[هشدار نامه]
466 subscribers
28K photos
21.8K videos
182 files
3.38K links
+مبادا که ترس از مردم، شما را از گفتن حقیقت باز دارد!
.

#حضرت_محمد(ص)

#شاهنشاه_رضاشاه_پهلوی:
@OfficialRezaPahlavi

کانال مرجع :
@Rastakhiz_Simorgh1339

کانالهای مرتبط:
@rakib_nameh
@rakik_nameh
🆔 @neshat_shirin

#با_ما_همراه_باشید
🌞
Download Telegram
☀️ #شاهنامه_بخوانیم


که نیکیست اندر جهان یادگار
نماند به کس جاودان روزگار

که گیتی نماند همی بر کسی
نباید بدو شاد بودن بسی

سخن ماند از تو همی یادگار
سخن را چنین خوار مایه مدار

#فردوسی_بزرگ


@rakik_nameh
🌞
☀️بنام خداوند خورشید و ماه
که دل را بنامش خرد داد راه

خداوند هستی و هم راستی
نخواهد ز تو کژی و کاستی

#فردوسی_بزرگ
#شاهنامه_بخوانیم



@rakik_nameh
🌞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☀️نگر تا نياري به بيداد دست
نگرداني ايوان آباد پست

به کردار بد هيچ مگشاي چنگ
برانديش از دوده‌ي نام و ننگ

کسي کو به جنگت نبندد ميان
چنان ساز کز تو نبيند زيان

که نپسندد از ما بدي دادگر
سپنج است گيتي و ما برگذر

به هرکار با هرکسي دادکن
زيردان نيکي دهش ياد کن

#فردوسی_بزرگ
#شاهنامه_بخوانیم


@rakik_nameh
🌞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☀️فریدون فرّخ ستایش ببُرد
بمرد اوی و جاوید نامش نمرد

سخن مانَد اندر جهان یادگار
سخن بهتر از گوهر شاهوار

ستایش نبُرد آن‌که بیداد بود
به گنج و به تخت مهی شاد بود

گسسته شود در جهان کام اوی
نخواند به گیتی کسی نام اوی

#فردوسی_بزرگ
#شاهنامه_بخوانیم



@rakik_nameh
🌞
☀️«دَه‌اَنْد اَهرِمٓن هم به نيروی شير
که آرند جان و خرد را به زير

بدو گفت خسرو که: دَه ديو چيست
کز ایشان خِرَد را ببايد گريست؟

چنين داد پاسخ که: آز و نياز
دو ديوَند با زور و گردن فراز

دگر خشم و رشک است و ننگ است وکين
چو نمّام و دوروی و ناپاک‌ْدين

دٓهُم آن‌که از کس ندارد سپاس
به نيکی و هم نيست يزدان شناس»

#فردوسی_بزرگ
#شاهنامه_بخوانیم


@rakik_nameh
🌞
☀️چو یک نیم فرسنگ ببرّید راه،
رسید اندر او شاهِ توران سپاه.

 سپه دید با تیغ و خُود و زره؛
سیاوش زده، بر زره بر، گره.

به دل گفت: "گرسیوز این راست گفت؛
چنین راستی را نباید نهفت."

 سیاوش بپرسیدش، از بیم جان؛
مگر گفتِ بدخواه گردد نِهان!

 همی بنگرید این بدان آن بدین،
که کینه نبُد شان به دل، پیش از این.

 ز بیمِ سیاوش، سوارانِ جنگ
گرفتند آرام و هوش و درنگ.

 چنین گفت ز آن پس به افراسیاب،
که: "ای پرهنر شاهِ با جاه و آب!

چرا جنگجوی آمدی، با سپاه؟
چرا کشت خواهی مرا، بیگناه؟

 سپاهِ دو کشور پر از کین کنی؟
زمان و زمین پر ز نَفرین کنی؟"

چنین گفت گرسیوزِ کم ‌خِرَد:
"کز این سان سخن خود کی اندر خورَد؟

گر ایدر چنین بیگناه آمدی،
چرا با زره نزدِ شاه آمدی؟

 پذیره شدن ز این نشان راه نیست؛
کمان و سپر هدیۀ شاه نیست."

سیاوش بدانست کآن کارِ اوست؛
برآشفتنِ شاه بازارِ اوست.

