#آیا_می_دانستید💡
اصطلاح «مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان» به این معناست که اگر نفعی نمی رسانی، لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن. این مثل در واقع بخشی از شعر یکی از حکایت های گلستان سعدی است که در باب چهارم آن آمده است و شنیدن آن خالی از لطف نیست.
آورده اند كه ...
یكی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و او را ثنا گفت ، امیر دزدان دستور داد جامه آن بینوا را از تنش بركشیدند و از ده بیرون كردند . شاعر برهنه و بخت برگشته در سرما می رفت تا خود را به سرپناهی برساند ، که سگان آن آبادی به ناگهان به دنبال او افتادند ، خواست تا سنگی بردارد و سگ ها را با آن از خود دور کند اما زمین یخ بسته بود و سنگ از زمین کنده نمی شد در همان حال زار شاعر گفت : «این حرامزاده مردمان هستند كه سنگ را بسته و سگ را گشوده اند !»
امیر دزدان از دور این سخن بشیند و بخندید و گفت : «ای حكیم از من چیزی بخواه» ، گفت : «جامهٔ خود را خواهم اگر از روی كرم انعام فرمایی .»
امیدوار بود آدمی به خیر كسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان
@Library_Telegram
اصطلاح «مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان» به این معناست که اگر نفعی نمی رسانی، لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن. این مثل در واقع بخشی از شعر یکی از حکایت های گلستان سعدی است که در باب چهارم آن آمده است و شنیدن آن خالی از لطف نیست.
آورده اند كه ...
یكی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و او را ثنا گفت ، امیر دزدان دستور داد جامه آن بینوا را از تنش بركشیدند و از ده بیرون كردند . شاعر برهنه و بخت برگشته در سرما می رفت تا خود را به سرپناهی برساند ، که سگان آن آبادی به ناگهان به دنبال او افتادند ، خواست تا سنگی بردارد و سگ ها را با آن از خود دور کند اما زمین یخ بسته بود و سنگ از زمین کنده نمی شد در همان حال زار شاعر گفت : «این حرامزاده مردمان هستند كه سنگ را بسته و سگ را گشوده اند !»
امیر دزدان از دور این سخن بشیند و بخندید و گفت : «ای حكیم از من چیزی بخواه» ، گفت : «جامهٔ خود را خواهم اگر از روی كرم انعام فرمایی .»
امیدوار بود آدمی به خیر كسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید
اصطلاح «مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان» به این معناست که اگر نفعی نمی رسانی، لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن. این مثل در واقع بخشی از شعر یکی از حکایت های گلستان سعدی است که در باب چهارم آن آمده است و شنیدن آن خالی از لطف نیست.
آورده اند كه ...
یكی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و او را ثنا گفت ، امیر دزدان دستور داد جامه آن بینوا را از تنش بركشیدند و از ده بیرون كردند . شاعر برهنه و بخت برگشته در سرما می رفت تا خود را به سرپناهی برساند ، که سگان آن آبادی به ناگهان به دنبال او افتادند ، خواست تا سنگی بردارد و سگ ها را با آن از خود دور کند اما زمین یخ بسته بود و سنگ از زمین کنده نمی شد در همان حال زار شاعر گفت : «این حرامزاده مردمان هستند كه سنگ را بسته و سگ را گشوده اند !»
امیر دزدان از دور این سخن بشیند و بخندید و گفت : «ای حكیم از من چیزی بخواه» ، گفت : «جامهٔ خود را خواهم اگر از روی كرم انعام فرمایی .»
امیدوار بود آدمی به خیر كسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان
@Library_Telegram
اصطلاح «مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان» به این معناست که اگر نفعی نمی رسانی، لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن. این مثل در واقع بخشی از شعر یکی از حکایت های گلستان سعدی است که در باب چهارم آن آمده است و شنیدن آن خالی از لطف نیست.
آورده اند كه ...
یكی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و او را ثنا گفت ، امیر دزدان دستور داد جامه آن بینوا را از تنش بركشیدند و از ده بیرون كردند . شاعر برهنه و بخت برگشته در سرما می رفت تا خود را به سرپناهی برساند ، که سگان آن آبادی به ناگهان به دنبال او افتادند ، خواست تا سنگی بردارد و سگ ها را با آن از خود دور کند اما زمین یخ بسته بود و سنگ از زمین کنده نمی شد در همان حال زار شاعر گفت : «این حرامزاده مردمان هستند كه سنگ را بسته و سگ را گشوده اند !»
امیر دزدان از دور این سخن بشیند و بخندید و گفت : «ای حكیم از من چیزی بخواه» ، گفت : «جامهٔ خود را خواهم اگر از روی كرم انعام فرمایی .»
امیدوار بود آدمی به خیر كسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
اصطلاح #آدم_هفت_خط برای افراد زیرک و باهوش که معمولا رند و مکار هم هستند، به کار می رود حال ببینم این عبارت از کجا آمده است.
در زمان #ساسانیان در بزم های شاهانه، معمولا شراب در جام ها که از شاخ گاو یا بزکوهی و.. ساخته شده بود، ریخته می شد و چون این جام ها هیچ پایه ای نداشتند، مهمانان نمی توانستند جام های خود را پایین بگذارند ، چون امکان داشت محتویات آن روی زمین بریزد در نتیجه مجبور بودند جام را یکباره سر بکشند، اما برای اینکه کسی بیش از اندازۀ ظرفیت خود، باده گساری نکند و از سر مستی با حرکت یا گفتار خود، احترام مجلس شاهانه را از بین نبرد، هر کدام از مهمانان ، پیمانه ای مخصوص به خود داشتند که براساس میزان توانائی صاحب آن در باده گساری، خطی در داخل آن کشیده شده بوده که ساقی برای دارنده پیمانه فقط تا همان خط، شراب در پیمانه اش می ریخت .
به مرور زمان تمامی پیمانه های شراب را با #هفت_خط، مشخص و درجه بندی شدند معمولا در مجالسی که پادشاه حضور داشت، میهمانان از سه تا شش خط شراب می نوشیدند . اما بودند افرادی که که به آنها «لوطی» گفته می شد که تا هفت خط را شراب می نوشیدند، بدون آنکه مست شوند. این افراد را «هفت خط» می نامیدند ، یعنی که آنها صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشتند. این اصطلاح به تدریج وارد فرهنگ عامه شد و برای افراد باهوش و زیرک مورد استفاده قرار گرفت.
@Library_Telegram
اصطلاح #آدم_هفت_خط برای افراد زیرک و باهوش که معمولا رند و مکار هم هستند، به کار می رود حال ببینم این عبارت از کجا آمده است.
