از همان اول لباسِ #میش مال ما نبود
این دورویی از پس و از پیش مال ما نبود
داشتیم ایمان ولی شلوار جین هم داشتیم
پینهی پیشانی و ته #ریش مال ما نبود!
ما سُسِ آزادی و همبرگر دین خواستیم
باگتِ زور و سُسِ #تفتیش مال ما نبود..
چونڪه در خط ریاڪاران نبودیم از نخست
خط پرواز دُبی یا #ڪیش مال ما نبود
از میان ڪل تفریحات قرن بیست و یڪ
جز هوای پشت بام و #دیش، مال ما نبود!
ما به چندرغاز یارانه قناعت ڪردهایم
صفرهای بیشمار #فیش مال ما نبود
وضع ما مثل اروپا با صفا میشد اگر
این همه مسئول #نیڪاندیش مال ما نبود!
ڪیف ڪردم نیش شعرم حال بعضی را گرفت
در جهان جز لذت این #نیش، مال ما نبود!
#شروین_سلیمانی
@Library_Telegram
این دورویی از پس و از پیش مال ما نبود
داشتیم ایمان ولی شلوار جین هم داشتیم
پینهی پیشانی و ته #ریش مال ما نبود!
ما سُسِ آزادی و همبرگر دین خواستیم
باگتِ زور و سُسِ #تفتیش مال ما نبود..
چونڪه در خط ریاڪاران نبودیم از نخست
خط پرواز دُبی یا #ڪیش مال ما نبود
از میان ڪل تفریحات قرن بیست و یڪ
جز هوای پشت بام و #دیش، مال ما نبود!
ما به چندرغاز یارانه قناعت ڪردهایم
صفرهای بیشمار #فیش مال ما نبود
وضع ما مثل اروپا با صفا میشد اگر
این همه مسئول #نیڪاندیش مال ما نبود!
ڪیف ڪردم نیش شعرم حال بعضی را گرفت
در جهان جز لذت این #نیش، مال ما نبود!
#شروین_سلیمانی
@Library_Telegram
#فیش_حقوقت_را_بنازم
به من درس قناعت داده بودی
مرا با فقر عادت داده بودی
همش بیم قیامت داده بودی
به امواتم شفاعت داده بودی
خدایی این نبوغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
زمانی ڪه نشستی روی منبر
دو دستی میزدی بر سینه وسر
چنان میگفتی از دنیای دیگر
ڪه من هم باورم...الله اڪبر
همین ڪرنا و بوقت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
ڪت و پیراهن و شلوار ساده
و داغ روی پیشانی نهاده
سوار بنز شیری توی جاده
سر سفره ڪنار خانواده....
ڪباب بره با دوغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
قسم خوردی امانتدار باشی
رفیق مردم بیڪار باشی
شبانه گرم استغفار باشی
به فڪر جنگ با ڪفار باشی
قسمهای دروغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
تو هم مثل همہ منظور داری
به قدر خرس قطبی زور داری
خواصی عینهو منشور داری
و از گردن به بالا نور داری
نگاه پرفروغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
چطوری شد به این جاها رسیدی؟
گمانم پشت میزت گنج دیدی...
ڪه تو هر ڪشوری ویلا خریدی..
یهو بالغ شدی و قد ڪشیدی
یهویی این بلوغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
قدیما یاورت استادتر بود
یه خورده روح پاڪت شادتر بود
یه ڪم دست و دلت ازادتر بود
رگای غیرتت پربادتر بود
رگ و قلب و عروقت را بنازم
پسر فیش حقوقت را بنازم
@Library_Telegram
به من درس قناعت داده بودی
مرا با فقر عادت داده بودی
همش بیم قیامت داده بودی
به امواتم شفاعت داده بودی
خدایی این نبوغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
زمانی ڪه نشستی روی منبر
دو دستی میزدی بر سینه وسر
چنان میگفتی از دنیای دیگر
ڪه من هم باورم...الله اڪبر
همین ڪرنا و بوقت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
ڪت و پیراهن و شلوار ساده
و داغ روی پیشانی نهاده
سوار بنز شیری توی جاده
سر سفره ڪنار خانواده....
ڪباب بره با دوغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
قسم خوردی امانتدار باشی
رفیق مردم بیڪار باشی
شبانه گرم استغفار باشی
به فڪر جنگ با ڪفار باشی
قسمهای دروغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
تو هم مثل همہ منظور داری
به قدر خرس قطبی زور داری
خواصی عینهو منشور داری
و از گردن به بالا نور داری
نگاه پرفروغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
چطوری شد به این جاها رسیدی؟
گمانم پشت میزت گنج دیدی...
ڪه تو هر ڪشوری ویلا خریدی..
یهو بالغ شدی و قد ڪشیدی
یهویی این بلوغت رابنازم
پسر فیش حقوقت رابنازم
قدیما یاورت استادتر بود
یه خورده روح پاڪت شادتر بود
یه ڪم دست و دلت ازادتر بود
رگای غیرتت پربادتر بود
رگ و قلب و عروقت را بنازم
پسر فیش حقوقت را بنازم
@Library_Telegram