چو گفتارِ گرسیوز افراسیاب
شنید و برآمد بلند آفتاب،

به ترکان بفرمود: "کاندر دهید؛
بر این دشت، کشتی به خون برنِهید."

💠از ایران سپه، بود مردی هَزار،
همه نامدار از درِ کار زار...

#فردوسی_بزرگ
#شاهنامه_بخوانیم


@rakik_nameh
🌞
☀️نگه کرد گرسیوز اندر گُروی؛
گُرویِ ستمگر بپیچید روی.

بیامد؛ چو پیشِ سیاوش رسید،
جوانمردی و شرم شد ناپدید.

بزد دست و آن مویِ شاهان گرفت؛
به خواری کشیدش به کوی، ای شگفت!

سیاوش بنالید با کردگار،
که: "ای برتر از جای و از روزگار!

یکی شاخ پیدا کن از تخمِ من،
چو خورشید تابنده بر انجمن،

که خواهد از این دشمنان کینِ من؛
کند تازه، در کشور، آیینِ من."

همی شد پسِ پشتِ او پیل سَم،
دو دیده پر از خون و دل پر ز غم.

سیاوش بدو گفت: "پَدرود باش!
زمین تار و تو جاودان پود باش!

درودی ز من سویِ پیران رسان؛
بگویش که: ̕گیتی دگر شد، به سان.̒

به پیران، نه ز این گونه بودم امید؛
همه پندِ او باد و من شاخ بید.

 مرا گفته بود او که: ̕  باصدهزار
زره‌دار و برگستوان وَر سوار،

چو بد گرددت روز، یارِ توام؛
به گاهِ چَرا، مرغزارِ توام.̒

کنون، پیشِ گرسیوز اندر، دوان
پیاده، چنین خوار و تیره‌روان،

نبینم همی یار با من کسی،
که بخ روشدی زار بر من بسی."

💠چو از لشکر و شهر اندر گذشت،
کَشانش ببردند هر دو به دشت...

#فردوسی_بزرگ
#شاهنامه_بخوانیم
 

@rakik_nameh
🌞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☀️در این خاک زرخیز ایران زمین ،
نبودند جز مردمی پاک دین

همه دینشان مردی و داد بود ،
وز آن کشور آزاد و آباد بود

پدر در پدر آریایی نژاد ،
ز پشت فریدون نیکو نهاد

بزرگی به مردی و فرهنگ بود ،
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و هوش ما ،
که شد مهر میهن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان ،
کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟ ،
خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما ،
کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که گر ما خرد داشتیم ،
کجا این سر انجام بد داشتیم

💠بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم ،
برون سر از این بار ننگ آوریم...

#فردوسی_بزرگ
#شاهنامه_بخوانیم



@rakik_nameh
🌞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☀️رَجَزی که همایون میخواند
اِرقِ هَر ایرانی را صَد چندان میکند.
این قسمت در #دستگاه چهارگاه،گوشه ی رجز خوانده شده.

💠گویند فردوسی جوانی زیبا و مُرَفَهی بود،به آن دلیل کِ عُمر خود را صَرفِ #شاهنامه کرد،در تنگدستی چَشم فُرو بست.معنی وَفا و اِرق به میهن را از فردوسی باید گرفت.



@rakik_nameh
🌞
☀️سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
بر باغ دانش همه رفته‌اند

اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای

کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو بازدارد گزند

توانم مگر پایه‌ای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن

کزین نامور نامهٔ شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار

تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان

ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد

یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان

پراگنده در دست هر موبدی
ازو بهره‌ای نزد هر بخردی

یکی پهلوان بود دهقان نژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد

پژوهندهٔ روزگار نخست
گذشته سخنها همه باز جست

ز هر کشوری موبدی سالخورد
بیاورد کاین نامه را یاد کرد

بپرسیدشان از کیان جهان
وزان نامداران فرخ مهان

که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند

چه گونه سرآمد به نیک اختری
برایشان همه روز کند آوری

بگفتند پیشش یکایک مهان
سخنهای شاهان و گشت جهان

چو بشنید ازیشان سپهبد سخن
یکی نامور نافه افکند بن

💠چنین یادگاری شد اندر جهان
برو آفرین از کهان و مهان...

