This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
برادر برهان منصورنیا، از کشتهشدگان آبان۹۸ با انتشار ویدیویی از مادرش نوشت:
چه بر سر مزار بوده باشیم، چه در منزل،
در مریوان باشیم، سنندج و یا کرمانشاه،
چه سال نو بوده باشد، چه شبچله و یا اولین روز تابستان که #تولد برهانمان است،
در بهار باشیم یا پاییز و زمستان،
در هر ملاک مکانی و زمانی که بوده باشیم تمام شرححال مادرم در ۴۹۵ روز بهسرآمده شبیه به این ۴۰ ثانیه بوده است،
گذر زمان برایمان کُند شده است،
چنان کُند که انگار سالهای سال است بیبرهان زندهایم...
.
#مادران_دادخواه #برهان_منصورنیا #آبان۹۸
@iranhamava
برادر برهان منصورنیا، از کشتهشدگان آبان۹۸ با انتشار ویدیویی از مادرش نوشت:
چه بر سر مزار بوده باشیم، چه در منزل،
در مریوان باشیم، سنندج و یا کرمانشاه،
چه سال نو بوده باشد، چه شبچله و یا اولین روز تابستان که #تولد برهانمان است،
در بهار باشیم یا پاییز و زمستان،
در هر ملاک مکانی و زمانی که بوده باشیم تمام شرححال مادرم در ۴۹۵ روز بهسرآمده شبیه به این ۴۰ ثانیه بوده است،
گذر زمان برایمان کُند شده است،
چنان کُند که انگار سالهای سال است بیبرهان زندهایم...
.
#مادران_دادخواه #برهان_منصورنیا #آبان۹۸
@iranhamava
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار …
خوش بحال چشمه ها و دشتها
خوش بحال دانه ها و سبزه ها
خوش بحال غنچه های نيمه باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحال جان لبريز از شراب
خوش بحال آفتاب …
ای دل من، گرچه در اين روزگار
جامهء رنگين نمیپوشی به كام
بادهء رنگين نمینوشی ز جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می كه میبايد تهی است
ای دريغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از «ما» اگر کامی نگيريم از بهار …
گر نکوبی شيشهء غم را به سنگ
هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ …
شاعر: فریدون مشیری
.
#نوروز
#تولد_دوباره
#فردای_روشن
#همآوا
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحال روزگار …
خوش بحال چشمه ها و دشتها
خوش بحال دانه ها و سبزه ها
خوش بحال غنچه های نيمه باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحال جان لبريز از شراب
خوش بحال آفتاب …
ای دل من، گرچه در اين روزگار
جامهء رنگين نمیپوشی به كام
بادهء رنگين نمینوشی ز جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می كه میبايد تهی است
ای دريغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از «ما» اگر کامی نگيريم از بهار …
گر نکوبی شيشهء غم را به سنگ
هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ …
شاعر: فریدون مشیری
.
#نوروز
#تولد_دوباره
#فردای_روشن
#همآوا