📝
منفیِ سیزده درجه ، یا سیزده درجه زیر صفر
این دمای هوای امشب و دیشبِ شهر منه ، خواستم از عشق بگم و احساس ، دلم کشید از حرفای عزیزائی بگم که سردتر از منفی پنجاه درجه ان ، از پیامائی بگم که لحنشون سرب رو هم یخ میزنه چه برسه به دل ، از عشقی که انقدر داغت میکنه که آتیش کنارت هیچیه و یهو میزاره و میره و بعدش ، سرما بی معنی اما...
اما ، اما ، اما...
منِ لعنتیهِ سرما نکشیده ، کنار بخاری گرم خونه ، دراز کشیدم زیر پتو و تو جای "گرم و نرمم" از سرما مینویسم ، وقتی یه بچه از سرما پناه میاره به هواکش یه زیرزمین و صورتش خط میله های اون پنجرهء لعنتی رو میگیرن چون سرده ، خیلی سرده ، وقتی یه کارتن خواب پاهاش یخ میزنه و صبح تا ظهر بی اونکه حسشون کنه دنبال خودش میکشدشون فقط ، چون سرده ، وقتی یه مادر فقیر که کلِ دارائیش یه پتو و یه چراغ گردسوزِ نفتیه ، ولی دوتا بچه داره قناعت میکنه به چادر کهنه اش واسه گرم شدن و تا صبح میلرزه و از بدن درد هزار بار میمیره ، چون سرده و با تاکید خیلی سرده ، حرفای من فقط یه مشت شعار مسخره اس ، یه مشت شعار که به درد خودم میخوره فقط ، ولی کاش ، فقط کاش دردم یکم درد دیگران باشه ، دردِ سرمای واقعی که هیچوقت نکشیدم و عاشقی رو از کله میپرونه ، درد نداری که بدتره از هر زخم و مرضی...
کاش برف و سرما فقط تو اینستا و اینستاها بود ، نه دنیای واقعی...
👤 #محمد_یغمائی
💟کانال هوای حوا @Havaye_Havva
منفیِ سیزده درجه ، یا سیزده درجه زیر صفر
این دمای هوای امشب و دیشبِ شهر منه ، خواستم از عشق بگم و احساس ، دلم کشید از حرفای عزیزائی بگم که سردتر از منفی پنجاه درجه ان ، از پیامائی بگم که لحنشون سرب رو هم یخ میزنه چه برسه به دل ، از عشقی که انقدر داغت میکنه که آتیش کنارت هیچیه و یهو میزاره و میره و بعدش ، سرما بی معنی اما...
اما ، اما ، اما...
منِ لعنتیهِ سرما نکشیده ، کنار بخاری گرم خونه ، دراز کشیدم زیر پتو و تو جای "گرم و نرمم" از سرما مینویسم ، وقتی یه بچه از سرما پناه میاره به هواکش یه زیرزمین و صورتش خط میله های اون پنجرهء لعنتی رو میگیرن چون سرده ، خیلی سرده ، وقتی یه کارتن خواب پاهاش یخ میزنه و صبح تا ظهر بی اونکه حسشون کنه دنبال خودش میکشدشون فقط ، چون سرده ، وقتی یه مادر فقیر که کلِ دارائیش یه پتو و یه چراغ گردسوزِ نفتیه ، ولی دوتا بچه داره قناعت میکنه به چادر کهنه اش واسه گرم شدن و تا صبح میلرزه و از بدن درد هزار بار میمیره ، چون سرده و با تاکید خیلی سرده ، حرفای من فقط یه مشت شعار مسخره اس ، یه مشت شعار که به درد خودم میخوره فقط ، ولی کاش ، فقط کاش دردم یکم درد دیگران باشه ، دردِ سرمای واقعی که هیچوقت نکشیدم و عاشقی رو از کله میپرونه ، درد نداری که بدتره از هر زخم و مرضی...
کاش برف و سرما فقط تو اینستا و اینستاها بود ، نه دنیای واقعی...
👤 #محمد_یغمائی
💟کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
زن ها ، دوست داشتنی ترین چیزی هستند که میشود پیوسته و بی خستگی عاشقش بود و بود و بود...
زن ها ، حجم گونه یا پروتز لب نیستند ، زنها کمرهای خیلی باریک و انگشتان کشیده نیستند ، اینها فقط یک گوشه از زنانگیست...
زن ها چای دارچین و هل دم کردن و قرمه سبزی خوب پختن و لباسها را خیلی تمیز شستن نیستند ، اینها فقط بخشی از آداب خانه داریست...
من فکر میکنم ، این ظریف های زیبای لعنتی ، که همیشه در کنارمان هسنند و ما غالبا بی توجه از کنارشان رد میشویم ، مکمل ما مردها نیستند ، لازمهٔ وجود ما هستند ،
این را وقتی فهمیدم که مادرم ، همسرم و دخترم را در آغوشم گرفته بودم و به از دست دادن یکیشان فکر میکردم...
باورم نمیشود که این حجم از خوبی بتواند توی وجود یک آدم متبلور شود ، و البته این حجم از حسادت و حس مالکیت هم...
زنها را باید دوست داشت ، باید عاشقانه بوسید و نگاهشان کرد ، آرام و مهربان و صادقانه ، وقتی که دارند غذا درست میکنند ، وقتی تازه حمام کرده اند ، وقتی دارند جوش تو را میزنند که زیر باران سرما نخوری ، وقتی که با تمام دلشان مشغول مادری هستند ، وقتی بعد از چند ساعت گشتن توی بازار، غر میزنند از پیدا نکردن لباس یا کفشی که دوست دارند ، وقتی اخم میکنند از کثیف بودن مدام اتاق .. . باید دوستشان داشت ،
زن ها ، دوست داشتن را میفهمند ، دوست داشته شدن را عاشقانه دوست دارند و البته که مهرورزانی بی بدیلند ، دوستشان بدارید و ببینید که چطور بهشت را برایتان متجلی میکنند...
زن ها ،
این دوست داشتنی های همیشگی...
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
زن ها ، دوست داشتنی ترین چیزی هستند که میشود پیوسته و بی خستگی عاشقش بود و بود و بود...
زن ها ، حجم گونه یا پروتز لب نیستند ، زنها کمرهای خیلی باریک و انگشتان کشیده نیستند ، اینها فقط یک گوشه از زنانگیست...
زن ها چای دارچین و هل دم کردن و قرمه سبزی خوب پختن و لباسها را خیلی تمیز شستن نیستند ، اینها فقط بخشی از آداب خانه داریست...
من فکر میکنم ، این ظریف های زیبای لعنتی ، که همیشه در کنارمان هسنند و ما غالبا بی توجه از کنارشان رد میشویم ، مکمل ما مردها نیستند ، لازمهٔ وجود ما هستند ،
این را وقتی فهمیدم که مادرم ، همسرم و دخترم را در آغوشم گرفته بودم و به از دست دادن یکیشان فکر میکردم...
باورم نمیشود که این حجم از خوبی بتواند توی وجود یک آدم متبلور شود ، و البته این حجم از حسادت و حس مالکیت هم...
