گزارش ویژه
آموزش «فاطمیون» برای تقویت نیروی سرکوبگر؛
اسدالله سعادتی کیست؟
-بعد از سرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه، تقریباً تمام اعضای لشکر «فاطمیون» (افغانستانیهای عضو سپاه قدس) به ایران بازگردانده و تعداد محدودی از آنها نیز به عراق منتقل شدند.
-بازگشت اعضای «فاطمیون» به ایران هم برای جمهوری اسلامی و هم برای مردم باعث دردسر شده است. بعضی از این شبهنظامیان به عنوان کارگر ساختمانی، چاهکن و گورکن بطور روزمزد و به صورت محدود و موقت منبع درآمدی به دست میآورند. بعضی در شرکتهای باربری و حمل نقل کار کرده و اسباب و اثاثیه منازل را جابجا میکنند.
-شواهد نشان میدهد حکومت برای به کار گرفتن اعضای «فاطمیون» در دستگاه سرکوب زمینهسازی میکند. در شهر مشهد، اسدالله سعادتی آخوند رزمیکار از کسانی است که افغانهای جوان و مستعد را آماده مأموریتهای ویژه میکند.
-یکی از عوامل مرتبط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که نبض آموزشهای رزمی و مکتبی نیروهای «فاطمیون» را در مشهد در دست دارد، آخوندی به نام «اسدالله سعادتی است که باید یک گوشمالی اساسی بهش داده بشه.
@gurd_shah
آموزش «فاطمیون» برای تقویت نیروی سرکوبگر؛
اسدالله سعادتی کیست؟
-بعد از سرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه، تقریباً تمام اعضای لشکر «فاطمیون» (افغانستانیهای عضو سپاه قدس) به ایران بازگردانده و تعداد محدودی از آنها نیز به عراق منتقل شدند.
-بازگشت اعضای «فاطمیون» به ایران هم برای جمهوری اسلامی و هم برای مردم باعث دردسر شده است. بعضی از این شبهنظامیان به عنوان کارگر ساختمانی، چاهکن و گورکن بطور روزمزد و به صورت محدود و موقت منبع درآمدی به دست میآورند. بعضی در شرکتهای باربری و حمل نقل کار کرده و اسباب و اثاثیه منازل را جابجا میکنند.
-شواهد نشان میدهد حکومت برای به کار گرفتن اعضای «فاطمیون» در دستگاه سرکوب زمینهسازی میکند. در شهر مشهد، اسدالله سعادتی آخوند رزمیکار از کسانی است که افغانهای جوان و مستعد را آماده مأموریتهای ویژه میکند.
-یکی از عوامل مرتبط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که نبض آموزشهای رزمی و مکتبی نیروهای «فاطمیون» را در مشهد در دست دارد، آخوندی به نام «اسدالله سعادتی است که باید یک گوشمالی اساسی بهش داده بشه.
@gurd_shah
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا : ایران گزینههای زیادی ندارد ! آنها واقعاً باید بدانند دنیایی که میشناختند به پایان رسیده !
@gurd_shah
@gurd_shah
🟣 تحلیلگر وقیح اسرائیلی و پاسخ سخنگوی فارسی اسرائیل به ایرانیان ؛ ایران همیشه یکپارچه خواهد بود به این مردک نفهم محل نذارید.
🔴 روزنامه اورشلیم پست در مقالهای به قلم مردخای کدار که یک دیوانه تمام عیار اسرائیلی است و اکنون هیچ سمت رسمی و دولتی هم ندارد ( قبلتر عضو سابق سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل بوده ) ، با طرح ادعایی بیاساس و استفاده از نام جعلی برای آذربایجان ایران ، خواستار مداخله اسرائیل در امور داخلی ایران شد.
@gurd_shah
🔴 روزنامه اورشلیم پست در مقالهای به قلم مردخای کدار که یک دیوانه تمام عیار اسرائیلی است و اکنون هیچ سمت رسمی و دولتی هم ندارد ( قبلتر عضو سابق سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل بوده ) ، با طرح ادعایی بیاساس و استفاده از نام جعلی برای آذربایجان ایران ، خواستار مداخله اسرائیل در امور داخلی ایران شد.
@gurd_shah
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئوی دیده نشده از برگزاری جشن نوروز ۲۵۸۴ در آرامگاه فردوسی با شعار ای #شاه ایران/برگرد به ایران
#جاويدشاه
@gurd_shah
#جاويدشاه
@gurd_shah
✍️ وحید بهمن
🔸خوب بریم برای زدن توی دهان این قزمیت با واژه و استدلال
لطفا ورق بزنید
🔸آ.ر.یایی یعنی ایرانی، اصولا از دیدگاه علم زبانشناسی واژه ایران یعنی «آ.ر.یاییها»
🔸پدربزرگ رضاشاه بزرگ کاملا مشخص است، مرادعلی سلطان سوادکوهی، از فرماندهان نظامی ارتش ایران که در جنگ هرات کشته شد.
🔸نیازی به آزمایش ژنتیک شاه نیست، من بعنوان یک ایرانی در دو شرکت معتبر آمریکایی آزمایش دادهام و کاملا ایرانی (آ.ر.یایی) هستم.
