مرگ غمناک کودکان بی شناسنامه در کارگاه های بازیافت زباله(بخش اول)
شیماشهرابی
https://iranwire.com/fa/features/20347
دوستان و آشنایان خانواده احد و صمد در این مدت بارها به اداره اتباع و ... مراجعه میکنند تا بتوانند اجازه دفن این دو برادر را بگیرند: «دوندگی و کار اداری زیاد بود ما و یک نفر از بستگانشان پیگیر کار بودیم و بالاخره بعد از چند روز اجساد بچهها را تحویل دادند.» چند لحظه سکوت میکند و میگوید: «مرگ بیشناسنامهها هم فرق میکند. انگار دردش بیشتر است اما خیلی بی صدا و مظلومانه است. آنها از کشورشان، از بدبختی خودشان فرار کردهاند باید بدبختی بیشتری در کشور ما بکشند.»
او روزانه با بچههای زیادی شبیه احد و صمد سر وکار دارد، بچههایی که اصلا بچگی نکردهاند، یک شبه تا چشم باز کردهاند بزرگ شدهاند و نان آور، همگی بی شناسنامه، بی هویت، سرچهارراه یا لابه لای زبالهها قد میکشند و مرد میشوند: «احد و صمد هم اول سر چهارراهها بودند اما ماموران بهزیستی آنها را تهدید به ردکردن از مرز میکنند. غیرقانونی بودند. پدرشان میترسد و تصمیم میگیرد جای کار بچهها را تغییر دهد و آنها را جایی ببرد که کمتر با مردم ارتباط داشته باشند.»
گاراژ جمع آوری ضایعات غنی آباد محل کار جدیدشان بوده، همانجایی که زبالهها را تحویل میدادند و برای گرم کردن دستهایشان به اتاقک کوچک میرفتند. مددکار میگوید: «آنجا پر از کارگاههای بازیافت است. پر از بچههای بی شناسنامه که ضایعات جمع میکنند و از پیمانکارهای شهرداری پول میگیرند. بچههای بی هویت برایشان سود است. هم کار میکنند هم کمترین حقوق را میگیرند و هم بیمه نمیشوند.» چند لحظه و سکوت میکند و میگوید: «مرگ احد و صمد باید این بچهها را به یادمان بیاورد. آنها که زباله گردی میکنند و ...» بچههای خیریه جمعیت امام علی در چند شب گذشته در نقاط مختلف برای این بچهها شمع روشن کردهاند و روی سطلهای زباله جمله «زباله گردی حق کودکان نیست» را نوشتهاند از دیگران هم خواستهاند با آنها همراه شوند از نوشتههایشان عکس بگیرند و هشتگ #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند، به یاد احد و صمد.
شیماشهرابی
https://iranwire.com/fa/features/20347
دوستان و آشنایان خانواده احد و صمد در این مدت بارها به اداره اتباع و ... مراجعه میکنند تا بتوانند اجازه دفن این دو برادر را بگیرند: «دوندگی و کار اداری زیاد بود ما و یک نفر از بستگانشان پیگیر کار بودیم و بالاخره بعد از چند روز اجساد بچهها را تحویل دادند.» چند لحظه سکوت میکند و میگوید: «مرگ بیشناسنامهها هم فرق میکند. انگار دردش بیشتر است اما خیلی بی صدا و مظلومانه است. آنها از کشورشان، از بدبختی خودشان فرار کردهاند باید بدبختی بیشتری در کشور ما بکشند.»
او روزانه با بچههای زیادی شبیه احد و صمد سر وکار دارد، بچههایی که اصلا بچگی نکردهاند، یک شبه تا چشم باز کردهاند بزرگ شدهاند و نان آور، همگی بی شناسنامه، بی هویت، سرچهارراه یا لابه لای زبالهها قد میکشند و مرد میشوند: «احد و صمد هم اول سر چهارراهها بودند اما ماموران بهزیستی آنها را تهدید به ردکردن از مرز میکنند. غیرقانونی بودند. پدرشان میترسد و تصمیم میگیرد جای کار بچهها را تغییر دهد و آنها را جایی ببرد که کمتر با مردم ارتباط داشته باشند.»
گاراژ جمع آوری ضایعات غنی آباد محل کار جدیدشان بوده، همانجایی که زبالهها را تحویل میدادند و برای گرم کردن دستهایشان به اتاقک کوچک میرفتند. مددکار میگوید: «آنجا پر از کارگاههای بازیافت است. پر از بچههای بی شناسنامه که ضایعات جمع میکنند و از پیمانکارهای شهرداری پول میگیرند. بچههای بی هویت برایشان سود است. هم کار میکنند هم کمترین حقوق را میگیرند و هم بیمه نمیشوند.» چند لحظه و سکوت میکند و میگوید: «مرگ احد و صمد باید این بچهها را به یادمان بیاورد. آنها که زباله گردی میکنند و ...» بچههای خیریه جمعیت امام علی در چند شب گذشته در نقاط مختلف برای این بچهها شمع روشن کردهاند و روی سطلهای زباله جمله «زباله گردی حق کودکان نیست» را نوشتهاند از دیگران هم خواستهاند با آنها همراه شوند از نوشتههایشان عکس بگیرند و هشتگ #زباله_گردی_حق_کودکان_نیست را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند، به یاد احد و صمد.
Iranwire
مرگ غمناک کودکان بی شناسنامه در کارگاه های بازیافت زباله
None