زنها را باید دوست داشت ، باید عاشقانه بوسید و نگاهشان کرد ، آرام و مهربان و صادقانه ، وقتی که دارند غذا درست میکنند ، وقتی تازه حمام کرده اند ، وقتی دارند جوش تو را میزنند که زیر باران سرما نخوری ، وقتی که با تمام دلشان مشغول مادری هستند ، وقتی بعد از چند ساعت گشتن توی بازار، غر میزنند از پیدا نکردن لباس یا کفشی که دوست دارند ، وقتی اخم میکنند از کثیف بودن مدام اتاق .. . باید دوستشان داشت ،
زن ها ، دوست داشتن را میفهمند ، دوست داشته شدن را عاشقانه دوست دارند و البته که مهرورزانی بی بدیلند ، دوستشان بدارید و ببینید که چطور بهشت را برایتان متجلی میکنند...
زن ها ،
این دوست داشتنی های همیشگی...
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
عاشقی خیلی خوبه ، حسی که آدم رو زنده میکنه ، تکون میده و تغییر میده ، خیلی از ما تجربهٔ عاشقی رو داریم ، خیلیامون عاشقانه زندگی کردیم و میکنیم ، اما ، باید قبول کنیم که عاشقی هم مثل هر مساله دیگه ای ، اصول و قواعدی داره ، که اگه نادیده گرفته بشن ، بخش و یا اصل مساله رو به زوال و نابودی میره ...
عاشق خودخواه بودن یکی از بدترین آفت هاست ، عاشق حسود بودن هم ، هر آدمی یه بخشی تو زندگی داره که کاملا خصوصیه ، به این معنی که اون قسمت مال خود خودشه ، اگه سعی کنیم اون بخش رو بگیریم از آدم زندگیمون ، احتمالا خودش با علاقه به ما تقدیمش میکنه اما ، حواسمون باشه که یه قسمت از زندگیشو ازش جدا کردیم ، این بخش خصوصی میتونه سلیقه اش باشه ، یا خاطراتش ، یا آدمای نزدیکی که ما خوشمون نمیاد ازشون ، میتونه یه خرید کوچیک باشه واسه دل خودش ، یا حتی سفرهای تنهائیش...
آدمها لباس نیستن که بریم مغازه و سایز چهل و چهارشون رو بخریم ، اگه بلند بود کوتاه کنیم ، آدما رو نمیشه کوتاه کرد ، نمیشه قالب زد ، اگه واقعا عاشقیم ، با اون هشتاد درصدی که طبق میل ماست و کاملا اندازه کیف کنیم و لذت ببریم ، و اون بیست درصد تفاوت رو هم بپذیریم ، با همهٔ دلمون بپذیریم...
باور کنید عاشق مهربون بودن خیلی خوبه ، امتحانش کنیم لااقل!
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
عاشقی خیلی خوبه ، حسی که آدم رو زنده میکنه ، تکون میده و تغییر میده ، خیلی از ما تجربهٔ عاشقی رو داریم ، خیلیامون عاشقانه زندگی کردیم و میکنیم ، اما ، باید قبول کنیم که عاشقی هم مثل هر مساله دیگه ای ، اصول و قواعدی داره ، که اگه نادیده گرفته بشن ، بخش و یا اصل مساله رو به زوال و نابودی میره ...
عاشق خودخواه بودن یکی از بدترین آفت هاست ، عاشق حسود بودن هم ، هر آدمی یه بخشی تو زندگی داره که کاملا خصوصیه ، به این معنی که اون قسمت مال خود خودشه ، اگه سعی کنیم اون بخش رو بگیریم از آدم زندگیمون ، احتمالا خودش با علاقه به ما تقدیمش میکنه اما ، حواسمون باشه که یه قسمت از زندگیشو ازش جدا کردیم ، این بخش خصوصی میتونه سلیقه اش باشه ، یا خاطراتش ، یا آدمای نزدیکی که ما خوشمون نمیاد ازشون ، میتونه یه خرید کوچیک باشه واسه دل خودش ، یا حتی سفرهای تنهائیش...
آدمها لباس نیستن که بریم مغازه و سایز چهل و چهارشون رو بخریم ، اگه بلند بود کوتاه کنیم ، آدما رو نمیشه کوتاه کرد ، نمیشه قالب زد ، اگه واقعا عاشقیم ، با اون هشتاد درصدی که طبق میل ماست و کاملا اندازه کیف کنیم و لذت ببریم ، و اون بیست درصد تفاوت رو هم بپذیریم ، با همهٔ دلمون بپذیریم...
باور کنید عاشق مهربون بودن خیلی خوبه ، امتحانش کنیم لااقل!
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
رفتن زیاد دیده ایم و بسیار بسیار رفته ایم، از شهرها، از رفاقت ها و عشق ها، از خودمان حتی. و حالا چه تفاوت میکند آفتاب باشد یا باران؟ صبح یا شب؟ تابلوها در افولِ ما غروب میکنند و میگذرند، همراه با خاطره ها، لبخند ها، سیگارها و بوسه ها.
و گذشتن است که همیشه درد دارد، حتی عبور از رنجی که انتهاش رهائی است، حتی گذر از غروبی که فرداش عید است، حتی گذار از روزهای سفت نگه داشتنِ یک عقیدهٔ اشتباه، که البته روشنائی خواهد بود.
اینها را گفتم که خرده نگیریم به اشکِ پشت کاسهٔ آب، هر بار و هربار و هربار تا هزار بار، که اذیتمان نکند گفتن از عشق های گذشته، محبت های منقضی شده، به قار قار کلاغ ها و جیک جیک گنجشک ها اولِ صبح.
اینها را گفتم بل رفتن آسان شود، نشد، نفهمیدند آنها که عجیب نگاه میکردند وقتی با موهای جوگندمی از عشق نوجوانی میگفتیم، یا دوستانی که فقط اسمی ازشان مانده و خاطره ای.
بعد از هزار بار رفتن و جا گذاشتن خودمان، اینجا و آنجا، باز گریه است و مچاله شدن توی صدای چاوشی و کلمات.
همین.
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
رفتن زیاد دیده ایم و بسیار بسیار رفته ایم، از شهرها، از رفاقت ها و عشق ها، از خودمان حتی. و حالا چه تفاوت میکند آفتاب باشد یا باران؟ صبح یا شب؟ تابلوها در افولِ ما غروب میکنند و میگذرند، همراه با خاطره ها، لبخند ها، سیگارها و بوسه ها.
و گذشتن است که همیشه درد دارد، حتی عبور از رنجی که انتهاش رهائی است، حتی گذر از غروبی که فرداش عید است، حتی گذار از روزهای سفت نگه داشتنِ یک عقیدهٔ اشتباه، که البته روشنائی خواهد بود.
اینها را گفتم که خرده نگیریم به اشکِ پشت کاسهٔ آب، هر بار و هربار و هربار تا هزار بار، که اذیتمان نکند گفتن از عشق های گذشته، محبت های منقضی شده، به قار قار کلاغ ها و جیک جیک گنجشک ها اولِ صبح.