🔸خاندان رضاشاه بزرگ از بزرگان منطقه آلاشت و سوادکوه بودند.
🔸حالا باید از این قزمیت پرسید که پدر و پدربزرگ تو کیست و تو از زیر کدام بوتهای عمل آمدهای که اینگونه پست و بیمایه هستی؟؟ اصولا از کسی که در حجرهها و دالانهای حوزه آخوندی قم عمل آمده و در همان بچگی زیر دست آخوندهای حوزه آخوندی قم بوده، بیشتر از این هم انتظاری نیست.
🔸اما درباره واژه و هویت و تبار آ.ر.یایی با قدمت استنادی حدود ۳۰۰۰ ساله که دقیقا در معنی ایرانی است به اسناد دست اول تاریخی زیر دقت بفرمایید:
🔸سخن شاهنشاه داریوش بزرگ و شاهنشاه خشایارشا در کتیبههای DNa و DSe و XPh:
«منم یک آ.ر.یایی، دارای اصل و نسب آ.ر.یایی»
🔸شاهنشاه شاپور اول ساسانی در کتیبه SKz:
«منم شاهنشاه آ.ر.یاییها»
🔸هرودوت، تاریخنگار نامدار جهان باستان، ۲۴۵۰ سال پیش در دفتر هفتم از کتاب تاریخ خویش آورده:
🔸"در قدیم، همگان مادها را «آ.ر.یایی» مینامیدند"
🔸خاستگاه مادها شمالغرب ایرانزمین یعنی آذربایجان، همدان و کردستان کنونی بود.
🔸حمزه اصفهانی، ۱۱۰۰ سال پیش: «آ.ر.یاییها که پارس نیز نامیده میشوند در میان این ممالک قرار دارند»
🔸لازم به توضیح است که سالها پیش در دو شرکت آمریکایی (Ancestry و 23andme) جداگانه آزمایش DNA دادم
نتایج جالب بود:
🔸جواب آزمایش هر دو شرکت یکسان بود.
🔸از آسیای میانه و مغولستان (خاستگاه تر.کان و مغو.لان) اثری در نتایج آزمایشم دیده نمیشود.
🔸با این توضیح که من زاده تبریز هستم با اجدادی کاملا آذربایجانی.
🔸و اما درباره ادعای مزخرف فا.شیستی و نژاد پرستانه بودن شعار «ما آ.ر.یایی هستیم، عر.ب نمیپرستیم»
🔸اینکه شما خودت را به درستی ایرانی (آریایی) بدانی و نخواهی پیامبران و ادیان هر گروه جمعیتی دیگر بمانند ا.عر.اب را عبادت و پرستش بکنی، قطعا کوچکترین ربطی به نژ.ا.د پرستی و مزخرفاتی از این دست ندارد.
🔸توضیح تصاویر: نتایج آزمایش ژنتیک من در دو شرکت معتبر آمریکایی
🔸شجرهنامه شاهنشاه رضاشاه بزرگ از کتاب شیخ آقابزرگ تهرانی که یکی سرشناسترین کتاب شناسان شیعه در حدود ۱۲۰ سال اخیر است.
@gurd_shah
🔸خوب بریم برای زدن توی دهان این قزمیت با واژه و استدلال
لطفا ورق بزنید
🔸آ.ر.یایی یعنی ایرانی، اصولا از دیدگاه علم زبانشناسی واژه ایران یعنی «آ.ر.یاییها»
🔸پدربزرگ رضاشاه بزرگ کاملا مشخص است، مرادعلی سلطان سوادکوهی، از فرماندهان نظامی ارتش ایران که در جنگ هرات کشته شد.
🔸نیازی به آزمایش ژنتیک شاه نیست، من بعنوان یک ایرانی در دو شرکت معتبر آمریکایی آزمایش دادهام و کاملا ایرانی (آ.ر.یایی) هستم.
🔸خاندان رضاشاه بزرگ از بزرگان منطقه آلاشت و سوادکوه بودند.
🔸حالا باید از این قزمیت پرسید که پدر و پدربزرگ تو کیست و تو از زیر کدام بوتهای عمل آمدهای که اینگونه پست و بیمایه هستی؟؟ اصولا از کسی که در حجرهها و دالانهای حوزه آخوندی قم عمل آمده و در همان بچگی زیر دست آخوندهای حوزه آخوندی قم بوده، بیشتر از این هم انتظاری نیست.
🔸اما درباره واژه و هویت و تبار آ.ر.یایی با قدمت استنادی حدود ۳۰۰۰ ساله که دقیقا در معنی ایرانی است به اسناد دست اول تاریخی زیر دقت بفرمایید:
🔸سخن شاهنشاه داریوش بزرگ و شاهنشاه خشایارشا در کتیبههای DNa و DSe و XPh:
«منم یک آ.ر.یایی، دارای اصل و نسب آ.ر.یایی»
🔸شاهنشاه شاپور اول ساسانی در کتیبه SKz:
«منم شاهنشاه آ.ر.یاییها»
🔸هرودوت، تاریخنگار نامدار جهان باستان، ۲۴۵۰ سال پیش در دفتر هفتم از کتاب تاریخ خویش آورده:
🔸"در قدیم، همگان مادها را «آ.ر.یایی» مینامیدند"
🔸خاستگاه مادها شمالغرب ایرانزمین یعنی آذربایجان، همدان و کردستان کنونی بود.
🔸حمزه اصفهانی، ۱۱۰۰ سال پیش: «آ.ر.یاییها که پارس نیز نامیده میشوند در میان این ممالک قرار دارند»
🔸لازم به توضیح است که سالها پیش در دو شرکت آمریکایی (Ancestry و 23andme) جداگانه آزمایش DNA دادم
نتایج جالب بود:
🔸جواب آزمایش هر دو شرکت یکسان بود.
🔸از آسیای میانه و مغولستان (خاستگاه تر.کان و مغو.لان) اثری در نتایج آزمایشم دیده نمیشود.
🔸با این توضیح که من زاده تبریز هستم با اجدادی کاملا آذربایجانی.
🔸و اما درباره ادعای مزخرف فا.شیستی و نژاد پرستانه بودن شعار «ما آ.ر.یایی هستیم، عر.ب نمیپرستیم»
🔸اینکه شما خودت را به درستی ایرانی (آریایی) بدانی و نخواهی پیامبران و ادیان هر گروه جمعیتی دیگر بمانند ا.عر.اب را عبادت و پرستش بکنی، قطعا کوچکترین ربطی به نژ.ا.د پرستی و مزخرفاتی از این دست ندارد.
🔸توضیح تصاویر: نتایج آزمایش ژنتیک من در دو شرکت معتبر آمریکایی
🔸شجرهنامه شاهنشاه رضاشاه بزرگ از کتاب شیخ آقابزرگ تهرانی که یکی سرشناسترین کتاب شناسان شیعه در حدود ۱۲۰ سال اخیر است.
@gurd_shah
✌️ پرچم آمریکا زیر پای فرماندهان قرار نگرفت
🔴 دقایقی قبل ویدئویی از بازدید سرلشکر باقری،از یکی از شهرهای موشکی نیروی هوافضای سپاه از بخش خبری ۲۰:۳۰ پخش شد که در آن پرچم اسرائیل زیر پای فرماندهان نظامی قرار گرفته بود.
و اما پرچم آمریکا از زیر پای
فرماندهان برچیده شده
پ،ن: یارو واسه داخل کشور قمپز در میکنه ولی دور میز که میشینن دستمال میگیره دستش
@gurd_shah
🔴 دقایقی قبل ویدئویی از بازدید سرلشکر باقری،از یکی از شهرهای موشکی نیروی هوافضای سپاه از بخش خبری ۲۰:۳۰ پخش شد که در آن پرچم اسرائیل زیر پای فرماندهان نظامی قرار گرفته بود.
و اما پرچم آمریکا از زیر پای
فرماندهان برچیده شده
پ،ن: یارو واسه داخل کشور قمپز در میکنه ولی دور میز که میشینن دستمال میگیره دستش
@gurd_shah
Forwarded from چشم پادشاه
️ گــارد شـــاهــنــشــاهــی ️
Photo
زبان فارسی حامل خاطره قوم ایرانی؛
از اواخر سال قبل که مسئلهی حمله به زبان ملی و تاریخی کشور از طریق نهاد ریاست جمهوری؛ دارودستهی مرتجعین قومی، بالا گرفت و گندهتر از دهانشان حرف زدند، به فکرم رسید که در مورد اهمیت زبان فارسی تنها در یک وجه و در آن وجه هم، تنها به یک مثال بپردازم. آن وجه، انتقال خاطره قوم ایرانیست. زبان فارسی در برهههای گوناگون حامل وضعیت زندگی ایرانیان بوده است. پستیها و بلندیها، شکستها و پیروزیها را برای ما همراه خود آورده و تاریخ اجدادمان را بازگویی کرده است. گاهی بهشکل نظم و اساطیری و حماسه برایمان صحبت کرده و گاهی صریح و محکم، نمونهی اولی را در شاهنامه و دومی را در تاریخ بیهقی ببینید. از این جهت است که زبان فارسی نقشی همهشمول برای تیرههای مختلف ایران داشته است و زبان سرزمین مادریمان است. اما جز اینها، فارسی این خاطره و گذشته سرزمین و نیاکانمان را به دیگر زبانهای این مرز و بوم نیز منتقل کرده است. زبانهایی که در مناطق مختلف ایران از دیرباز بودهاند، بهتوسط زبان فارسی باردار شدهاند و شکل و شمایل ایرانیتری به لحاظ توصیف سنتها و گذشتههای ایرانیان به خود گرفتهاند. یکی از برجستهترین موارد این حوزه، خلق شاهنامه گورانی است. شاهنامه گورانی را شاهنامه کُردی و حتی لکی هم میخوانند. اما اینکه نام گورانی بر آن خواندهام به پیروی از پژوهشگران برجستهی زبانشناسی نظیر پروفسور دیوید نیل مکنزی و گرنوت ویندفور و همچنین سبقهی بهکار گیری «گورانی» برای این اثر در کلام نویسندگان منظومههایی که مجموعا آن را شاهنامه گورانی مینامند، است و البته بحث در این مورد را به جایی دیگر، واگذار میکنم. شاهنامه گورانی همانطور که گفتم، مجموعهای از منظومههاست که در زمینهی تاثیرپذیری از زبان فارسی و شاهنامه فردوسی که به فارسیست، به سه دسته میتوان تقسیمشان کرد.
ادامه دارد
https://t.me/chshmeiran
از اواخر سال قبل که مسئلهی حمله به زبان ملی و تاریخی کشور از طریق نهاد ریاست جمهوری؛ دارودستهی مرتجعین قومی، بالا گرفت و گندهتر از دهانشان حرف زدند، به فکرم رسید که در مورد اهمیت زبان فارسی تنها در یک وجه و در آن وجه هم، تنها به یک مثال بپردازم. آن وجه، انتقال خاطره قوم ایرانیست. زبان فارسی در برهههای گوناگون حامل وضعیت زندگی ایرانیان بوده است. پستیها و بلندیها، شکستها و پیروزیها را برای ما همراه خود آورده و تاریخ اجدادمان را بازگویی کرده است. گاهی بهشکل نظم و اساطیری و حماسه برایمان صحبت کرده و گاهی صریح و محکم، نمونهی اولی را در شاهنامه و دومی را در تاریخ بیهقی ببینید. از این جهت است که زبان فارسی نقشی همهشمول برای تیرههای مختلف ایران داشته است و زبان سرزمین مادریمان است. اما جز اینها، فارسی این خاطره و گذشته سرزمین و نیاکانمان را به دیگر زبانهای این مرز و بوم نیز منتقل کرده است. زبانهایی که در مناطق مختلف ایران از دیرباز بودهاند، بهتوسط زبان فارسی باردار شدهاند و شکل و شمایل ایرانیتری به لحاظ توصیف سنتها و گذشتههای ایرانیان به خود گرفتهاند. یکی از برجستهترین موارد این حوزه، خلق شاهنامه گورانی است. شاهنامه گورانی را شاهنامه کُردی و حتی لکی هم میخوانند. اما اینکه نام گورانی بر آن خواندهام به پیروی از پژوهشگران برجستهی زبانشناسی نظیر پروفسور دیوید نیل مکنزی و گرنوت ویندفور و همچنین سبقهی بهکار گیری «گورانی» برای این اثر در کلام نویسندگان منظومههایی که مجموعا آن را شاهنامه گورانی مینامند، است و البته بحث در این مورد را به جایی دیگر، واگذار میکنم. شاهنامه گورانی همانطور که گفتم، مجموعهای از منظومههاست که در زمینهی تاثیرپذیری از زبان فارسی و شاهنامه فردوسی که به فارسیست، به سه دسته میتوان تقسیمشان کرد.
ادامه دارد
https://t.me/chshmeiran
Telegram
چشم پادشاه
ایرانی کرد مشروطهخواه
«مشرووتە زیندووە.»
«مشرووتە زیندووە.»
Forwarded from چشم پادشاه
️ گــارد شـــاهــنــشــاهــی ️
زبان فارسی حامل خاطره قوم ایرانی؛ از اواخر سال قبل که مسئلهی حمله به زبان ملی و تاریخی کشور از طریق نهاد ریاست جمهوری؛ دارودستهی مرتجعین قومی، بالا گرفت و گندهتر از دهانشان حرف زدند، به فکرم رسید که در مورد اهمیت زبان فارسی تنها در یک وجه و در آن وجه هم،…
ادامه مطلب؛
دسته اول سه منظومه بیژن و منیژه، رستم و سهراب و هفتخان رستم هستند که جز در جزییات اندکی، داستانشان تفاوتی با شاهنامه فردوسی ندارند. و جالب است که حتی شروعشان، شباهت ویژهای به شروعهای فردوسی در ابتدای داستانها دارد. مسئلهی بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد این است که زمان خلق این منظومهها(همه دستههایی که نام خواهم برد) در اوایل و اواسط قرن ۱۲ قمری است. یعنی زمانی که نقالی و داستانخوانی و مخصوصا بازگویی شفاهی داستانهای تاریخی ایران از درون شاهنامه در اوج خود قرار داشته است. از ویژگیهای مهم حماسه و اسطوره همین بازگویی شفاهی و البته تداوم بهشکلهای مختلف میان یک ملت است. از این جهت بازگویی داستانهای مختلف شاهنامه بهشکل شفاهی باعث شکلگیری داستانهای جدید محلی با الهام از داستانهای نقالی یا شخصیتهای آن شده است. یعنی در مواردی شخصیتهای اساطیری به علت نقش بستن در خاطره مردم و علاقه به آنها، در داستانهای جدیدی باززایی میشوند و حیات میکنند و در مواردی شیوهی خلق داستان و حماسه، متناسب با آن دوره بهکار برده شده است. در سه منظومهی دستهی اول که نام بردم عیناً و البته با اندکی تفاوت، داستانهای شاهنامه فردوسی از طریق زبان فارسی و انتقال آن به نقالان، بازگویی شده است. از علتهای بازگویی کامل و بازنویسی این داستانها به زبان گورانی این است که سه داستان نام برده، از معروفترین و محبوبترین داستانهای شاهنامه فردوسیاند که بخش بسیار زیادی از مردم آن را در خاطر داشته و علاقهمند هستند.
