Iranwire
27.6K subscribers
21.1K photos
21.2K videos
940 files
34.4K links
عکس، فیلم، خبر و پیام‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
📞🎥📲📷 t.me/shomaIranwire
iranwire.com
instagram.com/iranwire
twitter.com/iranwire
facebook.com/iranwire
youtube.com/iranwire
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 «دو تا از یگان‌های ویژه دو زن را روی زمین می‌کشیدند، [آن‌ها را] از شال‌شان گرفته بودند. شال دور گردن‌شان و ماموران شال را می‌کشیدند. افتاده بودند روی زمین. گفتم: "ولش کن زن مردم را." همان لحظه لباس‌شخصی که چند دقیقه قبل فریاد زده بود و گفته بود: "می‌زنم توی چشمت"، با یک نیشخند چشم من را هدف گرفت و زد توی چشم من.»

این ویدیو بخشی از سلسله گزارش‌های چشم‌هایش در ایران‌وایر است. ویدیو و گزارش کامل در یوتیوب و وب‌سایت «ایران‌وایر» در دسترس است.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #کوثر_افتخاری #آیدا_قجر

@Farsi_Iranwire
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ماموران نیروی انتظامی از روبه‌رو به سمت تظاهرکنندگان گاز اشک‌آور پرتاب می‌کردند. موتورسواران لباس شخصی هم از پشت‌سر برای سرکوب سر رسیدند. میلاد خودش را به پیاده‌رو کشاند. ناگهان لیزر سبز روی صورتش افتاد. شناسایی شده بود. تا دستش را روی چشمش آورد که نور لیزر در چشمش نخورد، صدای شلیک بلند شد. صدای برخورد ساچمه‌ها به کرکره‌های بسته‌ مغازه پشت سر میلاد هنوز هم در سرش است؛ حتی وقتی مقابل دوربین ما می‌نشیند و جزییات را برای بار چندم به یاد می‌آورد.

این ویدیو بخشی از سلسله گزارش‌های چشم‌هایش در ایران‌وایر است. ویدیو و گزارش کامل در یوتیوب و وب‌سایت «ایران‌وایر» در دسترس است.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #میلاد_صفری #آیدا_قجر

@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت اول: «چشم‌هایش؛ خانواده دلپسند و رسپینای خردسال که شاهد یک جنایت شد»

ماه‌ها پیش بود که درباره خانواده دلپسند در مجموعه «چشم‌هایش» نوشتیم؛ خانواده‌ای که در خیابانی در شهر رشت، در خودروی خود در ترافیک شهری نشسته بودند و همراه با معترضان بوق می‌زدند. «بهاره عبدالهی»، مادر خانواده دستش را به نشانه پیروزی از پنجره خودرو بیرون آورد و همان لحظه خودروی آن‌ها هدف شلیک سرکوب‌گران قرار گرفت. در آن لحظه، «علی دلپسند»، پدر خانواده پشت فرمان و «رسپینا» ۱۰ ساله در صندلی عقب خودرو نشسته بود. در یک آن، در یک لحظه، زندگی آن‌ها دگرگون و رسپینا شاهد آن لحظه پر خون و وحشت شد.

آن‌چه بر آن‌ها گذشته است را حالا از زبان خودشان می‌شنویم. با دوربین قدم به درون زندگی خانواده‌ای می‌گذاریم که زخم‌های این یک‌ سال را هم‌چنان به دوش می‌کشند و تنها نور باقی‌مانده، امید به آینده کودک خردسالی است که هنوز نمی‌دانیم چه آسیب‌های روحی در این یک سال بر وجود کودکانه‌اش نقش بسته است.

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت دوم: «چشم‌هایش؛ خانواده دلپسند و رسپینای خردسال که شاهد یک جنایت شد»

آن‌چه علی از لحظه هدف شلیک قرار گرفتن‌شان روایت می‌کند، همان توضیحاتی است که همسرش بهاره برای او روایت کرده است.
بهاره پشت تماس تلفنی قرار می‌گیرد: «در ترافیک بودیم. همه بوق می‌زدند. همان وقت به علی می‌گفتم مردم می‌گویند آن‌هایی که معترضان را می‌کشند، ایرانی نیستند. دو موتور سرکوب کنار خیابان خراب شده بود؛ کنار ماشین ما. گیلکی حرف می‌زدند. به علی گفتم این‌ها که از خود ما هستند! روی خود را به سمت خودرو کناری کردم. دختری به نشانه پیروزی دستانش را بیرون آورده بود، من هم دستم را بیرون بردم. دیگر هیچ‌چیز نفهمیدم. ناگهان چیزی مثل پتک به صورتم خورد و خون فوران کرد. برگشتم به سمت علی، دیدم گردنش افتاده است. فکر کردم مرده است.»

