Forwarded from Fek
📚 نگاهی نقادانه به تحدی قرآن
(بخش دوم - قسمت اول)
✍️ #حجتالله_نیکویی
پاسخ به نقد آقای ایازی
مقاله تحدي قرآن بيپاسخ نماند. آقاي سيد محمد علي ايازي در مقالهاي تحت عنوان «تحدي و هماوردطلبي قرآن»[1] تلاش كردند تا به پرسشهاي مطرحشده در آن مقاله پاسخ دهند. از ايشان سپاسگزارم، اما پاسخهايشان را قانعكننده نميدانم. در اينجا به شرح بعضي موارد اكتفا ميكنم.
اولين و مهمترين پرسش من اين بود كه منظور از واژه «مثل» يا «مانند» در آيات تحدي چيست و معيار دقيق و روشن و عيني آن كدام است؟ به عبارت ديگر اولاً متني كه مخالفان قرار است در رقابت با قرآن بياورند، از چه نظر بايد مانند قرآن باشد و ثانياً با كدام معيار عيني و روشن ميتوان قضاوت كرد كه آيا متنِ ارائهشده، از آن نظر واقعاً مانند قرآن هست يا نه؟ ايشان در پاسخ به بخش اول پرسش در ابتداي مقاله فرمودهاند: «مانند قرآن يعني با تمام ويژگيهاي صوري و معنوي». سپس در جاي جاي مقاله و بهطور پراكنده ويژگيهاي قرآن را بدين شرح آوردهاند:
«هدايتگري، جداسازي حق از باطل، شفا و رحمت، پندآموزي و يادآوري، رحمت و بشارت، فصاحت و بلاغت، عمق معاني، تحول آفريني، تمدن سازي، تصويرسازي هنري ، جاذبه معنوي، تاثير دروني، شگرفي محتوا و ژرفايي معنايي كلمات در بيان مقاصد معنوي، پايان ناپذيري، شگفتانگيزي، نظاموارگي و...»
در اينجا بايد پيرامون سه نكته بحث كنم:
۱) آيا قرآن واقعا واجد اوصاف مذكور است؟ بگذاريد كمي دقيقتر و جديتر به اين پرسش بپردازيم. قرآن به اعتقاد مسلمانان (و بنا به ادعاي خودش) انسانها را به سوي حق و حقيقت هدايت ميكند و از اباطيل و خرافات ميپرهيزاند. به عبارت ديگر قرآن حق را از باطل جدا ميكند و به ما ميگويد كه حق چيست و باطل كدام است و اين يعني همان هدايتگري قرآن. اما پرسش اين است كه آيا اين ادعا مطابق با واقع هم هست؟ از كجا و با كدام دلايل و براهين محكم و قاطع معلوم شده است كه همه آنچه قرآن درمورد جهان هستی گفته، حق (مطابق با واقع) و همه دستورات و احكام اخلاقي و فقهي آن مطابق با عقل سليم و وجدان و فطرت انساني و در جهت تكامل روحي و معنوي است؟ تقريبا تمام آموزههاي محوري قرآن (چه در بعد جهانشناسي و چه در بعد اخلاقيات) فقط مدعاي صرفاند و اين مدعيات البته ممكن است حق و ممكن است باطل باشند. در اين صورت چگونه و با كدام مجوز عقلي يا اخلاقي ميتوانيم با قاطعيت و نهايت جزم و یقين، قرآن را «هدايتگر» و «جداكننده حق از باطل» بدانيم؟
يكي از اوصافي كه تقريباً همه عالمان اسلام به آن اشاره ميكنند و آن را موضوع اصلي تحدي قرآن ميدانند، فصاحت و بلاغت است. آقاي ايازي هم مانند همه عالمان اسلام معتقدند كه فصاحت و بلاغت قرآن آنقدر زياد است كه آدمي را به حيرت ميافكند و هيچ بشري نميتواند متني بياورد كه به اندازه متن قرآن فصيح و بليغ باشد. فصاحت به معناي شيوايي و روان بودن سخن و بلاغت به معناي گويا و رسا بودن كلام و خالي بودن آن از ابهام و ایهام و غموض است.
