برای نگار و غزل
#یادگاران شهید محمد ابراهیمی
#زمستان_ 96
#قهدریجان
از دل نوشته ام ساده نگذر به یاد داشته باش این دل نوشته را یک دل نوشته ....با نام شما می نویسم ، با نام شما یادگاران محمد ابراهیمی.... به بهانه سنگین دلتنگی هایم از شما یاد می کنم . در برابرتان مؤدبانه می نشینم و برایتان می نویسم . بارالها چگونه می توان از تشنج انتظار به آرامش خیال دست یافت در حالیکه خون در رگهای واژه هایم به جوش آمده و بی قراری سر تا پای تخیلات وحشی ام را فرا گرفته است.
واژه ها نشانی اندوهم را می دانند تا از شما می نویسم. بغض آلود امروز دلنوشته ات را خواندی و من نیز بغض آلود برایت می نویسم، درد کشیدم و داغی سوزان بر دلم نهاده شد.
از درد چشمانم را بستم و باز صدایت که گفتی پدرم بیا و لباس هایت را بپوش و دستم را بگیر و تمام کوچه پس کوچه های شهر را با من بگرد...و... لرزه بر اندامم انداخت. من که شاعر دلخندها بودم زبانم لال، امروزدلم مویه پرداز و تسلیم غم شده .
چگونه راوی حال خود باشم ؟ من خاکی ام چگونه افلاکی بنویسم؟ سخت دلتنگم ، گفتنش تلخ است و دیدنش تلخ تر. من که هر نخ و رشته ام از فریاد بود امروز گره خورده ام در خود و بی صدا شده ام.دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم.
امروز راوی سوز و گدازهایی هستم که برای همیشه بر قلب شهرمان نشست
با شانه هایی خم شده با دلنوشته ات شبیخون خوردیم. ساده بگویم برای غربت تو همیشه گریه می کنم ، برای تو که از سفر دلشکسته می آیی.
ای یادگاران شهید محمد ابراهیمی! در خود فرو شدم ، ریختم تا به ابد. آتش در من زبانه می کشد ، خاکستر شده ام. مخاطبم! از درد نوشتن خود دردی است عظیم. درد را از هر طرف که نوشتم درد بود.
واژه ها نشانی اندوهم را خوب می دانند تا به یاد دلنوشته ات می افتم. اجازه بده به احترام نام پدرت و دیگر شهیدان شهرمان قهدریجان برخیزم.شأن شما در خور واژگانی از این برتر است ، چه می توان کرد که گاهی یافتن کلمات برای بازگو کردن احساسی که تمام بودنت را به چالش می کشد واقعا" سخت است.
با تمام وجودم می نگارم تان و تردید نکنید برایم عزیزتر از آفتاب هستید. ایزد را شاکرم که هیچ گاه زمینش را از آدم های خوب خالی نمی گذارد.
ناب ترین دعاهایم را بر تار خورشید و عرش کبریایی به ودیعه می گذارم تا همای سعادت بر زندگی شما یادگاران محمد ابراهیمی و دیگر شهیدان قهدریجان لانه کند.
از خداوند چیزی را برای تان آرزو می کنم که جز در خاطر خدا در باور هیچکس نمی گنجد. در پناه چادر خاکی مادر مهربانتان باشید.
(https://attach.fahares.com/P2hYeUGDid5aHfq6Ach19A==)
#یادگاران شهید محمد ابراهیمی
#زمستان_ 96
#قهدریجان
از دل نوشته ام ساده نگذر به یاد داشته باش این دل نوشته را یک دل نوشته ....با نام شما می نویسم ، با نام شما یادگاران محمد ابراهیمی.... به بهانه سنگین دلتنگی هایم از شما یاد می کنم . در برابرتان مؤدبانه می نشینم و برایتان می نویسم . بارالها چگونه می توان از تشنج انتظار به آرامش خیال دست یافت در حالیکه خون در رگهای واژه هایم به جوش آمده و بی قراری سر تا پای تخیلات وحشی ام را فرا گرفته است.
واژه ها نشانی اندوهم را می دانند تا از شما می نویسم. بغض آلود امروز دلنوشته ات را خواندی و من نیز بغض آلود برایت می نویسم، درد کشیدم و داغی سوزان بر دلم نهاده شد.
از درد چشمانم را بستم و باز صدایت که گفتی پدرم بیا و لباس هایت را بپوش و دستم را بگیر و تمام کوچه پس کوچه های شهر را با من بگرد...و... لرزه بر اندامم انداخت. من که شاعر دلخندها بودم زبانم لال، امروزدلم مویه پرداز و تسلیم غم شده .
چگونه راوی حال خود باشم ؟ من خاکی ام چگونه افلاکی بنویسم؟ سخت دلتنگم ، گفتنش تلخ است و دیدنش تلخ تر. من که هر نخ و رشته ام از فریاد بود امروز گره خورده ام در خود و بی صدا شده ام.دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم.
امروز راوی سوز و گدازهایی هستم که برای همیشه بر قلب شهرمان نشست
با شانه هایی خم شده با دلنوشته ات شبیخون خوردیم. ساده بگویم برای غربت تو همیشه گریه می کنم ، برای تو که از سفر دلشکسته می آیی.
ای یادگاران شهید محمد ابراهیمی! در خود فرو شدم ، ریختم تا به ابد. آتش در من زبانه می کشد ، خاکستر شده ام. مخاطبم! از درد نوشتن خود دردی است عظیم. درد را از هر طرف که نوشتم درد بود.
واژه ها نشانی اندوهم را خوب می دانند تا به یاد دلنوشته ات می افتم. اجازه بده به احترام نام پدرت و دیگر شهیدان شهرمان قهدریجان برخیزم.شأن شما در خور واژگانی از این برتر است ، چه می توان کرد که گاهی یافتن کلمات برای بازگو کردن احساسی که تمام بودنت را به چالش می کشد واقعا" سخت است.
با تمام وجودم می نگارم تان و تردید نکنید برایم عزیزتر از آفتاب هستید. ایزد را شاکرم که هیچ گاه زمینش را از آدم های خوب خالی نمی گذارد.
ناب ترین دعاهایم را بر تار خورشید و عرش کبریایی به ودیعه می گذارم تا همای سعادت بر زندگی شما یادگاران محمد ابراهیمی و دیگر شهیدان قهدریجان لانه کند.
از خداوند چیزی را برای تان آرزو می کنم که جز در خاطر خدا در باور هیچکس نمی گنجد. در پناه چادر خاکی مادر مهربانتان باشید.
(https://attach.fahares.com/P2hYeUGDid5aHfq6Ach19A==)
Telegram
attach 📎