Iranwire
27.6K subscribers
21.1K photos
21.2K videos
940 files
34.4K links
عکس، فیلم، خبر و پیام‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
📞🎥📲📷 t.me/shomaIranwire
iranwire.com
instagram.com/iranwire
twitter.com/iranwire
facebook.com/iranwire
youtube.com/iranwire
Download Telegram
✍️ مدرسه نوابیغ/ زنگ انشاء/ قسمت اول «مهدی سبیلی» پزشک اسلامی و نوشنده شاش شتر!

موضوع انشاء: در آینده می‌خواهید چه کاره شوید؟
(نویسنده مهدی سبیلی ۱۲ ساله)

با نام و یاد خدا اکنون که قلم در دست دارم انشای خود را با موضوع در آینده می‌خواهید چه کاره شوید آغاز می‌نمایم.
بر همگان واضح و مبرهن است که بیشتر همسن و سالان من یا می‌خواهند دکتر شوند و یا خلبان.

من بین این دو شغل دکتر بودن را انتخاب می‌کنم. چرا که دکتر اگر یک بار اشتباه کند یک نفر را می‌کشد اما خلبان اگر اشتباه کند صدها نفر را نفله خواهد کرد.

دکتر شدن اما بسیار سخت است و نیاز به سالها درس خواندن و با عرض معذرت "خرخوانی" دارد. اما یک نوع پزشک دیگر نیز وجود دارد که به آن پزشک سنتی گفته می‌شود. این شغل با روحیات من کاملا سازگار است. چرا که من اگر حال داشتم درس بخوانم، آنقدر در کلاس پنجم درجا نمی‌زدم. من می‌خواهم وقتی بزرگ شدم و به امید خدا دیپلم خود را گرفتم، تبدیل به یک پزشک کاملا سنتی بشوم.

عمه ملوک من می‌گوید یک موی این پزشک‌های سنتی به کل هیکل پزشک‌های امروزی می‌ارزد. او از وقتی همسرش به خاطر بی‌سوادی پزشک‌های امروزی فوت کرده، دچار عارضه‌های جسمی زیادی شده است. برای همین هفته‌ای یک بار برای شکستن قولنج، یا درمان افتادگی ناف و یا انداختن زالو و گاهی هم برای چک‌آپ همینجوری یهویی، پیش یک پزشک سنتی که اهالی محل او را "حاجی" صدا می‌کنند می‌رود. او همیشه وقتی از دکتر برمی‌گردد کاملا خوب شده و لپهایش به اصطلاح گل انداخته است.

پدرم می‌گوید دوای همه دردهای بشریت در احادیث و روایات و آیات الهی آمده است. مثلا در قرآن یک سوره به نام شتر می‌باشد. اما ما از شتر چه می‌دانیم؟ ما فقط شتر را به عنوان فحش و برای مسخره کردن افراد لنگ دراز و یا دست انداختن کسانی که لک و لوچه آویزان دارند، استفاده می‌کنیم. اما خداوند به ما فرموده است که در خلقت شتر اندیشه نماییم.
خداوند می‌خواهد به ما بگوید که همین شتر در درون خود رازی دارد که شما باید آن را کشف کنید.

ادامه این نوشته طنز از شراگیم زند را اینجا بخوانید👇
#مدرسه_نوابیغ #طنز #کرونا #ویروس_کرونا #طب_اسلامی
@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
✍️ مدرسه نوابیغ/ زنگ انشاء/ قسمت اول «مهدی سبیلی» پزشک اسلامی و نوشنده شاش شتر!

موضوع انشاء: در آینده می‌خواهید چه کاره شوید؟
(نویسنده مهدی سبیلی ۱۲ ساله)

با نام و یاد خدا اکنون که قلم در دست دارم انشای خود را با موضوع در آینده می‌خواهید چه کاره شوید آغاز می‌نمایم.
بر همگان واضح و مبرهن است که بیشتر همسن و سالان من یا می‌خواهند دکتر شوند و یا خلبان.

من بین این دو شغل دکتر بودن را انتخاب می‌کنم. چرا که دکتر اگر یک بار اشتباه کند یک نفر را می‌کشد اما خلبان اگر اشتباه کند صدها نفر را نفله خواهد کرد.