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت سوم: «چشم‌هایش؛ خانواده دلپسند و رسپینای خردسال که شاهد یک جنایت شد»

یک ساچمه زیر چشم بهاره و دو ساچمه در ابروی او جای گرفته بودند. اگر چند میلی‌متر بالا و پایین‌تر بودند، بهاره هم حالا ممکن بود یکی از چشم‌هایش را از دست داده باشد: «در بیمارستان گفتند اولویت، ساچمه‌های سر‌و‌صورت من نیست بلکه چشم‌ همسرم را باید درمان می‌کردند. بیمارستان پر بود از آسیب‌دیده‌های چشمی. یک خانمی آن‌جا بود که از بالکن خانه‌اش خیابان را نگاه می‌کرد اما او را زده بودند. یک زن دیگر پایش هدف قرار گرفته بود که به بیمارستانی دیگر منتقل شد. هم‌و‌غم من علی بود. یک طرف صورتش به‌شکل وحشتناکی ورم کرده و چشمش بیرون زده بود. همان‌جا لباس‌هایش را دور انداختند بس که خونی بود. به من هم گفتند بیا ساچمه‌ها را از صورتت خارج کنیم اما به خودم فکر نمی‌کردم.»

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت چهارم: «چشم‌هایش؛ خانواده دلپسند و رسپینای خردسال که شاهد یک جنایت شد»

هفت ماه پس از حادثه، علی، بهاره و رسپینا راهی ترکیه شدند و ایران را ترک کردند. آن‌ها در گفت‌وگو با «ایران‌وایر»، واقعه آن شب و آ‌ن‌چه پس از آن‌ گذشت را روایت می‌کنند.

صدای کودک در تماس تلفنی می‌پیچد. گوشی تلفن میان علی و بهاره دست‌به‌دست می‌شود. مدام نام «کیان پیرفلک» و به رگبار بسته شدن خودرو خانواده مادر کیان، «ماه‌منیر مولایی‌راد» را تکرار می‌کنند. علی و بهاره چندین بار میانه روایت‌های خود می‌گویند: «مثل همان‌ که برای کیان پیش آمد.»

آن‌ها بارها از ۲۵ آبان ۱۴۰۱ و بلایی که سر خانواده پیرفلک آمد، صحبت می‌کنند و خودشان را جای آن‌ها می‌گذارند. از هم سن‌و‌سال بودن رسپینا و کیان می‌گویند و از هدف قرار گرفتن خودروی‌شان. پدر رسپینا حالا از یک چشم نابینا شده است و پدر کیان را معلول کرده‌اند.

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 «#محمد_فرضی»، معروف به جوکر تهران ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ و در جریان اعتراضات سراسری از ناحیه چشم هدف شلیک سرکوبگران قرار گرفت. او از آسیب‌دیدگانی است که توسط نهادهای امنیتی بازداشت شد. به او پیشنهاد همکاری دادند. او به دلیل تهدیدهای شدید امنیتی در دسامبر۲۰۲۴ به آلمان مهاجرت کرد. چند روز پس از رسیدن او به آلمان با او درباره آنچه در این دو سال از سر گذرانده، گفت‌وگو کرده‌ایم.

گفت‌وگو کامل «آیدا قجر» و جوکر تهران را، در سایت «ایران‌وایر» بخوانید.


