📕 دارالمجانین
✍ تالیف محمدعلی جمالزاده
#معرفی_کتاب:
💠کتاب پیش رو، یمی از آثار معروف ادبیات پارسی است که در آن به قصه و جریانی کاملا سنتی از ایران زمان مشروطه(قبل،فعل،بعد) است که غرق شدن جامعه سنتی و ناآگاه و دور از سواد ایران که در آن زمان اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میداد میپردازد.
💠 آغشتگی ذهنهای سنتی مردم ایران به خرافات و موهوماتی که اکثرا خود آنها دلیل و باعث بوجود آمدن آن بودند، نقطه عطف این قصه است که سعی دارد مخاطب را در معرض دستپروده خودشان قرار دهد و نشان دهد که ما خود، در بیشتر مواقع باعث پنهان ماندن حقیقتی هستند که موجب پسرفت و عقب ماندگی شده است. که با مخور قرار دادن داستان و شخصیتهایی که نویسنده آنها را به خود منتسب میکند و خود را نیز در تقش اصلی قصه قرار میدهد که اتفاقات برای او، از نگاه او و به زبان اون نگارش شده است.
💠 ابتدا و دیباچه کتاب اینچنین شروع میشود:
✴️محمدعلی جمالزاده در دیباجهٔ دارالمجانین مینویسد، توی دکان میرزا محمود کتابفروش نشسته بود که پیرزنی تعدادی کتاب برای فروش آورد. شوهر پیرزن به اتهام دزدی از دارالمجانین اخراج شده و از ترس بازخواست متواری است. جمالزاده کتابی از پیرزن میخرد. پیرزن به جای سه عباسی طلب جمالزاده، کاغذهای دستنویس لوله کردهای به او میدهد. جمالزاده بعد از مدتی به سراغ کاغذهای دستنویس میرود، شروع به خواندن میکند و رمان دارالمجانین آغاز میشود.
✴️محمود (نویسنده دستنویس) در ابتدا از خصوصیات و خصایل پدرش میگوید. پس از مرگ پدر به خانهٔ عموی خسیس اش میرود. در ادامه از عموی خسیس اش، عشق اش به دختر عموی زیبایش بلقیس، از آقامیرزا عبدالحمید، منشی عمو و دوست صمیمی اش رحیم، پسر میرزا عبدالحمید مینویسد. رحیم علاقهٔ جنون آمیزی به اعداد دارد و «تضاد بین واحد و کثیر و فرد و زوج را منشأ همهٔ اختلافها» میداند. روزی نامه عاشقانهٔ محمود به بلقیس به دست عمویش میافتد. به ناچار از خانهٔ عمو بیرون میزند و به خانهٔ دوست روانپزشکش دکتر همایون میرود. به کمک دکتر همایون که عقل درست و حسابی ندارد، رحیم را به دارالمجانین میبرند. در ملاقات رحیم در دارالمجانین است که با هدایتعلی آشنا میشود.
✴️خیلی چیزهای غریب و عجیب از او حکایت میکردند. از آن جمله میگفتند از همان بچگی که برای تحصیل به فرنگستان رفته بود کاسهٔ عقلش موبرداشته بود و چیزیش میشده است. هدایتعلی از فرنگستان عروسکی چینی به قد یک آدم با خودش به تهران میآورد و پشت پردهٔ اتاق اش پنهان میکند و به آن عشق میورزد. خانواده اش با دیدن حرکات جنون آمیزش او را به دارالمجانین میآورند. در دارالمجانین روزی گذرش به بخش دیوانگان خطرناک میافتد. در آن جا با دیدن دیوانهٔ خطرناکی که با تیله شکستهای شکمش را پاره میکرد و نقشی به شکل سه قطره خون بر دیوار میکشید، دچار تب شدیدی شد. خانواده اش آمدند و او را به خانه بردند. پس از آن که تبش قطع شد، همه جا سه قطره خون میدید. برای این که سر عقل بیاید، از خانوادهٔ سرشناسی برایش زن میگیرند. شب عروسی زنی هرجایی به خانه میآورد و تازه عروس از او طلاق میگیرد. بعد از طلاق تصویر دختری را روی قلمدان میبیند و عاشقش میشود. دختر به دیدار هدایتعلی میآید و در خانه اش میمیرد. پس از دفن جسد در خرابههای شهر ری، گلدان عتیقهٔ زیرخاکی ای پیدا میکند که تصویر صورت دختر بر آن است. پس از گم شدن اسرارآمیز گلدان، حال هدایتعلی بدتر میشود و خانواده اش او را به دارالمجانین میآورند.