دکتر شدن اما بسیار سخت است و نیاز به سالها درس خواندن و با عرض معذرت "خرخوانی" دارد. اما یک نوع پزشک دیگر نیز وجود دارد که به آن پزشک سنتی گفته می‌شود. این شغل با روحیات من کاملا سازگار است. چرا که من اگر حال داشتم درس بخوانم، آنقدر در کلاس پنجم درجا نمی‌زدم. من می‌خواهم وقتی بزرگ شدم و به امید خدا دیپلم خود را گرفتم، تبدیل به یک پزشک کاملا سنتی بشوم.

عمه ملوک من می‌گوید یک موی این پزشک‌های سنتی به کل هیکل پزشک‌های امروزی می‌ارزد. او از وقتی همسرش به خاطر بی‌سوادی پزشک‌های امروزی فوت کرده، دچار عارضه‌های جسمی زیادی شده است. برای همین هفته‌ای یک بار برای شکستن قولنج، یا درمان افتادگی ناف و یا انداختن زالو و گاهی هم برای چک‌آپ همینجوری یهویی، پیش یک پزشک سنتی که اهالی محل او را "حاجی" صدا می‌کنند می‌رود. او همیشه وقتی از دکتر برمی‌گردد کاملا خوب شده و لپهایش به اصطلاح گل انداخته است.

پدرم می‌گوید دوای همه دردهای بشریت در احادیث و روایات و آیات الهی آمده است. مثلا در قرآن یک سوره به نام شتر می‌باشد. اما ما از شتر چه می‌دانیم؟ ما فقط شتر را به عنوان فحش و برای مسخره کردن افراد لنگ دراز و یا دست انداختن کسانی که لک و لوچه آویزان دارند، استفاده می‌کنیم. اما خداوند به ما فرموده است که در خلقت شتر اندیشه نماییم.
خداوند می‌خواهد به ما بگوید که همین شتر در درون خود رازی دارد که شما باید آن را کشف کنید.

ادامه این نوشته طنز از شراگیم زند را اینجا بخوانید👇
#مدرسه_نوابیغ #طنز #کرونا #ویروس_کرونا #طب_اسلامی
@Farsi_Iranwire
✍️مدرسه نوابیغ/ زنگ انشاء/ قسمت دوم: محسن رضایی و آرزوهای بزرگش!

موضوع انشاء درآینده می‌خواهید چه کاره شوید؟
نویسنده: محسن رضایی میرقائد/ ده ساله

به نام الله یگانه پاسدار حرمت خون شهیدان. اکنون که قلم در دست دارم انشای خود را با موضوع در آینده می‌خواهید چه کاره شوید به مقام معظم رهبری تقدیم می‌نمایم.

من در آینده می‌خواهم فرد بسیار مهم و مفیدی برای جامعه بشوم. ما خانوادگی کار دامداری می‌کنیم. چند سال پیش وقتی که گوسفندان را برای چَرا به صحرا برده بودم، یک لحظه حواسم پرت شد و تعدادی از گوسفندان را در صحرا گم کردم. آن شب به خانه که برگشتم به پدرم گفتم که تعدادی از گوسفندان گم شده اند ولی من هرطور شده آنها را پیدا خواهم کرد چرا که گوسفند برای من مثل ناموسم است. البته آن شب مادرم با دمپایی توی دهانم زد.

ولی با این حال من فردا صبح به دنبال گوسفندان گمشده راهی صحرا شدم. متاسفانه آن روز گوسفندان گمشده پیدا نشدند و شب پدرم من را کناری کشید و گفت تو در زندگی هیچ وقت هیچ پُخی نخواهی شد و دیگر گوسفندان را دست تو نخواهم سپرد. این حرف پدرم تاثیر عمیقی روی من گذاشت و برای همین تصمیم دارم که حتما وقتی بزرگ شدم یک پُخی بشوم و به او ثابت کنم که اشتباه کرده است.

شاید شما نام «ژنرال رومل» را شنیده باشید. ژنرال رومل فرد بسیار زیرک و باهوشی بود. این شخص با اینکه ژنرال هیتلر بود اما قهرمان من است. او به اندازه ای باهوش بود که به او لقب "روباه صحرا" داده بودند. من می‌خواهم در آینده مثل ژنرال رومل بشوم. من کتاب زندگی او را چندبار مطالعه کرده ام و متوجه شدم که بهترین راه پیروزی در جنگ فریب دادن دشمن است. من دوست دارم وقتی وارد خدمت نظام شدم یک ژنرال مکار و باهوش بشوم و همیشه عملیاتهای فریب آمیز طراحی و اجرا بنمایم.

