اخبار IAU (دانشگاه آزاد اسلامی )
داستان بیمارستان #مسیح_دانشوری با سرفه شاه قاجار آغاز شد نخستین بیماری که در بیمارستان مسیح دانشوری بستری شد مظفرالدین شاه بود. مبتلا به سل ریوی بود. شاید برای مصرف زیاد قلیان. آن زمان یعنی در سال 1281 میرزا علی اصغر خان امین السلطان زمین بیمارستان را در…
دكتر #مسیح_دانشوری كه بود؟
#تولد «مسيح دانشوري» در سال 1278 در #نيشابور ذكر شده است، وی فرزند «سيدعلي دانشوري» پدر دكتر مسيح دانشوري از اهالي نيشابور؛ طبيبي حاذق، مشهور و ملقب به «حافظ الصحه مجدالحكماء» بود.
نام دکتر:
بستگان و نزديكان وی ميگويند كه تولد اين فرزند از ابتدا موجب خرسندي و علاقه زياد «مجدالحكماء» بوده است هنگامي كه همسر مجد الحكما(مادر مسيح دانشوري) باردار بود، روزي در يك مجلس خانوادگي، مجدالحكماء تفالي به ديوان حافظ مي زند به اين نيت كه آيا بچه دختر است يا پسر. اين شعر ميآيد: "مژده اي دل كه #مسيحا نفسي ميآيد كه ز انفاس خوشش بوي كسي ميآيد" به اين دليل مجدالحكماء ميگويد كه نوزاد پسر خواهد بود و اسم وي را مسيح ميگذارند.
#مهاجرت :
سه سال بعد از تولد مسيح، خانواده وي از نيشابور به #ترشيز (نام قبلي #كاشمر ) ميروند و در آنجـا سكونت ميكنـند. مسيــح تا كــلاس 6 دبستان در ترشيز تحصيل ميكند و بعد پدرش وي را براي ادامه تحصيل به #مشهد ميفرستد. بعد از دو سال تحصيل در مشهد، مسيح دانشوري به پيشنهاد و كمك مالي والي مشهد براي ادامه تحصيل در فضاي مناسب تر به #تهران فرستاده ميشود و در مدرسه «سن لوئي» تحصيلات خود را تا 17 سالگي دراين مدرسه ادامه مي دهد. (در آن زمان در تهران فرانسويها به كمك مبلغين مذهبي خود دو مدرسه «سن لوئي» « ژاندارك» را در تهران داير كرده و اداره مي كردند)
ورود به حرفه پزشكي و راه اندازي بيمارستان ريوي:
مسيح در همان سال به پدر خود اصرار مي كند كه بايد در رشته طب تحصيل كند و براي اين كار بايد به فرنگ برود پدر مسيح با كمكگرفتن از امير قائن (امير شوكت الملك علم، پدر اسدالله علم وزير دربار و نخستوزير محمدرضا پهلوي) كه بهواسطه طبابت با ايشان آشنايي داشته، وي را در سال 1302 به فرانسه ميفرستد تا در رشته طب به تحصيل ادامه دهد. دكتر مسيح دانشوري پس از خاتمه تحصيلات در رشته بيماريهاي ريوي و سل از فرانسه مراجعت مي كند و بيمارستان فعلي را محلي مناسب براي تبديل به يك مركز استراحت و درمان بيماران مبتلا به سل يافت و در اين زمينه تلاش فراواني كرد و در 26 مرداد ماه 1316 شمسي اين مركز رسما به عنوان آسايشگاه سل شاه آباد افتتاح شد. پس از آن دكتر مسيح دانشوري با همتي والا به معالجه و درمان بيماران مبتلا به سل پرداخت و در اين راه از هيچ تلاشي فروگذار نكرد. او زمينه ساز جذب متخصصين جراح ريه از خارج(نظير دكتر صادق قاضي) شد و سرانجام توانست آنجا را به صورت يك آسايشگاه مطابق با استاندارهاي زمان براي بيماران سلي تبديل نمايد تا درمان هاي متداول آن روز در آنجا صورت بگيرد.
با ما باشید
@IAzadUn
#تولد «مسيح دانشوري» در سال 1278 در #نيشابور ذكر شده است، وی فرزند «سيدعلي دانشوري» پدر دكتر مسيح دانشوري از اهالي نيشابور؛ طبيبي حاذق، مشهور و ملقب به «حافظ الصحه مجدالحكماء» بود.
نام دکتر:
بستگان و نزديكان وی ميگويند كه تولد اين فرزند از ابتدا موجب خرسندي و علاقه زياد «مجدالحكماء» بوده است هنگامي كه همسر مجد الحكما(مادر مسيح دانشوري) باردار بود، روزي در يك مجلس خانوادگي، مجدالحكماء تفالي به ديوان حافظ مي زند به اين نيت كه آيا بچه دختر است يا پسر. اين شعر ميآيد: "مژده اي دل كه #مسيحا نفسي ميآيد كه ز انفاس خوشش بوي كسي ميآيد" به اين دليل مجدالحكماء ميگويد كه نوزاد پسر خواهد بود و اسم وي را مسيح ميگذارند.
#مهاجرت :
سه سال بعد از تولد مسيح، خانواده وي از نيشابور به #ترشيز (نام قبلي #كاشمر ) ميروند و در آنجـا سكونت ميكنـند. مسيــح تا كــلاس 6 دبستان در ترشيز تحصيل ميكند و بعد پدرش وي را براي ادامه تحصيل به #مشهد ميفرستد. بعد از دو سال تحصيل در مشهد، مسيح دانشوري به پيشنهاد و كمك مالي والي مشهد براي ادامه تحصيل در فضاي مناسب تر به #تهران فرستاده ميشود و در مدرسه «سن لوئي» تحصيلات خود را تا 17 سالگي دراين مدرسه ادامه مي دهد. (در آن زمان در تهران فرانسويها به كمك مبلغين مذهبي خود دو مدرسه «سن لوئي» « ژاندارك» را در تهران داير كرده و اداره مي كردند)
ورود به حرفه پزشكي و راه اندازي بيمارستان ريوي:
مسيح در همان سال به پدر خود اصرار مي كند كه بايد در رشته طب تحصيل كند و براي اين كار بايد به فرنگ برود پدر مسيح با كمكگرفتن از امير قائن (امير شوكت الملك علم، پدر اسدالله علم وزير دربار و نخستوزير محمدرضا پهلوي) كه بهواسطه طبابت با ايشان آشنايي داشته، وي را در سال 1302 به فرانسه ميفرستد تا در رشته طب به تحصيل ادامه دهد. دكتر مسيح دانشوري پس از خاتمه تحصيلات در رشته بيماريهاي ريوي و سل از فرانسه مراجعت مي كند و بيمارستان فعلي را محلي مناسب براي تبديل به يك مركز استراحت و درمان بيماران مبتلا به سل يافت و در اين زمينه تلاش فراواني كرد و در 26 مرداد ماه 1316 شمسي اين مركز رسما به عنوان آسايشگاه سل شاه آباد افتتاح شد. پس از آن دكتر مسيح دانشوري با همتي والا به معالجه و درمان بيماران مبتلا به سل پرداخت و در اين راه از هيچ تلاشي فروگذار نكرد. او زمينه ساز جذب متخصصين جراح ريه از خارج(نظير دكتر صادق قاضي) شد و سرانجام توانست آنجا را به صورت يك آسايشگاه مطابق با استاندارهاي زمان براي بيماران سلي تبديل نمايد تا درمان هاي متداول آن روز در آنجا صورت بگيرد.
با ما باشید
@IAzadUn
#داستانک #شب
#مردها تشنه #روز_مرد و تبریک #تولد نیستند
مردها به یک روز قدردانی در سال نیازی ندارند، مرد آفریده شده تا تکیه گاه شود نه متکی باشد، مرد به این حساس نیست که کی و چی کادو میگیرد! فلانی برای شوهرش چه خریده؟ جوراب گرفته یا ساعت مچی طلا ؟
مرد برای مبارزه آمده، برای جهاد، برای سماجت، برای جنگ با غول زندگی، برای نبرد بی وقفه و بی انتها آمده، برای به آرامش رساندن خانواده اش آمده، برای شکسته شدن غرورش آمده
همین که تبسم را بر لب زنش ببیند،
همین که لبخند را بر چهره دخترش ببیند،
همین که سربلندی پسرش را ببیند،
همین که خواهرش بتواند به او تکیه کند،
همین که مادرش با او درد دل کند،
همین که پدر پیرش جوانی خودش را در او ببیند،
همین ها برای مرد کافیست
همین ها مرد را خوشبخت میکند
مرد آمده تا دیگران را خوشبخت کند،
آمده تا شود ستون خانواده،
آمده بسوزد تا روشنایی بخشد،
هیچ هدیه ای، هیچ کادویی، هیچ گوهر گرانبهایی هیچ مردی را خوشحال نمیکند مگر آرامش خانوده اش!
مرد مهرورزی بلد نیست، چون مادر نیست! مرد مهروزی اش را به زبان نمیآورد، نشان میدهد!
بهترین هدیه برای یک مرد، یک تشکر واضح و شفاف به همراه لبخند و رضایت و آرامش خانوده اش هست…
عمر همه #پدر و #مادر هایی که هستن دراز و عزتشان افزون
روح تمام پدران و مادرانی که در جمع ما نیستن شاد
#شب_خوش
با ما باشید
@IAzadUn
#مردها تشنه #روز_مرد و تبریک #تولد نیستند
مردها به یک روز قدردانی در سال نیازی ندارند، مرد آفریده شده تا تکیه گاه شود نه متکی باشد، مرد به این حساس نیست که کی و چی کادو میگیرد! فلانی برای شوهرش چه خریده؟ جوراب گرفته یا ساعت مچی طلا ؟
مرد برای مبارزه آمده، برای جهاد، برای سماجت، برای جنگ با غول زندگی، برای نبرد بی وقفه و بی انتها آمده، برای به آرامش رساندن خانواده اش آمده، برای شکسته شدن غرورش آمده
همین که تبسم را بر لب زنش ببیند،
همین که لبخند را بر چهره دخترش ببیند،
همین که سربلندی پسرش را ببیند،
همین که خواهرش بتواند به او تکیه کند،
همین که مادرش با او درد دل کند،
همین که پدر پیرش جوانی خودش را در او ببیند،
همین ها برای مرد کافیست
همین ها مرد را خوشبخت میکند
مرد آمده تا دیگران را خوشبخت کند،
آمده تا شود ستون خانواده،
آمده بسوزد تا روشنایی بخشد،
هیچ هدیه ای، هیچ کادویی، هیچ گوهر گرانبهایی هیچ مردی را خوشحال نمیکند مگر آرامش خانوده اش!
مرد مهرورزی بلد نیست، چون مادر نیست! مرد مهروزی اش را به زبان نمیآورد، نشان میدهد!
بهترین هدیه برای یک مرد، یک تشکر واضح و شفاف به همراه لبخند و رضایت و آرامش خانوده اش هست…
عمر همه #پدر و #مادر هایی که هستن دراز و عزتشان افزون
روح تمام پدران و مادرانی که در جمع ما نیستن شاد
#شب_خوش
با ما باشید
@IAzadUn