#دارالمجانین
#محمدعلی_جمالزاده
#ادبیات_پارسی
#داستان #قصه
@Library_Telegram
✍ تالیف محمدعلی جمالزاده
#معرفی_کتاب:
💠کتاب پیش رو، یمی از آثار معروف ادبیات پارسی است که در آن به قصه و جریانی کاملا سنتی از ایران زمان مشروطه(قبل،فعل،بعد) است که غرق شدن جامعه سنتی و ناآگاه و دور از سواد ایران که در آن زمان اکثریت جمعیت ایران را تشکیل میداد میپردازد.
💠 آغشتگی ذهنهای سنتی مردم ایران به خرافات و موهوماتی که اکثرا خود آنها دلیل و باعث بوجود آمدن آن بودند، نقطه عطف این قصه است که سعی دارد مخاطب را در معرض دستپروده خودشان قرار دهد و نشان دهد که ما خود، در بیشتر مواقع باعث پنهان ماندن حقیقتی هستند که موجب پسرفت و عقب ماندگی شده است. که با مخور قرار دادن داستان و شخصیتهایی که نویسنده آنها را به خود منتسب میکند و خود را نیز در تقش اصلی قصه قرار میدهد که اتفاقات برای او، از نگاه او و به زبان اون نگارش شده است.
💠 ابتدا و دیباچه کتاب اینچنین شروع میشود:
✴️محمدعلی جمالزاده در دیباجهٔ دارالمجانین مینویسد، توی دکان میرزا محمود کتابفروش نشسته بود که پیرزنی تعدادی کتاب برای فروش آورد. شوهر پیرزن به اتهام دزدی از دارالمجانین اخراج شده و از ترس بازخواست متواری است. جمالزاده کتابی از پیرزن میخرد. پیرزن به جای سه عباسی طلب جمالزاده، کاغذهای دستنویس لوله کردهای به او میدهد. جمالزاده بعد از مدتی به سراغ کاغذهای دستنویس میرود، شروع به خواندن میکند و رمان دارالمجانین آغاز میشود.
✴️محمود (نویسنده دستنویس) در ابتدا از خصوصیات و خصایل پدرش میگوید. پس از مرگ پدر به خانهٔ عموی خسیس اش میرود. در ادامه از عموی خسیس اش، عشق اش به دختر عموی زیبایش بلقیس، از آقامیرزا عبدالحمید، منشی عمو و دوست صمیمی اش رحیم، پسر میرزا عبدالحمید مینویسد. رحیم علاقهٔ جنون آمیزی به اعداد دارد و «تضاد بین واحد و کثیر و فرد و زوج را منشأ همهٔ اختلافها» میداند. روزی نامه عاشقانهٔ محمود به بلقیس به دست عمویش میافتد. به ناچار از خانهٔ عمو بیرون میزند و به خانهٔ دوست روانپزشکش دکتر همایون میرود. به کمک دکتر همایون که عقل درست و حسابی ندارد، رحیم را به دارالمجانین میبرند. در ملاقات رحیم در دارالمجانین است که با هدایتعلی آشنا میشود.