ادامه این طنز نوشته از شراگیم زند را اینجا بخوانید👇
#طنز #مدرسه_نوابیغ #محسن_رضایی
@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
✍️مدرسه نوابیغ/ زنگ انشاء/ قسمت دوم: محسن رضایی و آرزوهای بزرگش!

موضوع انشاء درآینده می‌خواهید چه کاره شوید؟
نویسنده: محسن رضایی میرقائد/ ده ساله

به نام الله یگانه پاسدار حرمت خون شهیدان. اکنون که قلم در دست دارم انشای خود را با موضوع در آینده می‌خواهید چه کاره شوید به مقام معظم رهبری تقدیم می‌نمایم.

من در آینده می‌خواهم فرد بسیار مهم و مفیدی برای جامعه بشوم. ما خانوادگی کار دامداری می‌کنیم. چند سال پیش وقتی که گوسفندان را برای چَرا به صحرا برده بودم، یک لحظه حواسم پرت شد و تعدادی از گوسفندان را در صحرا گم کردم. آن شب به خانه که برگشتم به پدرم گفتم که تعدادی از گوسفندان گم شده اند ولی من هرطور شده آنها را پیدا خواهم کرد چرا که گوسفند برای من مثل ناموسم است. البته آن شب مادرم با دمپایی توی دهانم زد.

ولی با این حال من فردا صبح به دنبال گوسفندان گمشده راهی صحرا شدم. متاسفانه آن روز گوسفندان گمشده پیدا نشدند و شب پدرم من را کناری کشید و گفت تو در زندگی هیچ وقت هیچ پُخی نخواهی شد و دیگر گوسفندان را دست تو نخواهم سپرد. این حرف پدرم تاثیر عمیقی روی من گذاشت و برای همین تصمیم دارم که حتما وقتی بزرگ شدم یک پُخی بشوم و به او ثابت کنم که اشتباه کرده است.

شاید شما نام «ژنرال رومل» را شنیده باشید. ژنرال رومل فرد بسیار زیرک و باهوشی بود. این شخص با اینکه ژنرال هیتلر بود اما قهرمان من است. او به اندازه ای باهوش بود که به او لقب "روباه صحرا" داده بودند. من می‌خواهم در آینده مثل ژنرال رومل بشوم. من کتاب زندگی او را چندبار مطالعه کرده ام و متوجه شدم که بهترین راه پیروزی در جنگ فریب دادن دشمن است. من دوست دارم وقتی وارد خدمت نظام شدم یک ژنرال مکار و باهوش بشوم و همیشه عملیاتهای فریب آمیز طراحی و اجرا بنمایم.

ادامه این طنز نوشته از شراگیم زند را اینجا بخوانید👇
#طنز #مدرسه_نوابیغ #محسن_رضایی
@Farsi_Iranwire
🔹مدرسه نوابیغ/ زنگ انشاء/ قسمت سوم: نگهبان ناموس!

موضوع انشاء درآینده می‌خواهید چه کاره شوید؟
نویسنده: یک نوباوه غیرتمند

با نام و یاد خدا انشای خود را با موضوع در آینده می‌خواهید چه کاره شوید آغاز می‌نمایم. همه ما در آینده نیاز به شغلی داریم که بتوانیم تشکیل خانواده بدهیم.

با تشکیل خانواده یک شخص «بی ناموس» و یا «کم ناموس» تبدیل به یک مرد «پر ناموس» و خانواده دار می‌شود. من فکر می‌کنم اینکه ما در آینده چه شغلی داشته باشیم زیاد مهم نیست چون هر شغلی داشته باشیم بالاخره می‌توانیم دست یک زنی را بگیریم و با او تشکیل خانواده بدهیم. در جامعه ما کسانی هستند که با زحمت زیاد دکتر، مهندس و یا حتی خلبان شده اند. اما در زندگی زناشویی، غیرت و تعصب لازم را برای نگهداری و هدایت نوامیس خود ندارند. نوامیس این دسته از افراد بدون قید و بند، برای خود به هرکجا که عشقشان کشید می‌روند و یا هرچه دلشان خواست می‌پوشند. ولی از آن سو هم کسانی هستند که چه بسا شغل آبرومندی هم نداشته باشند، اما با غیرت و تعصبی مثال زدنی نوامیس خود را به بهترین شکل کنترل کرده و همیشه با آبرو و سربلند زندگی کرده اند.