#اعتراضات_سراسری #محمد_فرضی #جوکر_تهران #چشم‌هایش #جنایت_علیه_بشریت #تیراندازی_به_چشم #معترضان #نابینایی #سلاح_ساچمه‌ای #سرکوب_معترضان #کور_کردن_معترضان

@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 «محمد فرضی»، معروف به «جوکر تهران» می‌گوید: «من در هنر،‌ خدمت کردن به مردم را دیدم. هنرم را نخواستم سلبریتی‌‌محوری انجام دهم، دلی انجام دادم تا به جامعه خدمت کنم؛ در خیریه‌ها، برای مراسم مربوط به آلودگی هوا و …، هزار برخورد متفاوت با ما می‌شد. مردم کم‌کم به سمتم می‌آمدند، اما نه برای خندیدن؛ می‌آمدند حرف می‌زدند تا خودشان را خالی کنند.اگر کسی پیش من می‌آمد و با لبخند می‌رفت، به‌خاطر بازی من نبود، به‌خاطر خالی کردن دردهایش بود.»

گفت‌وگو کامل «آیدا قجر» و جوکر تهران را، در سایت «ایران‌وایر» بخوانید.

#اعتراضات_سراسری #محمد_فرضی #جوکر_تهران #چشم‌هایش #جنایت_علیه_بشریت #تیراندازی_به_چشم #معترضان #نابینایی #سلاح_ساچمه‌ای #سرکوب_معترضان #کور_کردن_معترضان

@Farsi_Iranwire
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 محمد با آن مامورها که به گفته خودش «لباس سوسکی» [یگان ویژه] داشتند، درگیر شد. مامورها عقب‌نشینی کردند و محمد ناگهان با گروهی از مامورها که به صف شده بودند، مواجه شد: «همه‌چیز به‌سمت من پرت کردند. گوش‌هایم صوت کشید و همه‌جا را دود گرفت. چشمانم را باز کردم که متوجه شدم یک لیزر سبز روی پیشانی‌ام، بالای چشمم نشانه گرفته شده.»
محمد می‌گوید که شنیده است مامور سرکوبگر به زبان عربی چیزی گفته است و شات‌گان به‌سمت او نشانه رفته است: «مثل حسی می‌ماند که انگار انسان از بدنش جدا می‌شود. شلیک کرد. انگار یک مگس به چشمت می‌رود، ناگهان سر و صورتم سوزش گرفت. چشمم نمی‌دید. سیاه شده بود. پر از خون بود. همه‌چیز آهسته شده بود.»
جوکر تهران فکر می‌کرد، پلکش بریده شده و روی چشمش افتاده است: «اصلا باورم نمی‌شد شلیک کند. فوقش می‌خواست بترساند، من هم می‌رفتم.»

گفت‌وگو کامل «آیدا قجر» و جوکر تهران را، در سایت «ایران‌وایر» بخوانید.

#اعتراضات_سراسری #محمد_فرضی #جوکر_تهران #چشم‌هایش #جنایت_علیه_بشریت #تیراندازی_به_چشم #معترضان #نابینایی #سلاح_ساچمه‌ای #سرکوب_معترضان #کور_کردن_معترضان

@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 «محمد فرضی»، معروف به «جوکر تهران» می‌گوید: «یک مردی با یک بچه‌ای در بغلش دوید وسط سالن. بچه ۱۷ ماهه کلا پر از ساچمه، یک چشمش هم پر از خون. دست پدر که بچه در بغلش بوده، کلا پر از ساچمه شده بود. مادرش دوید. کف زمین پر از خون بود. مادر لیز می‌خورد وسط خون‌ها و فریاد می‌کشد که «بچه‌ام را نجات دهید.» وضعیتی بود که خودمان را هم فراموش می‌کردیم. بچه ۱۷ ماهه انگار آبله مرغان شده بود؛ بس که سوراخ سوراخ شده بود.»
به گفته محمد فرضی، نیروی سرکوبگر درست وقتی که این پدر و مادر و فرزندشان در خودرو بودند، شات‌گان را به‌سمت آن‌ها نشانه رفته و شلیک کرده بود.

گفت‌وگو کامل «آیدا قجر» و جوکر تهران را، در سایت «ایران‌وایر» بخوانید.

