیریم که چنین شرایطی هر فرد را، در حدود توانایی‌اش، از ماکیاولیسم ناگزیر می‌کند. آن‌چه باعث می‌شود بعضی کم‌تر و برخی بیش‌تر به این شیوه رفتار کنند، عوامل جانبی و فرعی است؛ مثلاً طبع خطرگزیر و درویش‌مسلک یا آموزه‌های مذهبی و انقلابی یا شرایط نامساعد طبیعی و اجتماعی ... ممکن است در شرایط خاصی، به طور گذرا رعایت اخلاق راستی و درستی را غلبه دهد.

در دفاع از سیاست | #مرتضی_مردیها
@cafe_andishe95
🖌 آنچه بر ایران و ایرانیان در این نزدیک نیم‌قرن رفت، محصول مشترک ایدئولوژی چپِ آیین‌لعاب و سنخِ برخی شخصیت‌ها بود؛ باری نقش حوادث را هم در این ماجرا نمی‌توان دست‌کم گرفت. با توجه به اینکه عموم گروه‌ها و گرایش‌هایی که هستۀ سخت اولیۀ تئوری و عمل ۵۷ بودند، ظرف یکی دو سال فراری و زندانی و اعدام یا لااقل گوشه‌نشین شدند، چه‌چیز مددکار این شد که طرز تفکر آنها ادامه یافته و مبارزه با مردم و با امریکا مهم‌ترین وظيفه حکومت شود و دیکتاتوری پرولتاریا چنان پایه‌های محکمی بیابد؟ پاسخ من به این سوال دو کلمه است: جنگ و ترور.

با وجود تمامی آنچه گفتیم، در یکی دوسال پس از ۵۷، فضای اجتماعی و سیاسی یکدست نبود و چپ‌ها، و چپ‌های آیینی، ملی‌گراها ... ناگزیر بودند حداقلی از حضور رقیب را تحمل کنند. گرچه از همان ابتدا در مجلس قانون اساسی، از یک‌سو برخی گروه‌ها و نامزدها را قیچی کردند و از سوی دیگر در فضای داخل مجلس، از مخالفان و منتقدان جرئت‌ستانی شد، و چنان کردند که حتی روحانیت سنتی مخالف ولایت سیاسی جرات نکنند نظری جدی در این زمینه‌ها ابراز کنند، باز هم به‌نظر می‌رسید، به‌رغم این فضا، امکانی برای قلع و قمع و کف‌تراشی فضای سیاسی از هرگونه انتقاد و اعتراض فراهم نبود.‌ تا اینکه جنگ آغاز شد.

در این‌که بعضی گفته‌اند جنگ‌ را ایران آغاز کرد، به این معنا که با تحریک مردم کشورهای همسایه به انقلاب و با صدور یک تفکر انقلابی، حکومت‌های عرب منطقه را ترساند، بحثی نیست، باری، باتوجه به آنچه ما از حکومت سابق عراق می‌دانیم، طمع آنها به آب و خاک ایران و ادعای بر آن موضوعی بود که به سال‌ها پیش از ۵۷ بازمی‌گشت. برای صدام، وقوع انقلاب در ایران و فروپاشی ارتش و ضعف مدیریت و سستی همبستگی ملی یک موقعیت استثنایی بود، تا با حمله، حسرت‌های آماس‌کرده‌اش را التیام دهد. بی‌دلیل نبود که کودتای نوژه به‌ وسیلۀ عوامل نفوذی عراق در دم‌‌ودستگاه بختیار کشف شد و از آنجا به دولت عراق و غیرمستقیم به گوش حکومت ایران رسانده و خنثی شد؛ خنثی شدنی که نه‌فقط امکان بازگشت یک نظم و امنیت را (که مطلوب عراق نبود) از بین برد، بلکه با اعدام جمعی از ارتشیان همراه بود که عراق را باز هم به هدف خود که یک ایران پاشیده و یک ارتش ناتوان بود نزدیک می‌کرد.

