#اندکی_تفکر
روزی بود و روزگاری. در دیاری پادشاهی زندگی می کرد. روزی از راهی می گذشت و هیزم شکنی را دید. پادشاه به هیزم شکن گفت داری چه کار می کنی؟ گفت: در حال شکستن هیزم هستم برای به دست آوردن مخارج زندگیم. هیزم شکن به پادشاه گفت: شما در حال انجام چه کاری هستی؟ پادشاه گفت: در حال پادشاهی.
هیزم شکن مودبانه در پاسخ گفت: تا کی می خواهی به پادشاهی ادامه بدهی؟ آخر روزی به پایان خواهد رسید. بهتر است کاری را یاد بگیری و همیشه متکی به مردم نباشی، از فکر خود استفاده کنی نه از زور بازوی دیگران.
پادشاه از هیزم شکن جدا شد و به راه خود ادامه داد و به حرف های هیزم شکن خوب فکر کرد و از روز بعد شروع کرد به یاد گرفتن حرفه های مختلف.
تا این که روزی در راهی گرفتار دزدان و راهزنان شد و او را به اسارت بردند.و هرچه همراه داشت از او گرفتند و خواستند که او را بکشند.
اما پادشاه گفت مرا نکشید و به من مجال دهید من می توانم برایتان کار کنم دزد ها از او پرسیدند چه کاری می توانی انجام دهی؟ پادشاه گفت: در قالی بافی مهارت دارم.
دزدان وسایل مورد نیاز را در اختیار پادشاه قرار دادند و او شروع به قالی بافی کرد. روز ها پشت سر هم می گذشت و پادشاه مشغول قالی بافی بود و هیچ یک از خانواده ی او هم از محل اسارتش خبر نداشت تا به کمکش بیایند. بعد از گذشت چند ماه پادشاه توانست قالی را ببافد او با زیرکی نشانی محل اختفای خود را بر روی قالی نوشته بود. قالی را به دست دزدان داد و گفت این را اگر به قصر پادشاه ببرید با قیمت خوبی از شما می خرند.
دزدان که سواد نداشتند نوشته های روی قالی را بخوانند قالی را به قصر برده و فروختند. همسر پادشاه وقتی قالی را نگاه کرد فهمید که شوهرش را کجا پنهان کرده اند و سربازان فراوانی را به سوی محل فرستاد و پادشاه را نجات دادند.
پس از آزادی پادشاه به یاد هیزم شکن افتاد که عمل کردن به نصیحت او باعث شده بود زندگیش نجات پیدا کند. هیزم شکن گفته بود:
"از فکر خود استفاده کن نه از زور بازوی دیگران"
@Library_Telegram
روزی بود و روزگاری. در دیاری پادشاهی زندگی می کرد. روزی از راهی می گذشت و هیزم شکنی را دید. پادشاه به هیزم شکن گفت داری چه کار می کنی؟ گفت: در حال شکستن هیزم هستم برای به دست آوردن مخارج زندگیم. هیزم شکن به پادشاه گفت: شما در حال انجام چه کاری هستی؟ پادشاه گفت: در حال پادشاهی.
هیزم شکن مودبانه در پاسخ گفت: تا کی می خواهی به پادشاهی ادامه بدهی؟ آخر روزی به پایان خواهد رسید. بهتر است کاری را یاد بگیری و همیشه متکی به مردم نباشی، از فکر خود استفاده کنی نه از زور بازوی دیگران.
پادشاه از هیزم شکن جدا شد و به راه خود ادامه داد و به حرف های هیزم شکن خوب فکر کرد و از روز بعد شروع کرد به یاد گرفتن حرفه های مختلف.
تا این که روزی در راهی گرفتار دزدان و راهزنان شد و او را به اسارت بردند.و هرچه همراه داشت از او گرفتند و خواستند که او را بکشند.
اما پادشاه گفت مرا نکشید و به من مجال دهید من می توانم برایتان کار کنم دزد ها از او پرسیدند چه کاری می توانی انجام دهی؟ پادشاه گفت: در قالی بافی مهارت دارم.
دزدان وسایل مورد نیاز را در اختیار پادشاه قرار دادند و او شروع به قالی بافی کرد. روز ها پشت سر هم می گذشت و پادشاه مشغول قالی بافی بود و هیچ یک از خانواده ی او هم از محل اسارتش خبر نداشت تا به کمکش بیایند. بعد از گذشت چند ماه پادشاه توانست قالی را ببافد او با زیرکی نشانی محل اختفای خود را بر روی قالی نوشته بود. قالی را به دست دزدان داد و گفت این را اگر به قصر پادشاه ببرید با قیمت خوبی از شما می خرند.
دزدان که سواد نداشتند نوشته های روی قالی را بخوانند قالی را به قصر برده و فروختند. همسر پادشاه وقتی قالی را نگاه کرد فهمید که شوهرش را کجا پنهان کرده اند و سربازان فراوانی را به سوی محل فرستاد و پادشاه را نجات دادند.
