مشکلات مهندس #کولبر #کیوان_کیوانفر
هنگام مصاحبه «کاریا» پسر دو سالهاش از فرط درد سنگ دو میلیمتری کلیه در آغوش پدر آرام و قرار ندارد و مدام چنگ به چهره شکسته استخوانی مهندس کولبر میزند، کیوان، کایار را آرام میکند و منقطع به روایت داستان تراژدی کولبری میپردازد. کیوان کیوانفر، ۲۵ شهریور ۶۶ در روستای «ده لهمرز» از توابع شهرستان #سروآباد در استان #کردستان در خانوادهای تهیدست با شش فرزند، چشم به جهان روشن آرزوها گشوده است.
دوران ابتدایی و راهنمایی را در دبستان ابتدایی و راهنمایی دهلهمرز خوانده است و دبیرستان را در شهرستان مرزی پاوه تحصیل کرده است. این کولبر مهندس یا مهندس کولبر، سال ۱۳۹۰ کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری را از دانشگاه پیام نور رشت میگیرد . بعد از جشن فارغالتحصیلی کارشناسی ارشد از درد بیکاری و زندگی سخت کارگری پدر، طعم تلخ کولبری را در کوههای اورامانات پاوه در محور مرزی #شویشه به روستای #طویله اقلیم کردستان #عراق برای نخستین بار تجربه میکند؛ طعمی که به گفته کیوان هنوز تلخی آن چون بغض فرو خفته، گلوی او را میفشارد.
کیوان با «نسرین» دختری از روستای دهلهمرز، آبادی دوران نفسهای کودکی در سال93 ازدواج میکند و تاج کاغذین مهندس برنامهریزی شهری را در سر سفره عقد بر سر عروس بازمانده از تحصیل مینهد و با دستان پینهبسته و خراشیده ریسمان کولبری، سند قرمز تعهد را امضا میکند. این صحنه را تنها کیوان میتواند روایت کند و قلم هیچ رسانهای قدرت بازنمایی غم درون و شادی برون کیوان و همسرش را در این لحظه تاریخی ندارد؛ ثانیههایی که کیوان نگران تعهد به زندگی با مدرک کارشناسی ارشد و اجبار ناایمن کولبری است،اجباري که شغل اسم گرفته که افزون بر فرسودگی جان و جسم؛ مرگ همیشه در کمین ساز حیات نفسهای گرم و ثانیههای ارزشمند گذر عمر را سرد و دهشتناک کوک میکند.
به گفته او هنگامی که صاحب بار، بار 50 کیلویی پوشاک، سیگار و گردو بر پشت او گره میزند و از سنگلاخهای ناهموار کوههای سخت جان اورامان، عروج میکند، جهان راز آلود معنا، چون افسانه سیزیف کامو معنا دارد.
کولبری مرا از رشته تحصیلیام متنفر کرد
مصاحبه با کیوان سخت است، سختتر از « طاها غفاری»؛ مدالآور کولبر #مریوانی دارنده مقام نقره آسیا، چون جغرافیا خوانده و آنطور که او مفهوم خاستگاه کوه و سختی فرایند بافت کوه را میشناسد، من نمیشناسم، همین رشته تحصیلی درد کولبری را بر دوش کیوان به هنگام کولبری از کوههای اورامان سخت کرده است، چون کیوان واحدهای بسیاری را در مورد کوهها با نمرات عالی پاس کرده است و زمانی که در مورد آبرفت، سنگ آهکی و فرآیند تشکیل ساختار کوههای منطقه در کلاس درس برای استاد و همکلاسیهایش کنفرانس داده است، کوه را زیبا در ذهن نقاشی کرده بود.