آيا قرآن واقعا واجد چنين وصفي آن هم در حد اعجاز است؟ اگر چنين است، چرا در فهم و تفسير قرآن اين همه اختلافات عظيم و تشتت آرا در بين عالمان اسلام وجود دارد؟ امت اسلام در فهم معناي قرآن به هفتاد و سه فرقه تقسیم شده و حتي عالمان درون هر فرقه هم در تفسير آيات قرآن و فهم معاني آن هزارگونه اختلاف و تشتت آراء دارند. حال با چنين وضعي چگونه ميتوان گفت كه: متن قرآن آنقدر شيوا، روان، گويا، رسا و عاري از ابهام و ایهام و غموض است كه آدمي را به حيرت مياندازد و بشر عادي نميتواند متني در اين حد از فصاحت و بلاغت بياورد؟
آيا قرآن واقعا تمدنساز است؟ من قضاوت قطعي نميكنم، ولي به هر حال عدهاي معتقدند كه قرآن تمدن اعراب و ايران را به انحطاط كشيد و اكنون نيز مانعي بر سر راه پيشرفت تمدن بشري است. كداميك از دو طرف حق را ميگويند؟ من نميدانم، ولي ميگويم گزاره «قرآن تمدنساز است» نه معناي محصلي دارد و نه دليل قابل قبولي آن را تأييد ميكند.
▪️بخش اول مقاله «نگاهی نقادانه به تحدی قرآن» در سایت تلگراف
▪️ بخش دوم مقاله «نگاهی نقادانه به تحدی قرآن» در سایت تلگراف
🔻نسخهی نهایی و کامل مقاله «نگاهی نقادانه به تحدی قرآن» در مکتوب پیوست
✨ این مقالهی جامع را مطالعه کنید و برای گسترش خردگرایی و کاستن از بارِ خرافات #به_اشتراک_بگذارید.
🌾@Tafakor_e_Enteghadi
(بخش دوم - قسمت اول)
✍️ #حجتالله_نیکویی
پاسخ به نقد آقای ایازی
مقاله تحدي قرآن بيپاسخ نماند. آقاي سيد محمد علي ايازي در مقالهاي تحت عنوان «تحدي و هماوردطلبي قرآن»[1] تلاش كردند تا به پرسشهاي مطرحشده در آن مقاله پاسخ دهند. از ايشان سپاسگزارم، اما پاسخهايشان را قانعكننده نميدانم. در اينجا به شرح بعضي موارد اكتفا ميكنم.
اولين و مهمترين پرسش من اين بود كه منظور از واژه «مثل» يا «مانند» در آيات تحدي چيست و معيار دقيق و روشن و عيني آن كدام است؟ به عبارت ديگر اولاً متني كه مخالفان قرار است در رقابت با قرآن بياورند، از چه نظر بايد مانند قرآن باشد و ثانياً با كدام معيار عيني و روشن ميتوان قضاوت كرد كه آيا متنِ ارائهشده، از آن نظر واقعاً مانند قرآن هست يا نه؟ ايشان در پاسخ به بخش اول پرسش در ابتداي مقاله فرمودهاند: «مانند قرآن يعني با تمام ويژگيهاي صوري و معنوي». سپس در جاي جاي مقاله و بهطور پراكنده ويژگيهاي قرآن را بدين شرح آوردهاند:
«هدايتگري، جداسازي حق از باطل، شفا و رحمت، پندآموزي و يادآوري، رحمت و بشارت، فصاحت و بلاغت، عمق معاني، تحول آفريني، تمدن سازي، تصويرسازي هنري ، جاذبه معنوي، تاثير دروني، شگرفي محتوا و ژرفايي معنايي كلمات در بيان مقاصد معنوي، پايان ناپذيري، شگفتانگيزي، نظاموارگي و...»