پس از آزادی پادشاه به یاد هیزم شکن افتاد که عمل کردن به نصیحت او باعث شده بود زندگیش نجات پیدا کند. هیزم شکن گفته بود:
"از فکر خود استفاده کن نه از زور بازوی دیگران"
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
اكثريت عظيم روشنفكرانى كه مىشناسم در جستوجوى چيزى نيستند و هيچ كارى نمىكنند و به درد كارى نمىخورند. همهشان بد تحصيل كردهاند، به طور جدى مطالعه نمىكنند، دربارهى علوم فقط پر حرفى مىكنند، از هنر هم كم سر در مىآورند. همهشان خودشان را مىگيرند و با قيافهى جدى، گندهگويى و فلسفهبافى مىكنند؛ حال آن كه پيش چشمشان كارگرها غذا ندارند و چهل نفرى در يك اتاق نامناسب مىخوابند، توى ساس و تعفن و گند و رطوبت و ناپاكى اخلاقى مىلولند...
پر واضح است كه همهى حرفهاى قشنگمان فقط براى آن است كه سر خودمان و ديگران شيره بمالیم...
#آنتوان_چخوف
@Library_Telegram
اكثريت عظيم روشنفكرانى كه مىشناسم در جستوجوى چيزى نيستند و هيچ كارى نمىكنند و به درد كارى نمىخورند. همهشان بد تحصيل كردهاند، به طور جدى مطالعه نمىكنند، دربارهى علوم فقط پر حرفى مىكنند، از هنر هم كم سر در مىآورند. همهشان خودشان را مىگيرند و با قيافهى جدى، گندهگويى و فلسفهبافى مىكنند؛ حال آن كه پيش چشمشان كارگرها غذا ندارند و چهل نفرى در يك اتاق نامناسب مىخوابند، توى ساس و تعفن و گند و رطوبت و ناپاكى اخلاقى مىلولند...
پر واضح است كه همهى حرفهاى قشنگمان فقط براى آن است كه سر خودمان و ديگران شيره بمالیم...
#آنتوان_چخوف
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
اینکه تو باور کنی که یک مرد عرب در عربستان کره ماه را با شمشیر به دو قسمت مساوی تقسیم کرد مشکل از او نیست بلکه از بیمغزی توست.
اینکه تو باور داشته باشی مردی بیش از هزار سال است که در ته چاه زندگی میکند و روزی میآید آدمها را میکشد تا عدل و عدالت برقرار کند مشکل او نیست بلکه مشکل از ...
اینکه تو باور کنی که مردی یک ماه در شکم ماهی زندگی کرده است مشکل از او نیست بلکه مشکل از ....
اینکه تو باور داشته باشی که پرندگان با سنگ ریزه، فیلها و آدمها را کشتند مشکل از او نیست بلکه مشکل از....
اینکه تو باور کنی که مردی در آتش انبوه نسوخت و آتش به گلستان تبدیل شد مشکل از او نیست بلکه مشکل از ...
اینکه تو باور داشته باشی که عصای مردی دریا را میشکافت و عصایش مار میشد مشکل از او نیست بلکه مشکل از ...
اینکه تو باور کنی که مردی مرده زنده میکرد اما خودش مرد مشکل از او نیست بلکه مشکل از ...
اینکه تو باور کنی انسانی با تمام حیوانات همصحبت بود و به زبان هر یک با خودشان گفتگو میکرد مشکل از او نیست بلکه مشکل از ...
*مغز تنها چیزیست که پس از شستوشو کثیف میشود*
آدم باهوش، بادانش، آگاه و دانا و خردمند بازیچه سودجویان و شارلاتانها قرار نمیگیرد.
*مغز برای اندیشیدن است*
@Library_Telegram
اینکه تو باور کنی که یک مرد عرب در عربستان کره ماه را با شمشیر به دو قسمت مساوی تقسیم کرد مشکل از او نیست بلکه از بیمغزی توست.
اینکه تو باور داشته باشی مردی بیش از هزار سال است که در ته چاه زندگی میکند و روزی میآید آدمها را میکشد تا عدل و عدالت برقرار کند مشکل او نیست بلکه مشکل از ...
اینکه تو باور کنی که مردی یک ماه در شکم ماهی زندگی کرده است مشکل از او نیست بلکه مشکل از ....
اینکه تو باور داشته باشی که پرندگان با سنگ ریزه، فیلها و آدمها را کشتند مشکل از او نیست بلکه مشکل از....
اینکه تو باور کنی که مردی در آتش انبوه نسوخت و آتش به گلستان تبدیل شد مشکل از او نیست بلکه مشکل از ...
اینکه تو باور داشته باشی که عصای مردی دریا را میشکافت و عصایش مار میشد مشکل از او نیست بلکه مشکل از ...
اینکه تو باور کنی که مردی مرده زنده میکرد اما خودش مرد مشکل از او نیست بلکه مشکل از ...
اینکه تو باور کنی انسانی با تمام حیوانات همصحبت بود و به زبان هر یک با خودشان گفتگو میکرد مشکل از او نیست بلکه مشکل از ...
*مغز تنها چیزیست که پس از شستوشو کثیف میشود*
آدم باهوش، بادانش، آگاه و دانا و خردمند بازیچه سودجویان و شارلاتانها قرار نمیگیرد.
*مغز برای اندیشیدن است*
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
در بعضی طوفانهای زندگی، کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی!
مگر از خودت.
متوجه میشوی، بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد،
متوجه میشوی روی بعضی، هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد،
میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت،
و این اصلا تلخ نیست، شکست نیست،
ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، این آگاهی دردناک است!
