#دکتر_سریعالقلم ( انفجار نادانی )
چه میشود هنگامی که فردی غیرمتخصص و بیتجربه در مصدر مدیریت قرار میگیرد؟
با یک نگاه میتوان این پیامدها را تصور کرد:
🔻 نمایش، ظاهرسازی و دروغهای پیدرپی برای وارونه نشان دادن واقعیتها
🔻 سقوط کارآمدی و به هدر رفتن منابع
🔻 به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب و استفاده زیرمجموعه بیتجربه و ناکارآمد
🔻 لذت پنهان استفاده از امکانات مالی توسط افرادی ناشایست که لیاقت جایگاهشان را ندارند.
معمولا افراد توانا ـ که در چهارچوب اصولی مستحکم کار و زندگی میکنند خودشان را تبلیغ نمیکنند چون نیازی به این کار ندارند ... برای نمونه کارخانه بنز فقط شرایط خرید اتومبیل خود را تبلیغ میکند و دیگر نیازی به تبلیغ کیفیت و استحکام فرآوردهاش ندارد در حالی که پراید باید تا آخرین روزهای عمر خود در حال دفاع کردن از این محصول بیکیفیت باشد تا شاید مورد توجه قرار گیرد.
جامعه سالم و جامعه اخلاقی، جامعهایست که باسوادترینها، سیرترینها، متخصصترینها و با اصالتترینها در آن بر مصدر امور باشند تا حتی در خلوت نیز اصول و آداب اخلاقی را رعایت کنند و اینگونه برای جامعه الگو باشند. یک روحانی برجسته، یک مهندس متبحر، یک نویسندۀ موفق، یک صنعتگر زبده و یک سیاستمدار باهوش نیازمند هیاهو، دروغگویی و تخریب دیگران نیست تا پایدار باقی بماند و این افراد ضعیف و نادان هستند که همواره باید نمایش دهند تا مورد توجه قرار گیرند و از هر آنچه در مخزن حیلههای بشریست برای حفظ خود بهره گیرند که این مخزن حیله از ظاهر تا جملات و رفتار را شامل می شود.
ریشۀ اصلی تشدید بیاخلاقی در سالهای اخیر، کنار گذاشتن افراد متخصص و رشد قارچوار افرادیست که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند. افراد بزرگ هرگز دنبال کوتولهها نمیروند و بزرگی خود را با انتخاب افراد بزرگ در زیرمجموعۀ خود اثبات میکنند ولی افراد درجه دو و ناتوان به دلیل نگرانی از دست دادن جایگاه مدیریتیشان همواره در پی افرادی ناتوانتر از خود هستند و نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند و این همان پدیدهای است که #استیو_جابز از آن به عنوان #انفجار_نادانی یاد میکرد و از آنجا که بسیاری از مدیران کشور ما به واسطه ارتباطات در جایگاه خود قرار گرفتهاند مرتب در حال تبلیغ، چاپلوسی و تخریب دیگران هستند.
وقتی ساختاری، اولویت را به افراد کمتجربه و کمدانش میدهد به طور طبیعی باید انتظار عملکردهای ضعیف، قضاوتهای بیپایه، دانش محدود، تصمیمگیری اشتباه، سخنان نسنجیده و پیامدهای منفی آنرا داشته باشد، انتصاب یک سفیر که در طول عمر خود دو کتاب هم نخوانده به حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند و حریمهای اجتماعی را مخدوش میکند. تخصص پیدا کردن دستکم نتیجه بیست سال زحمت است ولی پنهان ماندن در پشت مواضع سیاسی برای دستیابی به پول، امکانات و ریاست چندان انرژی نمیخواهد.
@Library_Telegram
چه میشود هنگامی که فردی غیرمتخصص و بیتجربه در مصدر مدیریت قرار میگیرد؟
با یک نگاه میتوان این پیامدها را تصور کرد:
🔻 نمایش، ظاهرسازی و دروغهای پیدرپی برای وارونه نشان دادن واقعیتها
🔻 سقوط کارآمدی و به هدر رفتن منابع
🔻 به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب و استفاده زیرمجموعه بیتجربه و ناکارآمد
🔻 لذت پنهان استفاده از امکانات مالی توسط افرادی ناشایست که لیاقت جایگاهشان را ندارند.