بنابراین شغل اصلی هر مرد در درجه اول، نگهبانی و نگهداری از نوامیس خود است. حتی حیوانات نر هم اگر حیوان نر دیگری به ماده و یا ماده هایشان نزدیک شود با آنها وارد جنگ شده و چه بسا در این جنگ جان خود را نیز از دست بدهند.

ما انسانها هم از حیوانات کمتر نیستیم و چه بسا با غیرت تر هم می‌باشیم. چرا که اگر کسی به ناموس ما نزدیک شود، ما از شدت غیرت حتی ممکن است ناموس خود را هم بکشیم، تا ننگ بی ناموسی بر دامن مان باقی نماند. حیوانات اما تا این حد نسبت به نوامیس خود با تعصب نیستند. مثلا حیوانات به خواهر، مادر و یا دختر خود تعصب خاصی ندارند. اما ما انسانها همه اینها را ناموس و بخشی از قلمرو خود می‌دانیم و چهارچشمی مراقبیم که به راه خطا نروند.

ادامه این نوشته طنز از شراگیم زند را اینجا بخوانید👇
#طنز #مدرسه_نوابیغ #ناموس
@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹مدرسه نوابیغ/ زنگ انشاء/ قسمت سوم: نگهبان ناموس!

موضوع انشاء درآینده می‌خواهید چه کاره شوید؟
نویسنده: یک نوباوه غیرتمند

با نام و یاد خدا انشای خود را با موضوع در آینده می‌خواهید چه کاره شوید آغاز می‌نمایم. همه ما در آینده نیاز به شغلی داریم که بتوانیم تشکیل خانواده بدهیم.

با تشکیل خانواده یک شخص «بی ناموس» و یا «کم ناموس» تبدیل به یک مرد «پر ناموس» و خانواده دار می‌شود. من فکر می‌کنم اینکه ما در آینده چه شغلی داشته باشیم زیاد مهم نیست چون هر شغلی داشته باشیم بالاخره می‌توانیم دست یک زنی را بگیریم و با او تشکیل خانواده بدهیم. در جامعه ما کسانی هستند که با زحمت زیاد دکتر، مهندس و یا حتی خلبان شده اند. اما در زندگی زناشویی، غیرت و تعصب لازم را برای نگهداری و هدایت نوامیس خود ندارند. نوامیس این دسته از افراد بدون قید و بند، برای خود به هرکجا که عشقشان کشید می‌روند و یا هرچه دلشان خواست می‌پوشند. ولی از آن سو هم کسانی هستند که چه بسا شغل آبرومندی هم نداشته باشند، اما با غیرت و تعصبی مثال زدنی نوامیس خود را به بهترین شکل کنترل کرده و همیشه با آبرو و سربلند زندگی کرده اند.

بنابراین شغل اصلی هر مرد در درجه اول، نگهبانی و نگهداری از نوامیس خود است. حتی حیوانات نر هم اگر حیوان نر دیگری به ماده و یا ماده هایشان نزدیک شود با آنها وارد جنگ شده و چه بسا در این جنگ جان خود را نیز از دست بدهند.

ما انسانها هم از حیوانات کمتر نیستیم و چه بسا با غیرت تر هم می‌باشیم. چرا که اگر کسی به ناموس ما نزدیک شود، ما از شدت غیرت حتی ممکن است ناموس خود را هم بکشیم، تا ننگ بی ناموسی بر دامن مان باقی نماند. حیوانات اما تا این حد نسبت به نوامیس خود با تعصب نیستند. مثلا حیوانات به خواهر، مادر و یا دختر خود تعصب خاصی ندارند. اما ما انسانها همه اینها را ناموس و بخشی از قلمرو خود می‌دانیم و چهارچشمی مراقبیم که به راه خطا نروند.