دستهی دوم منظومههای رستم و صمصمامشاه دیو و داستان جواهرپوش است. که در این دو منظومه از شخصیتهای اساطیری ایران که در شاهنامه حضور دارند مانند رستم، سهراب، فریدون و کیکاووس و... بهره گرفته شده است و در داستانهای مختلف که متفاوت با شاهنامه فردوسی هستند، حضور دارند. همانطور که گفتم این یکی از ویژگیهای شخصیهای اساطیری و حماسیست که در قالب داستانهای جدید و در زمانهای جدید به حیات خود ادامه میدهند. و برخی از شخصیتهایی نیز به سیاق شاهنامه فردوسی خلق شده که ریشه در باورهای عامیانه مناطق گورانیزبان داشتهاند. در این قسمت شخصیتهای اساطیری رنگ و بوی محلی گرفتهاند، برای مثال پهلوانان متعلق به آن منطقه معرفی شده و مذهب آن منطقه را متناسب با باززایی شخصیت، گرفتهاند. مطلب بسیار مهم در این دو منظومه خلق حوادثی نو و مواجهه پهلوانان ایرانی با توران و ... است که سر و ته دارند اما منسجم نیستند. صرفا با بهره گیری از منابع تاریخی یا شنیدن شخصیتها از زبان نقالان که به فارسی داستانهای حماسی ایرانی به گوششان خورده و در سینه داشتنهاند، داستانهایی را متناسب با زمانهی خویش؛ یعنی باورها و سبک زندگی خلق نمودهاند.
دسته سوم منظومهها نوشتن تاریخ به شکل ادبی در دورانهای نچندان دور است. دو منظومه نادرنامه و جنگنامه شهزاده محمدعلی میرزا از این سنخ اند. در این دو منظومه به شکلی حماسی به سیاق حماسههای کهنتر ایران، اتفاقات تاریخی روایت یا بازگویی میشود. حضور شخصیتهای واقعی تاریخی در داستانها و البته بازگویی دلاوری گورانیزبانها در نبرد مخصوصا حضور قهرمانان محلی از نکات قابل توجه است. موضوع بسیار اساسی اما در همین مطلب، سنجش قهرمانان محلی با پهلوانان شاهنامه فردوسیست.
برای مثال بخشی از این منظومه را برای شما مینویسم:
«مردان گوران تاو دان ترکان
جه گرد و غبار کس کس نناسان
جه سپای ایران مردان پر زور
رو دان به ترکان پری شر و شور
چوین پالوانان و مردان قدیم
هاننه شاهنامه فردوسی حکیم
به وینه روسم پور زال سام
باش بالا دس دلیران تمام»
در این بخش از شاهنامه گورانی میبینیم که مردان گوران که از سپاه ایران هستند، به ترکان یورش برده و سراینده، آنها را له پهلوانان قدیم که در شاهنامه فردوسی حضور دارند، مانند رستم تشبیه میکنند.
این موضوع از آن جهت بسیار مهم است که داستانهای حماسی ایران و خاطره قوم ایرانی بهتوسط فارسی چنان تداوم پیدا کرده است که در داستانهای محلی ایران نیز، قهرمانان محلی به شخصیتهای اساطیری و مهم ایران تشبیه میشوند.
در همین بررسی مختصر و کوتاه شما به اهمیت زبان فارسی در خلق آثار ادبی و بازگویی خاطره ایرانیان و همچنین باززایی آن در زبانهای دیگر ایرانی پی میبرید. زبان فارسی را با این همه پشتوانه نمیشود به راحتی از میان برداشت، همانگونه که عثمانیها نتوانستند و این زبان تا دربار آنها نیز رفت. در فرصتی مناسب همین موضوع را بیشتر باز خواهم کرد و همچنین از رواج اندیشهی شاهی در شاهنامه گورانی با تأثیر از شاهنامه فردوسی و زبان فارسی که حامل آن است، خواهم پرداخت.
https://t.me/chshmeiran
دسته اول سه منظومه بیژن و منیژه، رستم و سهراب و هفتخان رستم هستند که جز در جزییات اندکی، داستانشان تفاوتی با شاهنامه فردوسی ندارند. و جالب است که حتی شروعشان، شباهت ویژهای به شروعهای فردوسی در ابتدای داستانها دارد. مسئلهی بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد این است که زمان خلق این منظومهها(همه دستههایی که نام خواهم برد) در اوایل و اواسط قرن ۱۲ قمری است. یعنی زمانی که نقالی و داستانخوانی و مخصوصا بازگویی شفاهی داستانهای تاریخی ایران از درون شاهنامه در اوج خود قرار داشته است. از ویژگیهای مهم حماسه و اسطوره همین بازگویی شفاهی و البته تداوم بهشکلهای مختلف میان یک ملت است. از این جهت بازگویی داستانهای مختلف شاهنامه بهشکل شفاهی باعث شکلگیری داستانهای جدید محلی با الهام از داستانهای نقالی یا شخصیتهای آن شده است. یعنی در مواردی شخصیتهای اساطیری به علت نقش بستن در خاطره مردم و علاقه به آنها، در داستانهای جدیدی باززایی میشوند و حیات میکنند و در مواردی شیوهی خلق داستان و حماسه، متناسب با آن دوره بهکار برده شده است. در سه منظومهی دستهی اول که نام بردم عیناً و البته با اندکی تفاوت، داستانهای شاهنامه فردوسی از طریق زبان فارسی و انتقال آن به نقالان، بازگویی شده است. از علتهای بازگویی کامل و بازنویسی این داستانها به زبان گورانی این است که سه داستان نام برده، از معروفترین و محبوبترین داستانهای شاهنامه فردوسیاند که بخش بسیار زیادی از مردم آن را در خاطر داشته و علاقهمند هستند.
