رمان #خوشههای_خشم از آغاز انقلاب صنعتی آمریکا زمانی که پای صنعت به زندگی کشاورزان باز شده است شروع میشود ، با ورود تراکتور کشاورزان با گرفتن وام از بانکها نسبت به خرید تراکتور اقدام میکنند اما به دلیل بدهی به مرور مزارعشان توسط بانک مصادره میشود و خودشان آواره میشوند ، کشاورزان که زمینهایشان را از دست دادهاند به تصور کار فراوان در کالیفرنیا شروع به مهاجرت میکنند اما بعد از مهاجرت متوجه میشوند که تعداد کارگران چند برابر کار موجود است و کارفرمایان نیز مرتب دستمزدها را کاهش میدهند . آنان به فلاکتی دچار میشوند که حاضرند با حداقل دستمزد برای تهیۀ یک وعده غذا یا گوشت در روز کار کنند
زیباترین بخش کتاب :
یک خانواده که از زمین خود رانده شده شب را درون گودال چادر زده است ، مرد زیر لب میگوید من زمینم را از دست دادم و یک تراکتور زمینم را تصاحب کرد ، من تنها هستم و متحیر ... در همین لحظه خانواده دیگری هم از راه میرسد و چادر دیگری بر پا میشود ، هر دو مرد روی زمین چمباتمه میزنند و زنها و بچهها گوش میدهند ...
شما که از دگرگونی نفرت دارید و از انقلاب میترسید این دو مرد را از هم جدا کنید ، کاری کنید که از هم بترسند و به یکدیگر بدگمان باشند ، اینجا اساس همان چیزیست که شما از آن میهراسید ، این را میگویند پیوند دو سلول ، اینجا (من زمینم را از دست داده ام) به (ما زمینمان را از دست دادهایم ) تبدیل میشود
خطر در اینجا نهفته است ( در #ما ) زیرا دو نفر دیگر مثل یک نفر تنها و حیرتزده نیستند و این سنجش اگر به این نتیجه برسد که (ما غذا کم داریم) جنبش رو به راه میشود و سیر حرکتش را میپیماید ، حالا فقط یک تکثیر لازم است و این حقیقت گویا که در سرتاسر تاریخ صدایش به گوش میرسد : سرکوبگری و اختناق فقط مستضعفان را انسجام و اتحاد میبخشد
هر کوششی که از سوی حکومتها ، مالکان و ثروتمتدان به عمل آمده در راه سرکوبگری و خفقان بیشتر بوده است ، پولها همه در راه تامین سلاح و گاز اشکآور هزینه میشود و تنها هدف آنها سرکوب هرگونه طغیانیست غافل از اینکه علت اصلی طغیان به جا مانده :
مردم هنوز گرسنه و درمانده هستند !!
@Library_Telegram
رمان #خوشههای_خشم از آغاز انقلاب صنعتی آمریکا زمانی که پای صنعت به زندگی کشاورزان باز شده است شروع میشود ، با ورود تراکتور کشاورزان با گرفتن وام از بانکها نسبت به خرید تراکتور اقدام میکنند اما به دلیل بدهی به مرور مزارعشان توسط بانک مصادره میشود و خودشان آواره میشوند ، کشاورزان که زمینهایشان را از دست دادهاند به تصور کار فراوان در کالیفرنیا شروع به مهاجرت میکنند اما بعد از مهاجرت متوجه میشوند که تعداد کارگران چند برابر کار موجود است و کارفرمایان نیز مرتب دستمزدها را کاهش میدهند . آنان به فلاکتی دچار میشوند که حاضرند با حداقل دستمزد برای تهیۀ یک وعده غذا یا گوشت در روز کار کنند
زیباترین بخش کتاب :
یک خانواده که از زمین خود رانده شده شب را درون گودال چادر زده است ، مرد زیر لب میگوید من زمینم را از دست دادم و یک تراکتور زمینم را تصاحب کرد ، من تنها هستم و متحیر ... در همین لحظه خانواده دیگری هم از راه میرسد و چادر دیگری بر پا میشود ، هر دو مرد روی زمین چمباتمه میزنند و زنها و بچهها گوش میدهند ...
شما که از دگرگونی نفرت دارید و از انقلاب میترسید این دو مرد را از هم جدا کنید ، کاری کنید که از هم بترسند و به یکدیگر بدگمان باشند ، اینجا اساس همان چیزیست که شما از آن میهراسید ، این را میگویند پیوند دو سلول ، اینجا (من زمینم را از دست داده ام) به (ما زمینمان را از دست دادهایم ) تبدیل میشود
خطر در اینجا نهفته است ( در #ما ) زیرا دو نفر دیگر مثل یک نفر تنها و حیرتزده نیستند و این سنجش اگر به این نتیجه برسد که (ما غذا کم داریم) جنبش رو به راه میشود و سیر حرکتش را میپیماید ، حالا فقط یک تکثیر لازم است و این حقیقت گویا که در سرتاسر تاریخ صدایش به گوش میرسد : سرکوبگری و اختناق فقط مستضعفان را انسجام و اتحاد میبخشد
هر کوششی که از سوی حکومتها ، مالکان و ثروتمتدان به عمل آمده در راه سرکوبگری و خفقان بیشتر بوده است ، پولها همه در راه تامین سلاح و گاز اشکآور هزینه میشود و تنها هدف آنها سرکوب هرگونه طغیانیست غافل از اینکه علت اصلی طغیان به جا مانده :
مردم هنوز گرسنه و درمانده هستند !!
@Library_Telegram