✴️خیلی چیزهای غریب و عجیب از او حکایت میکردند. از آن جمله میگفتند از همان بچگی که برای تحصیل به فرنگستان رفته بود کاسهٔ عقلش موبرداشته بود و چیزیش میشده است. هدایتعلی از فرنگستان عروسکی چینی به قد یک آدم با خودش به تهران میآورد و پشت پردهٔ اتاق اش پنهان میکند و به آن عشق میورزد. خانواده اش با دیدن حرکات جنون آمیزش او را به دارالمجانین میآورند. در دارالمجانین روزی گذرش به بخش دیوانگان خطرناک میافتد. در آن جا با دیدن دیوانهٔ خطرناکی که با تیله شکستهای شکمش را پاره میکرد و نقشی به شکل سه قطره خون بر دیوار میکشید، دچار تب شدیدی شد. خانواده اش آمدند و او را به خانه بردند. پس از آن که تبش قطع شد، همه جا سه قطره خون میدید. برای این که سر عقل بیاید، از خانوادهٔ سرشناسی برایش زن میگیرند. شب عروسی زنی هرجایی به خانه میآورد و تازه عروس از او طلاق میگیرد. بعد از طلاق تصویر دختری را روی قلمدان میبیند و عاشقش میشود. دختر به دیدار هدایتعلی میآید و در خانه اش میمیرد. پس از دفن جسد در خرابههای شهر ری، گلدان عتیقهٔ زیرخاکی ای پیدا میکند که تصویر صورت دختر بر آن است. پس از گم شدن اسرارآمیز گلدان، حال هدایتعلی بدتر میشود و خانواده اش او را به دارالمجانین میآورند.
#دارالمجانین
#محمدعلی_جمالزاده
#ادبیات_پارسی
#داستان #قصه
@Library_Telegram
📕 چگونه انسان غول شد «داستان تکامل انسان»
✍ ایلین سگال
🔃 آذر آریان پور
💠 کتاب ابتدا بصورت خلاصه، زندگی بشر را در هزاران سال پیش در غارها مطرح میکند و روند پیشرفت کند و تند انسان را نسبت به زمان خویش بررسی میکند.
💠این که انسان چگونه از غار درآمد و تنوانست از مواد در طبیعت برای خود خانه، سلاح و ابزار شکار و قایق برای حرکت در آب بسازد.
چطور توانست اجتماع و یکجا نشینی را تشکیل دهد و خلاصه اتفاقات مهم در این سیر طولانی سفر بشر در زمان را کنکاش میکند.
💠محور اصلی کتاب به زمان خود ما تا دو،سه قرن پیش مخصوصا از یک و نیم قرن گذشته تا به امروز میپردازد.
اینکه بشر،.چطور در این زمان کوتاه نسبت به عمر بشر (گونه انسان اندیشه ورز) در زمین، توانست هزاران و حتی ملیونها برابر پیشرفت کند.
چه عواملی باعث شد تا بشر دچار این تحول فکری بشود.
💠برای این بشر در تغییر و تحول خواه خاص نام #غول را گذاشته است. تشبیهی که منظور نویسنده از آن:
(غول پیشرفت، غول تغییروتحول، غول تفکر و اندیشه، غول طبیعت، غول.مصرف و...)
💠در دیباچه ابتدای کتاب، نویسنده به زیبایی و شیوایی در آغاز سخن خویش برای توصیف انسان امروز، در مطلبی تحت عنوان « #انسان_غول_آسا » نوشته است:
✴️ انسان غول آسا
🔘 درجهان غولی هست
🔘این غول دستهایی دارد که به راحتی لوکوموتیوها را بلند میکند.
🔘پاهایی دارد که در یک روز هزاران فرسنگ را می پیماید.
🔘بالهایی دارد که او را به بالای ابرها، به آنجایی که از بال رس پرندگان برتر است میرساند.
🔘باله هایی دارد که او را توان شناوری میبخشد، چندان که نیکوتر از ماهیان تکاپو میکند.
🔘چشمان این غول، ندیده ها را میبیند و گوشهای او، آوایی را که در آن سوی زمین برخیزد، میشنوند.