#حکیم_ابوالقاسم_فردوسی
#شاهنامه_بخوانیم


@rakik_nameh
🌞
☀️به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست

به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را

نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه

سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد

خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی

ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست

خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی

بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان

به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بی‌کار یکسو شوی

پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه

توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود

💠از این پرده برتر سخن‌گاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست...

#حکیم_ابوالقاسم_فردوسی
#شاهنامه_بخوانیم


@rakik_nameh
🌞
☀️کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندرخورد

کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده زو برخورد

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد

خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای

ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست

خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان

چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از برخورد

کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش

هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا

ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد ببند

خرد چشم جانست چون بنگری
تو بی‌چشم شادان جهان نسپری

نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس

سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان

خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود

حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود

تویی کردهٔ کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان

به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی

💠ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی...

#فردوسی_بزرگ
#شاهنامه_بخوانیم


@rakik_nameh
🌞
☀️چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید

سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد
مر او را دد و دام فرمان برد

ز راه خرد بنگری اندکی
که مردم به معنی چه باشد یکی

مگر مردمی خیره خوانی همی
جز این را نشانی ندانی همی

ترا از دو گیتی برآورده‌اند
به چندین میانجی بپرورده‌اند

نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار

شنیدم ز دانا دگرگونه زین
چه دانیم راز جهان آفرین

نگه کن سرانجام خود را ببین
چو کاری بیابی ازین به گزین

به رنج اندر آری تنت را رواست
که خود رنج بردن به دانش سزاست

چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا

نگه کن بدین گنبد تیزگرد
که درمان ازویست و زویست درد

نه گشت زمانه بفرسایدش
نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه از جنبش آرام گیرد همی
نه چون ما تباهی پذیرد همی

💠ازو دان فزونی ازو هم شمار
بد و نیک نزدیک او آشکار...

#حکیم_ابوالقاسم_فردوسی
#شاهنامه_بخوانیم


@rakik_nameh
🌞
☀️ز یاقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود

به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ

روان اندرو گوهر دلفروز
کزو روشنایی گرفتست روز

ز خاور برآید سوی باختر
نباشد ازین یک روش راست‌تر

💠آیا آنکه تو آفتابی همی
چه بودت که بر من نتابی همی..

#حکیم_ابوالقاسم_فردوسی
#شاهنامه_بخوانیم



@rakik_nameh
🌞
☀️چراغست مر تیره شب را بسیچ
به بد تا توانی تو هرگز مپیچ

چو سی روز گردش بپیمایدا
شود تیره گیتی بدو روشنا

پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسی کو غم عشق خورد

چو بیننده دیدارش از دور دید
هم اندر زمان او شود ناپدید

دگر شب نمایش کند بیشتر
ترا روشنایی دهد بیشتر

به دو هفته گردد تمام و درست
بدان باز گردد که بود از نخست

بود هر شبانگاه باریکتر
به خورشید تابنده نزدیکتر

💠بدینسان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد...

#حکیم_ابوالقاسم_فردوسی
#شاهنامه_بخوانیم

 
@rakik_nameh
🌞
☀️سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
بر باغ دانش همه رفته‌اند

اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای

کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو بازدارد گزند

توانم مگر پایه‌ای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن

کزین نامور نامهٔ شهریار
به گیتی بمانم یکی یادگار

تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگ فسون و بهانه مدان

ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معنی برد

یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان

پراگنده در دست هر موبدی
ازو بهره‌ای نزد هر بخردی

یکی پهلوان بود دهقان نژاد
دلیر و بزرگ و خردمند و راد

پژوهندهٔ روزگار نخست
گذشته سخنها همه باز جست

ز هر کشوری موبدی سالخورد
بیاورد کاین نامه را یاد کرد

بپرسیدشان از کیان جهان
وزان نامداران فرخ مهان

که گیتی به آغاز چون داشتند
که ایدون به ما خوار بگذاشتند

چه گونه سرآمد به نیک اختری
برایشان همه روز کند آوری

بگفتند پیشش یکایک مهان
سخنهای شاهان و گشت جهان

چو بشنید ازیشان سپهبد سخن
یکی نامور نافه افکند بن

💠چنین یادگاری شد اندر جهان
برو آفرین از کهان و مهان...