اما تلخ هرگز…
✍ اشو
@Library_Telegram
در بعضی طوفانهای زندگی، کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی!
مگر از خودت.
متوجه میشوی، بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد،
متوجه میشوی روی بعضی، هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد،
میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت،
و این اصلا تلخ نیست، شکست نیست،
ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، این آگاهی دردناک است!
اما تلخ هرگز…
✍ اشو
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
نتیجهی اجبارات مذهبی چه بوده است؟
تبدیل نیمی از مردم جهان به انسان های
نادان و نیمی دیگر به انسان های ریاکار.
- توماس جفرسون
@Library_Telegram
نتیجهی اجبارات مذهبی چه بوده است؟
تبدیل نیمی از مردم جهان به انسان های
نادان و نیمی دیگر به انسان های ریاکار.
- توماس جفرسون
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
مذهبیون، مردمانی هستند
که هر لذتی را برخورد حرام میدارند،
به جز لذت دخالت کردن در لذت بردنِ دیگران !
- برتراند راسل
@Library_Telegram
مذهبیون، مردمانی هستند
که هر لذتی را برخورد حرام میدارند،
به جز لذت دخالت کردن در لذت بردنِ دیگران !
- برتراند راسل
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
ریاض و تهران هردو فردا تعطیل هستند؛ ریاض بخاطر تسهیل در برگزاری شادی و پایکوبی ملی و تهران به علت آلودگی هوا
و چه فاصله ایست میان دو همسایه
پروکسی جدید | پروکسی
@Library_Telegram
ریاض و تهران هردو فردا تعطیل هستند؛ ریاض بخاطر تسهیل در برگزاری شادی و پایکوبی ملی و تهران به علت آلودگی هوا
و چه فاصله ایست میان دو همسایه
پروکسی جدید | پروکسی
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
روزی که بتونی با پولدارتر از خودت
همنشینی کنی و معذب نشی
با فقیرتر از خودت بشینی و خردش نکنی
با باهوشتر از خودت باشی و هم صحبت شی با کمهوشتر از خودت باشی و مسخرش نکنی
با عقاید و سلایق دیگران کاری نداشته باشی
تو زندگی شخصی بقیه سرک نکشی
طبیعت رو دوست داشته باشی و به موجودات و گونههای دیگه احترام بذاری
اونوقت می تونی بگی انسانی . . .
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
@Library_Telegram
روزی که بتونی با پولدارتر از خودت
همنشینی کنی و معذب نشی
با فقیرتر از خودت بشینی و خردش نکنی
با باهوشتر از خودت باشی و هم صحبت شی با کمهوشتر از خودت باشی و مسخرش نکنی
با عقاید و سلایق دیگران کاری نداشته باشی
تو زندگی شخصی بقیه سرک نکشی
طبیعت رو دوست داشته باشی و به موجودات و گونههای دیگه احترام بذاری
اونوقت می تونی بگی انسانی . . .
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
پروكسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی |
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
- نشسته بودم؛ گفتند متحصن شدهاى!
- برخاستم؛ گفتند عليه ما قيام كردهاى!
- راه رفتم؛ گفتند دست به تظاهرات زدهای!
- دويدم؛ گفتند فراری هستى!
- رفتم گوشهاى؛ گفتند مخفى شدهاى!
- خنديدم؛ گفتند به ما خندیدى!
- گريه كردم؛ گفتند سیاهنمایی کردی!
- با دوستانم زدم بیرون؛ گفتند اجتماع و تبانی کردی.!
- در مورد وضع نکبتبار زندگی خودم حرف زدم؛ گفتند تشویش اذهان عمومی کردی.!
- چند اصل از قانون اساسی را بر زبان آوردم؛ گفتند تبلیغ علیه نظام کردی.!
- گرسنهام بود سفارش کتلت دادم؛ گفتند، به سردار سلیمانی توهین کردی.!
- به ماالشعیر به زبان فارسی گفتم، آبجو؛ گفتند، زبان به فعل حرام گشودی.!
- تیم مورد علاقهام گل زد تکانی به خودم دادم و شادی کردم؛ گفتند، رقصیدی و رقص حرام است.!
- گفتم اصلاحطلبم؛ گفتند، فتنهگری.!
- گفتم هیچ اعتقادی به اصلاحات ندارم؛ گفتند، پس براندازی.!
- گفتم، فردی انقلابیام؛ گفتند، اغتشاشگری.!
- گفتم، انقلابی نیستم؛ گفتند، پس ضدانقلابی.!
- گفتم: میخواهم زندگى كنم؛
گفتند، پس به آخرت اعتقاد نداری.!
✍ حواس پرت
@Library_Telegram
- نشسته بودم؛ گفتند متحصن شدهاى!
- برخاستم؛ گفتند عليه ما قيام كردهاى!
- راه رفتم؛ گفتند دست به تظاهرات زدهای!
- دويدم؛ گفتند فراری هستى!
- رفتم گوشهاى؛ گفتند مخفى شدهاى!
- خنديدم؛ گفتند به ما خندیدى!
- گريه كردم؛ گفتند سیاهنمایی کردی!
- با دوستانم زدم بیرون؛ گفتند اجتماع و تبانی کردی.!