این کولبر پاوهای امروزه از کوههای #اورامان که پشت او را زیر بار سنگین کولبری، شدید به درد آورده است، متنفر است، او اقرار میکند:«در روزهای نخست کولبری، هنگامی به سنگی زیبا در مسیر برخورد میکردم به احترام رشته تحصیلی و آشنایی نسبی تئوریکی با بافت سنگ و کوه با مشقت دولا میشدم و سنگ را تا مسیر انتهای مرز در کف دستان سرد خراشیده میساییدم، اما هماکنون چشم بسته مسیر کج میکنم؛ چون اجبار کولبری من را از رشته تحصیلی مورد علاقهام، متنفر کرده است.»
کیوان پدر، کایار هر روز صبح که هنوز خورشید بر بام شهر بوسه نزده است، به میعادگاه بار زدن بر کولهای آویزان خسته کولبران شهر پاوه میرود و به همراه شماری دیگر از جوانان، میانسالان و پیرمردان کولبری میکند و حدود هشت کیلومتر را از ابتدای کوههای اورامان در محورهای تعیین شده صاحب بار، از جمله محور گردنه تته، نودشه و شویشه تا مقصد روستاهای سوسکان، زاوه یا طویله در اقلیم کردستان را طی میکند و ما به ازای 50 کیلو بار، 170هزار تومان از صاحب کار میگیرد. این است، زندگی هر روزه #کیوان_کیوانفر، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری در شهر مرزی پاوه. کیوان کیوانفر با 68 کیلو وزن، زیر 50 کیلو بار پوشاک، سیگار و گردو کمرش خم شده و شبانهروز از درد زانو، کمر و کتف مینالد، او هنگامی که از کوچه سنگلاخی به سمت خانه میرود، به دلیل شرایط ناهمواری و توپوگرافی شهر پاوه، 55 پلکان را نفس زنان بالا میرود و در هر آمد و شدی چند بار دست به زانو میساید و در آستانه دروازه شوربختی حیاط زندگی کمر و کتف را چند دقیقه با کف دو دست سرد و زخمی میمالد و شکاف طبقاتی را در پوست تغییرات اجتماعی، بسان بار سنگین گردوهای پوچ زندگیاش در مردمک چهار چشم منتظر میشمارد.
#کولبرنيوز
@KOLBARNEWS
هنگام مصاحبه «کاریا» پسر دو سالهاش از فرط درد سنگ دو میلیمتری کلیه در آغوش پدر آرام و قرار ندارد و مدام چنگ به چهره شکسته استخوانی مهندس کولبر میزند، کیوان، کایار را آرام میکند و منقطع به روایت داستان تراژدی کولبری میپردازد. کیوان کیوانفر، ۲۵ شهریور ۶۶ در روستای «ده لهمرز» از توابع شهرستان #سروآباد در استان #کردستان در خانوادهای تهیدست با شش فرزند، چشم به جهان روشن آرزوها گشوده است.
دوران ابتدایی و راهنمایی را در دبستان ابتدایی و راهنمایی دهلهمرز خوانده است و دبیرستان را در شهرستان مرزی پاوه تحصیل کرده است. این کولبر مهندس یا مهندس کولبر، سال ۱۳۹۰ کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری را از دانشگاه پیام نور رشت میگیرد . بعد از جشن فارغالتحصیلی کارشناسی ارشد از درد بیکاری و زندگی سخت کارگری پدر، طعم تلخ کولبری را در کوههای اورامانات پاوه در محور مرزی #شویشه به روستای #طویله اقلیم کردستان #عراق برای نخستین بار تجربه میکند؛ طعمی که به گفته کیوان هنوز تلخی آن چون بغض فرو خفته، گلوی او را میفشارد.
کیوان با «نسرین» دختری از روستای دهلهمرز، آبادی دوران نفسهای کودکی در سال93 ازدواج میکند و تاج کاغذین مهندس برنامهریزی شهری را در سر سفره عقد بر سر عروس بازمانده از تحصیل مینهد و با دستان پینهبسته و خراشیده ریسمان کولبری، سند قرمز تعهد را امضا میکند. این صحنه را تنها کیوان میتواند روایت کند و قلم هیچ رسانهای قدرت بازنمایی غم درون و شادی برون کیوان و همسرش را در این لحظه تاریخی ندارد؛ ثانیههایی که کیوان نگران تعهد به زندگی با مدرک کارشناسی ارشد و اجبار ناایمن کولبری است،اجباري که شغل اسم گرفته که افزون بر فرسودگی جان و جسم؛ مرگ همیشه در کمین ساز حیات نفسهای گرم و ثانیههای ارزشمند گذر عمر را سرد و دهشتناک کوک میکند.