#حکیم_ابوالقاسم_فردوسی
#شاهنامه_بخوانیم


@rakik_nameh
🌞
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درود جناب امانیه گرامی مبارز خستگی نا پذیر
این شعر را تقدیم شما و مابقی مبارزان میکنم که در راستای هدفشان از جمهوری اسلامی ضربه خورده اند
گاه با سنگ و گهی هم با طناب
جان ایرانی گرفتند با عذاب
گاه با نام خدا و انقلاب
هر سری را کرده ای در زیر آب
گاه با زندان نمودی چاره ای
گه زدی شلاق تن پروانه ای
گاه با حبس کرده ای ما را مجاب
گاه با موشک شده عکسی به قاب
گاه با سیل و گهی با زلزله
گاه با تیری بدست حرمله
گاه با خود سوزی و گه خودکشی
جان مردم را تو در بند می کشی
گاه با امراض سختی چون کوید
کرده ای ایرانمان را نا امید
کار تو همچون ضحاک است و بس
کرده ای شیران ایران در قفس
گر که تو ضحاک نیستی پس که ای
دست شیطان را زپشتش بسته ای
گویمت ای شیخ جانی، بل هوس
شیر ایرانی نیفتد از نفس
سعید دبیری
#سعید_دبیری_شاعر_خراسانی #انقلاب57 #هواپیمای_اوکراینی #بکتاش_آبتین #شعر #فردوسی #شاهنامه #بپاخیز_هموطن #فرقه_تبهکار #سپاه_تروریست #جاوید_شاه #براندازم #شاهزاده_رضا_پهلوی #شاهنشاهی #پادشاهی_پارلمانی #رضا_شاه_روحت_شاد #پیمان_نوین #نشر_دهید #کپشن_را_بخوانید #دقت_کنید #سکوت_نکنید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴🔴‌ نشان شيروخورشيد در شاهنامه فردوسی :

فردوسی بزرگ در شاهنامه در بخش پادشاهی کيخسرو در هنگام نبرد و جنگ کيخسرو از سپاهيان از درفشی(پرچمی) سخن ميگويد با بدن شيری که در دست خود گرز يا شمشير داشته است :👇

🔺پَسَش باز گودرزِ کشواد بود که گيتی به رای وِی آباد بود.

🔺درفش از پس پُشت او شير بود که چَنگش به گُرز و به شمشير بود.


اين سروده که سخن از تاريخ کهن دارد به ما نشان ميدهد که شمشير در چنگ شير يک يادگاری از عهد و پیمان های بسيار کهن ایرانیان است.


در جای ديگر فردوسی گرامی با زبردستی شمشير در دست شير را اينطور بيان ميکند :👇

🔺به شمشير بَرَد آن زمان شير دست ، چپِ لشکرِ چينيان را شِکست.


#فردوسی_پاکزاد

#شاهنامه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درود جناب امانیه خستگی ناپذیر
شعری را تقدیمتان میکنم با عنوان مستی انقلاب
چرا که در آستانه دهه زجر هستیم
می نخورده مست شدیم در بهمن پنجاه و هفت
با چنین مستی صفا از کشور ایران برفت
ملتی آغشته در جهل شیخ ما هم خدعه گر
هرکه در این آرزو بود،مفت یابد سیم و زر
انقلاب کردیم که نعمت بهر ما گردد فزون
نغمت آمد جای آن ،حاصل شده مرگ و جنون
شاه می گفت از تمدن یا که از سرخ و سیاه
راه را گم کرده بودیم و یهو رفتیم به چاه
شاه ایران از تمدن گفت ما هم کر شدیم
از جهالت بهر آن شیخ خرفت پر پر شدیم
ماتم و غصه نشست جای همه شادی ما
نیست تدبیری دگر ای جان من خود کرده را
سعید دبیری
#سعید_دبیری_شاعر_خراسانی #انقلاب57 #هواپیمای_اوکراینی #بکتاش_آبتین #شعر #فردوسی #شاهنامه #بپاخیز_هموطن #فرقه_تبهکار #سپاه_تروریست #جاوید_شاه #براندازم #شاهنشاه_آریامهر #شاهنشاهی #رضا_شاه_روحت_شاد #شاهزاده_رضا_پهلوی #ایران_را_پس_میگیریم #نوبت_ایران_فرارسیده_است #پیمان_نوین #پادشاهی_پارلمانی #نهاد_مردمی #نه_به_جمهورى_اسلامى