ادامه این نوشته طنز از شراگیم زند را اینجا بخوانید👇
#طنز #مدرسه_نوابیغ #ناموس
@Farsi_Iranwire
🔹مدرسه نوابیغ/ زنگ انشاء/ قسمت چهارم: مهرداد بذرپاش نخبه انقلابی!

موضوع انشاء درآینده می‌خواهید چه کاره شوید؟
نویسنده: مهرداد بذرپاش یازده ساله

به نام خدا. اکنون که این مداد نوکی را در دست دارم انشای خود را با موضوع در آینده می‌خواهید چه کاره شوید آغاز می‌کنم.

من به عنوان یک «نوباوه انقلاب» توانایی های بسیاری درخود می‌بینم. من از همین الان بی صبرانه منتظر فرارسیدن لحظات ملکوتی «سن بلوغ» و پذیرفتن مسئولیتهای کلیدی برای خدمت به کشور عزیزم «جمهوری اسلامی» می‌باشم.

شاید آقای معلم و یا همکلاسیهای محترم، الان در حال پوزخند زدن باشند و با خود بگویند که این آقا مهرداد که پارسال با معدل دوازده و بیست و پنج صدم قبول شد، خیلی تلاش کند بعد از بلوغ شاید بتواند یک پست کلیدی در آبدارخانه یکی از ادارات دولتی به دست بیاورد. اما همه چیز که نمره نیست.

شما نخبه‌ها و دانشمندان بسیجی را نباید دست کم بگیرید. در همین کلاس که بنده خدمت شما ایستاده ام سابقه بسیج من (با عرض معذرت از آقا معلم) از سابقه تدریس ایشان به عنوان یک معلم جوان و با آتیه بیشتر است. بنده از همان دوران مهدکودک، در «بسیج مهدکودک» عضویت داشتم. الان هم هر سال با شروع سال تحصیلی، قبل از اینکه در مدرسه ثبت نام کنم، اول به دفتر بسیج مدرسه مراجعه کرده و کارت بسیج دانش آموزی خود را تمدید می‌نمایم.

ادامه این طنزنوشته از شراگیم زند را اینجا بخوانید👇
#طنز #مدرسه_نوابیغ #مهرداد_بذرپاش
@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
🔹مدرسه نوابیغ/ زنگ انشاء/ قسمت چهارم: مهرداد بذرپاش نخبه انقلابی!

موضوع انشاء درآینده می‌خواهید چه کاره شوید؟
نویسنده: مهرداد بذرپاش یازده ساله

به نام خدا. اکنون که این مداد نوکی را در دست دارم انشای خود را با موضوع در آینده می‌خواهید چه کاره شوید آغاز می‌کنم.

من به عنوان یک «نوباوه انقلاب» توانایی های بسیاری درخود می‌بینم. من از همین الان بی صبرانه منتظر فرارسیدن لحظات ملکوتی «سن بلوغ» و پذیرفتن مسئولیتهای کلیدی برای خدمت به کشور عزیزم «جمهوری اسلامی» می‌باشم.

شاید آقای معلم و یا همکلاسیهای محترم، الان در حال پوزخند زدن باشند و با خود بگویند که این آقا مهرداد که پارسال با معدل دوازده و بیست و پنج صدم قبول شد، خیلی تلاش کند بعد از بلوغ شاید بتواند یک پست کلیدی در آبدارخانه یکی از ادارات دولتی به دست بیاورد. اما همه چیز که نمره نیست.

شما نخبه‌ها و دانشمندان بسیجی را نباید دست کم بگیرید. در همین کلاس که بنده خدمت شما ایستاده ام سابقه بسیج من (با عرض معذرت از آقا معلم) از سابقه تدریس ایشان به عنوان یک معلم جوان و با آتیه بیشتر است. بنده از همان دوران مهدکودک، در «بسیج مهدکودک» عضویت داشتم. الان هم هر سال با شروع سال تحصیلی، قبل از اینکه در مدرسه ثبت نام کنم، اول به دفتر بسیج مدرسه مراجعه کرده و کارت بسیج دانش آموزی خود را تمدید می‌نمایم.

ادامه این طنزنوشته از شراگیم زند را اینجا بخوانید👇
#طنز #مدرسه_نوابیغ #مهرداد_بذرپاش
@Farsi_Iranwire