🆔@Farsi_iranwire
مرگ فرزند؛ این عمیق ترین اندوه جهان
#مریمدهکردی
مادر شدن برای من درست از لحظهای آغاز شد که آن دو خط آبی موازی پررنگ روی نوار سفید بیبی چک را دیدم. همانطور که گیج و مبهوت داشتم آنها را با تصویر روی جلد که مثبت و منفی بودن بارداری را روشن میکرد مطابقت می دادم خودم را میدیدم که دارم بچه شیر میدهم، لباس به تنش میپوشانم، او را به مدرسه میفرستم، با کودکم در پارکها و اتاقهای بازی میدوم و میخندم. داشتم راهی دانشگاهش میکردم که صدای همسرم مرا به خودم آورد: «چی شد نتیجه؟» لبخند زدم . «مثبته، بریم دکتر؟»، « بریم» و بعد هر دو روی ابرها خودمان را به بیمارستان رساندیم.
نمیخواهم با مراقبتها و رویاهای شیرین 9 ماهی که دخترک را با خودم حمل میکردم حوصلهتان را سر ببرم. تنها میخواهم از آن 36 ساعت آخر بگویم:
بیش از 4 روز از تاریخ زایمان گذشته بود اما باز هم پزشکم به زایمان طبیعی اصرار داشت. من درد نداشتم. هیچ علامتی که نشان دهد کودکم برای به دنیا آمدن تلاش میکند وجود نداشت. معاینهها نشان میداد وضعیت رحم عادی نیست و نباید دست روی دست گذاشت، اما دکتر تعلل کرد. بیش از 15 ساعت من را بیدلیل معطل کرد و تنها وقتی دستور سزارین داد که در معاینه نهایی ضربان قلب کودکم را در حال کند شدن دید...
من هرگز نفهمیدم رنگ چشمهای دخترک چه رنگی بود. صدایش چه آهنگی داشت. هرگز در آغوشش نگرفتم. هیچکدام از لباسها و کفشهایی که برایش خریدم را نتوانستم به او بپوشانم. قلب دخترک تنها 36 ساعت تاب آورد و بعد از این دنیا رفت. آخرین تصویرم از او صورتی زیبا پوشیده در تن پوشی آبی است و گونهای که به خاطر اتصال دستگاههای احیا کبود شده بود.
ادامه مطلب را در بلاگ #مادران ایران وایر بخوانید
https://iranwire.com/fa/blogs/844/22665
ایران وایر را در تلگرام دنبال کنید:
https://t.me/Farsi_Iranwire
مرگ فرزند؛ این عمیق ترین اندوه جهان
#مریمدهکردی
مادر شدن برای من درست از لحظهای آغاز شد که آن دو خط آبی موازی پررنگ روی نوار سفید بیبی چک را دیدم. همانطور که گیج و مبهوت داشتم آنها را با تصویر روی جلد که مثبت و منفی بودن بارداری را روشن میکرد مطابقت می دادم خودم را میدیدم که دارم بچه شیر میدهم، لباس به تنش میپوشانم، او را به مدرسه میفرستم، با کودکم در پارکها و اتاقهای بازی میدوم و میخندم. داشتم راهی دانشگاهش میکردم که صدای همسرم مرا به خودم آورد: «چی شد نتیجه؟» لبخند زدم . «مثبته، بریم دکتر؟»، « بریم» و بعد هر دو روی ابرها خودمان را به بیمارستان رساندیم.
نمیخواهم با مراقبتها و رویاهای شیرین 9 ماهی که دخترک را با خودم حمل میکردم حوصلهتان را سر ببرم. تنها میخواهم از آن 36 ساعت آخر بگویم:
بیش از 4 روز از تاریخ زایمان گذشته بود اما باز هم پزشکم به زایمان طبیعی اصرار داشت. من درد نداشتم. هیچ علامتی که نشان دهد کودکم برای به دنیا آمدن تلاش میکند وجود نداشت. معاینهها نشان میداد وضعیت رحم عادی نیست و نباید دست روی دست گذاشت، اما دکتر تعلل کرد. بیش از 15 ساعت من را بیدلیل معطل کرد و تنها وقتی دستور سزارین داد که در معاینه نهایی ضربان قلب کودکم را در حال کند شدن دید...
من هرگز نفهمیدم رنگ چشمهای دخترک چه رنگی بود. صدایش چه آهنگی داشت. هرگز در آغوشش نگرفتم. هیچکدام از لباسها و کفشهایی که برایش خریدم را نتوانستم به او بپوشانم. قلب دخترک تنها 36 ساعت تاب آورد و بعد از این دنیا رفت. آخرین تصویرم از او صورتی زیبا پوشیده در تن پوشی آبی است و گونهای که به خاطر اتصال دستگاههای احیا کبود شده بود.
ادامه مطلب را در بلاگ #مادران ایران وایر بخوانید
https://iranwire.com/fa/blogs/844/22665
ایران وایر را در تلگرام دنبال کنید:
https://t.me/Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
مرگ فرزند؛ این عمیق ترین اندوه جهان