☕️ قطعه ای از کتاب
چگونه مرا قضاوت خواهند کرد؟
اما من از کسی رودربایستی ندارم، بچیزی اهمیت نمیگذارم، به دنیا و مافیهایش میخندم!
هرچه قضاوت آنها درباره من سخت بوده باشد، نمیدانند که من پیشتر خودم را سختتر قضاوت کردهام!
آنها به من میخندند، نمیدانند که من بیشتر به آنها میخندم، من از خودم و از همه خواننده این مزخرفها بیزارم!
📕 #زنده_بگور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
چگونه مرا قضاوت خواهند کرد؟
اما من از کسی رودربایستی ندارم، بچیزی اهمیت نمیگذارم، به دنیا و مافیهایش میخندم!
هرچه قضاوت آنها درباره من سخت بوده باشد، نمیدانند که من پیشتر خودم را سختتر قضاوت کردهام!
آنها به من میخندند، نمیدانند که من بیشتر به آنها میخندم، من از خودم و از همه خواننده این مزخرفها بیزارم!
📕 #زنده_بگور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر میتوانستم افکار خودم را بدیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم. نه یک احساساتی هست، یک چیزهایی هست که نمیشود بدیگری فهماند، نمیشود گفت، آدم را مسخره میکنند، هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند. زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است.
📕 #زنده_بگور
✍#صادق_هدایت
@Library_Telegram
چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر میتوانستم افکار خودم را بدیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم. نه یک احساساتی هست، یک چیزهایی هست که نمیشود بدیگری فهماند، نمیشود گفت، آدم را مسخره میکنند، هر کسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند. زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است.
📕 #زنده_بگور
✍#صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
این دفعه شوخی نیست هرچه فکر میکنم هیچ چیز مرا به زندگی وابستگی نمیدهد، هیچ چیز و هیچکس!
📕 #زنده_بگور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
این دفعه شوخی نیست هرچه فکر میکنم هیچ چیز مرا به زندگی وابستگی نمیدهد، هیچ چیز و هیچکس!
📕 #زنده_بگور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
چند روز بود که با ورق فال میگرفتم، نمیدانم چطور شده بود که به خرافات اعتقاد پیدا کرده بودم، جداً فال میگرفتم، یعنی کار دیگری نداشتم، کار دیگری نمیتوانستم بکنم، میخواستم با آینده خودم قمار بزنم.
نیت کردم که کلک خود را بکنم، خوب آمد!
📕 #زنده_بگور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
چند روز بود که با ورق فال میگرفتم، نمیدانم چطور شده بود که به خرافات اعتقاد پیدا کرده بودم، جداً فال میگرفتم، یعنی کار دیگری نداشتم، کار دیگری نمیتوانستم بکنم، میخواستم با آینده خودم قمار بزنم.
نیت کردم که کلک خود را بکنم، خوب آمد!
📕 #زنده_بگور
✍ #صادق_هدایت
@Library_Telegram
☕️ قطعهای از کتاب
آیا آنوقت خوشبخت بودم؟ نه، چه اشتباه بزرگی! همه گمان میکنند بچه خوشبخت است. نه خوب یادم است. آنوقت بیشتر حساس بودم، آنوقت هم مقلد و آبزیرکاه بودم.
شاید ظاهراً میخندیدم یا بازی میکردم، ولی در باطن کمترین زخمزبان یا کوچکترین پیشآمد ناگوار و بیهوده ساعتهای دراز فکر مرا بخود مشغول میداشت و خودم خودم را میخوردم. اصلاً مردهشور این طبیعت مرا ببرد، حق بجانب آنهایی است که میگویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است، بعضیها خوش بدنیا میآیند و بعضیها ناخوش.
📕 #زنده_بگور
✍ #صادق_هدايت
@Library_Telegram
آیا آنوقت خوشبخت بودم؟ نه، چه اشتباه بزرگی! همه گمان میکنند بچه خوشبخت است. نه خوب یادم است. آنوقت بیشتر حساس بودم، آنوقت هم مقلد و آبزیرکاه بودم.
شاید ظاهراً میخندیدم یا بازی میکردم، ولی در باطن کمترین زخمزبان یا کوچکترین پیشآمد ناگوار و بیهوده ساعتهای دراز فکر مرا بخود مشغول میداشت و خودم خودم را میخوردم. اصلاً مردهشور این طبیعت مرا ببرد، حق بجانب آنهایی است که میگویند بهشت و دوزخ در خود اشخاص است، بعضیها خوش بدنیا میآیند و بعضیها ناخوش.
📕 #زنده_بگور
✍ #صادق_هدايت
@Library_Telegram