در زمان #ساسانیان در بزم های شاهانه، معمولا شراب در جام ها که از شاخ گاو یا بزکوهی و.. ساخته شده بود، ریخته می شد و چون این جام ها هیچ پایه ای نداشتند، مهمانان نمی توانستند جام های خود را پایین بگذارند ، چون امکان داشت محتویات آن روی زمین بریزد در نتیجه مجبور بودند جام را یکباره سر بکشند، اما برای اینکه کسی بیش از اندازۀ ظرفیت خود، باده گساری نکند و از سر مستی با حرکت یا گفتار خود، احترام مجلس شاهانه را از بین نبرد، هر کدام از مهمانان ، پیمانه ای مخصوص به خود داشتند که براساس میزان توانائی صاحب آن در باده گساری، خطی در داخل آن کشیده شده بوده که ساقی برای دارنده پیمانه فقط تا همان خط، شراب در پیمانه اش می ریخت .
به مرور زمان تمامی پیمانه های شراب را با #هفت_خط، مشخص و درجه بندی شدند معمولا در مجالسی که پادشاه حضور داشت، میهمانان از سه تا شش خط شراب می نوشیدند . اما بودند افرادی که که به آنها «لوطی» گفته می شد که تا هفت خط را شراب می نوشیدند، بدون آنکه مست شوند. این افراد را «هفت خط» می نامیدند ، یعنی که آنها صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشتند. این اصطلاح به تدریج وارد فرهنگ عامه شد و برای افراد باهوش و زیرک مورد استفاده قرار گرفت.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
#آلبر_کامو پس از گذراندن تعطیلات کریسمس قصد داشت در چهارم ژانویه به همراه همسر و فرزندانش با قطار به پاریس بازگردد، اما در آخرین لحظات پیشنهاد دوست و ناشرش یعنی «میشل گالیمار» را برای بازگشت با اتومبیل می پذیرد.
در بعداظهر روز چهارم ژانویه سال 1960 اتومبیل حامل کامو و گالیمار از جاده منحرف شده و به درخت برخورد می کند، کامو در جا می میرد و گالیمار چند روز بعد، علت اصلی حادثه یخ زده بودن جاده توصیف شده است. در ماشین دست نوشته های آخرین رمان کامو به نام #اولین_مرد پیدا شد، این رمان ناتمام در مورد خاطرات کودکی کامو در الجزایر بود و قرار بود به بهترین اثرش تبدیل شود.
تا مدت ها مرگ کامو یک حادثه در نظر گرفته می شد اما یک نظریه ی جدید در مورد مرگ کامو توسط روزنامه نگار ایتالیایی «کوریره دلا سرا» ارائه شده است که کامو توسط ماموران مخفی شوروی کشته شده است چون کامو یکی از مخالفان سرسخت سیاست های شوروی بود البته این فقط یک تئوری است و هیچ مدرک معتبری در این مورد در اسناد قدیمی شوروی سابق بدست نیامده است.
@Library_Telegram
#آلبر_کامو پس از گذراندن تعطیلات کریسمس قصد داشت در چهارم ژانویه به همراه همسر و فرزندانش با قطار به پاریس بازگردد، اما در آخرین لحظات پیشنهاد دوست و ناشرش یعنی «میشل گالیمار» را برای بازگشت با اتومبیل می پذیرد.
در بعداظهر روز چهارم ژانویه سال 1960 اتومبیل حامل کامو و گالیمار از جاده منحرف شده و به درخت برخورد می کند، کامو در جا می میرد و گالیمار چند روز بعد، علت اصلی حادثه یخ زده بودن جاده توصیف شده است. در ماشین دست نوشته های آخرین رمان کامو به نام #اولین_مرد پیدا شد، این رمان ناتمام در مورد خاطرات کودکی کامو در الجزایر بود و قرار بود به بهترین اثرش تبدیل شود.
تا مدت ها مرگ کامو یک حادثه در نظر گرفته می شد اما یک نظریه ی جدید در مورد مرگ کامو توسط روزنامه نگار ایتالیایی «کوریره دلا سرا» ارائه شده است که کامو توسط ماموران مخفی شوروی کشته شده است چون کامو یکی از مخالفان سرسخت سیاست های شوروی بود البته این فقط یک تئوری است و هیچ مدرک معتبری در این مورد در اسناد قدیمی شوروی سابق بدست نیامده است.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید💡
برترین فیلم تاریخ سینما در سایت معروف IMDb فیلم #رستگاری_در_شاوشنک است این فیلم براساس داستان کوتاهی از #استیفن_کینگ ساخته شده است. نام داستان کینگ «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» است که یکی از چهار داستان کتابی تحت عنوان #فصل_های_متفاوت است که کینگ در سال 1982 آنرا منتشر کرد. این کتاب برخلاف آثار قبلی کینگ در ژانر ادبیات وحشت قرار نمی گیرد، بلکه جزو ادبیات ماورائی است. کینگ در انتهای کتاب، یادداشت کوچکی نوشته مبنی بر اینکه، داستانهای کتاب را در سال های مختلفی نوشته است اما آنها منتشر نکرده و بعد تصمیم گرفته آنها در قالب یک کتاب منتشر کند. بد نیست بدانید که، کینگ به دلیل دوستی نزدیکی که با کارگردان یعنی #فرانک_داربونت داشت حق اقتباس اثرش را تقریبا مجانی به داربونت داد، کینگ چک 5000 دلاری که به این منظور به او داده شده بود را هرگز نقد نکرد و بعدها آن را با نامه ای به داربونت پس داد، زیرا کینگ معتقد بود، داربونت تنها کسی است که می تواند بهترین اقتباس سینمایی را از داستانش ها بکند و همین برای او بیشتر از هر چیزی ارزش داشت.
@Library_Telegram
برترین فیلم تاریخ سینما در سایت معروف IMDb فیلم #رستگاری_در_شاوشنک است این فیلم براساس داستان کوتاهی از #استیفن_کینگ ساخته شده است. نام داستان کینگ «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» است که یکی از چهار داستان کتابی تحت عنوان #فصل_های_متفاوت است که کینگ در سال 1982 آنرا منتشر کرد. این کتاب برخلاف آثار قبلی کینگ در ژانر ادبیات وحشت قرار نمی گیرد، بلکه جزو ادبیات ماورائی است. کینگ در انتهای کتاب، یادداشت کوچکی نوشته مبنی بر اینکه، داستانهای کتاب را در سال های مختلفی نوشته است اما آنها منتشر نکرده و بعد تصمیم گرفته آنها در قالب یک کتاب منتشر کند. بد نیست بدانید که، کینگ به دلیل دوستی نزدیکی که با کارگردان یعنی #فرانک_داربونت داشت حق اقتباس اثرش را تقریبا مجانی به داربونت داد، کینگ چک 5000 دلاری که به این منظور به او داده شده بود را هرگز نقد نکرد و بعدها آن را با نامه ای به داربونت پس داد، زیرا کینگ معتقد بود، داربونت تنها کسی است که می تواند بهترین اقتباس سینمایی را از داستانش ها بکند و همین برای او بیشتر از هر چیزی ارزش داشت.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید💡
شاید برای همه ی ما این سوال پیش آمده باشد که چرا نام یکی از غذاهای مشهور استان گیلان که در سراسر ایران نیز محبوب است، #میرزا_قاسمی است. دلیل آن خیلی ساده است، غذا نام مبدع خود را دارد. در واقع این غذا اولین بار در دوران ناصرالدین شاه توسط حاکم گیلان یعنی #محمد_قاسم_خان_والی طبخ شد. محمد قاسم خان یکی از رجال سرشناس در زمان سلطنت دو شاه قاجار یعنی محمد شاه و ناصرالدین شاه بود، او حتی مدتی هم سفیر ایران در روسیه بود، علاوه بر این محمد قاسم خان عاشق آشپزی بود و در دورانی که والی گیلان بود، این غذا را تهیه کرد که خیلی سریع بین مردم گیلان محبوب شد، اینگونه میرزا قاسم خان حاکمی شد که با غذایی که خلق کرد در خاطره ها باقی ماند.