معمولا افراد توانا ـ که در چهارچوب اصولی مستحکم کار و زندگی میکنند خودشان را تبلیغ نمیکنند چون نیازی به این کار ندارند ... برای نمونه کارخانه بنز فقط شرایط خرید اتومبیل خود را تبلیغ میکند و دیگر نیازی به تبلیغ کیفیت و استحکام فرآوردهاش ندارد در حالی که پراید باید تا آخرین روزهای عمر خود در حال دفاع کردن از این محصول بیکیفیت باشد تا شاید مورد توجه قرار گیرد.
جامعه سالم و جامعه اخلاقی، جامعهایست که باسوادترینها، سیرترینها، متخصصترینها و با اصالتترینها در آن بر مصدر امور باشند تا حتی در خلوت نیز اصول و آداب اخلاقی را رعایت کنند و اینگونه برای جامعه الگو باشند. یک روحانی برجسته، یک مهندس متبحر، یک نویسندۀ موفق، یک صنعتگر زبده و یک سیاستمدار باهوش نیازمند هیاهو، دروغگویی و تخریب دیگران نیست تا پایدار باقی بماند و این افراد ضعیف و نادان هستند که همواره باید نمایش دهند تا مورد توجه قرار گیرند و از هر آنچه در مخزن حیلههای بشریست برای حفظ خود بهره گیرند که این مخزن حیله از ظاهر تا جملات و رفتار را شامل می شود.
ریشۀ اصلی تشدید بیاخلاقی در سالهای اخیر، کنار گذاشتن افراد متخصص و رشد قارچوار افرادیست که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند. افراد بزرگ هرگز دنبال کوتولهها نمیروند و بزرگی خود را با انتخاب افراد بزرگ در زیرمجموعۀ خود اثبات میکنند ولی افراد درجه دو و ناتوان به دلیل نگرانی از دست دادن جایگاه مدیریتیشان همواره در پی افرادی ناتوانتر از خود هستند و نفرات ردههای پایینتر نیز همین چرخه باطل را ادامه میدهند و این همان پدیدهای است که #استیو_جابز از آن به عنوان #انفجار_نادانی یاد میکرد و از آنجا که بسیاری از مدیران کشور ما به واسطه ارتباطات در جایگاه خود قرار گرفتهاند مرتب در حال تبلیغ، چاپلوسی و تخریب دیگران هستند.
وقتی ساختاری، اولویت را به افراد کمتجربه و کمدانش میدهد به طور طبیعی باید انتظار عملکردهای ضعیف، قضاوتهای بیپایه، دانش محدود، تصمیمگیری اشتباه، سخنان نسنجیده و پیامدهای منفی آنرا داشته باشد، انتصاب یک سفیر که در طول عمر خود دو کتاب هم نخوانده به حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند و حریمهای اجتماعی را مخدوش میکند. تخصص پیدا کردن دستکم نتیجه بیست سال زحمت است ولی پنهان ماندن در پشت مواضع سیاسی برای دستیابی به پول، امکانات و ریاست چندان انرژی نمیخواهد.
@Library_Telegram
Telegram
attach 📎
.