به گفته او هنگامی که صاحب بار، بار 50 کیلویی پوشاک، سیگار و گردو بر پشت او گره میزند و از سنگلاخهای ناهموار کوههای سخت جان اورامان، عروج میکند، جهان راز آلود معنا، چون افسانه سیزیف کامو معنا دارد.
کولبری مرا از رشته تحصیلیام متنفر کرد
مصاحبه با کیوان سخت است، سختتر از « طاها غفاری»؛ مدالآور کولبر #مریوانی دارنده مقام نقره آسیا، چون جغرافیا خوانده و آنطور که او مفهوم خاستگاه کوه و سختی فرایند بافت کوه را میشناسد، من نمیشناسم، همین رشته تحصیلی درد کولبری را بر دوش کیوان به هنگام کولبری از کوههای اورامان سخت کرده است، چون کیوان واحدهای بسیاری را در مورد کوهها با نمرات عالی پاس کرده است و زمانی که در مورد آبرفت، سنگ آهکی و فرآیند تشکیل ساختار کوههای منطقه در کلاس درس برای استاد و همکلاسیهایش کنفرانس داده است، کوه را زیبا در ذهن نقاشی کرده بود.
این کولبر پاوهای امروزه از کوههای #اورامان که پشت او را زیر بار سنگین کولبری، شدید به درد آورده است، متنفر است، او اقرار میکند:«در روزهای نخست کولبری، هنگامی به سنگی زیبا در مسیر برخورد میکردم به احترام رشته تحصیلی و آشنایی نسبی تئوریکی با بافت سنگ و کوه با مشقت دولا میشدم و سنگ را تا مسیر انتهای مرز در کف دستان سرد خراشیده میساییدم، اما هماکنون چشم بسته مسیر کج میکنم؛ چون اجبار کولبری من را از رشته تحصیلی مورد علاقهام، متنفر کرده است.»
کیوان پدر، کایار هر روز صبح که هنوز خورشید بر بام شهر بوسه نزده است، به میعادگاه بار زدن بر کولهای آویزان خسته کولبران شهر پاوه میرود و به همراه شماری دیگر از جوانان، میانسالان و پیرمردان کولبری میکند و حدود هشت کیلومتر را از ابتدای کوههای اورامان در محورهای تعیین شده صاحب بار، از جمله محور گردنه تته، نودشه و شویشه تا مقصد روستاهای سوسکان، زاوه یا طویله در اقلیم کردستان را طی میکند و ما به ازای 50 کیلو بار، 170هزار تومان از صاحب کار میگیرد. این است، زندگی هر روزه #کیوان_کیوانفر، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری در شهر مرزی پاوه. کیوان کیوانفر با 68 کیلو وزن، زیر 50 کیلو بار پوشاک، سیگار و گردو کمرش خم شده و شبانهروز از درد زانو، کمر و کتف مینالد، او هنگامی که از کوچه سنگلاخی به سمت خانه میرود، به دلیل شرایط ناهمواری و توپوگرافی شهر پاوه، 55 پلکان را نفس زنان بالا میرود و در هر آمد و شدی چند بار دست به زانو میساید و در آستانه دروازه شوربختی حیاط زندگی کمر و کتف را چند دقیقه با کف دو دست سرد و زخمی میمالد و شکاف طبقاتی را در پوست تغییرات اجتماعی، بسان بار سنگین گردوهای پوچ زندگیاش در مردمک چهار چشم منتظر میشمارد.
#کولبرنيوز
@KOLBARNEWS