@Library_Telegram
شاید برای همه ی ما این سوال پیش آمده باشد که چرا نام یکی از غذاهای مشهور استان گیلان که در سراسر ایران نیز محبوب است، #میرزا_قاسمی است. دلیل آن خیلی ساده است، غذا نام مبدع خود را دارد. در واقع این غذا اولین بار در دوران ناصرالدین شاه توسط حاکم گیلان یعنی #محمد_قاسم_خان_والی طبخ شد. محمد قاسم خان یکی از رجال سرشناس در زمان سلطنت دو شاه قاجار یعنی محمد شاه و ناصرالدین شاه بود، او حتی مدتی هم سفیر ایران در روسیه بود، علاوه بر این محمد قاسم خان عاشق آشپزی بود و در دورانی که والی گیلان بود، این غذا را تهیه کرد که خیلی سریع بین مردم گیلان محبوب شد، اینگونه میرزا قاسم خان حاکمی شد که با غذایی که خلق کرد در خاطره ها باقی ماند.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
داستایفسکی در تابستان سال 1866 آنچنان در وضعیت مالی بدی قرار داشت، که تصمیم گرفت با #استالوفسکی که یک ناشر بدنام بود، قراردادی ببندد. براساس قرارداد ناشر تمام مجموعه آثار داستایفسکی را به قیمت 3000 هزار روبل می خرید به شرط آنکه داستایفسکی تا ماه نوامبر یک رمان جدید برای این نشر بنویسد و اگر داستایفسکی حتی یک روز تاخیر می کرد باید حق امتیاز آثار خود را به مدت 9 سال به استالوفسکی و نشر او واگذار می کرد.
متاسفانه داستایفسکی تا ماه دسامبر نتوانست چیز مهمی بنویسد و در نهایت تنها بیست و شش روز فرصت برای او باقی ماند ، در این شرایط دوستان داستایفسکی به او پیشنهاد کردند که از تند نویس برای نوشتن کمک بگیرد، نام تند نویس #آنا_گریگوریونا بود که در کارش بهترین بود. آنای جوان یکی از علاقمندان آثار داستایفسکی بود اما در اولین ملاقات با مرد شکست خورده ای مواجه می شود که حتی نمی تواند نام او را بخاطر بسپارد، در واقع پشتکار آنا و اعتماد به نفس بالای او باعث شد که داستایفسکی رمان #قمار_باز را در طی بیست و شش روز بنویسد.
@Library_Telegram
داستایفسکی در تابستان سال 1866 آنچنان در وضعیت مالی بدی قرار داشت، که تصمیم گرفت با #استالوفسکی که یک ناشر بدنام بود، قراردادی ببندد. براساس قرارداد ناشر تمام مجموعه آثار داستایفسکی را به قیمت 3000 هزار روبل می خرید به شرط آنکه داستایفسکی تا ماه نوامبر یک رمان جدید برای این نشر بنویسد و اگر داستایفسکی حتی یک روز تاخیر می کرد باید حق امتیاز آثار خود را به مدت 9 سال به استالوفسکی و نشر او واگذار می کرد.
متاسفانه داستایفسکی تا ماه دسامبر نتوانست چیز مهمی بنویسد و در نهایت تنها بیست و شش روز فرصت برای او باقی ماند ، در این شرایط دوستان داستایفسکی به او پیشنهاد کردند که از تند نویس برای نوشتن کمک بگیرد، نام تند نویس #آنا_گریگوریونا بود که در کارش بهترین بود. آنای جوان یکی از علاقمندان آثار داستایفسکی بود اما در اولین ملاقات با مرد شکست خورده ای مواجه می شود که حتی نمی تواند نام او را بخاطر بسپارد، در واقع پشتکار آنا و اعتماد به نفس بالای او باعث شد که داستایفسکی رمان #قمار_باز را در طی بیست و شش روز بنویسد.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
عبارت داغ عشق را بسیار در اشعار و قصه های فارسی شنیده ایم حال ببینیم این عبارت از کجا آمده است.
در گذشته مردان ایرانی زمانی که عاشق زنی می شدند، برای نشان دادن اثبات عشق خود به معشوق بخشی از بدن خویش را با آهن تفته داغ می کردند تا به این وسیله به معشوق خود نشان دهند که آتش عشق دلشان از آتشی که بدن آنها را می سازند داغ تر و سوزان تر است.
در اینجا بد نیست بخشی از توصیف سیاح معروف فرانسوی" شاردن" را که در دوره ی صفویه از ایران بازدید کرده است را در این مورد ذکر کنیم :"بعضی از این اسیران محبت، دارای داغ عشق در بدن و مخصوصاً بازوان خویش هستند. این داغها که با آهن سرخی بر بدن عشاق به وجود آمده و عمق جراحت آنها به ضخامت یک سکه ی بزرگ و درشت می باشد و نشانه ی آن است که آتش و آهن در مقابل آتش عشق عشاق در حد هیچ است و معمولا این داغ ها را زمانی که از خود بی خود هستند بر بدن خویش می زنند. عاشقی که داغش بیشتر باشد نشانه ی آن است که، آتش عشقش بیشتر تجلی خواهد کرد."
@Library_Telegram
عبارت داغ عشق را بسیار در اشعار و قصه های فارسی شنیده ایم حال ببینیم این عبارت از کجا آمده است.
در گذشته مردان ایرانی زمانی که عاشق زنی می شدند، برای نشان دادن اثبات عشق خود به معشوق بخشی از بدن خویش را با آهن تفته داغ می کردند تا به این وسیله به معشوق خود نشان دهند که آتش عشق دلشان از آتشی که بدن آنها را می سازند داغ تر و سوزان تر است.
در اینجا بد نیست بخشی از توصیف سیاح معروف فرانسوی" شاردن" را که در دوره ی صفویه از ایران بازدید کرده است را در این مورد ذکر کنیم :"بعضی از این اسیران محبت، دارای داغ عشق در بدن و مخصوصاً بازوان خویش هستند. این داغها که با آهن سرخی بر بدن عشاق به وجود آمده و عمق جراحت آنها به ضخامت یک سکه ی بزرگ و درشت می باشد و نشانه ی آن است که آتش و آهن در مقابل آتش عشق عشاق در حد هیچ است و معمولا این داغ ها را زمانی که از خود بی خود هستند بر بدن خویش می زنند. عاشقی که داغش بیشتر باشد نشانه ی آن است که، آتش عشقش بیشتر تجلی خواهد کرد."