#دکتر_سریعالقلم 👈 پارادوکسهای ما
⏹️ نمیخواهیم در مورد درست یا غلط بودن این پارادوکس ها قضاوت کنیم بلکه صرفا کار یک شیمیدان را در آزمایشگاه علم سیاست انجام میدهیم یعنی موضوع خود را به زیر میکروسکوپ برده و آنچه مشاهده میکنیم به عنوان واقعیت مورد شناسایی قرار میدهیم
🔻 مهمترین پارادوکس موجود در کشور ما نگاه متضاد دو جناح حاکمیت به محیط بینالمللی است . یک طرز تفکر که جناح انتصابی را تشکیل میدهد جهان را مجموعه ای از زور و ستم و فساد و سلطه میداند که برای تعالی کشور باید از آن فاصله گرفت تا مملکت در معرض تغییرات نامناسب فرهنگی قرار نگیرد و طرز تفکر دیگری که معمولا جناح انتخاباتی حاکمیت است هم به نوعی تعامل و چانهزنی با جهان اعتقاد دارد که از این طریق بعضی از امتیازات مادی تکنولوژیک و فرهنگی برای کشور به دست میآید
🔻 این پارادوکس از زمان تشکیل جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی آغاز شده است چرا که حکومت دینی و دموکراسی حلقههای اتصال بسیار ضعیفی دارند . در دموکراسی مبنا روی اکثریت است در حالی که در حکومت دینی نمیتوان اکثریت را مبنای قانون قرار داد چرا که منبع دیگری وجود دارد که هرچه اکثریت خواست باید از مجرای آن عبور کند . بدون بحث در مورد درست یا غلط بودن این روش میتوان گفت که این دو با هم سنخیت ندارد . مثلا این پرسش که آیا حمایت از موضوع فلسطین در چارچوب منافع ملی ایران هست یا خیر را دو جور میتوان جواب داد
🔻 یکی اینکه آری هست زیرا اگر ما حلقهٔ اول هویت خودمان را اسلامی تعریف کنیم چگونه یک مسلمان میتواند به وضع مسلمان دیگری بی تفاوت باشد و دوم اینکه خیر نیست زیرا اگر ما صرفاً به فکر پیشرفت اقتصاد ایران باشیم این پیشرفت نیازمند تعامل با جهان است و تعامل با جهان سازگاری سیاسی میخواهد . جالب توجه این که برای هر دو تلقی می توان از متون دینی استنباط کرد اما پارادوکس #تعامل_یا_تقابل با جهان پارادوکسهای دیگری در پی دارد که به بعضی از آنها ها اشاره می کنیم :
★ ما از یکسو میخواهیم یک حکومت عادی باشیم که به طور طبیعی با جهان مراوده دارد و در عین حال میخواهیم مبارزه کنیم اعتراض کنیم و در بیرون از مرزهای خود به دنبال عدالت بگردیم
★ ما میخواهیم خصوصیسازی اقتصادی کنیم کاری که نیازمند تعامل ، هماهنگی و سازگاری با بانکهای خصوصی خارجی و بنگاه های چند ملیتی جهان است و در عین حال میخواهیم با سیاست خارجی انقلابی نظم موجود جهان را زیر سوال ببریم و با دولت هایی که این بانکها و بنگاهها از دل آنها برخاسته مبارزه کنیم
★ ما میخواهیم به گات و سازمان جهانی بازرگانی بپیوندیم و میخواهیم با همان هفت کشور صنعتی تعارض سیاسی و فلسفی داشته باشیم و با آنها رویارویی کنیم اما وقتی آمریکا ، آلمان و ژاپن در مجموع ۶۰ درصد اقتصاد بینالملل را تشکیل میدهند پس ایران باید بین عضویت در سازمانهای جهانی و مبارزه با آنها یکی را انتخاب کند
★ ما هم میخواهیم با مخالفین و اپوزیسیون حکومتها ارتباط داشته باشیم و هم با خود حکومتها زیرا ارتباط با مخالفین وجوه ضدسلطه بودن ما را تأمین میکند و تماس با حکومتها به گسترش روابط سیاسی و اقتصادی منجر میشود
★ جمهوری اسلامی خواهان اقتصاد غرب و قرارداد نفتی ۱۰ میلیارد دلاری ست اما سیاست ، فرهنگ و فلسفه آن را قبول ندارد ، غرب هم متقابلاً خود را مجموعهای کامل از اقتصاد ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ میداند که یا باید همه را پذیرفت یا از آن محروم شد . مثلاً اتحادیه اروپا میگوید که میخواهد با ایران کار کند به شرطی که ایران قرارداد حقوق بشر را امضا کند اما چون جمهوری اسلامی این آمادگی فکری و ساختاری را ندارد که همسو با جهان حرکت کند طبیعیست که در حوزهٔ اقتصاد با تحریم روبرو شود و دسترسی آن به منابع و امکانات غربی محدود گردد .