در اينجا بايد پيرامون سه نكته بحث كنم:
۱) آيا قرآن واقعا واجد اوصاف مذكور است؟ بگذاريد كمي دقيقتر و جديتر به اين پرسش بپردازيم. قرآن به اعتقاد مسلمانان (و بنا به ادعاي خودش) انسانها را به سوي حق و حقيقت هدايت ميكند و از اباطيل و خرافات ميپرهيزاند. به عبارت ديگر قرآن حق را از باطل جدا ميكند و به ما ميگويد كه حق چيست و باطل كدام است و اين يعني همان هدايتگري قرآن. اما پرسش اين است كه آيا اين ادعا مطابق با واقع هم هست؟ از كجا و با كدام دلايل و براهين محكم و قاطع معلوم شده است كه همه آنچه قرآن درمورد جهان هستی گفته، حق (مطابق با واقع) و همه دستورات و احكام اخلاقي و فقهي آن مطابق با عقل سليم و وجدان و فطرت انساني و در جهت تكامل روحي و معنوي است؟ تقريبا تمام آموزههاي محوري قرآن (چه در بعد جهانشناسي و چه در بعد اخلاقيات) فقط مدعاي صرفاند و اين مدعيات البته ممكن است حق و ممكن است باطل باشند. در اين صورت چگونه و با كدام مجوز عقلي يا اخلاقي ميتوانيم با قاطعيت و نهايت جزم و یقين، قرآن را «هدايتگر» و «جداكننده حق از باطل» بدانيم؟
يكي از اوصافي كه تقريباً همه عالمان اسلام به آن اشاره ميكنند و آن را موضوع اصلي تحدي قرآن ميدانند، فصاحت و بلاغت است. آقاي ايازي هم مانند همه عالمان اسلام معتقدند كه فصاحت و بلاغت قرآن آنقدر زياد است كه آدمي را به حيرت ميافكند و هيچ بشري نميتواند متني بياورد كه به اندازه متن قرآن فصيح و بليغ باشد. فصاحت به معناي شيوايي و روان بودن سخن و بلاغت به معناي گويا و رسا بودن كلام و خالي بودن آن از ابهام و ایهام و غموض است.
آيا قرآن واقعا واجد چنين وصفي آن هم در حد اعجاز است؟ اگر چنين است، چرا در فهم و تفسير قرآن اين همه اختلافات عظيم و تشتت آرا در بين عالمان اسلام وجود دارد؟ امت اسلام در فهم معناي قرآن به هفتاد و سه فرقه تقسیم شده و حتي عالمان درون هر فرقه هم در تفسير آيات قرآن و فهم معاني آن هزارگونه اختلاف و تشتت آراء دارند. حال با چنين وضعي چگونه ميتوان گفت كه: متن قرآن آنقدر شيوا، روان، گويا، رسا و عاري از ابهام و ایهام و غموض است كه آدمي را به حيرت مياندازد و بشر عادي نميتواند متني در اين حد از فصاحت و بلاغت بياورد؟
آيا قرآن واقعا تمدنساز است؟ من قضاوت قطعي نميكنم، ولي به هر حال عدهاي معتقدند كه قرآن تمدن اعراب و ايران را به انحطاط كشيد و اكنون نيز مانعي بر سر راه پيشرفت تمدن بشري است. كداميك از دو طرف حق را ميگويند؟ من نميدانم، ولي ميگويم گزاره «قرآن تمدنساز است» نه معناي محصلي دارد و نه دليل قابل قبولي آن را تأييد ميكند.
▪️بخش اول مقاله «نگاهی نقادانه به تحدی قرآن» در سایت تلگراف
▪️ بخش دوم مقاله «نگاهی نقادانه به تحدی قرآن» در سایت تلگراف
🔻نسخهی نهایی و کامل مقاله «نگاهی نقادانه به تحدی قرآن» در مکتوب پیوست
✨ این مقالهی جامع را مطالعه کنید و برای گسترش خردگرایی و کاستن از بارِ خرافات #به_اشتراک_بگذارید.
🌾@Tafakor_e_Enteghadi
Telegram
📚تفکر انتقادی
#بخوانید
📚 نگاهی نقادانه به تحدی قرآن (نسخه نهایی)
نویسنده: استاد #حجتالله_نیکویی
✨این مقالهی جامع را مطالعه کنید و برای گسترش خردگرایی و کاستن از بار خرافات #به_اشتراک_بگذارید.
🌾@Tafakor_e_Enteghadi
#تحدی
📚 نگاهی نقادانه به تحدی قرآن (نسخه نهایی)
نویسنده: استاد #حجتالله_نیکویی
✨این مقالهی جامع را مطالعه کنید و برای گسترش خردگرایی و کاستن از بار خرافات #به_اشتراک_بگذارید.
🌾@Tafakor_e_Enteghadi
#تحدی