#اندکی_تامل
#بعضی_مردم_را_شاد_نمیخواهند
مرحوم حسين منزوی غزل معروفی
دارد كه اينگونه شروع ميشود :
خيال خام پلنگ ِ من به سوی ماه جهيدن بود
و ماه را ز بلندايش به روی خاک كشيدن بود ...
پلنگ من دلخسته ، پريد و پنجه به خالی زد
كه عشق ، ماه ِبلند من ورایدست رسيدن بود ...
افسانه پلنگ و ماه داستانیست قديمی از آن دسته داستانهایی كه معلوم نيست دقيقا از كجا آمده اما تمام روايتها يک هدف را دنبال ميكنند : پلنگی که ميخواهد به آن چيزی دست پيدا كند كه تاكنون هیچکس به آن نرسيده نه خودش و نه پلنگهای ديگر ، او ميخواهد به ماه برسد ... پس ميرود روی بلندترین و خطرناکترين صخره و با تمام قدرتش ميدود و خودش را بين زمين و آسمان رها ميكند تا شايد دستش به دست نيافتنی برسد اما افسانهها ميگويند بیشتر پلنگها همين شكلی مردند در آرزوی رسيدن به ماه ، ماه همان خوشبختیست كه هیچ پلنگی به آن نمیرسد
تاريخ ما سرشار از اين نرسيدنهاست و انگار نافمان را با نرسيدن بريدهاند ، ما سالها با نرسيدن زندگی كرديم ، اکثر ما به عشقهایمان نرسيديم ، به آسايش و رفاه نرسيديم ، به روياهايمان نرسيديم و آنقدر نرسیدیم که تمام اينها برای ما تبديل شد به همان ماه كه يا بايد هميشه در حسرتش بمانيم يا با صورت زمين بخوريم و جان را در اين راه فدا كنيم و اصلا برای همین است که [[ هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم .. اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی ]]
ما توی فوتبال و جام جهانی هم ميخواستيم نرسيم و حرفش را مدام ميزديم ، میگفتيم تا همين نوک صخره هم که آمدیم کافیست و ديگر رسيدن به ماه خیال است اما حالا چون اصرار ميكنيد ميدويم ، ميپريم ، پنجه هم ميزنيم اما خودمان مطمئنيم كه باز سقوط خواهيم كرد و در حال گفتن همين حرفها بوديم كه سوت مسابقه فوتبال ايران، مراكش زده شد ...
در همان روز که #فردوسیپور هم اعتمادبهنفس نداشت و اگر داخل زمين بود احتمالا دو سه تا گل به خودی ميزد ، همان روزی که آرزوی عادل اين بود بازی در دقيقه ١٨ تمام شود ، همان روزی که دوست داشتيم همهچيز تمام شود قبل از اينكه قلبمان بيايد توی دهانمان ، دست خودمان كه نيست چون اين شكلی بار آمدهايم اما افسانههای ما چيزی از «يوزپلنگ» نميدانستند ، يوزپلنگهايی كه به هيچ چيز غير از ماه بلند فكر نميكنند تا ماه را از بلندايش به روی خاک بكشانند ...
هيچ چيز مهم نيست ، تحريم نايک مهم نيست ، جنگ روانی مهم نيست ، پيشبينیها مهم نيست حتی نداشتن بازی تداركاتی هم مهم نيست چون يوزپلنگ ايرانی توانست به افسانه چند هزار ساله ماه و پلنگ پايان دهد و امروز آرزوهای ما سقف آسمان را شكافته ، ما اولين بردمان را در اين جام جهانی تجربه ميكنيم ، ما اولين بردمان را در اولین بازی در جام جهانی به دست آورديم ، ما جام را با گل زدن آغاز كرديم نه گل خوردن ...
ايران گل ميزند تا ما به معشوقمان برسيم ، ايران گل ميزند تا ما به خوشبختی برسيم ، ايران گل ميزند تا ما به روياهايمان برسيم ، ایران گل میزند تا ما بعد از این همه نرسیدن ، ماه بلندی را كه سالهاست در حسرتش بودهیم لااقل برای دو سه شب در آغوشمان داشته باشیم و عشقبازی کنیم
كريم انصاری فرد در پايان بازی گفت : خوشحالم كه حتی اگر برای يک شب كاری كرديم كه مردم همه سختی هايی كه از داخل يا خارج به آنها روا ميشود را فراموش کنند و برای خودشان شاد باشند ... کریم راست میگفت ، زندگی آنقدر جذاب شده که حتی برای من #سیاسینویس هم دیگر نوسانات بازار ارز و طلا مهم نیست .
به قول #محمدرضا_طاهری :
شادی و آرامش و امنیت و لبخند را
از جهان عمریست با حسرت طلبکاریم ما ...