- در مورد وضع نکبتبار زندگی خودم حرف زدم؛ گفتند تشویش اذهان عمومی کردی.!
- چند اصل از قانون اساسی را بر زبان آوردم؛ گفتند تبلیغ علیه نظام کردی.!
- گرسنهام بود سفارش کتلت دادم؛ گفتند، به سردار سلیمانی توهین کردی.!
- به ماالشعیر به زبان فارسی گفتم، آبجو؛ گفتند، زبان به فعل حرام گشودی.!
- تیم مورد علاقهام گل زد تکانی به خودم دادم و شادی کردم؛ گفتند، رقصیدی و رقص حرام است.!
- گفتم اصلاحطلبم؛ گفتند، فتنهگری.!
- گفتم هیچ اعتقادی به اصلاحات ندارم؛ گفتند، پس براندازی.!
- گفتم، فردی انقلابیام؛ گفتند، اغتشاشگری.!
- گفتم، انقلابی نیستم؛ گفتند، پس ضدانقلابی.!
- گفتم: میخواهم زندگى كنم؛
گفتند، پس به آخرت اعتقاد نداری.!
✍ حواس پرت
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیدادگریِ خود دست می کشند!
📕 #مرگ
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیدادگریِ خود دست می کشند!
📕 #مرگ
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
Forwarded from همه چی، هیچی
#اندکی_تفکر
کشورهایی که نفت و گاز دارند مالیات ندارند: بحرین، کویت ، عمان ، امارات ، عربستان و قطر نرخ مالیات شان صفر است
از طرف دیگر کشور هایی که مالیات بالا دارند ، بالاترین رشد اقتصادی را هم دارند: فنلاند، سوئیس، دانمارک، هلند، انگلیس و ژاپن
آنهایی که از کالا و خدمات هم مالیات میگیرند (همان مالیات بر ارزش افزوده در ایران) بالاترین رفاه و شادی اجتماعی را تجربه میکنند: دانمارک، نروژ، سوئد و فنلاند.
فرقی ندارد پول مالیات باشد یا نفت وگاز هر چه که باشد در نهایت خرج خود مردم خواهد شد اما ما:
به اندازه ی ثروتمندترین کشور های خاور میانه نفت و گاز میفروشیم!
به اندازه ی بزرگترین اقتصاد های دنیا مالیات بر درآمد میپردازیم!
به اندازه ی شادترین کشورهای دنیا مالیات بر مصرف میدهیم!
و به اندازه ی فقیرترین کشورهای آفریقایی در فلاکت به سر میبریم!
@hychy
کشورهایی که نفت و گاز دارند مالیات ندارند: بحرین، کویت ، عمان ، امارات ، عربستان و قطر نرخ مالیات شان صفر است
از طرف دیگر کشور هایی که مالیات بالا دارند ، بالاترین رشد اقتصادی را هم دارند: فنلاند، سوئیس، دانمارک، هلند، انگلیس و ژاپن
آنهایی که از کالا و خدمات هم مالیات میگیرند (همان مالیات بر ارزش افزوده در ایران) بالاترین رفاه و شادی اجتماعی را تجربه میکنند: دانمارک، نروژ، سوئد و فنلاند.
فرقی ندارد پول مالیات باشد یا نفت وگاز هر چه که باشد در نهایت خرج خود مردم خواهد شد اما ما:
به اندازه ی ثروتمندترین کشور های خاور میانه نفت و گاز میفروشیم!
به اندازه ی بزرگترین اقتصاد های دنیا مالیات بر درآمد میپردازیم!
به اندازه ی شادترین کشورهای دنیا مالیات بر مصرف میدهیم!
و به اندازه ی فقیرترین کشورهای آفریقایی در فلاکت به سر میبریم!
@hychy
#اندکی_تفکر
🔷 شما هم صندوقهای صدقات کمیته امداد امام را دیدهاید که روی آن از قول پیامبر اسلام نوشته شده صدقه عمر را زیاد میکند.
🔹 مدتی پیش با یکی از دفاتری که سوالات فقهی پاسخ میدهند، تماس گرفتم. ابتدا پرسیدم این عبارت که روی این جعبهها از قول پیامبر نوشته شده صحت دارد؟
ایشون جواب دادند: بله.
پرسیدم: من میخوام ۲ سال به عمرم اضافه کنم، حکمش چیه؟ چه مبلغی باید توی این صندوق بریزم؟
جواب داد: منو مسخره میکنی؟
اینو گفت و گوشی را قطع کرد!
🔹 مجددا تماس گرفتم و گفتم من مسخره میکنم؟ شما را؟ من که اول صحت این عبارت را از شما پرسیدم؛ بعد که شما تائید کردید سوال خودم را پرسیدم این یک مطلب، دوم اینکه شما چرا تماس را قطع کردید؟ میتونستید بفرمائید بعداً زنگ بزنم و یا اینکه به فلان مرجع رجوع کنم.
گفت: من پاسخی ندارم!
گفتم: این دفتر برای پاسخ به سوالات است چرا پاسخی ندارید؟
چند لحظه سکوت بین ما برقرار شد، بعد من گفتم : حاج آقا اجازه هست من جواب سوالم را خودم بدهم؟
گفت: بفرمائید!
