در این مطلب #محمد تنگستانی علاوه بر گفتوگویی که با #پرستوفروهر نسبت به اولین جلسه بازجوییاش داشته است. از سعید #بشیرتاش، پرسیده است: آیا حکومت ایران ترس از این دارد که پرستو فروهر به چهره مطرح #اپوزیسیون تبدیل شود و هدف آنها این است که پرستو را از فرزند یک قربانی به یک قربانی مدنی تبدیل کنند یا نه.
https://iranwire.com/fa/blogs/838/19562
https://iranwire.com/fa/blogs/838/19562
IranWire | خانه
پرستو فروهر و دادخواهى مدنى
🆔@Farsi_Iranwire
«پشت این هولآور تاریک آفتابی آشیان دارد»
تازه چند روزی بود از ایران برگشته بودم -اشباع از مشاهدهها و تجربهها و معلق میان برداشتها و فکرهای نیمهتمام- که وکیلم از تهران تماس گرفت و خبر داد که دادگاه انقلاب رأی به محکومیت من صادر کرده است: شش سال حبس تعلیقی؛ پنج سال به جرم توهین به مقدسات و سیدالشهدا و یک سال به جرم تبلیغ علیه نظام. حکم را زودتر از آنچه فکر میکردم صادر کرده بودند و سنگینتر از آن بود که انتظارش را داشتم. واژهی تعلیقی در انتهای رأی البته عجالتاً به معنای نفس راحت بود.
در گیرودار تنظیم تقاضای تجدید نظر بودم که خبر اولین تجمعهای اعتراضی در ایران پخش شد. اعتراضی که در پهنهی وسیع ایران با شتاب و شدتی بیمانند از اینجا و آنجا بیرون زد و حضور سرکش و جسور خود را به دوران ما اعلام کرد. چنین رخدادهایی نه تنها آیندهی زمانهی خود را تغییر میدهند بلکه خوانش ما از گذشتهشان را نیز متحول میکنند. در بستر یک تاریخ، مسیری را عیان میکنند که تا پیش از آن محو مینموده یا نفی میشده است. از زاویهی فردی چنین موقعیتی، بزنگاهیست برای محکِ برداشتهای خویش، برای طرح این پرسش اساسی از خود که کجا ایستادهام، با چه چشمانداز و امیدی؟ و چه تلاشی برای تحقق این امید کرده و میکنم؟
در چنین لحظههایی آن پیوند عمیق و محکم به مردم سرزمین مادری و پدریام با تمام قوا فعال میشود و واژهی همبستگی را با عمق معنای خود جفت میکند. انگار آنها در کار ساختن سرنوشتی شده بودند که سرنوشت من نیز خواهد بود. شدم تماشاچی و خوانندهی ذوقزده و ملتهبی که فکرهایش دنبال شور و حساش میدود، به عزم فهمیدن آن پیکرهی سیال و ناگهانی اعتراض و در اشتیاق یافتن نقطههای اتصال و اشتراک خود با آن قیامی که مردم میکردند. شدم روایتگر اعتراض مردم در رسانههای آلمانیزبان که از فرط گوش دادن به حرفهای تحلیلگران مدافع اعتدال از تبیین آنچه میگذشت عقب مانده بودند.
خبرهایی که از تظاهرات میرسید بیشتر از تصویر، فریاد و حرکت داشت. اعتراض خود را در شعارهایی که جمعی سر داده میشد و یا خطابهی خشمگینی که از گلوی یک فرد بیرون میریخت و حرف جمع میشد، بیان میکرد. در همان روزهای اوج خیزش مردم، که حرف از محدود ماندن اعتراض به فرودستان جامعه و کنارهجویی طیفهای وسیعی از ناراضیان زده میشد، با چند نفر از دوستان داخلنشین که این گفته شامل حالشان بود، حرف زدم و در فضای مجازی بحثهای مربوط را دنبال کردم. اغلب موضع خود را با واهمه از آشوب و چرخش وضعیت به نفع «بدتر»های داخلی یا «خارجنشین» توضیح میدادند، یا با تأکید بر ریشههای اقتصادی و معیشتی، وجه سیاسی اعتراضها را مسکوت میگذاشتند و از اینرو ضرورت مشارکت همگانی را نمیپذیرفتند. برخی حتی در مشارکت، خطر خودجلواندازیهای معمول و مصادرهی حرکتی را میدیدند که «دیگران» در شکلگیری آن سهمی نداشتهاند.
یادداشت #پرستوفروهر را در بلاگ #میهمان بخوانید:👇👇
https://iranwire.com/fa/blogs/215/24870
ایران وایر را در تلگرام دنبال کنید:👇👇
https://t.me/Farsi_Iranwire
«پشت این هولآور تاریک آفتابی آشیان دارد»
تازه چند روزی بود از ایران برگشته بودم -اشباع از مشاهدهها و تجربهها و معلق میان برداشتها و فکرهای نیمهتمام- که وکیلم از تهران تماس گرفت و خبر داد که دادگاه انقلاب رأی به محکومیت من صادر کرده است: شش سال حبس تعلیقی؛ پنج سال به جرم توهین به مقدسات و سیدالشهدا و یک سال به جرم تبلیغ علیه نظام. حکم را زودتر از آنچه فکر میکردم صادر کرده بودند و سنگینتر از آن بود که انتظارش را داشتم. واژهی تعلیقی در انتهای رأی البته عجالتاً به معنای نفس راحت بود.
در گیرودار تنظیم تقاضای تجدید نظر بودم که خبر اولین تجمعهای اعتراضی در ایران پخش شد. اعتراضی که در پهنهی وسیع ایران با شتاب و شدتی بیمانند از اینجا و آنجا بیرون زد و حضور سرکش و جسور خود را به دوران ما اعلام کرد. چنین رخدادهایی نه تنها آیندهی زمانهی خود را تغییر میدهند بلکه خوانش ما از گذشتهشان را نیز متحول میکنند. در بستر یک تاریخ، مسیری را عیان میکنند که تا پیش از آن محو مینموده یا نفی میشده است. از زاویهی فردی چنین موقعیتی، بزنگاهیست برای محکِ برداشتهای خویش، برای طرح این پرسش اساسی از خود که کجا ایستادهام، با چه چشمانداز و امیدی؟ و چه تلاشی برای تحقق این امید کرده و میکنم؟
در چنین لحظههایی آن پیوند عمیق و محکم به مردم سرزمین مادری و پدریام با تمام قوا فعال میشود و واژهی همبستگی را با عمق معنای خود جفت میکند. انگار آنها در کار ساختن سرنوشتی شده بودند که سرنوشت من نیز خواهد بود. شدم تماشاچی و خوانندهی ذوقزده و ملتهبی که فکرهایش دنبال شور و حساش میدود، به عزم فهمیدن آن پیکرهی سیال و ناگهانی اعتراض و در اشتیاق یافتن نقطههای اتصال و اشتراک خود با آن قیامی که مردم میکردند. شدم روایتگر اعتراض مردم در رسانههای آلمانیزبان که از فرط گوش دادن به حرفهای تحلیلگران مدافع اعتدال از تبیین آنچه میگذشت عقب مانده بودند.
خبرهایی که از تظاهرات میرسید بیشتر از تصویر، فریاد و حرکت داشت. اعتراض خود را در شعارهایی که جمعی سر داده میشد و یا خطابهی خشمگینی که از گلوی یک فرد بیرون میریخت و حرف جمع میشد، بیان میکرد. در همان روزهای اوج خیزش مردم، که حرف از محدود ماندن اعتراض به فرودستان جامعه و کنارهجویی طیفهای وسیعی از ناراضیان زده میشد، با چند نفر از دوستان داخلنشین که این گفته شامل حالشان بود، حرف زدم و در فضای مجازی بحثهای مربوط را دنبال کردم. اغلب موضع خود را با واهمه از آشوب و چرخش وضعیت به نفع «بدتر»های داخلی یا «خارجنشین» توضیح میدادند، یا با تأکید بر ریشههای اقتصادی و معیشتی، وجه سیاسی اعتراضها را مسکوت میگذاشتند و از اینرو ضرورت مشارکت همگانی را نمیپذیرفتند. برخی حتی در مشارکت، خطر خودجلواندازیهای معمول و مصادرهی حرکتی را میدیدند که «دیگران» در شکلگیری آن سهمی نداشتهاند.
یادداشت #پرستوفروهر را در بلاگ #میهمان بخوانید:👇👇
https://iranwire.com/fa/blogs/215/24870
ایران وایر را در تلگرام دنبال کنید:👇👇
https://t.me/Farsi_Iranwire
IranWire | خانه
«پشت این هولآور تاریک آفتابی آشیان دارد»