This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد علیرضا شجاع پور: به پسر عزیز تر از جانم بهادر که با کنجکاوی های کودکانه وزیرکانه خود در مورد چگونگی مرگ سهراب و رستم ،
انگیزهء سرودن این شعر شد.
...
رستم را در آن دریای خون، در آزمون دیدم ...
در سکوت مرگبار دشت
نعره ای بر گوش جانم ریخت هوشدارویی به مغز استخوانم ریخت
بر سرم فریاد زد بی تاب ...
پهلوان بیدار شو از خواب ...
جنگ رستم نیست با سهراب ...
آنچه امروزت به میدان است جنگ توران و ایران است
...پیش از آنکه تیغ سهرابم بدراند جگر در کشتی اول
خود تهمتن را به دست خویشتن کشتم ...
در دل پیکار ... رستم و زنهار !!!
صبح فردا ... کشتی دوم ...
تا دهم درس وطن خواهی دلیران را
خنجر سردار ایران چاک می زد سینهء سردار توران را
تیغ خون آلود در مشتم
در دو کشتی رستم و سهراب را کشتم
آنچه باقی ماند
آنچه او تا جاودان جاوید کیهان بود
سر فراز و سرور تاریخ دوران بود
ایران بود
ایران بود...
#رستم #سهراب #شاهنامه #فردوسی #ایران
انگیزهء سرودن این شعر شد.
...
رستم را در آن دریای خون، در آزمون دیدم ...
در سکوت مرگبار دشت
نعره ای بر گوش جانم ریخت هوشدارویی به مغز استخوانم ریخت
بر سرم فریاد زد بی تاب ...
پهلوان بیدار شو از خواب ...
جنگ رستم نیست با سهراب ...
آنچه امروزت به میدان است جنگ توران و ایران است
...پیش از آنکه تیغ سهرابم بدراند جگر در کشتی اول
خود تهمتن را به دست خویشتن کشتم ...
در دل پیکار ... رستم و زنهار !!!
صبح فردا ... کشتی دوم ...
تا دهم درس وطن خواهی دلیران را
خنجر سردار ایران چاک می زد سینهء سردار توران را
تیغ خون آلود در مشتم
در دو کشتی رستم و سهراب را کشتم
آنچه باقی ماند
آنچه او تا جاودان جاوید کیهان بود
سر فراز و سرور تاریخ دوران بود
ایران بود
ایران بود...
#رستم #سهراب #شاهنامه #فردوسی #ایران