🔹 گفتم: در یکی از سورههای قرآن این آیه ذکر شده است: فَاِذا جایَ اجلهم لا یستئاخرون ساعت" ولا یستقدمون (پس هنگامیکه مرگ شما فرا میرسد، نه یکساعت عقب، و نه یکساعت جلو) درست راس ساعت مقرر، خداحافظ.
بعد ادامه دادم مگر مسئله مرگ بازی لاتاریه که هرکس بیشتر پول توی صندوق بریزه برنده میشه!؟ از طرفی این حق برای مستمندان قابل اجرا نیست چون پول ندارند. مضافآ اینکه این آیه بر پیامبر نازل شده است و پیامبر این آیه را بهخوبی میداند. آنوقت پیامبر این حق را دارد که بگوید فرمان خدا را ول کنید آنچه که من میگویم را قبول کنید و برای عمر زیاد پول بریزید توی این صندوق. و گذشته از اون حداکثر سقف این درخواست عمر چهقدر هست؟ و از چه مبلغ کمتر را خدا قبول نمیکنه؟
بعد از کمی مکث، خیلی راحت گفت:
دیگه به من زنگ نزن!
تمام!
کاسبی ریاکارانه و فریبکارانه و حرام خوری در قاموس و قانون قوم حاکم ریشه چهل و چند ساله و در کل ریشه چند صد ساله دارد.
وای بر اکثر الناس که هنوز نفهمیدن.🤔
@Library_Telegram
🔷 شما هم صندوقهای صدقات کمیته امداد امام را دیدهاید که روی آن از قول پیامبر اسلام نوشته شده صدقه عمر را زیاد میکند.
🔹 مدتی پیش با یکی از دفاتری که سوالات فقهی پاسخ میدهند، تماس گرفتم. ابتدا پرسیدم این عبارت که روی این جعبهها از قول پیامبر نوشته شده صحت دارد؟
ایشون جواب دادند: بله.
پرسیدم: من میخوام ۲ سال به عمرم اضافه کنم، حکمش چیه؟ چه مبلغی باید توی این صندوق بریزم؟
جواب داد: منو مسخره میکنی؟
اینو گفت و گوشی را قطع کرد!
🔹 مجددا تماس گرفتم و گفتم من مسخره میکنم؟ شما را؟ من که اول صحت این عبارت را از شما پرسیدم؛ بعد که شما تائید کردید سوال خودم را پرسیدم این یک مطلب، دوم اینکه شما چرا تماس را قطع کردید؟ میتونستید بفرمائید بعداً زنگ بزنم و یا اینکه به فلان مرجع رجوع کنم.
گفت: من پاسخی ندارم!
گفتم: این دفتر برای پاسخ به سوالات است چرا پاسخی ندارید؟
چند لحظه سکوت بین ما برقرار شد، بعد من گفتم : حاج آقا اجازه هست من جواب سوالم را خودم بدهم؟
گفت: بفرمائید!
🔹 گفتم: در یکی از سورههای قرآن این آیه ذکر شده است: فَاِذا جایَ اجلهم لا یستئاخرون ساعت" ولا یستقدمون (پس هنگامیکه مرگ شما فرا میرسد، نه یکساعت عقب، و نه یکساعت جلو) درست راس ساعت مقرر، خداحافظ.
بعد ادامه دادم مگر مسئله مرگ بازی لاتاریه که هرکس بیشتر پول توی صندوق بریزه برنده میشه!؟ از طرفی این حق برای مستمندان قابل اجرا نیست چون پول ندارند. مضافآ اینکه این آیه بر پیامبر نازل شده است و پیامبر این آیه را بهخوبی میداند. آنوقت پیامبر این حق را دارد که بگوید فرمان خدا را ول کنید آنچه که من میگویم را قبول کنید و برای عمر زیاد پول بریزید توی این صندوق. و گذشته از اون حداکثر سقف این درخواست عمر چهقدر هست؟ و از چه مبلغ کمتر را خدا قبول نمیکنه؟
بعد از کمی مکث، خیلی راحت گفت:
دیگه به من زنگ نزن!
تمام!
کاسبی ریاکارانه و فریبکارانه و حرام خوری در قاموس و قانون قوم حاکم ریشه چهل و چند ساله و در کل ریشه چند صد ساله دارد.
وای بر اکثر الناس که هنوز نفهمیدن.🤔
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
وقتی از هرات میآمدیم، در نزدیکیهای قندهار همسرم خواهش کرد که برای چند لحظه چادری/برقعاش را بردارد. دلیلش را نمیدانستم، ولی میشد فشار و حرارت زیاد داخل ماشین را حدس زد. چیزی نگفتم و بیخیال این حرف شدم. او پافشاری کرد و گفت:«نفسم بند میایه…»
در صندلی عقبی و پهلوی ما رقم رقم مردان ریش بلند نشسته بودند که در تمام مسیر متوجه نشدم با زنان خود حرف بزنند، انگار درکنارشان اصلا کسی حضور نداشت. زنان همه مطیع بودند، مطیعتر از یک ماشین، عاجزتر از هر زندهجانی.
برایش گفتم که این کار درستی نیست؛ هیچ زنی اینجا از زیر برقع خود بیرون نمیشود. اجازه ندارند. ببین.
