کتابخانه تلگرام
79K subscribers
2.87K photos
703 videos
10.5K files
1.95K links
انواع کتاب کمیاب و ممنوعه
رمان، داستان
علمی، تخیلی، آموزشی
تاریخی، سیاسی
مطالب و داستانهای آموزنده و ...

ارتباط با ادمین:⬇️
@Library_Telegram_Bot

صفحه اینستاگرام کانال⬇️
https://www.instagram.com/library_telegram/
Download Telegram
📘#مادر

📝#ماکسیم_گورکی


«مادر» در سال ۱۹۰۲ طرح‌ریزی شد و در ۱۹۰۶ روی کاغذ آمد و این زمانی بود که نهضت کارگری، بر بستر اندیشه‌های کارل مارکس و بر پایه‌ی تفکرات لنین، تازه داشت می‌رویید و می‌بالید و پخته می‌شد. داستان از شهرکی کوچک، در کنار کارخانه‌ای آغاز می‌شود و به شرح زندگانی معمولی مردم آن‌جا می‌پردازد. نخستین شخصیت داستان، شوهر «مادر» است؛ مردی که جز مست کردن و کتک زدن خانواده‌اش، به‌سختی به کار دیگری می‌پردازد. مرگ این شخصیت، پایان نخستین فصل کتاب است و در همین خلال، درست وسط خانواده‌ای کارگر و کاملاً عامی و عادی، جا خوش کرده‌ایم. تنها پسر این خانواده، با خطاب کردن پدرش و گفتن تک‌جمله‌ای به‌یادماندنی، به ما معرفی می‌شود:
«به من دست نزنی‌ها!»
اندکی بعد، پسر که مدتی از مرگ پدرش گذشته، مست و خراب به خانه می‌آید و به روش دیرینه‌ی پدر، صدا بلند کرده و بر مادر فریاد می‌کشد و امّا با ملاطفت «مادر» مواجه می‌شود و همین و فقط همین موضوع، باعث می‌شود که پسر، پس از چندی دست از نوشیدن برمی‌دارد و با جمعی دیگر گذران می‌کند و در راه خواندن «کتاب‌های ممنوع» می‌افتد و به کسوت حزب نوپا و (هنوز) مترقی سوسیالیسم درمی‌آید. از همان ابتدا پرسش مادر را بی‌پاسخ نمی‌گذارد و به او می‌گوید که در چه کاری است. به این بسنده نمی‌کند و جلسات گروهشان را در خانه و در حضور مادر تشکیل می‌دهد. مادر برای همه‌ی آن‌ها مادری می‌کند و تا آن‌جا پیش می‌رود که یکی از پسرها را رسماً به عضویت منزل خود درمی‌آورد.
کم‌کم کار بالا می‌گیرد و بگیروببندها شروع می‌شود و پسر، به جرم ایجاد «فتنه» و «تشویش اذهان عمومی»، روانه‌ی زندان می‌شود و نخستین اقدام عملی مادر، او را نجات می‌دهد. مادر شخصاً اقدام به پخش شبنامه‌ها می‌کند و پسرش ناگزیر تبرئه می‌شود. بعدها که پسر دوباره سر از زندان درمی‌آورد، مادر به شهر نقل مکان می‌کند و در کار رساندن شبنامه‌ها چنان پیش می‌افتد که صاحب سبک و تخصص می‌شود و شهرتی برای خود فراهم می‌آورد و نهایتاً هنگامی که شبنامه‌های متن دفاعیه‌ی فرزندش را جابجا می‌کند، لو می‌رود. بازی را نمی‌بازد و علی‌رغم وحشتی که در سراسر کتاب از کتک خوردن دارد، زیر ضربات لگد و دشنام و تحقیر دژخیمان، از توده‌های مردم سخن می‌گوید و در حالی که گلویش را می‌فشارند، فریاد می‌زند:
«حقیقت را نمی‌توان به دریای خون خاموش کرد.»
و حال این «مادر» کیست؟ او همواره دیگران را در هر سن و سالی که هستند، فرزند خود می‌داند و جوان و خام و شایسته‌ی ترحم! برای همه دل می‌سوزاند. آنچه تحصیل‌کردگان و کتاب‌خوانان از جبر تاریخ و مانیفست‌های کارگری و پرولتاریا می‌گویند، نمی‌فهمد و از مذاکرات دادگاه سر در نمی‌آورد. اما با دیدگاه عوامانه‌ی خود، سعی در فهم وضعیت می‌کند و به‌خوبی هم از پس آن برمی‌آید و این را به بهترین وجهی درک می‌کند که:
«دیگر عذابی بدتر از آنچه در عمرمان کشیدیم وجود ندارد.»
در ابتدا از اندیشه‌های کفرآمیز جوانان دلخور است و می‌پرسد «پیرزنی مثل او، اگر خدا را هم از او بگیرند، در موقع غم و غصه به چه کسی توکل کند»؟ اما اندک‌اندک حساب خدای خود و مسیح خود را با خدایی که همچون چماق بالای سرشان نگه داشته‌اند جدا می‌کند و تا انتها بر این اعتقاد تازه می‌ماند.
«مادر» در تمام صحنه‌های کتاب، حاضر و ناظر است. از نخستین درگیری‌های کارخانه، خودش را در لابلای امواج جمعیت به‌زور جلو می‌راند. قهرمان درگیری پسرش است. بار دیگر پرچم سرخی را که از دست پسر افتاده بلند می‌کند و با سماجت پیرزنانه نگاه می‌دارد. در زندان به ملاقات زندانی‌ها می‌رود و پذیرایی جلسات ممنوعه را بر عهده می‌گیرد. نامه‌رسان گروه می‌شود. بر بالین یکایک بیماران گروه حاضر است و مادری می‌کند. غم همه را همچون غم یگانه فرزند خویش، در وجود مادرانه‌اش می‌کشد و رنج می‌برد...
@Library_Telegram
📕#چلکاش
📝#ماکسیم_گورکی