#اعتراضات_سراسری #محمد_فرضی #جوکر_تهران #چشم‌هایش #جنایت_علیه_بشریت #تیراندازی_به_چشم #معترضان #نابینایی #سلاح_ساچمه‌ای #سرکوب_معترضان #کور_کردن_معترضان

@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت اول: «چشم‌هایش؛ یحیی سرخانی، شلیک به چشمی که زیر شکنجه نابینا شده بود»

«یحیی سرخانی»، فعال مدنی و محیط زیستی اهل مهاباد چهار سال از عمرش را بین سال‌های ۱۳۹۱ و ۱۳۹۵ زیر شکنجه و در زندان‌های ایران گذراند. چشم یحیی زیر شکنجه صدمه دید و در همان دوران حبس تخلیه شد. او که سال ۱۴۰۱ به اعتراضات سراسری پیوسته بود، دو بار مورد شلیک سلاح ساچمه‌ای قرار گرفت و چشمش که دیگر پروتز داشت، هدف این شلیک‌ها بود.

شکنجه‌های دوران بازجویی و چهار سال زندان در غیرانسانی‌ترین شرایط باعث نشدند که یحیی در خیزش «زن، زندگی، آزادی» قدم به خیابان نگذارد. او که از جمله هماهنگ‌کنندگان کمیته اعتراضات مهاباد بود، همراه با معترضان قدم به خیابان گذاشت، اعتراض خود را به سیستم جمهوری اسلامی فریاد کشید، شناسایی شد و مورد شلیک سلاح ساچمه‌ای قرار گرفت.

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی

@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت دوم: «چشم‌هایش؛ یحیی سرخانی، شلیک به چشمی که زیر شکنجه نابینا شده بود»

مدتی است که با یحیی سرخانی در ارتباط هستم. هنوز هیچ گروه حقوق بشری نتوانسته است او را از شرایط ناامنی که در زمستان سرد امسال می‌گذارند، نجات دهد. هم‌چنان خانواده‌اش در ایران و برخی نهادهای حقوق بشری در تلاش هستند تا بلکه بتوانند به یحیی دارو برسانند. چشم او درد می‌کند و به نظر می‌رسد دچار عفونت شده است.

یحیی از پیش از بازداشت نخست، با نهادهای بین‌المللی حقوق بشری در ارتباط بود و به آن‌ها از شرایط زندان‌ها و سرکوب‌ها اطلاع‌رسانی می‌کرد اما چنان به خطر افتاد که پا به دنیای سخت و بی‌رحم پناه‌جویی گذاشت.

او پس از بازداشت و ۵۸ روز انفرادی و شکنجه، به چهار سال حبس محکوم شد: «قاضی جوادی‌کیا من را به اجتماع و تبانی، تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام متهم و در حکم بدوی به هفت سال زندان محکوم کرد. من چهار سال را در زندان مرکزی مهاباد بودم.»

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی

@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت سوم: «چشم‌هایش؛ یحیی سرخانی، شلیک به چشمی که زیر شکنجه نابینا شده بود»

یحیی می‌گوید: «بازجویم اسم مستعارش حامدی بود؛ مردی هیکلی، بلند قد و زوردار. موقع بازجویی از پشت که سرم را به پایین فشار می‌داد، فحش هم می‌داد. من را از بازجویی به انفرادی می‌بردند و فریاد می‌زد که تو اقرار نکردی و می‌دونیم باهات چه‌کار کنیم! نمی‌دانم چه طور بگویم، یک لحظه در سمت چپ صورتم احساس گرما کردم. او از پشت‌سر با مشت زد توی صورتم. تصورم این بود که چیزی نشده است. ۴۵ روز من را بدون دکتر و دارو زیر بازجویی در انفرادی نگه داشتند. ۱۵ روز آخر درخواست ملاقات با بهداری را دادم که قبول نکردند. هشت روز اعتصاب غذا کردم. به زندان مرکزی که آمدم، رفتم بهداری و گفتند کاری از دست ما ساخته نیست.»


نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی


@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت چهارم: «چشم‌هایش؛ یحیی سرخانی، شلیک به چشمی که زیر شکنجه نابینا شده بود»

«در خیزش زن، زندگی، آزادی همه‌چیز از نو شروع شد.»یحیی جملاتش را در ادامه روایت‌هایش چنین آغاز می‌کند. او پس از آزادی از زندان، همیشه با نهادهای حقوق بشری و کمیته‌های شهرهای دیگر در ارتباط بوده است. آن‌ها تصمیم گرفته بودند پس از قتل «مهسا [ژينا] امینی» در ۲۸ شهریور ۱۴۰۱، اعتراضات را در مهاباد راه بیندازند اما خیابان‌ها مملو از نیروهای سرکوب بوده‌اند.

قرار آن‌ها ساعت چهار عصر بود. مردم کم‌کم جمع شدند. اکثر شرکت‌کنندگان به روایت سرخانی، زن بودند. حدود ساعت شش عصر آن‌ها خبردار شدند که نیروهای گارد ویژه ارومیه به مهاباد می‌آیند. ساعت ۹ و نیم شب، نیروهای گارد ویژه معترضان را هدف گرفته بود: «من با چشم خودم دیدم که شلیک‌ها کمر به بالا بودند. می‌خواستم از جلوی سطلی که آتش گرفته بود عبور کنم که احساس کردم چیزی به من اصابت کرد. کفشم پر از خون بود. یکی از بچه‌ها گفت برو.»

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی


@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت پنجم: «چشم‌هایش؛ یحیی سرخانی، شلیک به چشمی که زیر شکنجه نابینا شده بود»

یحیی می‌گوید تا روزی که ایران را ترک کرد، یعنی اول جولای ۲۰۲۳، به خانه شخصی‌ خود مراجعه نکرده بود: «بازجویم به اسم خلیل‌زاده دو بار در خیابان من را شناخت و دستم را گرفت و گفت که باید بازداشت شوی. تلفن پشت تلفن. دو بار خانه را گشته بودند. دوربین و لپ‌تاپ و پاسپورتم را با خودشان برده بودند. از محل کارم هم وسایلی را برده بودند. ناچار شدم از ایران خارج شدم.»‌

یحیی سرخانی صحبت‌هایش را چنین پایان می‌دهد که حالا خارج از ایران، دادخواه است؛ نه فقط دادخواه خودش بلکه دادخواه همه آن‌هایی است که اذیت شده‌اند: «به دختری ۲۰ ساله تجاوز شده است به دلیل حضور در خیابان. افسردگی گرفته است. من این را واقعا پی‌گیری می‌کنم و امیدوارم خیلی زود بتوانم برگردم؛ برگردم و آن‌جایی که دلم می‌خواهد، زندگی و کار کنم.»‌

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی


@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت اول: «چشم‌هایش؛ پروفسور پرستا؛ منجی آسیب‌دیدگان چشم، ادای دین به خانواده و وطن»

پروفسور «امیرمبارز پرستا»، جراح چشم ایرانی-آلمانی و رییس مرکز چشم‌پزشکی مونیخ، بخش مهمی از زندگی خود را به نجات آسیب‌دیدگان ایرانی که طی اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ چشم یا چشم‌های خود را از دست دادند، اختصاص داده است.

دکتر پرستا می‌گوید: «آرایش جراحت هم همین را نشان می‌دهد که [ضارب] تصمیم گرفته است به کدام چشم شلیک کند، گاهی هم دو بار هر دو چشم را بزند. در اکثر پرونده‌ها شلیک به چشم‌ از فاصله زیر ۱۰ متر اتفاق افتاده است.»

تزریق ترس به جامعه و فلج کردن نیروی مبارز، ازجمله اهداف شلیک هدفمند به چشم‌های معترضان است: «خیلی‌ها حاضرند بمیرند، ولی کور نشوند؛ یک چیزی بالاتر از مرگ است. کسی که هر دو چشم خود را از دست می‌دهد، زندگی‌اش زیر سوال می‌رود. پشت آن افسردگی، از بین رفتن انرژی زندگی و از بین رفتن نیروی کار است. »

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی

@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت دوم: «چشم‌هایش؛ پروفسور پرستا؛ منجی آسیب‌دیدگان چشم، ادای دین به خانواده و وطن»

با دکتر پرستا به مزار پدر او که چند ماه پیش از مصاحبه ما فوت کرده بود رفتیم، تا از پدرش برای ما بگوید و دلیل شخصی‌‌ای که باعث شد جراحی چشم را نه فقط به‌عنوان یک حرفه، بلکه انگار به‌عنوان ادای دینی به خانواده و وطن‌اش انتخاب کند.