گفت:« فقط آب مینوشم، حالم خوب نیست»
به گوشش گفتم نوشیدن چند قطره آب بهانهای نیست که خودش را به مردهای داخل ماشین نشان بدهد. دیگر جواب بیتابی و درد و هرچیزی که زیر این برقع جریان داشت را ندادم.
به نماز پیاده شدیم، از بازارها و بازارکهای زیادی عبور کردیم، چهار و چند ساعت دیگر راه آمدیم و در تمام مسیر زنم چیزی نگفت. آب هم ننوشید. وقتی به کابل رسیدیم هوا تاریک شده بود. همه از ماشین پیاده شدند.
هنگامی که از چوکی برخواستم، او از دنبالم نیامد. سرش را به شیشه تکیه داده بود. با این کارش، با این قهر و لج و ماندنش عصبانی شدم. از اینکه توانسته باشم زخم زبان بزنم، آهسته ولی با خشم گفتم:« از موتروان خوشت آمده؟»
باز هم چیزی نگفت و تکان نخورد. فکر کردم بابت اینکه نگذاشتهام چادریاش را بردارد، قهر کرده است. برگشتم و همینکه دست به بازویش زدم، محکم روی چوکی افتاد. ترسیدم. با عجله چادری از صورتش برادشتم. صورتش سفید شده بود و نفس نمیکشید. مرده بود، خشک شده بود.
تا آن زمان نمیدانستم یک زن به همین سادگی میمیرد....
✍️ خشنود خرمی
@Library_Telegram
وقتی از هرات میآمدیم، در نزدیکیهای قندهار همسرم خواهش کرد که برای چند لحظه چادری/برقعاش را بردارد. دلیلش را نمیدانستم، ولی میشد فشار و حرارت زیاد داخل ماشین را حدس زد. چیزی نگفتم و بیخیال این حرف شدم. او پافشاری کرد و گفت:«نفسم بند میایه…»
در صندلی عقبی و پهلوی ما رقم رقم مردان ریش بلند نشسته بودند که در تمام مسیر متوجه نشدم با زنان خود حرف بزنند، انگار درکنارشان اصلا کسی حضور نداشت. زنان همه مطیع بودند، مطیعتر از یک ماشین، عاجزتر از هر زندهجانی.
برایش گفتم که این کار درستی نیست؛ هیچ زنی اینجا از زیر برقع خود بیرون نمیشود. اجازه ندارند. ببین.
گفت:« فقط آب مینوشم، حالم خوب نیست»
به گوشش گفتم نوشیدن چند قطره آب بهانهای نیست که خودش را به مردهای داخل ماشین نشان بدهد. دیگر جواب بیتابی و درد و هرچیزی که زیر این برقع جریان داشت را ندادم.
به نماز پیاده شدیم، از بازارها و بازارکهای زیادی عبور کردیم، چهار و چند ساعت دیگر راه آمدیم و در تمام مسیر زنم چیزی نگفت. آب هم ننوشید. وقتی به کابل رسیدیم هوا تاریک شده بود. همه از ماشین پیاده شدند.
هنگامی که از چوکی برخواستم، او از دنبالم نیامد. سرش را به شیشه تکیه داده بود. با این کارش، با این قهر و لج و ماندنش عصبانی شدم. از اینکه توانسته باشم زخم زبان بزنم، آهسته ولی با خشم گفتم:« از موتروان خوشت آمده؟»
باز هم چیزی نگفت و تکان نخورد. فکر کردم بابت اینکه نگذاشتهام چادریاش را بردارد، قهر کرده است. برگشتم و همینکه دست به بازویش زدم، محکم روی چوکی افتاد. ترسیدم. با عجله چادری از صورتش برادشتم. صورتش سفید شده بود و نفس نمیکشید. مرده بود، خشک شده بود.
تا آن زمان نمیدانستم یک زن به همین سادگی میمیرد....
✍️ خشنود خرمی
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
سراسر فضای مجازی پر شده است از نوشته های افرادی که از آبروریزی بزرگ ایرانیان به جهت استقبال از بازیکن فوتبال رونالدو سخن می گویند و از این گله مند هستند که این استقبال شان و منزلت ایرانیان را در مقابل اعراب کوچک کرده است. دنبال اتوبوس تیم عربی دویدن را کسر شان می دانند حال آنکه همین افراد کرور کرور و دسته دسته مسافت های طولانی را برای زیارت بزرگان اعراب در کربلا و سایر شهرها طی کرده و با وضعیتی به مراتب فجیع تر زیارت کرده و برمی گردند اما کسی حرف از آبروی ایرانیان نمیزند. بیش از ۱۴۰۰ سال دنبال رو دین اعراب هستند و حتی خود را بیشتر از اعراب محق این دین می دانند. زبان انتقاد این افراد فقط تن مردم ایران را زخم می کند و آنجا که انتقاد، گریبان دولت مردان را بگیرد سکوت می کنند و حتی دیده شده بعضی از این افراد مرزهای چاپلوسی و تملق را فرسنگها جابجا می کنند. در باب این استقبال هم به عینه می توان کم کاری و سهل انگاری مدیران نالایق مربوطه در این زمینه را دید و این شوق و ذوق مردم برای دیدن بازیکن محبوبشان را ساماندهی نکرده اند. اگر ایرادی هست بیشتر آن متوجه مدیران و تصمیم گیران برگزاری این مسابقات است.