عراق حمله کرد و پیش‌بینی‌اش هم درست بود. ارتش (به‌ویژه نیروی زمینی)، بر اثر بدبینی و بی‌اعتنایی به آن، چنان آشفته و ناکارآمد شده و مدیریت عمومی مملکت چنان ازهم‌گسیخته بود که تقریباً مانع جدی مقابل هجوم عراق وجود نداشت. باری، یک اتفاق مهم افتاد و آن اینکه جمع کثیری از مردم ایران که گرایش‌های فکری و سیاسی متنوعی داشتند و بعید بود بشود به‌ضرب زور همۀ آنها را مطیع کرد، متوجه خطری شدند که تمامیت ارضی کشور را تهدید می‌کرد. چنین شد که به یکباره موج عظیمی از مردم (مردمی که، برخلاف تبلیغات، از حیث تنوع، کمابیش، شبیه همین مردم اکنون بودند، بعضی انقلابی، بعضی آیینی، بعضی ملی، بعضی شاه‌دوست، بعضی غربگرا، بعضی ضدعرب، ...)، دست از موضعگیری سیاسی و مبارزه جناحی برداشتند و اراده و انرژی خود را معطوف به جبهه و جنگ کردند.

تقریباً به موازات جنگ، ترورها شروع شد، که کشتگان آن اغلب متعلق به یک گرایش سیاسی خاص بودند. تشییع این کشتگان لابلای تشییع کشتگان جبهه، زمینه‌ای شد تا گشتگان جنگ هم به همراه کشتگان ترورها، به ستون بستانکارِ آن گروه سیاسی ثبت شود. کشتگان جبهه از مردم بودند، با تمامی گستردگی آن، ولی نهاد خاصی برای تمامی کشتگان، به عنوان اعضای خود، عکس و اعلامیه پخش می‌کرد، و به تدریج نوعی تبلیغات حکومتی شکل گرفت که مطابق آن یک‌سو تروریست‌ها و عراق و ضدانقلاب بود و سوی دیگر حکومت و شهدا. به این شکل بود که تحت فشار فضای روانی جنگ و شهادت، هرگونه امکانی برای نقد حکومت از بین رفت؛ چندان‌که انتقاد همان و سنگسار تبلیغاتی شدن که ستون پنجم دشمن است و حرف‌های «منافقین» را می‌زند همان، و این حتی در خود جبهه‌ها هم بود و کسانی که کمترین انتقادی داشتند، به‌رغم رشادت، مجبور به انزوا می‌شدند.

(ادامه👇🏻)
#مرتضی_مردیها

@C_B_SHAHZADEH
🔴 توجه کنید! این یک سرقت مسلحانه است!

پروگرسیسم
نزاکت سیاسی
چندفرهنگ‌گرایی
تنوع عقیدتی
اسلام‌فوبیا
پاسیفیسم
جهان‌سوم‌گرایی
عدالت اجتماعی
محیط‌زیست‌گرایی
فمینیسم

و حتی گاهی

حمایت از کودکان
حقوق بشر
و برخی حق‌های نوظهور

اینها را هرکجا دیدید و شنیدید با گوشۀ چشم دور و برتان را بپایید و آهسته بچرخید به سمتی که پشتتان به دیوار باشد و انگشتتان را به طور غیرمحسوس ببرید به سمت زنگ آلارم.
خیلی مراقب باشید، چون اگر متوجه شوند، با آتش مسلسلِ پنهان، سوراخ سوراختان می‌کنند. باری، دستتان نلرزد و تردید نکنید و، به‌رغم برخی ظواهر فریبا، دلتان را به راه خوب نزنید.

درست است که هر آدمی با مقادیری خیرخواهی و انصاف می‌فهمد که این گفتارهای نیک از چه کردارهای نیکی می‌تواند مایه‌ور باشد، ولی این درست همان چیزی است که متقلب‌ها هم‌ می‌فهمند و همین زمینه‌ساز اغفال می‌شود. چون همانطور که سرقت‌های مسلحانه اغلب با شمایل یک آدم حسابی با لباس متشخص و بسا دسته‌گلی به‌دست صورت می‌گیرد، در اینجا هم «بسیار محتمل» است با چیزی شبیه آن مواجه باشید.

این مفاهیمِ مقدس شبیه بطری‌های شیر است که‌ محتوای آن طبق شناسنامه، عبارت است از آب، لاکتوز، پروتئین، کلسیم، منیزیم، فسفر، پتاسیم، انواع ویتامین ...، که حیات-مایه است، ولی در موارد تقلبی، که متأسفانه بسیار رواج یافته، فقط پس از مدت مصرفی طولانی معلوم می‌شود که داخل آن یک مادۀ سمّی قوی، ولی با عملکرد تدریجی، هم تزریق شده بوده است، که پوکی استخوان و سکته قلبی و مغزی از عوارض آن است.

🔻فرمول عصارۀ سمی پنهان این است:

The communist manifesto of 1848

#مرتضی_مردیها

@C_B_SHAHZADEH