این داستان به همراه چند داستان دیگر در کتابی به همین نام با ترجمه کاظم_انصاری در ایران منتشر شده است.

چلکاش ، که به راستی چون هرکول نیرومند است، قاچاقچی‌ای است که روستایی را که در جستجوی کارهست را می‌ترساند و در عین حال مجذوبش می‌سازد.
چلکاش آن روستایی را وامی‌دارد تا او را در سفر دریایی خطرناکی کمک کند؛ کاری که به خوبی پایان می‌یابد و سود زیادی عاید قاچاقچی می‌کند...
@Library_Telegram
📕#دراعماق

#ماکسیم_گورکی
نمایش نامه "در اعماق" نه بر اساس پرداخت جزء پردازانه گورکی بلکه با توجه به کلیاتی که از زندگی افراد پست و فرو مایه اجتماع ترسیم کرده شهرت و اعتبار یافته است ، و از همین جنبه است که در شوروی ، آمریکا ، ژاپن ، چین ، انگلیس و فرانسه و حتی ایران بارها بر روی صحنه اجرا های موفقی داشته ، یا حتی در سینما ، کارگردان هایی مثل آکیرا کوروساوا از آن برای فیلم شان اقتباس کرده اند …
@Library_Telegram
☕️ قطعه ای از کتاب

جاسوس می‌پرورانید،
زنان و دختران را فاسد می‌کنید، بشر را در موقعیت یک دزد و یک جانی قرار می‌دهید، با زهر مسموم‌اش می‌سازید، در زندان‌هایتان می‌پوسانیدش...
جنگ‌های بین المللی، دروغ، هرزگی... این است تمدن شما! بله، ما دشمن این تمدن هستیم.

📕 #مادر

#ماکسیم_گورکی

@Library_Telegram
☕️ قطعه‌ای از کتاب

مردم را بر ضد همدیگر برانگیخته اند. خواهی نخواهی آدم مجبوره که بزنه، اونم کسی رو که به اندازه ی خودش از حقوق اجتماعی محروم شده و از خودش بدبخت تره چونکه نادانه ماموران، ژاندارم ها و جاسوس ها همشون در نظر ما دشمنند ولی با وجود این آدم هایی هستند مثل ما، آنها را هم استثمار می کنن و بدین ترتیب مردم رو به جان همدیگه انداختند و با حماقت و ترس کورشان کردند و دست و پاشون رو بستند. اون ها رو لِه میکنن و به وسیله ی اشخاصی مثل خودشون نابودشون می کنن. مردم رو به تفنگ و چماق و سنگ تبدیل کردند و اسم این کار رو تمدن می گذارن... دولت و کشور اینه...


📕 #مادر

#ماکسیم_گورکی

@Library_Telegram
#یک_دقیقه_مطالعه

گرسنگی روح انسان ها رو خورده و خصائص بشری رو محو کرده.
مردم زندگی نمی کنن بلکه در فلاکت و بدبختی می پوسن، و مقاماتِ حاکمه کاملا کشیک میدن. مثل کلاغ در کمینند تا ببینن مردم لقمه ای نونِ زیادی دارن یا نه!
به محض اینکه یک لقمه ی زیادی دیدن، اونو از صاحبش می گیرن و به او کشیده ای هم میزنن!