ـ 🛑 این خاصیت #قدرت است « اگر به ما نپیوندید آنچه داریم در اختیارتان نمیگذاریم» پس اگر کشوری در باشگاه قدرتمندان قرار نگرفت نیازها و خواستههای متعدد آن مورد توجه قرار نمیگیرد و مشکلات آن لاینحل باقی خواهد ماند.
@Library_Telegram
#دکتر_سریعالقلم 👈 پارادوکسهای ما
⏹️ نمیخواهیم در مورد درست یا غلط بودن این پارادوکس ها قضاوت کنیم بلکه صرفا کار یک شیمیدان را در آزمایشگاه علم سیاست انجام میدهیم یعنی موضوع خود را به زیر میکروسکوپ برده و آنچه مشاهده میکنیم به عنوان واقعیت مورد شناسایی قرار میدهیم
🔻 مهمترین پارادوکس موجود در کشور ما نگاه متضاد دو جناح حاکمیت به محیط بینالمللی است . یک طرز تفکر که جناح انتصابی را تشکیل میدهد جهان را مجموعه ای از زور و ستم و فساد و سلطه میداند که برای تعالی کشور باید از آن فاصله گرفت تا مملکت در معرض تغییرات نامناسب فرهنگی قرار نگیرد و طرز تفکر دیگری که معمولا جناح انتخاباتی حاکمیت است هم به نوعی تعامل و چانهزنی با جهان اعتقاد دارد که از این طریق بعضی از امتیازات مادی تکنولوژیک و فرهنگی برای کشور به دست میآید
🔻 این پارادوکس از زمان تشکیل جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی آغاز شده است چرا که حکومت دینی و دموکراسی حلقههای اتصال بسیار ضعیفی دارند . در دموکراسی مبنا روی اکثریت است در حالی که در حکومت دینی نمیتوان اکثریت را مبنای قانون قرار داد چرا که منبع دیگری وجود دارد که هرچه اکثریت خواست باید از مجرای آن عبور کند . بدون بحث در مورد درست یا غلط بودن این روش میتوان گفت که این دو با هم سنخیت ندارد . مثلا این پرسش که آیا حمایت از موضوع فلسطین در چارچوب منافع ملی ایران هست یا خیر را دو جور میتوان جواب داد
🔻 یکی اینکه آری هست زیرا اگر ما حلقهٔ اول هویت خودمان را اسلامی تعریف کنیم چگونه یک مسلمان میتواند به وضع مسلمان دیگری بی تفاوت باشد و دوم اینکه خیر نیست زیرا اگر ما صرفاً به فکر پیشرفت اقتصاد ایران باشیم این پیشرفت نیازمند تعامل با جهان است و تعامل با جهان سازگاری سیاسی میخواهد . جالب توجه این که برای هر دو تلقی می توان از متون دینی استنباط کرد اما پارادوکس #تعامل_یا_تقابل با جهان پارادوکسهای دیگری در پی دارد که به بعضی از آنها ها اشاره می کنیم :
★ ما از یکسو میخواهیم یک حکومت عادی باشیم که به طور طبیعی با جهان مراوده دارد و در عین حال میخواهیم مبارزه کنیم اعتراض کنیم و در بیرون از مرزهای خود به دنبال عدالت بگردیم
★ ما میخواهیم خصوصیسازی اقتصادی کنیم کاری که نیازمند تعامل ، هماهنگی و سازگاری با بانکهای خصوصی خارجی و بنگاه های چند ملیتی جهان است و در عین حال میخواهیم با سیاست خارجی انقلابی نظم موجود جهان را زیر سوال ببریم و با دولت هایی که این بانکها و بنگاهها از دل آنها برخاسته مبارزه کنیم
