Iranwire
27.5K subscribers
21.9K photos
21.7K videos
940 files
35.1K links
عکس، فیلم، خبر و پیام‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
📞🎥📲📷 t.me/shomaIranwire
iranwire.com
instagram.com/iranwire
twitter.com/iranwire
facebook.com/iranwire
youtube.com/iranwire
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت دوم: «چشمهایش؛ خانواده دلپسند و رسپینای خردسال که شاهد یک جنایت شد»

آن‌چه علی از لحظه هدف شلیک قرار گرفتن‌شان روایت می‌کند، همان توضیحاتی است که همسرش بهاره برای او روایت کرده است.
بهاره پشت تماس تلفنی قرار می‌گیرد: «در ترافیک بودیم. همه بوق می‌زدند. همان وقت به علی می‌گفتم مردم می‌گویند آن‌هایی که معترضان را می‌کشند، ایرانی نیستند. دو موتور سرکوب کنار خیابان خراب شده بود؛ کنار ماشین ما. گیلکی حرف می‌زدند. به علی گفتم این‌ها که از خود ما هستند! روی خود را به سمت خودرو کناری کردم. دختری به نشانه پیروزی دستانش را بیرون آورده بود، من هم دستم را بیرون بردم. دیگر هیچ‌چیز نفهمیدم. ناگهان چیزی مثل پتک به صورتم خورد و خون فوران کرد. برگشتم به سمت علی، دیدم گردنش افتاده است. فکر کردم مرده است.»

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت سوم: «چشمهایش؛ خانواده دلپسند و رسپینای خردسال که شاهد یک جنایت شد»

یک ساچمه زیر چشم بهاره و دو ساچمه در ابروی او جای گرفته بودند. اگر چند میلی‌متر بالا و پایین‌تر بودند، بهاره هم حالا ممکن بود یکی از چشمهایش را از دست داده باشد: «در بیمارستان گفتند اولویت، ساچمه‌های سر‌و‌صورت من نیست بلکه چشم‌ همسرم را باید درمان می‌کردند. بیمارستان پر بود از آسیب‌دیده‌های چشمی. یک خانمی آن‌جا بود که از بالکن خانه‌اش خیابان را نگاه می‌کرد اما او را زده بودند. یک زن دیگر پایش هدف قرار گرفته بود که به بیمارستانی دیگر منتقل شد. هم‌و‌غم من علی بود. یک طرف صورتش به‌شکل وحشتناکی ورم کرده و چشمش بیرون زده بود. همان‌جا لباس‌هایش را دور انداختند بس که خونی بود. به من هم گفتند بیا ساچمه‌ها را از صورتت خارج کنیم اما به خودم فکر نمی‌کردم.»

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی