🖤
آدمهایی از نوع چهارم
هادی خانیکی
امید است که روشن بود بَرو شب گور
که شمعدان مکارم ز پیش بفرستاد
سعدی
خبر کوتاه بود و جانکاه؛ دکتر جعفر میلیمنفرد هم چشم بر جهان بست. حال من ماندهام که از او چه بنویسم و با که سخن بگویم. به کویر پناه میبرم و آنجا که شریعتی به «آدمها و حرفها» میپردازد: «نوع اول آدمهایی که سردرشان بلند و پرابهت است و چشمگیر ولی تا چهار قدم و خردهای برمیداری، دیوار مقابل یقهات را میگیرد، نوع دوم آدمهایی که برعکس، سردر متواضع و خودمانی و ساده باغی دارند که دست هر کسی به سردرش میرسد و اغلب، باز هم هست و قفلی و کلیدی و دربانی ندارد و هرچه نزدیکتر میشویم، دورتر میشود. نوع سوم آدمهایی که وقتی حضور دارند، بیشتر هستند یا فقط وقتی هستند که حضور دارند. اما آدمهای نوع چهارم، وقتی غایبند، بیشتر هستند و چقدر زندگی به بودن اینجور آدمها نیازمند است. اینها معنی زندگیاند، روح بودن مایند».
دکتر منفرد از جمله این آدمها بود: فرزانهای بود پنهان در پشت فروتنی و خدمتگزاری گریخته به دوردست ناشناختگی. بیدریغ میکوشید و بیچشمداشت راه میگشود. هرجا کاری فروبسته بود، شانه به زیر آن میسپرد و هرجا سود و سودایی در راه بود، گریز را برمیگزید. ستون خیمه زندگیاش در عالم علم و سیاست و جامعه، اخلاق بود و بهراستی خود ستونی در زیستجهان اخلاقی بود.
منفرد استادی سرامد و مدیری کارامد بود و سهم بزرگی در ساماندهی توسعه علمی ایران در دوران اصلاحات داشت؛ اما افزون بر همه آنها، برخوردار از سرمایهای اخلاقی بود که وجوه پنهان آن، هنوز بیش از جلوه آشکار آن است.
مرگ او
زندگی دوم بود
که گردید آغاز
شیشه عطری سربسته
سرانجام شکست
همگان بو بردند
که چه چیزی را
دادند از دست
شفیعی کدکنی
#میلی_منفرد
#جعفر_میلی_منفرد
#خانیکی
#هادی_خانیکی
🆔 @hadikhaniki
آدمهایی از نوع چهارم
هادی خانیکی
امید است که روشن بود بَرو شب گور
که شمعدان مکارم ز پیش بفرستاد
سعدی
خبر کوتاه بود و جانکاه؛ دکتر جعفر میلیمنفرد هم چشم بر جهان بست. حال من ماندهام که از او چه بنویسم و با که سخن بگویم. به کویر پناه میبرم و آنجا که شریعتی به «آدمها و حرفها» میپردازد: «نوع اول آدمهایی که سردرشان بلند و پرابهت است و چشمگیر ولی تا چهار قدم و خردهای برمیداری، دیوار مقابل یقهات را میگیرد، نوع دوم آدمهایی که برعکس، سردر متواضع و خودمانی و ساده باغی دارند که دست هر کسی به سردرش میرسد و اغلب، باز هم هست و قفلی و کلیدی و دربانی ندارد و هرچه نزدیکتر میشویم، دورتر میشود. نوع سوم آدمهایی که وقتی حضور دارند، بیشتر هستند یا فقط وقتی هستند که حضور دارند. اما آدمهای نوع چهارم، وقتی غایبند، بیشتر هستند و چقدر زندگی به بودن اینجور آدمها نیازمند است. اینها معنی زندگیاند، روح بودن مایند».
دکتر منفرد از جمله این آدمها بود: فرزانهای بود پنهان در پشت فروتنی و خدمتگزاری گریخته به دوردست ناشناختگی. بیدریغ میکوشید و بیچشمداشت راه میگشود. هرجا کاری فروبسته بود، شانه به زیر آن میسپرد و هرجا سود و سودایی در راه بود، گریز را برمیگزید. ستون خیمه زندگیاش در عالم علم و سیاست و جامعه، اخلاق بود و بهراستی خود ستونی در زیستجهان اخلاقی بود.
منفرد استادی سرامد و مدیری کارامد بود و سهم بزرگی در ساماندهی توسعه علمی ایران در دوران اصلاحات داشت؛ اما افزون بر همه آنها، برخوردار از سرمایهای اخلاقی بود که وجوه پنهان آن، هنوز بیش از جلوه آشکار آن است.
مرگ او
زندگی دوم بود
که گردید آغاز
شیشه عطری سربسته
سرانجام شکست
همگان بو بردند
که چه چیزی را
دادند از دست
شفیعی کدکنی
#میلی_منفرد
#جعفر_میلی_منفرد
#خانیکی
#هادی_خانیکی
🆔 @hadikhaniki