اینها را گفتم بل رفتن آسان شود، نشد، نفهمیدند آنها که عجیب نگاه میکردند وقتی با موهای جوگندمی از عشق نوجوانی میگفتیم، یا دوستانی که فقط اسمی ازشان مانده و خاطره ای.
بعد از هزار بار رفتن و جا گذاشتن خودمان، اینجا و آنجا، باز گریه است و مچاله شدن توی صدای چاوشی و کلمات.
همین.
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
دوست کیست؟ دوستی چیست؟
برای من که هر بار از جلوی آینه رد شدم نگاه کردم به خودم و پرسیدم: تو واقعی هستی یا من؟ تعریف رفیق کمی سخت بود، برای گریه های کودکانه و بازی با دیوار، برای خیال بافی و تنهائی ها، برای دور ماندن از آدم ها و رسمِ آدم ها.
میشود اصلا دوست را ندیده باشی، کنارش اسپرسو نخورده باشی و وسط گپ به چشمهایش زل نزده باشی تا همه چیز دستگیرت شود، شاید دور بوده باشد یک عمر و ده دریا فاصله میانه تان باشد، شاید اصلا صمیمیتی نباشد اما، سکوت که کرد، به حرفش بیاوری، فرار که کرد از همه چیز به بی کسیِ مطلق پیدایش کنی و آغوش باز کنی که: هنوز جای امنی هست...
من دوست خوبی نبوده ام گمانم اما، دوست های خوب بسیار داشته ام، آن ها که خدارا شاکر شده ام به وقت حضورشان.
برای این رفقای دور و خسته مینویسم:
«اینجا هنوز کمی زندگی باقیست، و ما بیداریم...»
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
دوست کیست؟ دوستی چیست؟
برای من که هر بار از جلوی آینه رد شدم نگاه کردم به خودم و پرسیدم: تو واقعی هستی یا من؟ تعریف رفیق کمی سخت بود، برای گریه های کودکانه و بازی با دیوار، برای خیال بافی و تنهائی ها، برای دور ماندن از آدم ها و رسمِ آدم ها.
میشود اصلا دوست را ندیده باشی، کنارش اسپرسو نخورده باشی و وسط گپ به چشمهایش زل نزده باشی تا همه چیز دستگیرت شود، شاید دور بوده باشد یک عمر و ده دریا فاصله میانه تان باشد، شاید اصلا صمیمیتی نباشد اما، سکوت که کرد، به حرفش بیاوری، فرار که کرد از همه چیز به بی کسیِ مطلق پیدایش کنی و آغوش باز کنی که: هنوز جای امنی هست...
من دوست خوبی نبوده ام گمانم اما، دوست های خوب بسیار داشته ام، آن ها که خدارا شاکر شده ام به وقت حضورشان.
برای این رفقای دور و خسته مینویسم:
«اینجا هنوز کمی زندگی باقیست، و ما بیداریم...»
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
زن ها ، دوست داشتنی ترین چیزی هستند که میشود پیوسته و بی خستگی عاشقش بود و بود و بود...
زن ها ، حجم گونه یا پروتز لب نیستند ، زنها کمرهای خیلی باریک و انگشتان کشیده نیستند ، اینها فقط یک گوشه از زنانگیست...
زن ها چای دارچین و هل دم کردن و قرمه سبزی خوب پختن و لباسها را خیلی تمیز شستن نیستند ، اینها فقط بخشی از آداب خانه داریست...
من فکر میکنم ، این ظریف های زیبای لعنتی ، که همیشه در کنارمان هسنند و ما غالبا بی توجه از کنارشان رد میشویم ، مکمل ما مردها نیستند ، لازمهٔ وجود ما هستند ،
این را وقتی فهمیدم که مادرم ، همسرم و دخترم را در آغوشم گرفته بودم و به از دست دادن یکیشان فکر میکردم...
باورم نمیشود که این حجم از خوبی بتواند توی وجود یک آدم متبلور شود ، و البته این حجم از حسادت و حس مالکیت هم...
زنها را باید دوست داشت ، باید عاشقانه بوسید و نگاهشان کرد ، آرام و مهربان و صادقانه ، وقتی که دارند غذا درست میکنند ، وقتی تازه حمام کرده اند ، وقتی دارند جوش تو را میزنند که زیر باران سرما نخوری ، وقتی که با تمام دلشان مشغول مادری هستند ، وقتی بعد از چند ساعت گشتن توی بازار، غر میزنند از پیدا نکردن لباس یا کفشی که دوست دارند ، وقتی اخم میکنند از کثیف بودن مدام اتاق .. . باید دوستشان داشت ،
زن ها ، دوست داشتن را میفهمند ، دوست داشته شدن را عاشقانه دوست دارند و البته که مهرورزانی بی بدیلند ، دوستشان بدارید و ببینید که چطور بهشت را برایتان متجلی میکنند...
زن ها ،
این دوست داشتنی های همیشگی...♥️
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
زن ها ، دوست داشتنی ترین چیزی هستند که میشود پیوسته و بی خستگی عاشقش بود و بود و بود...
زن ها ، حجم گونه یا پروتز لب نیستند ، زنها کمرهای خیلی باریک و انگشتان کشیده نیستند ، اینها فقط یک گوشه از زنانگیست...
زن ها چای دارچین و هل دم کردن و قرمه سبزی خوب پختن و لباسها را خیلی تمیز شستن نیستند ، اینها فقط بخشی از آداب خانه داریست...
من فکر میکنم ، این ظریف های زیبای لعنتی ، که همیشه در کنارمان هسنند و ما غالبا بی توجه از کنارشان رد میشویم ، مکمل ما مردها نیستند ، لازمهٔ وجود ما هستند ،
این را وقتی فهمیدم که مادرم ، همسرم و دخترم را در آغوشم گرفته بودم و به از دست دادن یکیشان فکر میکردم...
باورم نمیشود که این حجم از خوبی بتواند توی وجود یک آدم متبلور شود ، و البته این حجم از حسادت و حس مالکیت هم...
زنها را باید دوست داشت ، باید عاشقانه بوسید و نگاهشان کرد ، آرام و مهربان و صادقانه ، وقتی که دارند غذا درست میکنند ، وقتی تازه حمام کرده اند ، وقتی دارند جوش تو را میزنند که زیر باران سرما نخوری ، وقتی که با تمام دلشان مشغول مادری هستند ، وقتی بعد از چند ساعت گشتن توی بازار، غر میزنند از پیدا نکردن لباس یا کفشی که دوست دارند ، وقتی اخم میکنند از کثیف بودن مدام اتاق .. . باید دوستشان داشت ،
زن ها ، دوست داشتن را میفهمند ، دوست داشته شدن را عاشقانه دوست دارند و البته که مهرورزانی بی بدیلند ، دوستشان بدارید و ببینید که چطور بهشت را برایتان متجلی میکنند...
زن ها ،
این دوست داشتنی های همیشگی...♥️
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
هر روز به خودمان میگوئیم:
امروز کمی مهربان تر میشوم، کمی بیشتر میخندم، کمی بیشتر محبت و عشق میورزم.
هر روز میگوئیم و هرگز نمیشود، غرور، تعصب، خجالت و ترس قویترند.
جهان پر است از آغوش هایِ امنِ به تعویق افتاده...
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
امروز کمی مهربان تر میشوم، کمی بیشتر میخندم، کمی بیشتر محبت و عشق میورزم.
هر روز میگوئیم و هرگز نمیشود، غرور، تعصب، خجالت و ترس قویترند.
جهان پر است از آغوش هایِ امنِ به تعویق افتاده...
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
یک روز باید باور کنی که هیچکس آنقدری به تو نزدیک نیست که خودت. قلبا قبول کنی که مهم ترین آدم زندگی هیچکسی «تو» نیستی. نه تنها تو، هیچکسی جز «خودش» نیست.
این تا تهش هستم و فدایت شوم و من بمیرم تو بمانی ها هم مشتی اباطیل است برای شیرین ماندن در مذاق آن که هنوز مانده، البته تا «وقتِ معلوم». بعد از آن و در کسری از ثانیه، توی لمحه ای ثابت خواهد کرد که تو، نه تنها حالا، همان وقت ها که آن شکرها را میخورد هم به هیچ جاش نبودی، حتی به پشت زیپِ خراب کفشش! رسما به هیچ جا.
یک روز باید بفهمیم و میفهمیم اما، درد خواهیم کشید، فریاد خواهیم زد، با کثافت خودمان دست به یقه خواهیم شد حتی و هیچکس، با غلظت، هیچکس نخواهد فهمید چه مرگمان است، حتی خودمان.
و خوش به حال آنها که میروند؟ خاک بر سرشان؟ هیچکدام!
آن که رفت هم یک روز میرسد به رفتنِ دیگری و به گریه کردن و «خدایا چرا من» گفتن های ما، که عشق تاوان دارد و همیشه، همیشه قسمتیش میماند برای فردا، که فراموش کردیم دیروز چه کرده بودیم...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
یک روز باید باور کنی که هیچکس آنقدری به تو نزدیک نیست که خودت. قلبا قبول کنی که مهم ترین آدم زندگی هیچکسی «تو» نیستی. نه تنها تو، هیچکسی جز «خودش» نیست.
این تا تهش هستم و فدایت شوم و من بمیرم تو بمانی ها هم مشتی اباطیل است برای شیرین ماندن در مذاق آن که هنوز مانده، البته تا «وقتِ معلوم». بعد از آن و در کسری از ثانیه، توی لمحه ای ثابت خواهد کرد که تو، نه تنها حالا، همان وقت ها که آن شکرها را میخورد هم به هیچ جاش نبودی، حتی به پشت زیپِ خراب کفشش! رسما به هیچ جا.
یک روز باید بفهمیم و میفهمیم اما، درد خواهیم کشید، فریاد خواهیم زد، با کثافت خودمان دست به یقه خواهیم شد حتی و هیچکس، با غلظت، هیچکس نخواهد فهمید چه مرگمان است، حتی خودمان.
و خوش به حال آنها که میروند؟ خاک بر سرشان؟ هیچکدام!
آن که رفت هم یک روز میرسد به رفتنِ دیگری و به گریه کردن و «خدایا چرا من» گفتن های ما، که عشق تاوان دارد و همیشه، همیشه قسمتیش میماند برای فردا، که فراموش کردیم دیروز چه کرده بودیم...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
Forwarded from هوای حوا
هر روز به خودمان میگوئیم:
امروز کمی مهربان تر میشوم، کمی بیشتر میخندم، کمی بیشتر محبت و عشق میورزم.
هر روز میگوئیم و هرگز نمیشود، غرور، تعصب، خجالت و ترس قویترند.
جهان پر است از آغوش هایِ امنِ به تعویق افتاده...
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
امروز کمی مهربان تر میشوم، کمی بیشتر میخندم، کمی بیشتر محبت و عشق میورزم.
هر روز میگوئیم و هرگز نمیشود، غرور، تعصب، خجالت و ترس قویترند.
جهان پر است از آغوش هایِ امنِ به تعویق افتاده...
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
عاشقی خیلی خوبه ، حسی که آدم رو زنده میکنه ، تکون میده و تغییر میده ، خیلی از ما تجربهٔ عاشقی رو داریم ، خیلیامون عاشقانه زندگی کردیم و میکنیم ، اما ، باید قبول کنیم که عاشقی هم مثل هر مساله دیگه ای ، اصول و قواعدی داره ، که اگه نادیده گرفته بشن ، بخش و یا اصل مساله رو به زوال و نابودی میره ...
عاشق خودخواه بودن یکی از بدترین آفت هاست ، عاشق حسود بودن هم ، هر آدمی یه بخشی تو زندگی داره که کاملا خصوصیه ، به این معنی که اون قسمت مال خود خودشه ، اگه سعی کنیم اون بخش رو بگیریم از آدم زندگیمون ، احتمالا خودش با علاقه به ما تقدیمش میکنه اما ، حواسمون باشه که یه قسمت از زندگیشو ازش جدا کردیم ، این بخش خصوصی میتونه سلیقه اش باشه ، یا خاطراتش ، یا آدمای نزدیکی که ما خوشمون نمیاد ازشون ، میتونه یه خرید کوچیک باشه واسه دل خودش ، یا حتی سفرهای تنهائیش...
آدمها لباس نیستن که بریم مغازه و سایز چهل و چهارشون رو بخریم ، اگه بلند بود کوتاه کنیم ، آدما رو نمیشه کوتاه کرد ، نمیشه قالب زد ، اگه واقعا عاشقیم ، با اون هشتاد درصدی که طبق میل ماست و کاملا اندازه کیف کنیم و لذت ببریم ، و اون بیست درصد تفاوت رو هم بپذیریم ، با همهٔ دلمون بپذیریم...
باور کنید عاشق مهربون بودن خیلی خوبه ، امتحانش کنیم لااقل!
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
عاشقی خیلی خوبه ، حسی که آدم رو زنده میکنه ، تکون میده و تغییر میده ، خیلی از ما تجربهٔ عاشقی رو داریم ، خیلیامون عاشقانه زندگی کردیم و میکنیم ، اما ، باید قبول کنیم که عاشقی هم مثل هر مساله دیگه ای ، اصول و قواعدی داره ، که اگه نادیده گرفته بشن ، بخش و یا اصل مساله رو به زوال و نابودی میره ...
عاشق خودخواه بودن یکی از بدترین آفت هاست ، عاشق حسود بودن هم ، هر آدمی یه بخشی تو زندگی داره که کاملا خصوصیه ، به این معنی که اون قسمت مال خود خودشه ، اگه سعی کنیم اون بخش رو بگیریم از آدم زندگیمون ، احتمالا خودش با علاقه به ما تقدیمش میکنه اما ، حواسمون باشه که یه قسمت از زندگیشو ازش جدا کردیم ، این بخش خصوصی میتونه سلیقه اش باشه ، یا خاطراتش ، یا آدمای نزدیکی که ما خوشمون نمیاد ازشون ، میتونه یه خرید کوچیک باشه واسه دل خودش ، یا حتی سفرهای تنهائیش...
آدمها لباس نیستن که بریم مغازه و سایز چهل و چهارشون رو بخریم ، اگه بلند بود کوتاه کنیم ، آدما رو نمیشه کوتاه کرد ، نمیشه قالب زد ، اگه واقعا عاشقیم ، با اون هشتاد درصدی که طبق میل ماست و کاملا اندازه کیف کنیم و لذت ببریم ، و اون بیست درصد تفاوت رو هم بپذیریم ، با همهٔ دلمون بپذیریم...
باور کنید عاشق مهربون بودن خیلی خوبه ، امتحانش کنیم لااقل!
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
منفیِ سیزده درجه ، یا سیزده درجه زیر صفر
این دمای هوای امشب و دیشبِ شهر منه ، خواستم از عشق بگم و احساس ، دلم کشید از حرفای عزیزائی بگم که سردتر از منفی پنجاه درجه ان ، از پیامائی بگم که لحنشون سرب رو هم یخ میزنه چه برسه به دل ، از عشقی که انقدر داغت میکنه که آتیش کنارت هیچیه و یهو میزاره و میره و بعدش ، سرما بی معنی اما...
اما ، اما ، اما...
منِ لعنتیهِ سرما نکشیده ، کنار بخاری گرم خونه ، دراز کشیدم زیر پتو و تو جای "گرم و نرمم" از سرما مینویسم ، وقتی یه بچه از سرما پناه میاره به هواکش یه زیرزمین و صورتش خط میله های اون پنجرهء لعنتی رو میگیرن چون سرده ، خیلی سرده ، وقتی یه کارتن خواب پاهاش یخ میزنه و صبح تا ظهر بی اونکه حسشون کنه دنبال خودش میکشدشون فقط ، چون سرده ، وقتی یه مادر فقیر که کلِ دارائیش یه پتو و یه چراغ گردسوزِ نفتیه ، ولی دوتا بچه داره قناعت میکنه به چادر کهنه اش واسه گرم شدن و تا صبح میلرزه و از بدن درد هزار بار میمیره ، چون سرده و با تاکید خیلی سرده ، حرفای من فقط یه مشت شعار مسخره اس ، یه مشت شعار که به درد خودم میخوره فقط ، ولی کاش ، فقط کاش دردم یکم درد دیگران باشه ، دردِ سرمای واقعی که هیچوقت نکشیدم و عاشقی رو از کله میپرونه ، درد نداری که بدتره از هر زخم و مرضی...
کاش برف و سرما فقط تو اینستا و اینستاها بود ، نه دنیای واقعی...
👤 #محمد_یغمائی
💟کانال هوای حوا @Havaye_Havva
منفیِ سیزده درجه ، یا سیزده درجه زیر صفر
این دمای هوای امشب و دیشبِ شهر منه ، خواستم از عشق بگم و احساس ، دلم کشید از حرفای عزیزائی بگم که سردتر از منفی پنجاه درجه ان ، از پیامائی بگم که لحنشون سرب رو هم یخ میزنه چه برسه به دل ، از عشقی که انقدر داغت میکنه که آتیش کنارت هیچیه و یهو میزاره و میره و بعدش ، سرما بی معنی اما...
اما ، اما ، اما...
منِ لعنتیهِ سرما نکشیده ، کنار بخاری گرم خونه ، دراز کشیدم زیر پتو و تو جای "گرم و نرمم" از سرما مینویسم ، وقتی یه بچه از سرما پناه میاره به هواکش یه زیرزمین و صورتش خط میله های اون پنجرهء لعنتی رو میگیرن چون سرده ، خیلی سرده ، وقتی یه کارتن خواب پاهاش یخ میزنه و صبح تا ظهر بی اونکه حسشون کنه دنبال خودش میکشدشون فقط ، چون سرده ، وقتی یه مادر فقیر که کلِ دارائیش یه پتو و یه چراغ گردسوزِ نفتیه ، ولی دوتا بچه داره قناعت میکنه به چادر کهنه اش واسه گرم شدن و تا صبح میلرزه و از بدن درد هزار بار میمیره ، چون سرده و با تاکید خیلی سرده ، حرفای من فقط یه مشت شعار مسخره اس ، یه مشت شعار که به درد خودم میخوره فقط ، ولی کاش ، فقط کاش دردم یکم درد دیگران باشه ، دردِ سرمای واقعی که هیچوقت نکشیدم و عاشقی رو از کله میپرونه ، درد نداری که بدتره از هر زخم و مرضی...
کاش برف و سرما فقط تو اینستا و اینستاها بود ، نه دنیای واقعی...
👤 #محمد_یغمائی
💟کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
زن ها ، دوست داشتنی ترین چیزی هستند که میشود پیوسته و بی خستگی عاشقش بود و بود و بود...
زن ها ، حجم گونه یا پروتز لب نیستند ، زنها کمرهای خیلی باریک و انگشتان کشیده نیستند ، اینها فقط یک گوشه از زنانگیست...
زن ها چای دارچین و هل دم کردن و قرمه سبزی خوب پختن و لباسها را خیلی تمیز شستن نیستند ، اینها فقط بخشی از آداب خانه داریست...
من فکر میکنم ، این ظریف های زیبای لعنتی ، که همیشه در کنارمان هسنند و ما غالبا بی توجه از کنارشان رد میشویم ، مکمل ما مردها نیستند ، لازمهٔ وجود ما هستند ،
این را وقتی فهمیدم که مادرم ، همسرم و دخترم را در آغوشم گرفته بودم و به از دست دادن یکیشان فکر میکردم...
باورم نمیشود که این حجم از خوبی بتواند توی وجود یک آدم متبلور شود ، و البته این حجم از حسادت و حس مالکیت هم...
زنها را باید دوست داشت ، باید عاشقانه بوسید و نگاهشان کرد ، آرام و مهربان و صادقانه ، وقتی که دارند غذا درست میکنند ، وقتی تازه حمام کرده اند ، وقتی دارند جوش تو را میزنند که زیر باران سرما نخوری ، وقتی که با تمام دلشان مشغول مادری هستند ، وقتی بعد از چند ساعت گشتن توی بازار، غر میزنند از پیدا نکردن لباس یا کفشی که دوست دارند ، وقتی اخم میکنند از کثیف بودن مدام اتاق .. . باید دوستشان داشت ،
زن ها ، دوست داشتن را میفهمند ، دوست داشته شدن را عاشقانه دوست دارند و البته که مهرورزانی بی بدیلند ، دوستشان بدارید و ببینید که چطور بهشت را برایتان متجلی میکنند...
زن ها ،
این دوست داشتنی های همیشگی...
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال تلگرام @Havaye_Havva
زن ها ، دوست داشتنی ترین چیزی هستند که میشود پیوسته و بی خستگی عاشقش بود و بود و بود...
زن ها ، حجم گونه یا پروتز لب نیستند ، زنها کمرهای خیلی باریک و انگشتان کشیده نیستند ، اینها فقط یک گوشه از زنانگیست...
زن ها چای دارچین و هل دم کردن و قرمه سبزی خوب پختن و لباسها را خیلی تمیز شستن نیستند ، اینها فقط بخشی از آداب خانه داریست...