دستهی دوم منظومههای رستم و صمصمامشاه دیو و داستان جواهرپوش است. که در این دو منظومه از شخصیتهای اساطیری ایران که در شاهنامه حضور دارند مانند رستم، سهراب، فریدون و کیکاووس و... بهره گرفته شده است و در داستانهای مختلف که متفاوت با شاهنامه فردوسی هستند، حضور دارند. همانطور که گفتم این یکی از ویژگیهای شخصیهای اساطیری و حماسیست که در قالب داستانهای جدید و در زمانهای جدید به حیات خود ادامه میدهند. و برخی از شخصیتهایی نیز به سیاق شاهنامه فردوسی خلق شده که ریشه در باورهای عامیانه مناطق گورانیزبان داشتهاند. در این قسمت شخصیتهای اساطیری رنگ و بوی محلی گرفتهاند، برای مثال پهلوانان متعلق به آن منطقه معرفی شده و مذهب آن منطقه را متناسب با باززایی شخصیت، گرفتهاند. مطلب بسیار مهم در این دو منظومه خلق حوادثی نو و مواجهه پهلوانان ایرانی با توران و ... است که سر و ته دارند اما منسجم نیستند. صرفا با بهره گیری از منابع تاریخی یا شنیدن شخصیتها از زبان نقالان که به فارسی داستانهای حماسی ایرانی به گوششان خورده و در سینه داشتنهاند، داستانهایی را متناسب با زمانهی خویش؛ یعنی باورها و سبک زندگی خلق نمودهاند.
دسته سوم منظومهها نوشتن تاریخ به شکل ادبی در دورانهای نچندان دور است. دو منظومه نادرنامه و جنگنامه شهزاده محمدعلی میرزا از این سنخ اند. در این دو منظومه به شکلی حماسی به سیاق حماسههای کهنتر ایران، اتفاقات تاریخی روایت یا بازگویی میشود. حضور شخصیتهای واقعی تاریخی در داستانها و البته بازگویی دلاوری گورانیزبانها در نبرد مخصوصا حضور قهرمانان محلی از نکات قابل توجه است. موضوع بسیار اساسی اما در همین مطلب، سنجش قهرمانان محلی با پهلوانان شاهنامه فردوسیست.
برای مثال بخشی از این منظومه را برای شما مینویسم:
«مردان گوران تاو دان ترکان
جه گرد و غبار کس کس نناسان
جه سپای ایران مردان پر زور
رو دان به ترکان پری شر و شور
چوین پالوانان و مردان قدیم
هاننه شاهنامه فردوسی حکیم
به وینه روسم پور زال سام
باش بالا دس دلیران تمام»
در این بخش از شاهنامه گورانی میبینیم که مردان گوران که از سپاه ایران هستند، به ترکان یورش برده و سراینده، آنها را له پهلوانان قدیم که در شاهنامه فردوسی حضور دارند، مانند رستم تشبیه میکنند.
این موضوع از آن جهت بسیار مهم است که داستانهای حماسی ایران و خاطره قوم ایرانی بهتوسط فارسی چنان تداوم پیدا کرده است که در داستانهای محلی ایران نیز، قهرمانان محلی به شخصیتهای اساطیری و مهم ایران تشبیه میشوند.
در همین بررسی مختصر و کوتاه شما به اهمیت زبان فارسی در خلق آثار ادبی و بازگویی خاطره ایرانیان و همچنین باززایی آن در زبانهای دیگر ایرانی پی میبرید. زبان فارسی را با این همه پشتوانه نمیشود به راحتی از میان برداشت، همانگونه که عثمانیها نتوانستند و این زبان تا دربار آنها نیز رفت. در فرصتی مناسب همین موضوع را بیشتر باز خواهم کرد و همچنین از رواج اندیشهی شاهی در شاهنامه گورانی با تأثیر از شاهنامه فردوسی و زبان فارسی که حامل آن است، خواهم پرداخت.
https://t.me/chshmeiran
Telegram
چشم پادشاه
ایرانی کرد مشروطهخواه
«مشرووتە زیندووە.»
«مشرووتە زیندووە.»
Forwarded from ستاد کل پادشاهی خواهان ايران
سیرک اختلاف قومیتی و ضرورت بازنگری در مدل حکمرانی در ایران
سیرک اخیر اختلافات میان جریانهای #پانترک و #پانکرد که در روزهای گذشته و با انگیزه سیاسی به نمایش درآمد، تجلی بارزی از تقابل نیروهای واگرایانهای است که درصدد بر هم زدن انسجام تاریخی و تمدنی ایراناند. این نمایش پرهیاهو، اگرچه ظاهراً در عرصه منازعات قومی تعریف میشود، اما در بطن خود حامل پیامهایی ژرف برای ملت ایران است؛ پیامهایی که فهم و درک آنها برای حفظ یکپارچگی ملی و تاریخی کشور ضروری است.
1⃣نخست، این رویداد نشان داد که جریانهای پانقومیتی، بهرغم تبلیغات پرطمطراقشان، در بستر فرهنگی و تاریخی این سرزمین ریشهای ندارند. آنها نه امتدادی از موجودیت تمدنی ایران، بلکه در تقابل با آن عمل میکنند. این گروهها، که داعیههای واگرایانهشان مبتنی بر انگارههای وارداتی و سیاستهای تجزیهطلبانه است، در برابر بنیانهای اصیل و ژرف فرهنگی و تاریخی ایران ناتوان و دستخالیاند. ایران، بهعنوان یک کلانهویت تمدنی، همواره توانسته است کثرتهای زبانی، قومی و مذهبی خود را در درون وحدتی فراتاریخی جای دهد و بدینوسیله، هرگونه تهدید هویتی را بیاثر سازد.
2⃣دوم، این رخدادها بار دیگر پرده از سیاستهای تخریبی جمهوری اسلامی در روزهای پایانی خود برداشت. نشانههای قطعی حاکی از آن است که این حکومت، با آگاهی از فرجام محتوم خود، درصدد آن است که ایران را در وضعیت #زمین_سوخته قرار دهد. برنامههایی چون ایجاد بحرانهای داخلی، تضعیف زیرساختهای ملی، تخریب محیطزیست، و تشدید گسلهای قومی، همه در راستای راهبردی است که هدفش نه بقای ایران، بلکه نابودی امکان بازسازی ملی است. این سیاست، که در چارچوب دکترین «اگر ما نباشیم، هیچچیز نباید بماند» اجرا میشود، تهدیدی بنیادین برای آینده ایران است.
3⃣اما مهمترین پیام این وقایع، ضرورت بازاندیشی در بنیاد نظام حکمرانی ایران است. ایران، با همه تنوع شگرف طبیعی، اقلیمی، قومی، مذهبی، زبانی و فرهنگی خود، تنها در صورتی میتواند به حیات تمدنیاش ادامه دهد که یک نیروی وحدتبخش فراگیر و فراتاریخی در رأس آن قرار گیرد. و آن نیروی وحدتبخش، چنانکه به گستردگی در کتاب #فیلسوف_شاه_ایرانشهر نوشتهام، #نهاد_پادشاهی و #سنت_شهریاری است. تجربه تاریخی نشان داده است که در دورههایی که ایران دارای یک پادشاهی مقتدر و مشروع بوده، نظیر دوران هخامنشی، ساسانی و پهلوی، توانسته است به اوج شکوه و اقتدار برسد. در مقابل، هرگاه از این الگوی دیرینه شهریاری فاصله گرفته، بمانند اکثریت مطلق روزگار پساتازش تازیان مسلمان، دچار تفرقه و زوال شده است.
پادشاهی، بهعنوان یک نهاد وحدتبخش، نه خود جزئی از تنوعات و کثرات ایران است، نه در تقابل با آنها، بلکه همانگونه که در «کارنامه اردشیر بابکان» توصیف شده، «سرخدایی» است که تمامی این تنوعات را در درون خود نگاه میدارد، آنها را پرورش میدهد و ضامن بقای آنها میشود، و به آنها تشخصی در گسترده فراخ #هویت_ملی میبخشد. پادشاهی، در این معنا، که ریشه سه هزارساله ایرانی دارد، نه یک نظام شخصمحور بلکه یک اصل ساختاری برای انسجام ملی است. ازین رو بود که شاهنشاه آریامهر، محمدرضاشاه پهلوی، دستهبهدسته و قومبهقوم و زبانبهزبان و دینبهدین و فردبهفرد ایرانیان را شاه خطاب میکردند، و جایگاه حقوقی و معنوی خودشان را شاهنشاه، یعنی شاه شاهان تصور میکردند.
بدین ترتیب، در این دوران سرنوشتساز، فهم این حقیقت که ایران برای حفظ هویت و شکوه خویش نیازمند یک محور ثابت و تاریخی بهنام سامانه پادشاهی و سنت شهریاری است، بیش از پیش اهمیت یافته است. از این رو، بازگشت به سنت شهریاری راستین، که در آن شاه نه یک فرد، بلکه نماد و تجلی وحدت ملی است، راهی است که میتواند ایران را از خطر فروپاشی و انحطاط نجات دهد.
✍️جهان_ایرانی
سیرک اخیر اختلافات میان جریانهای #پانترک و #پانکرد که در روزهای گذشته و با انگیزه سیاسی به نمایش درآمد، تجلی بارزی از تقابل نیروهای واگرایانهای است که درصدد بر هم زدن انسجام تاریخی و تمدنی ایراناند. این نمایش پرهیاهو، اگرچه ظاهراً در عرصه منازعات قومی تعریف میشود، اما در بطن خود حامل پیامهایی ژرف برای ملت ایران است؛ پیامهایی که فهم و درک آنها برای حفظ یکپارچگی ملی و تاریخی کشور ضروری است.