به گفته دکتر پرستا، «محمدجواد» پدر او، حقوقدان و روشنفکری مذهبی و مشاور وزیر بود. او پیش از انقلاب ۱۳۵۷ فکر می‌کرد می‌تواند قانون اساسی‌ای ارائه دهد که با اسلام هم‌خوانی داشته باشد. انقلاب شد. حزب «جمهوری اسلامی» او را که حقوقدان بود، فراخواند. و به‌مرور پدر دکتر پرستا متوجه شد که تصور او از اسلام در قدرت، با آن‌چه آیت‌الله «روح‌الله خمینی»، بنیان‌گذار این نظام و اعضای حزب جمهوری اسلامی در سر دارند، کاملا متفاوت است و آن‌ها به‌دنبال دیکتاتوری مذهبی با عنوان «ولایت فقیه» هستند.

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی

@Farsi_Iranwi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت سوم: «چشم‌هایش؛ پروفسور پرستا؛ منجی آسیب‌دیدگان چشم، ادای دین به خانواده و وطن»

چند ماه پس از ترورو ناموفق برادرش،امیرمبارز پرستا همراه پدرش و دو برادرش، برای درمان از ایران خارج شدند، دکتر پرستا توانست در یکی از سخت‌ترین رشته‌های پزشکی جراح شود، و بعدها یکی از مهم‌ترین کلینیک‌های تخصصی چشم‌پزشکی را در آلمان به راه اندازد. اما شاید هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که جمهوری اسلامی یک‌بار دیگر به زندگی‌اش این‌چنین قدم بگذارد. حالا او بود که به نجات برمی‌خاست، در مقابل حکومتی که جز رنج به مردمان ایران نداده است.

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی

@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت چهارم: «چشم‌هایش؛ پروفسور پرستا؛ منجی آسیب‌دیدگان چشم، ادای دین به خانواده و وطن»

دکتر پرستا آرایش جراحت ناشی از استفاده از این سلاح‌ها را توضیح می‌دهد: «شکی در این نیست که پینت‌بال هم کوری می‌آورد، ولی وقتی از پینت‌بال به ساچمه رسیدیم، تقریبا هر اصابتی، کوری داده است. وقتی اصابت با پینت‌بال از نزدیک بوده است، تمام گوی چشم به علت نرم‌تر بودن، پاره شده است، ولی وقتی از ساچمه استفاده شده است، ساچمه از کره چشم رد می‌شود و صددرصد به شبکیه و عصب اصابت می‌کند و در نتیجه، کوری تقریبا حتمی است. [آسیب‌های چشمی] اغلب یک آرایش دارند. قرنیه و عدسی آسیب دیده و شبکیه پاره شده است.»

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی

@Farsi_Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 قسمت پنجم: «چشم‌هایش؛ پروفسور پرستا؛ منجی آسیب‌دیدگان چشم، ادای دین به خانواده و وطن»

پس از کشتار و معلول کردن معترضان در جنبش «زن، زندگی، آزادی»، دکتر پرستا و همراهان او در گروه «مونیخ سیرکل» به چندین معترض آسیب‌دیده کمک کردند تا در کشور «آلمان» اقامت بشردوستانه بگیرند. همراهی با معترضان آسیب‌دیده از ناحیه چشم و لمس کردن رنج‌ آن‌ها، به دکتر پرستا انگیزه‌ای تازه برای فعالیت داده است، انگیزه‌ای برای دادخواهی و اجرای عدالت، با امید به روزی که سرکوبگران در دادگاهی عادلانه محاکمه شوند و او به‌عنوان چشم‌پزشک و کارشناس، در آن دادگاه حاضر شود.

در اتاق معاینه می‌گوید: «خیلی سخت است. ولی باید شفاف با آن‌ها حقیقت را مطرح کنم. این جراحت، فقط جراحت عضوی نیست، بلکه جراحت روحی است، جراحت زندگی است؛ چون اثر بزرگی روی زندگی آن‌ها دارد. این‌ها به خیابان آمدند برای آنکه آینده خود را نجات بدهند و این اتفاق‌ها روی آینده‌ آن‌ها اثر بسیار بدی داشته است.»

نسخه کامل گزارش را، می‌توانید در وب‌سایت «ایران‌وایر» مطالعه فرمایید.

#چشم‌هایش #اعتراضات_سراسری #تیراندازی_به_چشم #علیه_فراموشی

@Farsi_Iranwire