من فکر میکنم ، این ظریف های زیبای لعنتی ، که همیشه در کنارمان هسنند و ما غالبا بی توجه از کنارشان رد میشویم ، مکمل ما مردها نیستند ، لازمهٔ وجود ما هستند ،
این را وقتی فهمیدم که مادرم ، همسرم و دخترم را در آغوشم گرفته بودم و به از دست دادن یکیشان فکر میکردم...
باورم نمیشود که این حجم از خوبی بتواند توی وجود یک آدم متبلور شود ، و البته این حجم از حسادت و حس مالکیت هم...
زنها را باید دوست داشت ، باید عاشقانه بوسید و نگاهشان کرد ، آرام و مهربان و صادقانه ، وقتی که دارند غذا درست میکنند ، وقتی تازه حمام کرده اند ، وقتی دارند جوش تو را میزنند که زیر باران سرما نخوری ، وقتی که با تمام دلشان مشغول مادری هستند ، وقتی بعد از چند ساعت گشتن توی بازار، غر میزنند از پیدا نکردن لباس یا کفشی که دوست دارند ، وقتی اخم میکنند از کثیف بودن مدام اتاق .. . باید دوستشان داشت ،
زن ها ، دوست داشتن را میفهمند ، دوست داشته شدن را عاشقانه دوست دارند و البته که مهرورزانی بی بدیلند ، دوستشان بدارید و ببینید که چطور بهشت را برایتان متجلی میکنند...
زن ها ،
این دوست داشتنی های همیشگی...
👤 #محمد_یغمائی
💟 کانال تلگرام @Havaye_Havva
روز عشق!
یک روز و یک کیک و یک خرس؟ روز عشق یعنی این ها؟
روز عشق یعنی بوئیدن تنت برای صدمین بار...
روز عشق یعنی طعم لبت برای هفت صدمین بار...
روز عشق یعنی چشم به لبخندت برای چند هزارمین بار...
روز عشق یعنی روزی که باز هستی، که هنوز هستی و هنوز من برای فشردنت بین دستهایم مشتاقم، برای اولین بار، برای هزار و پانصد و چهل و سومین بار، یا آخرین بار حتی!
روز عشق یعنی وقتی که مائیم، در کنار هم، و جمع شدن قلبِ من، باز شدن مردمک چشم های قهوه ای تو، و حرف های تکراریِ نگفتنی، سکوت حتی!
عشق یک روز قشنگ توی کافه نیست، یک شب رویائی روی تخت نیست، عشق همین توئی. تو خودِ خودِ خودِ زندگی و عشق، لابد که زندگی.
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
یک روز و یک کیک و یک خرس؟ روز عشق یعنی این ها؟
روز عشق یعنی بوئیدن تنت برای صدمین بار...
روز عشق یعنی طعم لبت برای هفت صدمین بار...
روز عشق یعنی چشم به لبخندت برای چند هزارمین بار...
روز عشق یعنی روزی که باز هستی، که هنوز هستی و هنوز من برای فشردنت بین دستهایم مشتاقم، برای اولین بار، برای هزار و پانصد و چهل و سومین بار، یا آخرین بار حتی!
روز عشق یعنی وقتی که مائیم، در کنار هم، و جمع شدن قلبِ من، باز شدن مردمک چشم های قهوه ای تو، و حرف های تکراریِ نگفتنی، سکوت حتی!
عشق یک روز قشنگ توی کافه نیست، یک شب رویائی روی تخت نیست، عشق همین توئی. تو خودِ خودِ خودِ زندگی و عشق، لابد که زندگی.
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
ما رو بازی کردیم، دلمان کف دستمان بود و چشمهایمان همیشه، همیشه رازهای بگو و مگویمان را افشا کرد، ما همین بودیم که میشد دید، نه خنجری در پشت و نه خنجری بر پشت، غمگین و تنها و سرگردان خیالات و اوهام و دیوانگی ها، ما بودیم که پریدیم و خندیدیم و اشک ریختیم و سیگار دود کردیم و کسی، هیچ کسی باورمان نکرد، دنیای هزار هزار نقش و صد شکل و نگار آدمها را برد به فکرِ اینکه یک رنگی محال است، خیال است، توهم است اصلا، ولی ما کنار دستشان نشسته بودیم کنج دیوارِ غم مان و رطوبتِ رنج را به آفتابِ تنهائی خشک میکردیم، خُرده خُرده، کم کم، آرام آرام.
ما با غم امروزمان خوشیم و ما را چکار به فردا؟ چکار به همیشه؟
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
ما رو بازی کردیم، دلمان کف دستمان بود و چشمهایمان همیشه، همیشه رازهای بگو و مگویمان را افشا کرد، ما همین بودیم که میشد دید، نه خنجری در پشت و نه خنجری بر پشت، غمگین و تنها و سرگردان خیالات و اوهام و دیوانگی ها، ما بودیم که پریدیم و خندیدیم و اشک ریختیم و سیگار دود کردیم و کسی، هیچ کسی باورمان نکرد، دنیای هزار هزار نقش و صد شکل و نگار آدمها را برد به فکرِ اینکه یک رنگی محال است، خیال است، توهم است اصلا، ولی ما کنار دستشان نشسته بودیم کنج دیوارِ غم مان و رطوبتِ رنج را به آفتابِ تنهائی خشک میکردیم، خُرده خُرده، کم کم، آرام آرام.
ما با غم امروزمان خوشیم و ما را چکار به فردا؟ چکار به همیشه؟
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
دوست کیست؟ دوستی چیست؟
برای من که هر بار از جلوی آینه رد شدم نگاه کردم به خودم و پرسیدم: تو واقعی هستی یا من؟ تعریف رفیق کمی سخت بود، برای گریه های کودکانه و بازی با دیوار، برای خیال بافی و تنهائی ها، برای دور ماندن از آدم ها و رسمِ آدم ها.
میشود اصلا دوست را ندیده باشی، کنارش اسپرسو نخورده باشی و وسط گپ به چشمهایش زل نزده باشی تا همه چیز دستگیرت شود، شاید دور بوده باشد یک عمر و ده دریا فاصله میانه تان باشد، شاید اصلا صمیمیتی نباشد اما، سکوت که کرد، به حرفش بیاوری، فرار که کرد از همه چیز به بی کسیِ مطلق پیدایش کنی و آغوش باز کنی که: هنوز جای امنی هست...
من دوست خوبی نبوده ام گمانم اما، دوست های خوب بسیار داشته ام، آن ها که خدارا شاکر شده ام به وقت حضورشان.
برای این رفقای دور و خسته مینویسم:
«اینجا هنوز کمی زندگی باقیست، و ما بیداریم...»
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
برای من که هر بار از جلوی آینه رد شدم نگاه کردم به خودم و پرسیدم: تو واقعی هستی یا من؟ تعریف رفیق کمی سخت بود، برای گریه های کودکانه و بازی با دیوار، برای خیال بافی و تنهائی ها، برای دور ماندن از آدم ها و رسمِ آدم ها.
میشود اصلا دوست را ندیده باشی، کنارش اسپرسو نخورده باشی و وسط گپ به چشمهایش زل نزده باشی تا همه چیز دستگیرت شود، شاید دور بوده باشد یک عمر و ده دریا فاصله میانه تان باشد، شاید اصلا صمیمیتی نباشد اما، سکوت که کرد، به حرفش بیاوری، فرار که کرد از همه چیز به بی کسیِ مطلق پیدایش کنی و آغوش باز کنی که: هنوز جای امنی هست...
من دوست خوبی نبوده ام گمانم اما، دوست های خوب بسیار داشته ام، آن ها که خدارا شاکر شده ام به وقت حضورشان.
برای این رفقای دور و خسته مینویسم:
«اینجا هنوز کمی زندگی باقیست، و ما بیداریم...»
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
یک روز باید باور کنی که هیچکس آنقدری به تو نزدیک نیست که خودت. قلبا قبول کنی که مهم ترین آدم زندگی هیچکسی «تو» نیستی. نه تنها تو، هیچکسی جز «خودش» نیست.
این تا تهش هستم و فدایت شوم و من بمیرم تو بمانی ها هم مشتی اباطیل است برای شیرین ماندن در مذاق آن که هنوز مانده، البته تا «وقتِ معلوم». بعد از آن و در کسری از ثانیه، توی لمحه ای ثابت خواهد کرد که تو، نه تنها حالا، همان وقت ها که آن شکرها را میخورد هم به هیچ جاش نبودی، حتی به پشت زیپِ خراب کفشش! رسما به هیچ جا.
یک روز باید بفهمیم و میفهمیم اما، درد خواهیم کشید، فریاد خواهیم زد، با کثافت خودمان دست به یقه خواهیم شد حتی و هیچکس، با غلظت، هیچکس نخواهد فهمید چه مرگمان است، حتی خودمان.
و خوش به حال آنها که میروند؟ خاک بر سرشان؟ هیچکدام!
آن که رفت هم یک روز میرسد به رفتنِ دیگری و به گریه کردن و «خدایا چرا من» گفتن های ما، که عشق تاوان دارد و همیشه، همیشه قسمتیش میماند برای فردا، که فراموش کردیم دیروز چه کرده بودیم...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
یک روز باید باور کنی که هیچکس آنقدری به تو نزدیک نیست که خودت. قلبا قبول کنی که مهم ترین آدم زندگی هیچکسی «تو» نیستی. نه تنها تو، هیچکسی جز «خودش» نیست.
این تا تهش هستم و فدایت شوم و من بمیرم تو بمانی ها هم مشتی اباطیل است برای شیرین ماندن در مذاق آن که هنوز مانده، البته تا «وقتِ معلوم». بعد از آن و در کسری از ثانیه، توی لمحه ای ثابت خواهد کرد که تو، نه تنها حالا، همان وقت ها که آن شکرها را میخورد هم به هیچ جاش نبودی، حتی به پشت زیپِ خراب کفشش! رسما به هیچ جا.
یک روز باید بفهمیم و میفهمیم اما، درد خواهیم کشید، فریاد خواهیم زد، با کثافت خودمان دست به یقه خواهیم شد حتی و هیچکس، با غلظت، هیچکس نخواهد فهمید چه مرگمان است، حتی خودمان.
و خوش به حال آنها که میروند؟ خاک بر سرشان؟ هیچکدام!
آن که رفت هم یک روز میرسد به رفتنِ دیگری و به گریه کردن و «خدایا چرا من» گفتن های ما، که عشق تاوان دارد و همیشه، همیشه قسمتیش میماند برای فردا، که فراموش کردیم دیروز چه کرده بودیم...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
رفتن زیاد دیده ایم و بسیار بسیار رفته ایم، از شهرها، از رفاقت ها و عشق ها، از خودمان حتی. و حالا چه تفاوت میکند آفتاب باشد یا باران؟ صبح یا شب؟ تابلوها در افولِ ما غروب میکنند و میگذرند، همراه با خاطره ها، لبخند ها، سیگارها و بوسه ها.
و گذشتن است که همیشه درد دارد، حتی عبور از رنجی که انتهاش رهائی است، حتی گذر از غروبی که فرداش عید است، حتی گذار از روزهای سفت نگه داشتنِ یک عقیدهٔ اشتباه، که البته روشنائی خواهد بود.
اینها را گفتم که خرده نگیریم به اشکِ پشت کاسهٔ آب، هر بار و هربار و هربار تا هزار بار، که اذیتمان نکند گفتن از عشق های گذشته، محبت های منقضی شده، به قار قار کلاغ ها و جیک جیک گنجشک ها اولِ صبح.
اینها را گفتم بل رفتن آسان شود، نشد، نفهمیدند آنها که عجیب نگاه میکردند وقتی با موهای جوگندمی از عشق نوجوانی میگفتیم، یا دوستانی که فقط اسمی ازشان مانده و خاطره ای.
بعد از هزار بار رفتن و جا گذاشتن خودمان، اینجا و آنجا، باز گریه است و مچاله شدن توی صدای چاوشی و کلمات.
همین.
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
و گذشتن است که همیشه درد دارد، حتی عبور از رنجی که انتهاش رهائی است، حتی گذر از غروبی که فرداش عید است، حتی گذار از روزهای سفت نگه داشتنِ یک عقیدهٔ اشتباه، که البته روشنائی خواهد بود.
اینها را گفتم که خرده نگیریم به اشکِ پشت کاسهٔ آب، هر بار و هربار و هربار تا هزار بار، که اذیتمان نکند گفتن از عشق های گذشته، محبت های منقضی شده، به قار قار کلاغ ها و جیک جیک گنجشک ها اولِ صبح.
اینها را گفتم بل رفتن آسان شود، نشد، نفهمیدند آنها که عجیب نگاه میکردند وقتی با موهای جوگندمی از عشق نوجوانی میگفتیم، یا دوستانی که فقط اسمی ازشان مانده و خاطره ای.
بعد از هزار بار رفتن و جا گذاشتن خودمان، اینجا و آنجا، باز گریه است و مچاله شدن توی صدای چاوشی و کلمات.
همین.
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
یک روز باید باور کنی که هیچکس آنقدری به تو نزدیک نیست که خودت. قلبا قبول کنی که مهم ترین آدم زندگی هیچکسی «تو» نیستی. نه تنها تو، هیچکسی جز «خودش» نیست.
این تا تهش هستم و فدایت شوم و من بمیرم تو بمانی ها هم مشتی اباطیل است برای شیرین ماندن در مذاق آن که هنوز مانده، البته تا «وقتِ معلوم». بعد از آن و در کسری از ثانیه، توی لمحه ای ثابت خواهد کرد که تو، نه تنها حالا، همان وقت ها که آن شکرها را میخورد هم به هیچ جاش نبودی، حتی به پشت زیپِ خراب کفشش! رسما به هیچ جا.
یک روز باید بفهمیم و میفهمیم اما، درد خواهیم کشید، فریاد خواهیم زد، با کثافت خودمان دست به یقه خواهیم شد حتی و هیچکس، با غلظت، هیچکس نخواهد فهمید چه مرگمان است، حتی خودمان.
و خوش به حال آنها که میروند؟ خاک بر سرشان؟ هیچکدام!
آن که رفت هم یک روز میرسد به رفتنِ دیگری و به گریه کردن و «خدایا چرا من» گفتن های ما، که عشق تاوان دارد و همیشه، همیشه قسمتیش میماند برای فردا، که فراموش کردیم دیروز چه کرده بودیم...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
یک روز باید باور کنی که هیچکس آنقدری به تو نزدیک نیست که خودت. قلبا قبول کنی که مهم ترین آدم زندگی هیچکسی «تو» نیستی. نه تنها تو، هیچکسی جز «خودش» نیست.
این تا تهش هستم و فدایت شوم و من بمیرم تو بمانی ها هم مشتی اباطیل است برای شیرین ماندن در مذاق آن که هنوز مانده، البته تا «وقتِ معلوم». بعد از آن و در کسری از ثانیه، توی لمحه ای ثابت خواهد کرد که تو، نه تنها حالا، همان وقت ها که آن شکرها را میخورد هم به هیچ جاش نبودی، حتی به پشت زیپِ خراب کفشش! رسما به هیچ جا.
یک روز باید بفهمیم و میفهمیم اما، درد خواهیم کشید، فریاد خواهیم زد، با کثافت خودمان دست به یقه خواهیم شد حتی و هیچکس، با غلظت، هیچکس نخواهد فهمید چه مرگمان است، حتی خودمان.
و خوش به حال آنها که میروند؟ خاک بر سرشان؟ هیچکدام!
آن که رفت هم یک روز میرسد به رفتنِ دیگری و به گریه کردن و «خدایا چرا من» گفتن های ما، که عشق تاوان دارد و همیشه، همیشه قسمتیش میماند برای فردا، که فراموش کردیم دیروز چه کرده بودیم...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
اصلا قرار این نبود، این که خطِ لبخندِ صورتت بشود قاتلِ چشمهای سادهٔ من و برجستگی گونه هات هی فرو ببردم توی خودم، قرار نبود هی من تو بشوم و هی تر بیاید پشت آن من، که هی بیشتر رنگ از تو بگیرم و خطِ غمِ چشمهام مخفی شود پشتِ آن لبخندهائی که مثل تو شد، که خطِ اشکم گود شود و لبهام توی ذوق بزند مثلِ زیر چشمهام، که کار کارِ تو بود و هر کسی دید زیر لب گفت: بیچاره...
قرار بود تو شب ها توی خیالم باشی با عشق، تنها، قرار بود تو باشی و دست های من، تو باشی و چشمهای من، تو باشی و من، که نشد، که حالا توئی و تو که منم، که غمگین ترم، غمگین ترین آدم این شهرم با لبخند حتی، و قرار این نبود...
پشت خودم آب ریختم و سه تا نقطه گذاشتم، یعنی دنبالهٔ بودنم، غمم، دلم هنوز میکشد خودش را به هوای تو، و خودم را راهی کردم تا هرجا که تو باشی و نبودی، تمام شهر را گشتم و نبودی، ناچار جای قدمهایت شدم وقت رفتن، ردِ لبهات شدم روی تکه نانی که بوسیده بودی و گذاشته بودی سرِ دیواری، سرانگشتهات شدم که کوبهٔ خانه ای را بالا برده و پشیمان رهایش کرده بود، من تمام تو شدم، تو تمام دیگری، و دیگری، باز دیگری...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
اصلا قرار این نبود، این که خطِ لبخندِ صورتت بشود قاتلِ چشمهای سادهٔ من و برجستگی گونه هات هی فرو ببردم توی خودم، قرار نبود هی من تو بشوم و هی تر بیاید پشت آن من، که هی بیشتر رنگ از تو بگیرم و خطِ غمِ چشمهام مخفی شود پشتِ آن لبخندهائی که مثل تو شد، که خطِ اشکم گود شود و لبهام توی ذوق بزند مثلِ زیر چشمهام، که کار کارِ تو بود و هر کسی دید زیر لب گفت: بیچاره...
قرار بود تو شب ها توی خیالم باشی با عشق، تنها، قرار بود تو باشی و دست های من، تو باشی و چشمهای من، تو باشی و من، که نشد، که حالا توئی و تو که منم، که غمگین ترم، غمگین ترین آدم این شهرم با لبخند حتی، و قرار این نبود...
پشت خودم آب ریختم و سه تا نقطه گذاشتم، یعنی دنبالهٔ بودنم، غمم، دلم هنوز میکشد خودش را به هوای تو، و خودم را راهی کردم تا هرجا که تو باشی و نبودی، تمام شهر را گشتم و نبودی، ناچار جای قدمهایت شدم وقت رفتن، ردِ لبهات شدم روی تکه نانی که بوسیده بودی و گذاشته بودی سرِ دیواری، سرانگشتهات شدم که کوبهٔ خانه ای را بالا برده و پشیمان رهایش کرده بود، من تمام تو شدم، تو تمام دیگری، و دیگری، باز دیگری...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
📝
امروز راه افتادم تو شهر و گشتم ، روی دیوارا دنبال حرفی گشتم که ندیده باشم ، همه جا پر از بود از آگهی ، هوالباقی ، گمشده ، مژدگانی ، لوله بازکنی شبانه روزی ، حراج پایان فصل و چی و چی و چی.
کسی دنبال دوست نبود ، همه آشنا داشتن انگار ، همه با هم آشنا بودن انگار ، کسی تنها نبود اصلا ، هیچ جائی کسی نگفته بود که فلان آدم زنده است ، نفس میکشه و چشمش به در مونده ، بریم و خوشحالش کنیم ، نگفته بود یکی دلش گرفته ، مثلا دل باز کنی فوری ، شبانه روزی ، کسی نگفته بود آرامشم رو گم کردم ، خنده هامو گم کردم ، راستی از دهنم افتاده ، محبت از چشمم ، نگفته بود هیچکس یا من ندیدم لااقل.
شهر غریب بود و من غریب و دلم غریب...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva
امروز راه افتادم تو شهر و گشتم ، روی دیوارا دنبال حرفی گشتم که ندیده باشم ، همه جا پر از بود از آگهی ، هوالباقی ، گمشده ، مژدگانی ، لوله بازکنی شبانه روزی ، حراج پایان فصل و چی و چی و چی.
کسی دنبال دوست نبود ، همه آشنا داشتن انگار ، همه با هم آشنا بودن انگار ، کسی تنها نبود اصلا ، هیچ جائی کسی نگفته بود که فلان آدم زنده است ، نفس میکشه و چشمش به در مونده ، بریم و خوشحالش کنیم ، نگفته بود یکی دلش گرفته ، مثلا دل باز کنی فوری ، شبانه روزی ، کسی نگفته بود آرامشم رو گم کردم ، خنده هامو گم کردم ، راستی از دهنم افتاده ، محبت از چشمم ، نگفته بود هیچکس یا من ندیدم لااقل.
شهر غریب بود و من غریب و دلم غریب...
👤#محمد_یغمائی
💟 کانال هوای حوا @Havaye_Havva