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
استاد #بدیع_الزمان_فروزانفر بی شک تاثیر گذار ترین فرد در ادبیات معاصر فارسی است. او نه تنها خود پایه گذار تحقیق در مورد متون کهن فارسی بود، بلکه شاگردانی را تربیت کرد که هر کدام اخگری پر فروغ در ادبیات فارسی شدند، از جمله می توان به منوچهر ستوده، عبدالحسن زرین کوب، سید جعفر شهیدی، سیمین دانشور، محمدرضا شفیعی کدکنی، سید محمد دبیرسیاقی و..... اشاره کرد. خود استاد شاگرد علامه علی اکبر #دهخدا بود و نام واقعی اش #محمد_حسین_بشرویه_ای بود، او زمانی که شعر می سرود، تخلص #ضیا را برای خود برگزید و بعد آنرا به فروزانفر تغییر داد و زمانی که قصیدهای در وصف بهار سرود، قوام السلطنه والی آن زمان خراسان به او لقب #بدیع_الزمان داد که نامی به حق درست بود چون استاد هم در کارش بدیع بود و هم چون چراغی فروزان تا به امروز عرصه ی ادبیات فارسی را روشن کرده است.
@Library_Telegram
استاد #بدیع_الزمان_فروزانفر بی شک تاثیر گذار ترین فرد در ادبیات معاصر فارسی است. او نه تنها خود پایه گذار تحقیق در مورد متون کهن فارسی بود، بلکه شاگردانی را تربیت کرد که هر کدام اخگری پر فروغ در ادبیات فارسی شدند، از جمله می توان به منوچهر ستوده، عبدالحسن زرین کوب، سید جعفر شهیدی، سیمین دانشور، محمدرضا شفیعی کدکنی، سید محمد دبیرسیاقی و..... اشاره کرد. خود استاد شاگرد علامه علی اکبر #دهخدا بود و نام واقعی اش #محمد_حسین_بشرویه_ای بود، او زمانی که شعر می سرود، تخلص #ضیا را برای خود برگزید و بعد آنرا به فروزانفر تغییر داد و زمانی که قصیدهای در وصف بهار سرود، قوام السلطنه والی آن زمان خراسان به او لقب #بدیع_الزمان داد که نامی به حق درست بود چون استاد هم در کارش بدیع بود و هم چون چراغی فروزان تا به امروز عرصه ی ادبیات فارسی را روشن کرده است.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
آيا 😡خشونت و 🤓مطالعه با هم رابطه دارند؟
موسسه مطالعاتی اقتصاد و صلح، تازهترین گزارش خود را با عنوان "شاخص جهانی صلح" را منتشر کرد.
در این بررسی مهربان ترین کشورها عبارتند از:
۱- ایسلند ۲- دانمارک
۳- اتریش ۴- نیوزیلند
۵- سوئیس ۶- فنلاند
۷- کانادا ۸- ژاپن
۹- استرالیا ۱۰- جمهوری چک
قهر آمیز ترین کشورها عبارتند از:
۱۶۲- سوریه ۱۶۱- عراق
۱۶۰- افعانستان ۱۵۹- سودان شمالی
۱۵۸- آفریقای مرکزی ۱۵۷- سومالی
۱۵۶- سودان ۱۵۵- کنگو
۱۵۴- پاکستان ۱۵۳- کره شمالی
۱۵۲- روسیه ۱۵۱- نیجریه
ایران با بیش از 6 میلیون نزاع خیابانی در سال!! و بیش از 15 میلیون پرونده قضایی تازه در سال گذشته رتبه ای بهتر از 138 در جدول نیافته است:
در این گزارش، اروپا آرام ترین قاره جهان است.
جالب این که 30 کشور آرام جهان در صدر کشورهای پر مطالعه هستند و بدون استثنا رنکینگ مطالعه کشورهای خشونت آمیز بسیار پایین است.
❣ بیایید تصمیم بگیریم روزانه 30 دقیقه مطالعه داشته باشیم، تا در مرحله اول باعث رشد و پیشرفت خودمان شویم و در مرحله بعد باعث توسعه کشورمان.
@Library_Telegram
آيا 😡خشونت و 🤓مطالعه با هم رابطه دارند؟
موسسه مطالعاتی اقتصاد و صلح، تازهترین گزارش خود را با عنوان "شاخص جهانی صلح" را منتشر کرد.
در این بررسی مهربان ترین کشورها عبارتند از:
۱- ایسلند ۲- دانمارک
۳- اتریش ۴- نیوزیلند
۵- سوئیس ۶- فنلاند
۷- کانادا ۸- ژاپن
۹- استرالیا ۱۰- جمهوری چک
قهر آمیز ترین کشورها عبارتند از:
۱۶۲- سوریه ۱۶۱- عراق
۱۶۰- افعانستان ۱۵۹- سودان شمالی
۱۵۸- آفریقای مرکزی ۱۵۷- سومالی
۱۵۶- سودان ۱۵۵- کنگو
۱۵۴- پاکستان ۱۵۳- کره شمالی
۱۵۲- روسیه ۱۵۱- نیجریه
ایران با بیش از 6 میلیون نزاع خیابانی در سال!! و بیش از 15 میلیون پرونده قضایی تازه در سال گذشته رتبه ای بهتر از 138 در جدول نیافته است:
در این گزارش، اروپا آرام ترین قاره جهان است.
جالب این که 30 کشور آرام جهان در صدر کشورهای پر مطالعه هستند و بدون استثنا رنکینگ مطالعه کشورهای خشونت آمیز بسیار پایین است.
❣ بیایید تصمیم بگیریم روزانه 30 دقیقه مطالعه داشته باشیم، تا در مرحله اول باعث رشد و پیشرفت خودمان شویم و در مرحله بعد باعث توسعه کشورمان.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
همه ما کم و بیش با کتاب معروف #مادام_بواری نوشته #گوستاو_فلوبر آشنا هستیم اما چیزی که نمی دانیم آن است که فلوبر برای نوشتن این اثر رنج فراوانی کشید.
فلوبر برای اینکه روی کارش متمرکز شود تصمیم گرفت یک برنامه سخت گیرانه روزانه را بر خودش تحمیل کند. او اغلب شب ها می نوشت چون در طی روز سروصداهای موجود مانع کار او می شدند و در طی روز هم فلوبر کار خاصی نمی کرد و اغلب در خانه می ماند و به امور روزمره مشغول می شد.
