☕️ قطعهای از کتاب
بعد از او من دیگر خودم را از جرگه آدمها، از جرگه احمقها و خوشبختها به کلی بیرون کشیدم و برای فراموشی به شراب و تریاک پناه بردم، زندگی من تمام روز میان چهار دیوار اطاقم میگذشت و میگذرد ، سرتاسر زندگیم میان چهار دیوار گذشته است.
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
بعد از او من دیگر خودم را از جرگه آدمها، از جرگه احمقها و خوشبختها به کلی بیرون کشیدم و برای فراموشی به شراب و تریاک پناه بردم، زندگی من تمام روز میان چهار دیوار اطاقم میگذشت و میگذرد ، سرتاسر زندگیم میان چهار دیوار گذشته است.
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
کاش میتوانستم مانند زمانی که بچه و نادان بودم آهسته بخوابم ، خواب راحت و بی دغدغه !
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
کاش میتوانستم مانند زمانی که بچه و نادان بودم آهسته بخوابم ، خواب راحت و بی دغدغه !
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
فقط با سایهی خودم خوب میتوانم حرف بزنم، اوست که مرا وادار به حرف زدن میکند،
فقط او میتواند مرا بشناسد، او حتما میفهمد.. می خواهم عصاره، نه شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایهام چکانیده به او بگویم:
«این زندگی من است!»
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
فقط با سایهی خودم خوب میتوانم حرف بزنم، اوست که مرا وادار به حرف زدن میکند،
فقط او میتواند مرا بشناسد، او حتما میفهمد.. می خواهم عصاره، نه شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایهام چکانیده به او بگویم:
«این زندگی من است!»
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
حس میکردم که این دنیا برای من نبود. برای یکدسته آدمهای بی حیا، پر رو، گدامنش، معلومات فروش، چاروادار و چشم و دل گرسنه بود ، برای کسانیکه به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم می جنبانید گدائی میکردند و تملق میگفتند.
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
حس میکردم که این دنیا برای من نبود. برای یکدسته آدمهای بی حیا، پر رو، گدامنش، معلومات فروش، چاروادار و چشم و دل گرسنه بود ، برای کسانیکه به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم می جنبانید گدائی میکردند و تملق میگفتند.
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
نه مال دارم که دیوان بخورد و نه دین دارم که شیطان ببرد، وانگهی چه چیزی رویِ زمین می تواند برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد.
آنچه که زندگی بوده است از دست داده ام، گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آنکه من رفتم، به درک، می خواهد کسی کاغذ پاره هایِ مرا بخواند، می خواهد هفتاد سالِ سیاه هم نخواند!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
نه مال دارم که دیوان بخورد و نه دین دارم که شیطان ببرد، وانگهی چه چیزی رویِ زمین می تواند برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد.
آنچه که زندگی بوده است از دست داده ام، گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آنکه من رفتم، به درک، می خواهد کسی کاغذ پاره هایِ مرا بخواند، می خواهد هفتاد سالِ سیاه هم نخواند!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
نمیدانم چرا هر جور زندگی و خوشی دیگران دلم را بهم میزد !
درصورتیکه میدانستم که زندگی من تمام شده و بطرز دردناکی آهسته خاموش میشود، به من چه ربطی داشت که فکرم را متوجه زندگی احمقها و رجالهها بکنم که ...
سالم بودند، خوب میخوردند، خوب میخوابیدند و خوب جماع میکردند و هرگز ذرهای از دردهای مرا حس نکرده بودند و بالهای مرگ هر دقیقه به سر و صورتشان سابیده نشده بود!؟
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
نمیدانم چرا هر جور زندگی و خوشی دیگران دلم را بهم میزد !
درصورتیکه میدانستم که زندگی من تمام شده و بطرز دردناکی آهسته خاموش میشود، به من چه ربطی داشت که فکرم را متوجه زندگی احمقها و رجالهها بکنم که ...
سالم بودند، خوب میخوردند، خوب میخوابیدند و خوب جماع میکردند و هرگز ذرهای از دردهای مرا حس نکرده بودند و بالهای مرگ هر دقیقه به سر و صورتشان سابیده نشده بود!؟
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
چه چیزی روی زمین میتواند برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد .
آنچه که زندگی بوده است از دست دادهام، گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آنکه من رفتم، بدرک، میخواهد کسی کاغذپارههای مرا بخواند میخواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند ،
من فقط برای این احتیاج نوشتن که عجالتاً برایم ضروری شده است مینویسم !
من محتاجم، بیش از پیش محتاجم که افکار خودم را به موجود خیالی خودم، بسایه خودم ارتباط بدهم ، این سایه شومی که جلو روشنایی پیهسوز روی دیوار خم شده و مثل اینست آنچه که مینویسم بدقت میخواند و میبلعد ،
این سایه حتماً بهتر از من میفهمد!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
چه چیزی روی زمین میتواند برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد .
آنچه که زندگی بوده است از دست دادهام، گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آنکه من رفتم، بدرک، میخواهد کسی کاغذپارههای مرا بخواند میخواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند ،
من فقط برای این احتیاج نوشتن که عجالتاً برایم ضروری شده است مینویسم !
من محتاجم، بیش از پیش محتاجم که افکار خودم را به موجود خیالی خودم، بسایه خودم ارتباط بدهم ، این سایه شومی که جلو روشنایی پیهسوز روی دیوار خم شده و مثل اینست آنچه که مینویسم بدقت میخواند و میبلعد ،
این سایه حتماً بهتر از من میفهمد!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
تنها چیزی که از من دلجوئی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود.
فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد ،
من هنوز باین دنیائی که در آن زندگی میکردم انس نگرفته بودم، آیا دنیای دیگر به چه درد من میخورد؟
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد ،
من هنوز باین دنیائی که در آن زندگی میکردم انس نگرفته بودم، آیا دنیای دیگر به چه درد من میخورد؟
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
بعد از او من دیگر خودم را از جرگه آدمها، از جرگه احمقها و خوشبختها بکلی بیرون کشیدم و برای فراموشی به شراب و تریاک پناه بردم !
زندگی من تمام روز میان چهار دیوار اطاقم میگذشت و میگذرد ، سرتاسر زندگیم میان چهار دیوار گذشته است!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
بعد از او من دیگر خودم را از جرگه آدمها، از جرگه احمقها و خوشبختها بکلی بیرون کشیدم و برای فراموشی به شراب و تریاک پناه بردم !
زندگی من تمام روز میان چهار دیوار اطاقم میگذشت و میگذرد ، سرتاسر زندگیم میان چهار دیوار گذشته است!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
دایهام گاهی از معجزات انبیاء برایم صحبت میکرد، بخیال خودش میخواست مرا به این وسیله تسلیت بدهد،
ولی من بفکر پست و حماقت او حسرت میبردم!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدايت
@Library_Telegram
دایهام گاهی از معجزات انبیاء برایم صحبت میکرد، بخیال خودش میخواست مرا به این وسیله تسلیت بدهد،
ولی من بفکر پست و حماقت او حسرت میبردم!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدايت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود، آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
از دور ریختن عقایدی که به من تلقین شده بود، آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
از ته دل میخواستم و آرزو میکردم که خودم را تسلیم خواب فراموشی بکنم، اگر این فراموشی ممکن میشد، اگر میتوانست دوام داشته باشد، اگر چشمهایم که بهم میرفت در وراء خواب آهسته در عدم صرف میرفت و هستی خودم را دیگر احساس نمیکردم، اگر ممکن بود در یک لکه مرکب، در یک آهنگ موسیقی یا شعاع رنگین تمام هستیم ممزوج میشد و بعد این امواج و اشکال آنقدر بزرگ میشد و میدوانید که بکلی محو و ناپدید میشد ،
به آرزوی خودم رسیده بودم!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
از ته دل میخواستم و آرزو میکردم که خودم را تسلیم خواب فراموشی بکنم، اگر این فراموشی ممکن میشد، اگر میتوانست دوام داشته باشد، اگر چشمهایم که بهم میرفت در وراء خواب آهسته در عدم صرف میرفت و هستی خودم را دیگر احساس نمیکردم، اگر ممکن بود در یک لکه مرکب، در یک آهنگ موسیقی یا شعاع رنگین تمام هستیم ممزوج میشد و بعد این امواج و اشکال آنقدر بزرگ میشد و میدوانید که بکلی محو و ناپدید میشد ،
به آرزوی خودم رسیده بودم!
📕 #بوف_کور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram