#یک_فنجان_تفکر ☕️
چند روز پیش نامه ای در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر آنکه یکی از اعضای هیئت امنای دانشگاه آزاد در استان خوزستان پس از برکناری از این شغل خطاب به آقای ولایتی نامه ای نوشته که با این وضعیت دانشگاه آزاد در مسیر سقوط قرار دارد.
سوالی پیش می آید که آیا این آقا پیش از برکناری هم به این امر واقف بوده یا خیر؟
اگر واقف بوده پس چرا هیچ واکنشی نشان نداده است؟ اگر واقف نبوده چطور می شود که بلافاصله بعد از برکناری به این موضوع وقوف می یابد.
ضمن اینکه این ماجرا در کشور ما سابقه ی طولانی دارد، بسیاری از وزرای آقای احمدی نژاد پس از برکناری از مسئولیت زبان انتقاد را گشودند و از خطرات ایشان برای کل نظام سخن گفتند.
نمونه ی دیگر اصلاح طلبانی هستند که تا پیش از دوره ی روحانی همه چیز را تیره و تار می دیدند و احساس نگرانی زیادی نسبت به کشور داشتند اما حالا که به مراکز قدرت تا حدودی دست یافتند دیگر نگاه های تند و تیز گذشته را ندارند و کاستی ها و ضعف ها به چشمشان جزئی می نماید.
سوال مطروحه این است که آیا این اتفاق کاملا هشیارانه رخ می دهد و صرفا سیاسی کاریست یا آنکه بخشی از آن ناهشیار است و توسط سازو کارهای دفاع های روانی ایجاد می شود.
تحلیلی این مسئله از منظر روانشناسی چگونه است؟
روانشناسی اجتماعی می گوید انسان ها نمی توانند ناهماهنگی شناختی را در خود تحمل بیاورند. نمی توانند کاری انجام دهند که با نظام اخلاقی_اعتقادی _ شناختی آنها ناهماهنگی داشته باشد. یعنی نمی شود فرد حقوق و مزایای ارگانی را دریافت کند و در عین حال ببیند که چقدر نقطه ضعف وجود دارد، چقدر خطاهای اساسی رخ می دهد، اینجا بخشی از مغز برای بخش دیگر توضیح می دهد که اینگونه هم که تو فکر می کنی نیست، بلاخره مشکلات در همه جای دنیا وجود دارد، مگر می شود کاری انجام داد و خطاهایی در آن رخ ندهد و ...خلاصه قسمتی از مغز عهده دار پر کردن خلا میان عمل فرد و اعتقاد او می شود و به گونه ای اعجاب انگیز پرده ای از غفلت بر جلوی چشمان فرد قرار می دهد که این پرده فقط بعد از برکناری از جلوی چشمان فرد کنار می رود. البته قصد نگارنده این نیست که بگوید تمام این فرآیند ناخودآگاه است اما بخش های ناخودآگاهی زیادی هم در تفکرات و قضاوت های اجتماعی و سیاسی انسان دخیل هستند.
روانشناسان اجتماعی آزمایش های زیادی انجام می دهند که نشان می دهند چگونه آدمی این ناهماهنگی شناختی را از بین می برد، مثلا فردی پول زیادی برای یک کنسرت بی ارزش پرداخته است و بعد از کنسرت می گوید کنسرت خیلی عالی بود و دلایل عجیبی می آورد که پول زیادی که پرداخته است را توجیه کند. خلاصه آنکه به طور ناخودآگاه نگاه انسانی که در قدرت است با کسی که دور از قدرت است زمین تا اسمان به مسائل متفاوت است. انسان های در قدرت خطاها و نارسایی ها را جزیی و پیش پا افتاده می بینند، آنها همیشه کشور را در مسیر رشد و پیشرفت ارزیابی می کنند و انتقادها را نوعی سیاه نمایی تلقی می کنند.
البته ناگفته نماند انسان های صادق و آگاه و سالم به کمترین میزان در معرض این پرده ی غفلت قرار می گیرند و همواره حقایق را می بینند.
#ناصر_سبزیان_پور
#روان_درمانگر
#روانشناسی_سیاسی
@Library_Telegram
چند روز پیش نامه ای در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر آنکه یکی از اعضای هیئت امنای دانشگاه آزاد در استان خوزستان پس از برکناری از این شغل خطاب به آقای ولایتی نامه ای نوشته که با این وضعیت دانشگاه آزاد در مسیر سقوط قرار دارد.
سوالی پیش می آید که آیا این آقا پیش از برکناری هم به این امر واقف بوده یا خیر؟
اگر واقف بوده پس چرا هیچ واکنشی نشان نداده است؟ اگر واقف نبوده چطور می شود که بلافاصله بعد از برکناری به این موضوع وقوف می یابد.
ضمن اینکه این ماجرا در کشور ما سابقه ی طولانی دارد، بسیاری از وزرای آقای احمدی نژاد پس از برکناری از مسئولیت زبان انتقاد را گشودند و از خطرات ایشان برای کل نظام سخن گفتند.
نمونه ی دیگر اصلاح طلبانی هستند که تا پیش از دوره ی روحانی همه چیز را تیره و تار می دیدند و احساس نگرانی زیادی نسبت به کشور داشتند اما حالا که به مراکز قدرت تا حدودی دست یافتند دیگر نگاه های تند و تیز گذشته را ندارند و کاستی ها و ضعف ها به چشمشان جزئی می نماید.
سوال مطروحه این است که آیا این اتفاق کاملا هشیارانه رخ می دهد و صرفا سیاسی کاریست یا آنکه بخشی از آن ناهشیار است و توسط سازو کارهای دفاع های روانی ایجاد می شود.
تحلیلی این مسئله از منظر روانشناسی چگونه است؟
روانشناسی اجتماعی می گوید انسان ها نمی توانند ناهماهنگی شناختی را در خود تحمل بیاورند. نمی توانند کاری انجام دهند که با نظام اخلاقی_اعتقادی _ شناختی آنها ناهماهنگی داشته باشد. یعنی نمی شود فرد حقوق و مزایای ارگانی را دریافت کند و در عین حال ببیند که چقدر نقطه ضعف وجود دارد، چقدر خطاهای اساسی رخ می دهد، اینجا بخشی از مغز برای بخش دیگر توضیح می دهد که اینگونه هم که تو فکر می کنی نیست، بلاخره مشکلات در همه جای دنیا وجود دارد، مگر می شود کاری انجام داد و خطاهایی در آن رخ ندهد و ...خلاصه قسمتی از مغز عهده دار پر کردن خلا میان عمل فرد و اعتقاد او می شود و به گونه ای اعجاب انگیز پرده ای از غفلت بر جلوی چشمان فرد قرار می دهد که این پرده فقط بعد از برکناری از جلوی چشمان فرد کنار می رود. البته قصد نگارنده این نیست که بگوید تمام این فرآیند ناخودآگاه است اما بخش های ناخودآگاهی زیادی هم در تفکرات و قضاوت های اجتماعی و سیاسی انسان دخیل هستند.
روانشناسان اجتماعی آزمایش های زیادی انجام می دهند که نشان می دهند چگونه آدمی این ناهماهنگی شناختی را از بین می برد، مثلا فردی پول زیادی برای یک کنسرت بی ارزش پرداخته است و بعد از کنسرت می گوید کنسرت خیلی عالی بود و دلایل عجیبی می آورد که پول زیادی که پرداخته است را توجیه کند. خلاصه آنکه به طور ناخودآگاه نگاه انسانی که در قدرت است با کسی که دور از قدرت است زمین تا اسمان به مسائل متفاوت است. انسان های در قدرت خطاها و نارسایی ها را جزیی و پیش پا افتاده می بینند، آنها همیشه کشور را در مسیر رشد و پیشرفت ارزیابی می کنند و انتقادها را نوعی سیاه نمایی تلقی می کنند.
البته ناگفته نماند انسان های صادق و آگاه و سالم به کمترین میزان در معرض این پرده ی غفلت قرار می گیرند و همواره حقایق را می بینند.
#ناصر_سبزیان_پور
#روان_درمانگر
#روانشناسی_سیاسی
@Library_Telegram