خود #فلوبر این دوره را چنین توصیف کرده است : «زندگی من طور کامل از لذت های دنیوی تهی بود، گاهی بخاطر نوشتن زیاد چنان دردی داشتم که باخودم می گفتم چرا بازوهایم جدا نمی شوند و یا از شدت فکر کردن زیاد حس می کردم #مغزم در حال ذوب شدن است چنان زجری می کشیدم که غیر قابل توصیف است و از طرفی به طور جنون آمیزی به کارم عشق می ورزیدم همانند #زاهدی که جامه ای زمخت بر تن دارد و علی رغم درد جسمی جامه اش را دوست دارد.»
@Library_Telegram
همه ما کم و بیش با کتاب معروف #مادام_بواری نوشته #گوستاو_فلوبر آشنا هستیم اما چیزی که نمی دانیم آن است که فلوبر برای نوشتن این اثر رنج فراوانی کشید.
فلوبر برای اینکه روی کارش متمرکز شود تصمیم گرفت یک برنامه سخت گیرانه روزانه را بر خودش تحمیل کند. او اغلب شب ها می نوشت چون در طی روز سروصداهای موجود مانع کار او می شدند و در طی روز هم فلوبر کار خاصی نمی کرد و اغلب در خانه می ماند و به امور روزمره مشغول می شد.
خود #فلوبر این دوره را چنین توصیف کرده است : «زندگی من طور کامل از لذت های دنیوی تهی بود، گاهی بخاطر نوشتن زیاد چنان دردی داشتم که باخودم می گفتم چرا بازوهایم جدا نمی شوند و یا از شدت فکر کردن زیاد حس می کردم #مغزم در حال ذوب شدن است چنان زجری می کشیدم که غیر قابل توصیف است و از طرفی به طور جنون آمیزی به کارم عشق می ورزیدم همانند #زاهدی که جامه ای زمخت بر تن دارد و علی رغم درد جسمی جامه اش را دوست دارد.»
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
امروزه، همه ی ما با کلمه ی "ربات" به خوبی آشنا هستیم و مفهوم آنرا می دانیم ، در واقع این کلمه برای اولین بار توسط #کارل_چابک نویسنده ی بزرگ اهل کشور چک در سال ۱۹۲۰ ابداع شد .
کلمه ی #ربات از کلمه ی "روبوتا " که در زبان چکی به معنای "کار اجباری" یا به معنای عام تر "برده "، است ، ساخته شده است. کارل چابک برای نوشتن نمایشنامه ی مشهورش یعنی
" کارخانه ی ربات سازی روسوم " این کلمه را ایجاد کرد. این نمایشنامه ی #علمی_تخیلی در مورد یک سری موجودات بیولوژیکی دست ساز بشر است که همانند خدمتکار برای انسان کار می کنند. موضوع انتخابی چابک ، چنان نو و هيجان انگیز در آن زمان به حساب می آمد ، که نمایشنامه ی چابک کمتر از دو سال بعد از نوشته شدنش در برادوی بر روی صحنه رفت.
#آیزاک_آسیموف نویسنده ی معروف داستان های علمی_تخیلی معتقد بود، که این اختراع چابک، به تمام نویسندگان بعدی در سراسر دنیا کمک کرد تا بتوانند انسان نماها را با یک کلمه ی واحد و قابل فهم برای همگان بنامند.
@Library_Telegram
امروزه، همه ی ما با کلمه ی "ربات" به خوبی آشنا هستیم و مفهوم آنرا می دانیم ، در واقع این کلمه برای اولین بار توسط #کارل_چابک نویسنده ی بزرگ اهل کشور چک در سال ۱۹۲۰ ابداع شد .
کلمه ی #ربات از کلمه ی "روبوتا " که در زبان چکی به معنای "کار اجباری" یا به معنای عام تر "برده "، است ، ساخته شده است. کارل چابک برای نوشتن نمایشنامه ی مشهورش یعنی
" کارخانه ی ربات سازی روسوم " این کلمه را ایجاد کرد. این نمایشنامه ی #علمی_تخیلی در مورد یک سری موجودات بیولوژیکی دست ساز بشر است که همانند خدمتکار برای انسان کار می کنند. موضوع انتخابی چابک ، چنان نو و هيجان انگیز در آن زمان به حساب می آمد ، که نمایشنامه ی چابک کمتر از دو سال بعد از نوشته شدنش در برادوی بر روی صحنه رفت.
#آیزاک_آسیموف نویسنده ی معروف داستان های علمی_تخیلی معتقد بود، که این اختراع چابک، به تمام نویسندگان بعدی در سراسر دنیا کمک کرد تا بتوانند انسان نماها را با یک کلمه ی واحد و قابل فهم برای همگان بنامند.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
اصطلاح #مرغ_از_قفس_پرید که به معنای آن است که، در یک نزاع سیاسی یا اجتماعی طرف ضعیف تر دعوا قبل از آنکه به دست مخالفان بیفتد از میدان مبارزه فرار کند، در واقع از یک واقعه ی تاریخی نه در ایران بلکه کشور انگلیس ریشه گرفته است .
درسال ۱۶۲۵ میلادی #چالز_اول در سن بیست و پنج سالگی بر تخت سلطنت نشست .درآن زمان پارلمان انگلیس بسیار قوی بود و توانسته بود حکومت سلطنت مشروطه را در انگلیس ایجاد کند، در ابتدا گمان می رفت که چالز به پارلمان و حکومت مشروطه وفادار باشد اما چالز پس از آنکه به قدرت رسید ،با مشاهده ی کوچکترین مخالفت از طرف نمایندگان، مجلس را منحل و مخالفین را تحت فشار و شکنجه قرار می داد.
درگیری بین چالز و پارلمان ادامه داشت تا سرانجام اخرین پارلمان در زمان سلطنت چالز افتتاح گردید، اعضای این پارلمان از همان ابتدا هم قسم شدند تا چالز را از سلطنت خلع کنند. این پارلمان ابتدا قوانینی تصویب کرد که به موجب آن قدرت چالز کاهش یافت ، چالز پس از مشاهده ی این اتفاق تصمیم گرفت بدون اطلاع قبلی به پارلمان حمله کند و پنج تن از نمایندگان مخالف را دستگیر کند و این چنین بتواند دوباره بر پارلمان تسلط یابد، اما نمایندگان مخالف پیش از رسیدن چالز از توطئه آگاه شده و آنروز به مجلس نمی آیند، چارلز با دیدن این وضع این جمله را بر زبان می آورد "مرغان از قفس پریده اند " این اصطلاح در میان مردم آن روزگار رایج شد و بعد درمیان کشورهای مختلف به صورت مثل درآمد.
بد نیست بدانید که در نهایت پارلمان حکم قتل چالز را به جرم خیانت به کشور گرفت و شاه در هشتم فوریه سال۱۶۴۹ گردن زده شد،.
📕 تاریخ عمومی در قرون هفدهم و هجدهم
✍ نصرالله فلسفی ،ص ۴۲
@Library_Telegram
اصطلاح #مرغ_از_قفس_پرید که به معنای آن است که، در یک نزاع سیاسی یا اجتماعی طرف ضعیف تر دعوا قبل از آنکه به دست مخالفان بیفتد از میدان مبارزه فرار کند، در واقع از یک واقعه ی تاریخی نه در ایران بلکه کشور انگلیس ریشه گرفته است .