★ ما میخواهیم به گات و سازمان جهانی بازرگانی بپیوندیم و میخواهیم با همان هفت کشور صنعتی تعارض سیاسی و فلسفی داشته باشیم و با آنها رویارویی کنیم اما وقتی آمریکا ، آلمان و ژاپن در مجموع ۶۰ درصد اقتصاد بینالملل را تشکیل میدهند پس ایران باید بین عضویت در سازمانهای جهانی و مبارزه با آنها یکی را انتخاب کند
★ ما هم میخواهیم با مخالفین و اپوزیسیون حکومتها ارتباط داشته باشیم و هم با خود حکومتها زیرا ارتباط با مخالفین وجوه ضدسلطه بودن ما را تأمین میکند و تماس با حکومتها به گسترش روابط سیاسی و اقتصادی منجر میشود
★ جمهوری اسلامی خواهان اقتصاد غرب و قرارداد نفتی ۱۰ میلیارد دلاری ست اما سیاست ، فرهنگ و فلسفه آن را قبول ندارد ، غرب هم متقابلاً خود را مجموعهای کامل از اقتصاد ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ میداند که یا باید همه را پذیرفت یا از آن محروم شد . مثلاً اتحادیه اروپا میگوید که میخواهد با ایران کار کند به شرطی که ایران قرارداد حقوق بشر را امضا کند اما چون جمهوری اسلامی این آمادگی فکری و ساختاری را ندارد که همسو با جهان حرکت کند طبیعیست که در حوزهٔ اقتصاد با تحریم روبرو شود و دسترسی آن به منابع و امکانات غربی محدود گردد .
ـ 🛑 این خاصیت #قدرت است « اگر به ما نپیوندید آنچه داریم در اختیارتان نمیگذاریم» پس اگر کشوری در باشگاه قدرتمندان قرار نگرفت نیازها و خواستههای متعدد آن مورد توجه قرار نمیگیرد و مشکلات آن لاینحل باقی خواهد ماند.
@Library_Telegram
.
#دکتر_سریعالقلم
ماهیت قدرت سیاسی در کشورها متفاوت است . در کشورهایی مانند انگلستان ، آمریکا ، کانادا ، سوئد ، هلند یا آلمان قدرت سیاسی مبتنی بر رفاه اقتصادی شهروندان و دفاع از نظام سرمایهداری بنا شده لذا سیاستمداران مجری حفظ و تداوم اهداف فوق هستند به عنوان مثال دولت آمریکا با کشورهای جهان ارتباط ایجاد میکند و در حفظ آن کوشش میکند تا بخش خصوصی این کشور در همۀ عرصههای بیمه ، صنعت ، خدمات ، علم ، هنر ، تکنولوژی و غیره وارد جامعه شود زیرا چنین فعالیتهایی ثروت ملی را افزایش میدهد . این ذات سیستم غربی و آمریکاییست که رفتار سیاستمداران باید در راستای قواعد سیستم باشد اما ماهیت قدرت در عموم کشورهای جهان سوم مبتنی بر خواستههای یک فرد است ـ فردی که غالبا قدرت را به صورت مطلقه و مادامالعمر در اختیار دارد و شیوۀ اعمال قدرت او نیز خودسرانه و خودکامانه است یعنی هیچ نظام اخلاقی وجود ندارد که بتواند خودسرانگی سرور مستبد را مهار کند و او را سوق دهد تا به درست یا غلط بودن تصمیماتش فکر کند . در چنین سیستمی چون همۀ قسمتها و بخشهای حکومت تابع و تسلیم یک عامل اجرایی غیر پاسخگو هستند عموماً تعهد سیاستمداران به افراد بالادستی خودشان است تا به کل کشور و همین کافیست تا میدان تصمیمگیری ، تخصیص بودجه و فهم اولویتهای کشور را دچار اختلال کند
