گویند دویست نفر را
سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفته
و به صف کرده و میبردند.
تعدادی نظارهگر بر این جماعت اسیر
میخندیدند و میگفتند:
"ای بیچارهها چگونه است
این سه نفر نحیف برشما چنین
چیره گشته و این چنین خوار شدید؟"
یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد
که ای مردم بر ما نخندید
که آن سه نفر با هم هستند
و ما دویست نفر تنها ...
📕 #امثالوحکم
✍ #دهخدا
@Library_Telegram
سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت گرفته
و به صف کرده و میبردند.
تعدادی نظارهگر بر این جماعت اسیر
میخندیدند و میگفتند:
"ای بیچارهها چگونه است
این سه نفر نحیف برشما چنین
چیره گشته و این چنین خوار شدید؟"
یکی جهاندیده درمیان آنان فریاد زد
که ای مردم بر ما نخندید
که آن سه نفر با هم هستند
و ما دویست نفر تنها ...
📕 #امثالوحکم
✍ #دهخدا
@Library_Telegram
Forwarded from کتابخانه تلگرام
☕️ قطعه ای از کتاب
مردی وارد خانه شد و دید همسرش گریه می کند. از او علت را جویا شد، همسرش گفت گنجشکهایی که بالای درخت هستند وقتی بیحجابم به من نگاه می کنند و شاید این امر معصیت باشد.
مرد بخاطر عفت و خداترسی همسرش پیشانیش را بوسید و تبری آورد و درخت را قطع کرد.
پس از یک هفته روزی زود از کارش برگشت و همسرش را در آغوش فاسقش آرمیده یافت!
شوهر زن فقط وسایل مورد نیازش را برداشت و از آن شهر گریخت...
به شهر دوری رسید که مردم آن شهر در جلوی کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی از آنها علت را جویا شد، گفتند؛
از گنجینه پادشاه دزدی شده.
در این میان مردی که بر پنجه ی پا راه میرفت از آنجا عبور کرد. مرد پرسید او کیست؟
گفتند: این شیخ شهر است و برای اینکه خدای نکرده مورچهای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود.
آن مرد گفت بخدا دزد را پیدا کردم مرا پیش پادشاه ببرید.
او به پادشاه گفت؛
شیخ همان کسی است که گنجینه تورا دزدیده است.
شیخ پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد
پادشاه از مرد پرسید:
چطور فهمیدی که او دزد است؟
مرد گفت: "تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود بدان که این سرپوشی است برای یک جرم".
📕 امثال و حکم
✍ #دهخدا
@Library_Telegram
مردی وارد خانه شد و دید همسرش گریه می کند. از او علت را جویا شد، همسرش گفت گنجشکهایی که بالای درخت هستند وقتی بیحجابم به من نگاه می کنند و شاید این امر معصیت باشد.
مرد بخاطر عفت و خداترسی همسرش پیشانیش را بوسید و تبری آورد و درخت را قطع کرد.
پس از یک هفته روزی زود از کارش برگشت و همسرش را در آغوش فاسقش آرمیده یافت!
شوهر زن فقط وسایل مورد نیازش را برداشت و از آن شهر گریخت...
به شهر دوری رسید که مردم آن شهر در جلوی کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی از آنها علت را جویا شد، گفتند؛
از گنجینه پادشاه دزدی شده.
در این میان مردی که بر پنجه ی پا راه میرفت از آنجا عبور کرد. مرد پرسید او کیست؟
گفتند: این شیخ شهر است و برای اینکه خدای نکرده مورچهای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود.
آن مرد گفت بخدا دزد را پیدا کردم مرا پیش پادشاه ببرید.
او به پادشاه گفت؛
شیخ همان کسی است که گنجینه تورا دزدیده است.
شیخ پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد
پادشاه از مرد پرسید:
چطور فهمیدی که او دزد است؟
مرد گفت: "تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود بدان که این سرپوشی است برای یک جرم".
📕 امثال و حکم
✍ #دهخدا
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
استاد #بدیع_الزمان_فروزانفر بی شک تاثیر گذار ترین فرد در ادبیات معاصر فارسی است. او نه تنها خود پایه گذار تحقیق در مورد متون کهن فارسی بود، بلکه شاگردانی را تربیت کرد که هر کدام اخگری پر فروغ در ادبیات فارسی شدند، از جمله می توان به منوچهر ستوده، عبدالحسن زرین کوب، سید جعفر شهیدی، سیمین دانشور، محمدرضا شفیعی کدکنی، سید محمد دبیرسیاقی و..... اشاره کرد. خود استاد شاگرد علامه علی اکبر #دهخدا بود و نام واقعی اش #محمد_حسین_بشرویه_ای بود، او زمانی که شعر می سرود، تخلص #ضیا را برای خود برگزید و بعد آنرا به فروزانفر تغییر داد و زمانی که قصیدهای در وصف بهار سرود، قوام السلطنه والی آن زمان خراسان به او لقب #بدیع_الزمان داد که نامی به حق درست بود چون استاد هم در کارش بدیع بود و هم چون چراغی فروزان تا به امروز عرصه ی ادبیات فارسی را روشن کرده است.
@Library_Telegram
استاد #بدیع_الزمان_فروزانفر بی شک تاثیر گذار ترین فرد در ادبیات معاصر فارسی است. او نه تنها خود پایه گذار تحقیق در مورد متون کهن فارسی بود، بلکه شاگردانی را تربیت کرد که هر کدام اخگری پر فروغ در ادبیات فارسی شدند، از جمله می توان به منوچهر ستوده، عبدالحسن زرین کوب، سید جعفر شهیدی، سیمین دانشور، محمدرضا شفیعی کدکنی، سید محمد دبیرسیاقی و..... اشاره کرد. خود استاد شاگرد علامه علی اکبر #دهخدا بود و نام واقعی اش #محمد_حسین_بشرویه_ای بود، او زمانی که شعر می سرود، تخلص #ضیا را برای خود برگزید و بعد آنرا به فروزانفر تغییر داد و زمانی که قصیدهای در وصف بهار سرود، قوام السلطنه والی آن زمان خراسان به او لقب #بدیع_الزمان داد که نامی به حق درست بود چون استاد هم در کارش بدیع بود و هم چون چراغی فروزان تا به امروز عرصه ی ادبیات فارسی را روشن کرده است.
@Library_Telegram
دستخط استاد علیاکبر #دهخدا
«اگر با سرنیزه میشد سلطنتی را حفظ کرد، سلطان عبدالحمیدها و فاروقها حالا بر تخت خود مستقر بودند»
@Libraey_Telegram
«اگر با سرنیزه میشد سلطنتی را حفظ کرد، سلطان عبدالحمیدها و فاروقها حالا بر تخت خود مستقر بودند»
@Libraey_Telegram