@Library_Telegram
سراسر فضای مجازی پر شده است از نوشته های افرادی که از آبروریزی بزرگ ایرانیان به جهت استقبال از بازیکن فوتبال رونالدو سخن می گویند و از این گله مند هستند که این استقبال شان و منزلت ایرانیان را در مقابل اعراب کوچک کرده است. دنبال اتوبوس تیم عربی دویدن را کسر شان می دانند حال آنکه همین افراد کرور کرور و دسته دسته مسافت های طولانی را برای زیارت بزرگان اعراب در کربلا و سایر شهرها طی کرده و با وضعیتی به مراتب فجیع تر زیارت کرده و برمی گردند اما کسی حرف از آبروی ایرانیان نمیزند. بیش از ۱۴۰۰ سال دنبال رو دین اعراب هستند و حتی خود را بیشتر از اعراب محق این دین می دانند. زبان انتقاد این افراد فقط تن مردم ایران را زخم می کند و آنجا که انتقاد، گریبان دولت مردان را بگیرد سکوت می کنند و حتی دیده شده بعضی از این افراد مرزهای چاپلوسی و تملق را فرسنگها جابجا می کنند. در باب این استقبال هم به عینه می توان کم کاری و سهل انگاری مدیران نالایق مربوطه در این زمینه را دید و این شوق و ذوق مردم برای دیدن بازیکن محبوبشان را ساماندهی نکرده اند. اگر ایرادی هست بیشتر آن متوجه مدیران و تصمیم گیران برگزاری این مسابقات است.
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
این که تن به انجام هر کاری نمیدی، متعهدی و تو زندگیت چهارچوب داری نشون دهنده ی اصالته!
چهارچوبی که خودت برای خودت تعریف میکنی و پایه و اساسش از "خانواده" شکل میگیره
کسی که چهارچوب داره اصالت داره؛
اصالت رو نه میشه خرید نه میشه اَداش رو در آورد نه میشه با بزک دوزک بهش رسید!
اصالت یعنی دلت نمیاد خیانت کنی.
دلت نمیاد دل بشکنی.
دلت نمیاد دورو باشی.
آدم فروشی نمیکنی.
آدم هارو با معیار و متر انسانیت می سنجی نه با پست و مقام یا مال و ثروت.
دلت نمیاد آدمهارو بازی بدی و زیرآبی بری.
دلت نمیاد دروغ بگی و هرز بپری
این بی عرضگی نیست!
اسمش "اصالته"
@Library_Telegram
این که تن به انجام هر کاری نمیدی، متعهدی و تو زندگیت چهارچوب داری نشون دهنده ی اصالته!
چهارچوبی که خودت برای خودت تعریف میکنی و پایه و اساسش از "خانواده" شکل میگیره
کسی که چهارچوب داره اصالت داره؛
اصالت رو نه میشه خرید نه میشه اَداش رو در آورد نه میشه با بزک دوزک بهش رسید!
اصالت یعنی دلت نمیاد خیانت کنی.
دلت نمیاد دل بشکنی.
دلت نمیاد دورو باشی.
آدم فروشی نمیکنی.
آدم هارو با معیار و متر انسانیت می سنجی نه با پست و مقام یا مال و ثروت.
دلت نمیاد آدمهارو بازی بدی و زیرآبی بری.
دلت نمیاد دروغ بگی و هرز بپری
این بی عرضگی نیست!
اسمش "اصالته"
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
دایهام گاهی از معجزات انبیاء برایم صحبت میکرد، بخیال خودش میخواست مرا به این وسیله تسلیت بدهد،
ولی من بفکر پست و حماقت او حسرت میبردم!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدايت
@Library_Telegram
دایهام گاهی از معجزات انبیاء برایم صحبت میکرد، بخیال خودش میخواست مرا به این وسیله تسلیت بدهد،
ولی من بفکر پست و حماقت او حسرت میبردم!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدايت
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
مولانا می گوید علت سقوط افراد ازمقام انسانی به حالت ظلم و جور و خودپرستی و... چهار دلیل دارد و این چهار عامل را به چهار مرغ شوم و فتنه گر در درون انسان تشبیه کرده:
۱- اردک _نماد آز و طمع :
اردک حیوانی است چه سیر و یا گرسنه باشد همیشه نوکش روی زمین است .و بعضی از انسانها به این خاطر به اردک تشبیه کرده است که هر چه دارای پول ومقام باشند باز هم می خواهند و این طمعشان قابل سیر شدن نیست
۲_ خروس_ نماد قدرت وشهوت :
این را هم یکی دیگر از مشکلات دنیا می داند.