🔘این غول چنان تواناست که کوه ها را میشکافد و میگذرد و آبشارهای تند را از جریان باز میدارد.
🔘زمین را به خواست خود تغییر میدهد، جنگل میکارد، دریاها را بهم می پیوندد، بیابانها را آبیاری میکند.
🔘👈کیست این غول!؟
🔘👈این غول همانا انسان است!
🔘👈 «چگونه انسان غول شده!؟»
اینست آنچه در این کتاب میخوانیم _
👈داستان زیبای تکامل انسان👉
#چگونه_انسان_غول_شد
#داستان_تکامل_انسان
#ایلین_سگال #آذر_آریان_پور
#تکامل #تکامل_انسان
#پیشرفت #تحول #تغییر
#علت_پیشرفت
#نفش_مخرب_عقاید_دینی
@Library_Telegram
✍ ایلین سگال
🔃 آذر آریان پور
💠 کتاب ابتدا بصورت خلاصه، زندگی بشر را در هزاران سال پیش در غارها مطرح میکند و روند پیشرفت کند و تند انسان را نسبت به زمان خویش بررسی میکند.
💠این که انسان چگونه از غار درآمد و تنوانست از مواد در طبیعت برای خود خانه، سلاح و ابزار شکار و قایق برای حرکت در آب بسازد.
چطور توانست اجتماع و یکجا نشینی را تشکیل دهد و خلاصه اتفاقات مهم در این سیر طولانی سفر بشر در زمان را کنکاش میکند.
💠محور اصلی کتاب به زمان خود ما تا دو،سه قرن پیش مخصوصا از یک و نیم قرن گذشته تا به امروز میپردازد.
اینکه بشر،.چطور در این زمان کوتاه نسبت به عمر بشر (گونه انسان اندیشه ورز) در زمین، توانست هزاران و حتی ملیونها برابر پیشرفت کند.
چه عواملی باعث شد تا بشر دچار این تحول فکری بشود.
💠برای این بشر در تغییر و تحول خواه خاص نام #غول را گذاشته است. تشبیهی که منظور نویسنده از آن:
(غول پیشرفت، غول تغییروتحول، غول تفکر و اندیشه، غول طبیعت، غول.مصرف و...)
💠در دیباچه ابتدای کتاب، نویسنده به زیبایی و شیوایی در آغاز سخن خویش برای توصیف انسان امروز، در مطلبی تحت عنوان « #انسان_غول_آسا » نوشته است:
✴️ انسان غول آسا
🔘 درجهان غولی هست
🔘این غول دستهایی دارد که به راحتی لوکوموتیوها را بلند میکند.
🔘پاهایی دارد که در یک روز هزاران فرسنگ را می پیماید.
🔘بالهایی دارد که او را به بالای ابرها، به آنجایی که از بال رس پرندگان برتر است میرساند.
🔘باله هایی دارد که او را توان شناوری میبخشد، چندان که نیکوتر از ماهیان تکاپو میکند.
🔘چشمان این غول، ندیده ها را میبیند و گوشهای او، آوایی را که در آن سوی زمین برخیزد، میشنوند.
🔘این غول چنان تواناست که کوه ها را میشکافد و میگذرد و آبشارهای تند را از جریان باز میدارد.
🔘زمین را به خواست خود تغییر میدهد، جنگل میکارد، دریاها را بهم می پیوندد، بیابانها را آبیاری میکند.
🔘👈کیست این غول!؟
🔘👈این غول همانا انسان است!
🔘👈 «چگونه انسان غول شده!؟»
اینست آنچه در این کتاب میخوانیم _
👈داستان زیبای تکامل انسان👉
#چگونه_انسان_غول_شد
#داستان_تکامل_انسان
#ایلین_سگال #آذر_آریان_پور
#تکامل #تکامل_انسان
#پیشرفت #تحول #تغییر
#علت_پیشرفت
#نفش_مخرب_عقاید_دینی
@Library_Telegram