📕 مادر

#ماکسیم_گورکی

@Library_Telegram
#یک_دقیقه_مطالعه

سوابق فرهنگی و تاریخی #ایران و #روسیه در نمایشگاهی با نام کاغذ سرخ در تهران به نمایش گذاشته شده‌ که در آن اسناد، نقشه‌های تاریخی، سیاست‌های فرهنگی شوروی و تاثیر آن بر تاریخ معاصر و فرهنگ ایران بررسی میشود و آدرس نمایشگاه در اینترنت موجود است.

برای ما ایرانیان که یک دورۀ طولانی طعم همسایگی با روسیه را چشیده‌ایم و عطش سیری‌ناپذیر این کشور در دخالت در امور ایران را تجربه کردیم دیدن این نمایشگاه بسیار پرمعناست، از پیشروی و قتل‌عام وحشیانه ارتش تزار‌ها در خاک ایران در اوایل قرن نوزدهم، عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای، لیاخوف روسی و بمباران مجلس نوپای شورای ملی، تلاش‌ استالین برای جدا کردن آذربایجان و از همه مهم‌تر تاثیرات بسیار شور افکار کمونیسم روسی بر تحولات فکری و سیاسی حکومت ایران در ۵٠ سال اخیر بهای سنگینی ست که ایرانیان در راه این همسایگی دست و پا گیر پرداختند و حتی امروز که بیش از دو دهه از فرو ریختن مرز‌های خاکی ایران با روسیه می‌گذرد همچنان سنگینی حضور مسکو در فضای سیاست تهران به شدت احساس می‌شود ... اما به زنجیر کشیدن ملت‌ها مردم روسیه را خوشبخت نکرد زیرا هنگامی که نظامیان شوروی در پایگاه‌های نظامی خود در نقاط مختلف جهان، از کوبا تا آنگولا جولان می‌دادند ساکنان نگون‌بخت مسکو و لنینگراد باید در صفوف طولانی منتظر دریافت روغن و صابون می‌ایستادند و هر روز در حسرت شکاف به وجود آمده میان سطح زندگی خودشان با شهروندان نیمۀ غربی اروپا و آمریکا آه می‌کشیدند.

#ماکسیم_گورکی نویسنده شهیر روس در کتاب «افکار نابهنگام» دربارۀ اوضاع و احوال آن روزهای شوروی می‌نویسد : ما فرزندان روسیهٔ سال‌های وحشتناکی هستیم که هرگز فراموش‌ نخواهند شد زیرا نه تنها برنامه‌های تسلیحاتی، نظامی و فضایی در اولویت نخست بودجه‌بندی کشور قرار دارند بلکه تنها بخش از اقتصاد شوروی که بر اساس ( اقتصاد بازار ) اداره میشود و مصرف‌کنندگان آن می‌توانند مثل غربی‌ها بگویند نه نه نه این آن چیزی نیست که ما می‌خواهیم بعد همان تسلیحاتی که مطبوعشان است انتخاب کنند نظامیان هستند.

@Library_Telegram
☕️ قطعه‌ای از کتاب

نباید برای خوشبختی کوشش کرد احتیاجی به خوشبختی نیست! معنای زندگی در خوشبختی نیست و رضامندی از خود، انسان را ارضا نمی‌کند زیرا بدون شک، مقام انسان خیلی والاتر از این‌هاست.

مفهوم واقعی زندگی در زیبایی‌ِ نیروی تلاش به‌ سوی هدف است و هستی در هر لحظه باید هدفی بس عالی داشته باشد. این امر ممکن است ولی نه در چهارچوب کهنه و فرسوده زندگی که در آن همه چیز تا این اندازه محدود شده و آزادی روح و فکر انسان در تنگنا قرار گرفته است.

📕 #هدف_ادبیات

#ماکسیم_گورکی

@Library_Telegram
☕️ قطعه‌ای از کتاب

تنها راه زندگی همین است. کوچ‌کردن از یک جا به جای دیگر. نماندن مدت دراز در یک جا.
شما چرا چنین کاری نکنید؟ ببینید چگونه همیشه روز و شب دنبال یکدیگر دور زمین می‌گردند؟
شما هم اگر عشق به زندگی را از دست نداده‌اید، باید اندیشه‌هایتان دنبال هم تغییر کند. تنها کسی که زیاد درباره‌ی زندگی به فکر فرو می‌رود بی‌گمان عشق به آن را از دست می‌دهد.

📕 #ماکار_چودرا

#ماکسیم_گورکی

@Library_Telegram