ستمگری و قدرت پرستی و شهوت و بی بند و باری جنسی که در جوامع مشاهده می شود و همچنین تجاوز به حقوق انسانها و آزار جنسی آدمها ناشی از این مسئله میداند
۳-طاووس_ نماد زیبایی ظاهری :
چشم و هم چشمی ها ، تلاش برای رسیدن به زیبایی کذایی ، خودنمایی ، گفتار بی عمل ، دروغ فریبنده و خوش آیند گفتن بجای بیان واقعیت ، اینگونه اعمال انسانها را تشبیه به طاووس کرده
۴- در انتها کلاغ_ نماد بلندپروازی کذایی است :
منظور مولانا از کلاغ افراد نارسیسم یا خود پرست می باشند چون در تمثیل ها ، کلاغ آرزو دارد که عقاب باشد یعنی کسی که عقده دارد خود را در مقام بالا ببیند ولی این توانایی رشد یا در او نیست یا نمی خواهد با سعی و تلاش و کوشش به آن برسد بنابراین برای رسیدن به مقصود دست به هر کاری می زند بویژه می کوشد تا از دیگران پل ساخته و از آن عبور کند
مولوی در توصیف این چهار مرغ می خواهد بگوید تنها راهی که انسان میتواند به اخلاقیات روی آورد و از ظاهر به معنا برسد باید این چهار مرغ شوم درون خود را گردن زده و یا آنرا نابود کند . مهم ترین اصل در اگزیستنسیالیسم این است که خود شوی و هراسی از ابراز آزادانه خود واقعی ات نداشته باشی.
@Library_Telegram
مولانا می گوید علت سقوط افراد ازمقام انسانی به حالت ظلم و جور و خودپرستی و... چهار دلیل دارد و این چهار عامل را به چهار مرغ شوم و فتنه گر در درون انسان تشبیه کرده:
۱- اردک _نماد آز و طمع :
اردک حیوانی است چه سیر و یا گرسنه باشد همیشه نوکش روی زمین است .و بعضی از انسانها به این خاطر به اردک تشبیه کرده است که هر چه دارای پول ومقام باشند باز هم می خواهند و این طمعشان قابل سیر شدن نیست
۲_ خروس_ نماد قدرت وشهوت :
این را هم یکی دیگر از مشکلات دنیا می داند.
ستمگری و قدرت پرستی و شهوت و بی بند و باری جنسی که در جوامع مشاهده می شود و همچنین تجاوز به حقوق انسانها و آزار جنسی آدمها ناشی از این مسئله میداند
۳-طاووس_ نماد زیبایی ظاهری :
چشم و هم چشمی ها ، تلاش برای رسیدن به زیبایی کذایی ، خودنمایی ، گفتار بی عمل ، دروغ فریبنده و خوش آیند گفتن بجای بیان واقعیت ، اینگونه اعمال انسانها را تشبیه به طاووس کرده
۴- در انتها کلاغ_ نماد بلندپروازی کذایی است :
منظور مولانا از کلاغ افراد نارسیسم یا خود پرست می باشند چون در تمثیل ها ، کلاغ آرزو دارد که عقاب باشد یعنی کسی که عقده دارد خود را در مقام بالا ببیند ولی این توانایی رشد یا در او نیست یا نمی خواهد با سعی و تلاش و کوشش به آن برسد بنابراین برای رسیدن به مقصود دست به هر کاری می زند بویژه می کوشد تا از دیگران پل ساخته و از آن عبور کند
مولوی در توصیف این چهار مرغ می خواهد بگوید تنها راهی که انسان میتواند به اخلاقیات روی آورد و از ظاهر به معنا برسد باید این چهار مرغ شوم درون خود را گردن زده و یا آنرا نابود کند . مهم ترین اصل در اگزیستنسیالیسم این است که خود شوی و هراسی از ابراز آزادانه خود واقعی ات نداشته باشی.
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
حکایت است که مرد ظالمی، زنش را هر روز کتک میزد!
از او پرسیدند چرا او را بی دلیل میزنی ؟
گفت: من که نمیتوانم برایش غذایی بیاورم ، او را سفر ببرم ، برایش لباسی بخرم ، یا وظیفه همسری بجا آورم ..
پس او را میزنم که یادش نرود من شوهرش هستم!!!
حالا
در یکی از کُرات در کهکشانی دور وادی ای را میشناسم که نه تنها حاکمانش قادر به تامین رفاه و آسایش مردمانشان نیستند.
بلکه مدام میزنند و میگیرند و میبندند تا مردم یادشان نرود که حکومت در اختیار چه کسانی است!!!
@Library_Telegram
حکایت است که مرد ظالمی، زنش را هر روز کتک میزد!
از او پرسیدند چرا او را بی دلیل میزنی ؟
گفت: من که نمیتوانم برایش غذایی بیاورم ، او را سفر ببرم ، برایش لباسی بخرم ، یا وظیفه همسری بجا آورم ..
پس او را میزنم که یادش نرود من شوهرش هستم!!!
حالا
در یکی از کُرات در کهکشانی دور وادی ای را میشناسم که نه تنها حاکمانش قادر به تامین رفاه و آسایش مردمانشان نیستند.
بلکه مدام میزنند و میگیرند و میبندند تا مردم یادشان نرود که حکومت در اختیار چه کسانی است!!!
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
پرنده را برای قفس نیافریدهاند، اسب، الاغ با زین و پالان زاییده نشدهاند.
واضحتر بگوییم: انسان آنان را از طبیعت دزدیده، برای هر کدام یک مصرف و کاری تراشیده است!
📕 #انسان_و_حیوان
✍ #صادق_هدايت
@Library_Telegram
پرنده را برای قفس نیافریدهاند، اسب، الاغ با زین و پالان زاییده نشدهاند.
واضحتر بگوییم: انسان آنان را از طبیعت دزدیده، برای هر کدام یک مصرف و کاری تراشیده است!
📕 #انسان_و_حیوان
✍ #صادق_هدايت
@Library_Telegram