درسال ۱۶۲۵ میلادی #چالز_اول در سن بیست و پنج سالگی بر تخت سلطنت نشست .درآن زمان پارلمان انگلیس بسیار قوی بود و توانسته بود حکومت سلطنت مشروطه را در انگلیس ایجاد کند، در ابتدا گمان می رفت که چالز به پارلمان و حکومت مشروطه وفادار باشد اما چالز پس از آنکه به قدرت رسید ،با مشاهده ی کوچکترین مخالفت از طرف نمایندگان، مجلس را منحل و مخالفین را تحت فشار و شکنجه قرار می داد.
درگیری بین چالز و پارلمان ادامه داشت تا سرانجام اخرین پارلمان در زمان سلطنت چالز افتتاح گردید، اعضای این پارلمان از همان ابتدا هم قسم شدند تا چالز را از سلطنت خلع کنند. این پارلمان ابتدا قوانینی تصویب کرد که به موجب آن قدرت چالز کاهش یافت ، چالز پس از مشاهده ی این اتفاق تصمیم گرفت بدون اطلاع قبلی به پارلمان حمله کند و پنج تن از نمایندگان مخالف را دستگیر کند و این چنین بتواند دوباره بر پارلمان تسلط یابد، اما نمایندگان مخالف پیش از رسیدن چالز از توطئه آگاه شده و آنروز به مجلس نمی آیند، چارلز با دیدن این وضع این جمله را بر زبان می آورد "مرغان از قفس پریده اند " این اصطلاح در میان مردم آن روزگار رایج شد و بعد درمیان کشورهای مختلف به صورت مثل درآمد.
بد نیست بدانید که در نهایت پارلمان حکم قتل چالز را به جرم خیانت به کشور گرفت و شاه در هشتم فوریه سال۱۶۴۹ گردن زده شد،.
📕 تاریخ عمومی در قرون هفدهم و هجدهم
✍ نصرالله فلسفی ،ص ۴۲
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
چرا بیست و پنجم اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی انتخاب شده است ؟ چه مناسبتی این روز دارد؟ این پرسشی است که به احتمال زیاد به ذهن شما هم آمده است ، دکتر #محمد_جعفر_یاحقی فردوسی شناس و مدیر قطب فردوسی شناسی در دانشگاه ادبیات مشهد در مصاحبه ای که سال قبل انجام داده اند دلیل این انتخاب را توضیح داده اند.
"خیلی فکر کردیم روز بزرگداشت فردوسی چه روزی باشد. ابتدا آمدیم و گشتیم و روز بیستوپنجم اسفند را پیدا کردیم که تاریخ مشخصی در #شاهنامه است؛ روز پایان سرایش شاهنامه، بهگفته خود فردوسی در این بیت: «بهپای آمد این قصه یزدگرد/ بهماه سپندارمذ روز ارد» که بهمعنی بیستوپنجم اسفند است و البته براساس تقویم یزدگردی است و سهچهار روز پس از بیستوپنجم اسفند در تقویم ما میشود و به فروردین میرسد. دیدیم که انتخاب روز بیستوپنجم اسفند یا روزی در اوایل فروردین هیچ مناسبتی ندارد و نمیتوان همایش بزرگداشت فردوسی را در آستانه نوروز یا اوایل فروردین برگزار کرد، زیرا نوروز همیشه تبوتاب خاص خود را دارد و مسافرتها بیشتر است و مسئولان هم گرفتاریهای خاصی دارند؛ بنابراین تصمیم گرفتیم که این مناسبت را کمی عقبتر ببریم و در نهایت پیشبینی کردیم که بیستوپنجم اردیبهشت برای روز بزرگداشت فردوسی روز مناسبی است؛ اردیبهشت در میانه بهار است، ماه خوبی است و پر از طروات و شادابی است....."
@Library_Telegram
چرا بیست و پنجم اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی انتخاب شده است ؟ چه مناسبتی این روز دارد؟ این پرسشی است که به احتمال زیاد به ذهن شما هم آمده است ، دکتر #محمد_جعفر_یاحقی فردوسی شناس و مدیر قطب فردوسی شناسی در دانشگاه ادبیات مشهد در مصاحبه ای که سال قبل انجام داده اند دلیل این انتخاب را توضیح داده اند.
"خیلی فکر کردیم روز بزرگداشت فردوسی چه روزی باشد. ابتدا آمدیم و گشتیم و روز بیستوپنجم اسفند را پیدا کردیم که تاریخ مشخصی در #شاهنامه است؛ روز پایان سرایش شاهنامه، بهگفته خود فردوسی در این بیت: «بهپای آمد این قصه یزدگرد/ بهماه سپندارمذ روز ارد» که بهمعنی بیستوپنجم اسفند است و البته براساس تقویم یزدگردی است و سهچهار روز پس از بیستوپنجم اسفند در تقویم ما میشود و به فروردین میرسد. دیدیم که انتخاب روز بیستوپنجم اسفند یا روزی در اوایل فروردین هیچ مناسبتی ندارد و نمیتوان همایش بزرگداشت فردوسی را در آستانه نوروز یا اوایل فروردین برگزار کرد، زیرا نوروز همیشه تبوتاب خاص خود را دارد و مسافرتها بیشتر است و مسئولان هم گرفتاریهای خاصی دارند؛ بنابراین تصمیم گرفتیم که این مناسبت را کمی عقبتر ببریم و در نهایت پیشبینی کردیم که بیستوپنجم اردیبهشت برای روز بزرگداشت فردوسی روز مناسبی است؛ اردیبهشت در میانه بهار است، ماه خوبی است و پر از طروات و شادابی است....."
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
در گذشته رنگرزی نخ و پارچه یکی از مشاغل مهم بشمار می آمد و هر رنگرزی برای افزایش ثبات رنگ روی پارچه و همچنین خلق رنگ های متنوع داری فرمول هاودستورالعمل های مخصوص خود بود.
از آنجاییکه در آن زمان رنگ های مصنوعی وجود نداشتند، رنگرز ها معمولا از گیاهان، برخی جانوران و همچنین برخی کانی های معدنی همانند #زاج برای تولید رنگ دلخواه خود استفاده می کردند.
"زاج "سیاه، سفید و سبز نقش بسزایی در رنگرزی داشت، و برخی از رنگرز های کارکشته از ترکیبهای مختلف آن برای ساخت رنگهای بادوام و خاص استفاده می کردند، در نتیجه گاهی در این صنف عدهای برای اینکه به راز و رمز بهتر بودن رنگهای تهیه شده توسط رقیب پی ببرند، مخفیانه به کارگاه شخص مورد نظر رفته و چوبی را داخل ظرف های رنگ زده و آنرا بیرون آورده و با بوییدن و همچنین مشاهده غلظت رنگ سعی می کردند به ترکیب اولیه رنگ پی ببرند.