@Library_Telegram
#بعضی_مردم_را_شاد_نمیخواهند
مرحوم حسين منزوی غزل معروفی
دارد كه اينگونه شروع ميشود :
خيال خام پلنگ ِ من به سوی ماه جهيدن بود
و ماه را ز بلندايش به روی خاک كشيدن بود ...
پلنگ من دلخسته ، پريد و پنجه به خالی زد
كه عشق ، ماه ِبلند من ورایدست رسيدن بود ...
افسانه پلنگ و ماه داستانیست قديمی از آن دسته داستانهایی كه معلوم نيست دقيقا از كجا آمده اما تمام روايتها يک هدف را دنبال ميكنند : پلنگی که ميخواهد به آن چيزی دست پيدا كند كه تاكنون هیچکس به آن نرسيده نه خودش و نه پلنگهای ديگر ، او ميخواهد به ماه برسد ... پس ميرود روی بلندترین و خطرناکترين صخره و با تمام قدرتش ميدود و خودش را بين زمين و آسمان رها ميكند تا شايد دستش به دست نيافتنی برسد اما افسانهها ميگويند بیشتر پلنگها همين شكلی مردند در آرزوی رسيدن به ماه ، ماه همان خوشبختیست كه هیچ پلنگی به آن نمیرسد
تاريخ ما سرشار از اين نرسيدنهاست و انگار نافمان را با نرسيدن بريدهاند ، ما سالها با نرسيدن زندگی كرديم ، اکثر ما به عشقهایمان نرسيديم ، به آسايش و رفاه نرسيديم ، به روياهايمان نرسيديم و آنقدر نرسیدیم که تمام اينها برای ما تبديل شد به همان ماه كه يا بايد هميشه در حسرتش بمانيم يا با صورت زمين بخوريم و جان را در اين راه فدا كنيم و اصلا برای همین است که [[ هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم .. اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی ]]
ما توی فوتبال و جام جهانی هم ميخواستيم نرسيم و حرفش را مدام ميزديم ، میگفتيم تا همين نوک صخره هم که آمدیم کافیست و ديگر رسيدن به ماه خیال است اما حالا چون اصرار ميكنيد ميدويم ، ميپريم ، پنجه هم ميزنيم اما خودمان مطمئنيم كه باز سقوط خواهيم كرد و در حال گفتن همين حرفها بوديم كه سوت مسابقه فوتبال ايران، مراكش زده شد ...
در همان روز که #فردوسیپور هم اعتمادبهنفس نداشت و اگر داخل زمين بود احتمالا دو سه تا گل به خودی ميزد ، همان روزی که آرزوی عادل اين بود بازی در دقيقه ١٨ تمام شود ، همان روزی که دوست داشتيم همهچيز تمام شود قبل از اينكه قلبمان بيايد توی دهانمان ، دست خودمان كه نيست چون اين شكلی بار آمدهايم اما افسانههای ما چيزی از «يوزپلنگ» نميدانستند ، يوزپلنگهايی كه به هيچ چيز غير از ماه بلند فكر نميكنند تا ماه را از بلندايش به روی خاک بكشانند ...
هيچ چيز مهم نيست ، تحريم نايک مهم نيست ، جنگ روانی مهم نيست ، پيشبينیها مهم نيست حتی نداشتن بازی تداركاتی هم مهم نيست چون يوزپلنگ ايرانی توانست به افسانه چند هزار ساله ماه و پلنگ پايان دهد و امروز آرزوهای ما سقف آسمان را شكافته ، ما اولين بردمان را در اين جام جهانی تجربه ميكنيم ، ما اولين بردمان را در اولین بازی در جام جهانی به دست آورديم ، ما جام را با گل زدن آغاز كرديم نه گل خوردن ...
ايران گل ميزند تا ما به معشوقمان برسيم ، ايران گل ميزند تا ما به خوشبختی برسيم ، ايران گل ميزند تا ما به روياهايمان برسيم ، ایران گل میزند تا ما بعد از این همه نرسیدن ، ماه بلندی را كه سالهاست در حسرتش بودهیم لااقل برای دو سه شب در آغوشمان داشته باشیم و عشقبازی کنیم
كريم انصاری فرد در پايان بازی گفت : خوشحالم كه حتی اگر برای يک شب كاری كرديم كه مردم همه سختی هايی كه از داخل يا خارج به آنها روا ميشود را فراموش کنند و برای خودشان شاد باشند ... کریم راست میگفت ، زندگی آنقدر جذاب شده که حتی برای من #سیاسینویس هم دیگر نوسانات بازار ارز و طلا مهم نیست .
به قول #محمدرضا_طاهری :
شادی و آرامش و امنیت و لبخند را
از جهان عمریست با حسرت طلبکاریم ما ...
@Library_Telegram