من برایِ خاکِ ایران امر کن جان آوَرَم
خویش را من مجریِ آن امر ُ فرمان آورم

من برایِ خاکِ ایران با عدو باشم به جنگ
پس مُجازم گُرزِ گران پیکارِ دیوان آورم

رستمِ دستان به میدان روبرو گردم به دیو
پشتِ خود من زال ُ سام ُ آن نریمان آورم

در بغل تهمینه دارد کودکی در دست هم
شیرزن همراهِ خود از بهرِ ایران آورم

شاهزاده شاهِ شاهان بهرِ ایران جز به جان
گشسب را سهراب را با خود به میدان آورم

میکِشَم آتش به دآر ُ هم ندارم بهرِ مُلک
رخش را من شعله‌ور در قلبِ تهران آورم

با دل ُ جان بهرِ ایران من گذر کردم ز جان
تا که جانِ تازه‌ای در مُلکِ یزدان آورم

من زدم شیپورِ جنگ را با دَدانِ رو سیَه
تا که بر تختِ شَهی خورشیدِ تابان آورم

پادگانی ساختم من یک تنه بهرِ وطن
تا همه مشروطه خواهان را به گُردان آورم

میدهم هشدار بر کفتار‌ها چون آمدم
تا به تهران شیرها را از هر استان آورم

ملتم را متحد چون پیش می‌خواهم کنم
پادِ شاهی را به هر دردی چو درمان آورم

آخرین پَر از پَر سیمرغ را دارم به دست
تا به ایران من فرح با نورِ ایمان آورم

✍🏻 م.ص.درویش

پاینده ایران
#جاویدشاه
#رنسانس_ایرانی
#رضا_نوروزی
#شیرمرد_میدان۲۴اسفند
#پیوند_شاه_مردم
🔥
💎