در مثل #زاغ_سیاه_کسی_را_چوب_زدن در واقع کلمه زاغ تغییریافته کلمه زاج است که همانطور که گفته شد، به کار رنگرزی مرتبط است و درگذر زمان به شکل فعلی در آمده است، این مثل در مواردی به کار می رود که شخصی پنهانی مراقب شخصی دیگر است و می خواهد از رمز و راز او آگاهی یابد.
@Library_Telegram
در گذشته رنگرزی نخ و پارچه یکی از مشاغل مهم بشمار می آمد و هر رنگرزی برای افزایش ثبات رنگ روی پارچه و همچنین خلق رنگ های متنوع داری فرمول هاودستورالعمل های مخصوص خود بود.
از آنجاییکه در آن زمان رنگ های مصنوعی وجود نداشتند، رنگرز ها معمولا از گیاهان، برخی جانوران و همچنین برخی کانی های معدنی همانند #زاج برای تولید رنگ دلخواه خود استفاده می کردند.
"زاج "سیاه، سفید و سبز نقش بسزایی در رنگرزی داشت، و برخی از رنگرز های کارکشته از ترکیبهای مختلف آن برای ساخت رنگهای بادوام و خاص استفاده می کردند، در نتیجه گاهی در این صنف عدهای برای اینکه به راز و رمز بهتر بودن رنگهای تهیه شده توسط رقیب پی ببرند، مخفیانه به کارگاه شخص مورد نظر رفته و چوبی را داخل ظرف های رنگ زده و آنرا بیرون آورده و با بوییدن و همچنین مشاهده غلظت رنگ سعی می کردند به ترکیب اولیه رنگ پی ببرند.
در مثل #زاغ_سیاه_کسی_را_چوب_زدن در واقع کلمه زاغ تغییریافته کلمه زاج است که همانطور که گفته شد، به کار رنگرزی مرتبط است و درگذر زمان به شکل فعلی در آمده است، این مثل در مواردی به کار می رود که شخصی پنهانی مراقب شخصی دیگر است و می خواهد از رمز و راز او آگاهی یابد.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
در گذشته که صنعت چاپ چندان پیشرفت نکرده بود، معمولا کتاب ها دست نویس بودند در نتیجه کتابت یک نسخه کتاب مدت زمان زیادی به طول می انجامید، به همین دلیل در میان اهل قلم رسمی به نام" حاشیه نویسی "وجود داشت.
حاشیه نویسی به این صورت بود که صاحب نظران و محققان پس از خواندن کتابی به جای آنکه تفسیر جداگانه ای برای آن کتاب بنویسند، نظرات خود را در حاشیه ی کتاب می نوشتند، در ابتدا حاشیه نویسی کار بسیار مفیدی بود و باعث فهم و درک بهتر مطاب برای خوانندگان بعدی کتاب می شد، ولی متاسفانه در دوره صفوی و قاجاریه علما و بزرگان در حاشیه نویسی افراط کردند به گونه ای که به جای آنکه متن مورد نظر واضح تر شود، گنگ تر و نامفهوم تر می شد و گاهی اصلا این حاشیه ها هیچ ارتباطی با موضوع اصلی نداشتند.
اصطلاح "حاشیه رفتن "که کنایه از آن است که در مورد یک موضوع خاص مطالبی را بیان کنند که ابدا ضروری و واجب نیست و تنها باعث مزاحمت شنونده یا خواننده شود، از همین رسم حاشیه نویسی آمده است.
@Library_Telegram
در گذشته که صنعت چاپ چندان پیشرفت نکرده بود، معمولا کتاب ها دست نویس بودند در نتیجه کتابت یک نسخه کتاب مدت زمان زیادی به طول می انجامید، به همین دلیل در میان اهل قلم رسمی به نام" حاشیه نویسی "وجود داشت.
حاشیه نویسی به این صورت بود که صاحب نظران و محققان پس از خواندن کتابی به جای آنکه تفسیر جداگانه ای برای آن کتاب بنویسند، نظرات خود را در حاشیه ی کتاب می نوشتند، در ابتدا حاشیه نویسی کار بسیار مفیدی بود و باعث فهم و درک بهتر مطاب برای خوانندگان بعدی کتاب می شد، ولی متاسفانه در دوره صفوی و قاجاریه علما و بزرگان در حاشیه نویسی افراط کردند به گونه ای که به جای آنکه متن مورد نظر واضح تر شود، گنگ تر و نامفهوم تر می شد و گاهی اصلا این حاشیه ها هیچ ارتباطی با موضوع اصلی نداشتند.
اصطلاح "حاشیه رفتن "که کنایه از آن است که در مورد یک موضوع خاص مطالبی را بیان کنند که ابدا ضروری و واجب نیست و تنها باعث مزاحمت شنونده یا خواننده شود، از همین رسم حاشیه نویسی آمده است.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
در روزگار قدیم مثل زمان حال افرادی بودند که به کار گدای مشغول بودند.اینان به هر شیوه ای بود، سعی می کردند، درهم و دیناری از مردم بستانند. یکی از کارهای که می کردند این بود که، در دست راست خود شاخی از گوسفند و در دست چپ خود بخشی از استخوان شانه گوسفند را نگاه می داشتند و هرگاه فردی از دادن پول به آنها خودداری می کرد، شاخ را روی استخوان شانه می کشیدند، که این کار صدای ناموزون و گوشخراشی ایجاد می کرد که شنونده را به ستوه می آورد و شخص برای رهایی از این صدا مجبور می شد چیزی به گدا بدهد، تا گدا کار شاخ بر شانه کشیدن را متوقف کند.
اصطلاح "شاخ و شانه کشیدن " به معنای تهدید و ترساندن کسی است تا شخص از طریق ارعاب به هدف خود برسد، از همین شیوه عجیب گدایی در قدیم ریشه گرفته است.
@Library_Telegram
در روزگار قدیم مثل زمان حال افرادی بودند که به کار گدای مشغول بودند.اینان به هر شیوه ای بود، سعی می کردند، درهم و دیناری از مردم بستانند. یکی از کارهای که می کردند این بود که، در دست راست خود شاخی از گوسفند و در دست چپ خود بخشی از استخوان شانه گوسفند را نگاه می داشتند و هرگاه فردی از دادن پول به آنها خودداری می کرد، شاخ را روی استخوان شانه می کشیدند، که این کار صدای ناموزون و گوشخراشی ایجاد می کرد که شنونده را به ستوه می آورد و شخص برای رهایی از این صدا مجبور می شد چیزی به گدا بدهد، تا گدا کار شاخ بر شانه کشیدن را متوقف کند.
