کتابخانه تلگرام
79K subscribers
2.87K photos
703 videos
10.5K files
1.95K links
انواع کتاب کمیاب و ممنوعه
رمان، داستان
علمی، تخیلی، آموزشی
تاریخی، سیاسی
مطالب و داستانهای آموزنده و ...

ارتباط با ادمین:⬇️
@Library_Telegram_Bot

صفحه اینستاگرام کانال⬇️
https://www.instagram.com/library_telegram/
Download Telegram
📕#رازهای_سرزمین_من
#رضا_براهنی

راز های سرزمین من / رضا براهنی


من «رازهای سرزمین من» را با درد نوشته‌ام. آن دردها با من هستند. از من جدا ‏نمی‌شوند. آن نوشته مرا به من شناسانده است. آن نوشته‌ی من نویسنده را آفریده ‏است

«رمان نه تقلیدی از واقعیت است، و نه بازآفرینی واقعیت. رمان یک سیستم ادبی است ‏که با مکانیسم‌های بنیادی خود، واقعیت‌های جدید برای خواننده تعبیه می‌کند. این ‏واقعیت منبعث از فرم است. اثر من به فرم و ابزارهای فرم به عنوان دگرگون کننده‌ی فرم‌ها ‏و محتواهای گذشته می‌نگرد. از این نظر هم محتوا و هم فرم گذشته در اثر من خرد ‏می‌شوند، و هرگز قابلیت رجعت به شکل و محتوای گذشته را پیدا نمی‌کنند. و بعد بین ‏اثر و مخاطب آن ارتباطی برقرار می‌شود که مبتنی بر زیباشناسی شکل اثر است.»‏

‏در رازها ترتیب و توالی زمانی نیست، ترتیب و توالی فرمی داستان است: فصل اول در ‏حدود سال 33 و 34، اتفاق می‌افتد، فصل دوم در سال 38، فصل سوم، حدود 20 سال ‏بعد از فصل اول، نامه‌ی اول «مترجم سابق» تاریخ سپتامبر 1976 را دارد ولی «گزارش ‏اطلاعاتی»، سپتامبر 1959 را. نامه دوم «مترجم سابق» در مارس 1977 نوشته شده، ‏ولی تاریخ اول «قول بیلتمور» 28 ـ 26 ژوئیه 1959 است. در این شکی نیست که ‏وصیت‌نامه‌ی سرهنگ جزایری در سال 38 نوشته شده؛ ولی در کتاب، بعد از آخرین ‏یادداشت «قول بیلتمور» که در تاریخ 8 ژانویه 1972 نوشته شده، آمده است. تا اینجای ‏کتاب گفته نشده است که وصیت‌نامه چگونه و به دست چه کسی رسیده. در «قول ‏حسین میرزا» معلوم می‌شود که وصیت‌نامه در سال 57 به دست حسین میرزا افتاده. ‏چگونه؟ اول وصیت‌نامه افتاده دست برادر سرهنگ، او آن را در تبریز سپرده دست مادر ‏حسین میرزا، حسین میرزا آن را داخل اسنادش گذاشته، بعد تهمینه که لحظاتی پس از ‏قتل حسین میرزا، وارد آپارتمان او شده، آن‌ها را به بابک پوراصلان داده، و او، وصیت‌نامه ‏را در جایی گذاشته که طرح و توطئه‌ی رمان ایجاب می‌کرد آنجا گذاشته شود. حالا اگر به ‏محتویات وصیت نامه توجه کنیم، می‌گوییم اغلب حرف‌های سرهنگ را می‌دانیم، ولی ‏اگر می‌خواهیم به فرم توجه کنیم، می‌گوییم چرا وصیت‌نامه از خلال این همه مکانیسم ‏ادبی رد شده تا ما آن را عملاً بفهمیم. یعنی درک مفهوم آن، به صورت فرمی کش داده ‏شده است تا خواننده گم کند، پیدا کند، و نهایتاً به جهان‌بینی فرم نویسنده پی ببرد، به ‏همان صورت که موسی در مورد خضر عمل می‌کند و خضر در مورد موسی. ‏اشکلوفسکی این مکانیسم را مکانیسم «عقب اندازی» می‌خواند که بخشی از همان ‏برهنه کردن تکنیک است. از دن کیشوت سروانتس تا عشق سال‌های وبای مارکز، از ‏رابینسون کروزو تا پاندول فوکو اثر «اکو» از برادران کارامازوف تا سبکی تحمل ناپذیر ‏هستی اثر کوندرا، ما با این پدیده روبه‌رو هستیم. به قول خراسانی‌ها: «مودونومو، ‏نمی‌گوم.» این یکی از بنیادهای زیبایی‌شناسی فرم رمان است.

سرهنگ جزایری نامه‌هایش را یقینا پیش از سال 32 نوشته است. نامه‌ها درست در ‏روزهای بهمن 57 به دست میرزا می‌افتد. این نامه‌ها را «ماهی» به «الی» داده، الی ‏آن‌ها را با خود به همه جا برده، و آخر سر به خانه‌ای آورده در خیابان وزرا، که ممکن ‏است بعداً، فرضاً، دایره‌ی منکرات شده باشد. در دستبرد حسین میرزا، مرتضی و رقیه ‏خانم، در روزهای انقلاب به این خانه، نامه‌های سرهنگ جزایری به دست حسین میرزا، ‏از طریق او به دست بابک پوراصلان، و از طریق او به دست خواننده می‌افتد. مثال دیگر: ‏قتل شادان. همسایۀ شادان اولین اشاره را به نوع قتل شادان می‌کند. بعد گماشته‌ها، ‏بعد روزنامه، بعد «الی» که جنازه را دیده، بعد هوشنگ، بعد تهمینه. ولی تا آخر همه ‏فکر می‌کنند تهمینه یا پسرش قاتل هستند. کشف قتل کش داده شده، و این وسط ‏ده‌ها چیز دیگر هم با آن کش داده شده‌اند تا برهنه شدن تکنیک صورت بگیرد. قتل ‏تیمسار یک موتیف از ده‌ها موتیف رمان است. این موتیف با موتیف‌های دیگر، هم رابطه ‏خصوصی دارد، و هم با آن‌ها و در بسیاری موارد از طریق تکرار در می‌آمیزد تا رمان ‏به‌صورت سمفونی طولانی‌ای در آید که ده‌ها سمفونی در جوف آن قرار گرفته است...‏👇👇👇

https://telegram.me/Library_Telegram