1⃣نخست، این رویداد نشان داد که جریانهای پانقومیتی، بهرغم تبلیغات پرطمطراقشان، در بستر فرهنگی و تاریخی این سرزمین ریشهای ندارند. آنها نه امتدادی از موجودیت تمدنی ایران، بلکه در تقابل با آن عمل میکنند. این گروهها، که داعیههای واگرایانهشان مبتنی بر انگارههای وارداتی و سیاستهای تجزیهطلبانه است، در برابر بنیانهای اصیل و ژرف فرهنگی و تاریخی ایران ناتوان و دستخالیاند. ایران، بهعنوان یک کلانهویت تمدنی، همواره توانسته است کثرتهای زبانی، قومی و مذهبی خود را در درون وحدتی فراتاریخی جای دهد و بدینوسیله، هرگونه تهدید هویتی را بیاثر سازد.
2⃣دوم، این رخدادها بار دیگر پرده از سیاستهای تخریبی جمهوری اسلامی در روزهای پایانی خود برداشت. نشانههای قطعی حاکی از آن است که این حکومت، با آگاهی از فرجام محتوم خود، درصدد آن است که ایران را در وضعیت #زمین_سوخته قرار دهد. برنامههایی چون ایجاد بحرانهای داخلی، تضعیف زیرساختهای ملی، تخریب محیطزیست، و تشدید گسلهای قومی، همه در راستای راهبردی است که هدفش نه بقای ایران، بلکه نابودی امکان بازسازی ملی است. این سیاست، که در چارچوب دکترین «اگر ما نباشیم، هیچچیز نباید بماند» اجرا میشود، تهدیدی بنیادین برای آینده ایران است.
3⃣اما مهمترین پیام این وقایع، ضرورت بازاندیشی در بنیاد نظام حکمرانی ایران است. ایران، با همه تنوع شگرف طبیعی، اقلیمی، قومی، مذهبی، زبانی و فرهنگی خود، تنها در صورتی میتواند به حیات تمدنیاش ادامه دهد که یک نیروی وحدتبخش فراگیر و فراتاریخی در رأس آن قرار گیرد. و آن نیروی وحدتبخش، چنانکه به گستردگی در کتاب #فیلسوف_شاه_ایرانشهر نوشتهام، #نهاد_پادشاهی و #سنت_شهریاری است. تجربه تاریخی نشان داده است که در دورههایی که ایران دارای یک پادشاهی مقتدر و مشروع بوده، نظیر دوران هخامنشی، ساسانی و پهلوی، توانسته است به اوج شکوه و اقتدار برسد. در مقابل، هرگاه از این الگوی دیرینه شهریاری فاصله گرفته، بمانند اکثریت مطلق روزگار پساتازش تازیان مسلمان، دچار تفرقه و زوال شده است.
پادشاهی، بهعنوان یک نهاد وحدتبخش، نه خود جزئی از تنوعات و کثرات ایران است، نه در تقابل با آنها، بلکه همانگونه که در «کارنامه اردشیر بابکان» توصیف شده، «سرخدایی» است که تمامی این تنوعات را در درون خود نگاه میدارد، آنها را پرورش میدهد و ضامن بقای آنها میشود، و به آنها تشخصی در گسترده فراخ #هویت_ملی میبخشد. پادشاهی، در این معنا، که ریشه سه هزارساله ایرانی دارد، نه یک نظام شخصمحور بلکه یک اصل ساختاری برای انسجام ملی است. ازین رو بود که شاهنشاه آریامهر، محمدرضاشاه پهلوی، دستهبهدسته و قومبهقوم و زبانبهزبان و دینبهدین و فردبهفرد ایرانیان را شاه خطاب میکردند، و جایگاه حقوقی و معنوی خودشان را شاهنشاه، یعنی شاه شاهان تصور میکردند.
بدین ترتیب، در این دوران سرنوشتساز، فهم این حقیقت که ایران برای حفظ هویت و شکوه خویش نیازمند یک محور ثابت و تاریخی بهنام سامانه پادشاهی و سنت شهریاری است، بیش از پیش اهمیت یافته است. از این رو، بازگشت به سنت شهریاری راستین، که در آن شاه نه یک فرد، بلکه نماد و تجلی وحدت ملی است، راهی است که میتواند ایران را از خطر فروپاشی و انحطاط نجات دهد.
✍️جهان_ایرانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیباکلام: جشن گرفتن نوروز و یلدا و سیزده بدر، نشانه نژادپرستی ایرانیهاست!
پ.ن: ولی اشک و زاری و مویه و مظلومنمایی برای تروریستهای تا بن دندان مسلح حماس و حزبالله و حوثی و هواداران اسد جنایتکار و بدست گرفتن اسلحه برای بقای حکومت وحشت جمهوری اسلامی یک حرکت متمدنانه و انسانی است!
#زیباکلام_گوه_خورد
پ.ن: ولی اشک و زاری و مویه و مظلومنمایی برای تروریستهای تا بن دندان مسلح حماس و حزبالله و حوثی و هواداران اسد جنایتکار و بدست گرفتن اسلحه برای بقای حکومت وحشت جمهوری اسلامی یک حرکت متمدنانه و انسانی است!
#زیباکلام_گوه_خورد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شیراز ، اجرای کردی و استقبال مردم ، این یعنی وحدت ملی
پنجم فروردین ۲۵۸۴
محوطهی بازار و مسجد وکیل شیراز
@gurd_shah
پنجم فروردین ۲۵۸۴
محوطهی بازار و مسجد وکیل شیراز
@gurd_shah