اصطلاح "شاخ و شانه کشیدن " به معنای تهدید و ترساندن کسی است تا شخص از طریق ارعاب به هدف خود برسد، از همین شیوه عجیب گدایی در قدیم ریشه گرفته است.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
اصطلاح«علف به دهن بزی باید شیرین بیاد» کنایه از آن است که هر کس سلیقه ی دارد و چیزی که در نظر کسی بی ارزش جلو می کند، شاید مورد پسند و علاقه ی دیگری باشد، در واقع این مثل به شکلی احترام گذاشتن به سلیقه ی دیگران را تشویق می کند.ریشه این مثل مشخص نیست اما به نظر می آید به ویژگی خاصی که بزها دارند، اشاره می کند.
بز جانور پر طاقتی است که اگر چه در بازار دارای قیمت پایین تری نسبت به گوسفند است ولی یک توانايی خاص دارد که باعث شده مورد توجه دامداران قرار بگیرد ، در واقع بزها می توانند هر چیز غیر معمولی از پوست درخت تا شاخه های خشک و تیغ دار خار را به آسانی بخورند ، در حالی که گوسفندان چنین قابلیتی را ندارند، در نتیجه همین امر باعث می شود که در زمان خشکسالی و کمبود علوفه بزها برخلاف دیگر دام ها به حیات خود ادامه دهند و همچنان منبع درآمدی برای صاحبان خود باشند، پس درست است که علفی که بز می خورد شاید چندان خوش طعم نباشد ولی باعث ادامه پیدا کردن زندگی جانور می شود.
@Library_Telegram
اصطلاح«علف به دهن بزی باید شیرین بیاد» کنایه از آن است که هر کس سلیقه ی دارد و چیزی که در نظر کسی بی ارزش جلو می کند، شاید مورد پسند و علاقه ی دیگری باشد، در واقع این مثل به شکلی احترام گذاشتن به سلیقه ی دیگران را تشویق می کند.ریشه این مثل مشخص نیست اما به نظر می آید به ویژگی خاصی که بزها دارند، اشاره می کند.
بز جانور پر طاقتی است که اگر چه در بازار دارای قیمت پایین تری نسبت به گوسفند است ولی یک توانايی خاص دارد که باعث شده مورد توجه دامداران قرار بگیرد ، در واقع بزها می توانند هر چیز غیر معمولی از پوست درخت تا شاخه های خشک و تیغ دار خار را به آسانی بخورند ، در حالی که گوسفندان چنین قابلیتی را ندارند، در نتیجه همین امر باعث می شود که در زمان خشکسالی و کمبود علوفه بزها برخلاف دیگر دام ها به حیات خود ادامه دهند و همچنان منبع درآمدی برای صاحبان خود باشند، پس درست است که علفی که بز می خورد شاید چندان خوش طعم نباشد ولی باعث ادامه پیدا کردن زندگی جانور می شود.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
در ورزش باستانی رسم بود که، ورزشکاران پس از انجام نرمش های معمول، دو یا چند نفره در وسط گود با یکدیگر سرشاخ می شدند، که این کار بیشتر جهت تمرین داشت و یک مسابقه واقعی نبود.
زمانی که ورزشکاری در موقعیت برتر نسبت به حریف قرار می گرفت و می توانست در این زور آزمایی نمایشی پیروز گردد، یکی از پهلوانان قدیمی لنگش را به داخل گود زورخانه پرتاب می کرد و ورزشکاران به نشانه احترام و برای آنکه "حرمت لنگ "پهلوان پیشکسوت را نگاه دارند از یکدیگر جدا می شدند و با هم دست می دادند.
در حقیقت "لنگ انداختن "در ورزش زورخانه ای به معنای این است که یک نفر ریش سفید بین دو نفر که با هم درگیر هستند وساطت می کند و مسئله ختم به خیر می شود ، اما متاسفانه با گذشت زمان، این لفظ در میان مردم کوچه و خیابان معنای دیگری پیدا کرده است، که به معنای تسلیم شدن است ،یعنی هر وقت شخصی در مقابل شخصی دیگر در یک درگیری سریع تسلیم شود می گویند :"فلانی لنگ انداخت "،یعنی سریع شکست را پذیرفت.
@Library_Telegram
در ورزش باستانی رسم بود که، ورزشکاران پس از انجام نرمش های معمول، دو یا چند نفره در وسط گود با یکدیگر سرشاخ می شدند، که این کار بیشتر جهت تمرین داشت و یک مسابقه واقعی نبود.
زمانی که ورزشکاری در موقعیت برتر نسبت به حریف قرار می گرفت و می توانست در این زور آزمایی نمایشی پیروز گردد، یکی از پهلوانان قدیمی لنگش را به داخل گود زورخانه پرتاب می کرد و ورزشکاران به نشانه احترام و برای آنکه "حرمت لنگ "پهلوان پیشکسوت را نگاه دارند از یکدیگر جدا می شدند و با هم دست می دادند.
در حقیقت "لنگ انداختن "در ورزش زورخانه ای به معنای این است که یک نفر ریش سفید بین دو نفر که با هم درگیر هستند وساطت می کند و مسئله ختم به خیر می شود ، اما متاسفانه با گذشت زمان، این لفظ در میان مردم کوچه و خیابان معنای دیگری پیدا کرده است، که به معنای تسلیم شدن است ،یعنی هر وقت شخصی در مقابل شخصی دیگر در یک درگیری سریع تسلیم شود می گویند :"فلانی لنگ انداخت "،یعنی سریع شکست را پذیرفت.
@Library_Telegram
#آیا_می_دانستید 💡
در شب یلدا، ایرانیان باستان خوانی ویژه می گستردند و میوه های تازه فصل و میوه های خشک را در این سفره می نهادند. این سفره "میَزد" نام داشت و شامل میوه های تر و خشک و نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، "لُرک" بود. این سفره در واقع ولیمه ی به درگاه ایزد "مهر" یا همان خورشید بود.
برخی از مردم هم در این شب به نیایش مشغول می شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام "نی ید" را می خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده است. روز پس از شب یلدا یعنی اول دی ماه، به عنوان «خور» یا در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده می شد. خور در لغت به معنای خورشید است یعنی روزی که خورشید دوباره زاییده می شود و به این دلیل مردم در این روز به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود.
#منبع : پژوهشی در گاه شماری و جشنهای ایران باستان ، هاشم رضی
@Library_Telegram
در شب یلدا، ایرانیان باستان خوانی ویژه می گستردند و میوه های تازه فصل و میوه های خشک را در این سفره می نهادند. این سفره "میَزد" نام داشت و شامل میوه های تر و خشک و نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، "لُرک" بود. این سفره در واقع ولیمه ی به درگاه ایزد "مهر" یا همان خورشید بود.
برخی از مردم هم در این شب به نیایش مشغول می شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام "نی ید" را می خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده است. روز پس از شب یلدا یعنی اول دی ماه، به عنوان «خور» یا در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده می شد. خور در لغت به معنای خورشید است یعنی روزی که خورشید دوباره زاییده می شود و به این دلیل مردم در این روز به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود.
#منبع : پژوهشی در گاه شماری و جشنهای ایران باستان ، هاشم رضی
@Library_Telegram