وقتی افراد گرسنه وارد عرصۀ سیاست یک کشور شده و از مزایای قدرت بهرهمند میشوند به مرور دستور کار شخصی را بر دستور کار مملکتی اولویت میدهند و چون اعتقادی به گردش قدرت و به صحنه آمدن افراد توانمندتر از خود ندارند هرگر نمیخواهند صحنۀ سیاست را ترک کنند و این خمیرمایۀ سیستمیست که به تحصیلات ، تخصص ، منطق و روندهای عقلی بیتوجه است
در واقع این سیاستمداران هستند که با آیندهنگری خود زمینههای رشد را فراهم میآورند ، الگوی فکری و رفتاری جامعه را بسط میدهند ، مانع جنگ میشوند ، اعتدال را رواج میدهند ، برای ۵۰ سال آیندۀ یک کشور میاندیشند و زمینههای ظهور استعدادها را فراهم میکنند . بهترین و منطقیترین ساختارها محتاج سیاستمدارانیست که بتوانند بر روند حرکت جامعه اثرات مثبت به جا بگذارند
@Library_Telegram
#دکتر_سریعالقلم
ماهیت قدرت سیاسی در کشورها متفاوت است . در کشورهایی مانند انگلستان ، آمریکا ، کانادا ، سوئد ، هلند یا آلمان قدرت سیاسی مبتنی بر رفاه اقتصادی شهروندان و دفاع از نظام سرمایهداری بنا شده لذا سیاستمداران مجری حفظ و تداوم اهداف فوق هستند به عنوان مثال دولت آمریکا با کشورهای جهان ارتباط ایجاد میکند و در حفظ آن کوشش میکند تا بخش خصوصی این کشور در همۀ عرصههای بیمه ، صنعت ، خدمات ، علم ، هنر ، تکنولوژی و غیره وارد جامعه شود زیرا چنین فعالیتهایی ثروت ملی را افزایش میدهد . این ذات سیستم غربی و آمریکاییست که رفتار سیاستمداران باید در راستای قواعد سیستم باشد اما ماهیت قدرت در عموم کشورهای جهان سوم مبتنی بر خواستههای یک فرد است ـ فردی که غالبا قدرت را به صورت مطلقه و مادامالعمر در اختیار دارد و شیوۀ اعمال قدرت او نیز خودسرانه و خودکامانه است یعنی هیچ نظام اخلاقی وجود ندارد که بتواند خودسرانگی سرور مستبد را مهار کند و او را سوق دهد تا به درست یا غلط بودن تصمیماتش فکر کند . در چنین سیستمی چون همۀ قسمتها و بخشهای حکومت تابع و تسلیم یک عامل اجرایی غیر پاسخگو هستند عموماً تعهد سیاستمداران به افراد بالادستی خودشان است تا به کل کشور و همین کافیست تا میدان تصمیمگیری ، تخصیص بودجه و فهم اولویتهای کشور را دچار اختلال کند
وقتی افراد گرسنه وارد عرصۀ سیاست یک کشور شده و از مزایای قدرت بهرهمند میشوند به مرور دستور کار شخصی را بر دستور کار مملکتی اولویت میدهند و چون اعتقادی به گردش قدرت و به صحنه آمدن افراد توانمندتر از خود ندارند هرگر نمیخواهند صحنۀ سیاست را ترک کنند و این خمیرمایۀ سیستمیست که به تحصیلات ، تخصص ، منطق و روندهای عقلی بیتوجه است
در واقع این سیاستمداران هستند که با آیندهنگری خود زمینههای رشد را فراهم میآورند ، الگوی فکری و رفتاری جامعه را بسط میدهند ، مانع جنگ میشوند ، اعتدال را رواج میدهند ، برای ۵۰ سال آیندۀ یک کشور میاندیشند و زمینههای ظهور استعدادها را فراهم میکنند . بهترین و منطقیترین ساختارها محتاج سیاستمدارانیست که بتوانند بر روند حرکت جامعه اثرات مثبت به جا بگذارند
@Library_Telegram
Telegram
attach 📎