〰〰〰〰〰〰〰〰〰
هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند
بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند
اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند
آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند
پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند
سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند
گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند
زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند
لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!
#فرخی_یزدی
@Library_Telegram
هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند
بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند
اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند
آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند
پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند
سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند
گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند
زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند
لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!
#فرخی_یزدی
@Library_Telegram
.
در کف مردانگی شمشیر می باید گرفت
حق خود را از دهان شیر می باید گرفت
تا که استبداد سر در پای آزادی نهد
دست خود بر قبضه شمشیر می باید گرفت
حق دهقان را اگر ملاک ، مالک گشته است
ازکفش بی آفت تأخیر می باید گرفت
پیر و برنا درحقیقت چو خطا کاریم ما
خرده بر کار جوان و پیر می باید گرفت
مورد تنقید شد در پیش یاران راستی
زین سپس راه کج و تزویر می باید گرفت
بهرمشتی سیر تاکی یک جهانی گرسنه
انتقام گرسنه از سیر می باید گرفت
فرخی را چون که سودای جنون دیوانه کرد
بی تعقل حلقه زنجیر می باید گرفت
#فرخی_یزدی
@Library_Telegram
در کف مردانگی شمشیر می باید گرفت
حق خود را از دهان شیر می باید گرفت
تا که استبداد سر در پای آزادی نهد
دست خود بر قبضه شمشیر می باید گرفت
حق دهقان را اگر ملاک ، مالک گشته است
ازکفش بی آفت تأخیر می باید گرفت
پیر و برنا درحقیقت چو خطا کاریم ما
خرده بر کار جوان و پیر می باید گرفت
مورد تنقید شد در پیش یاران راستی
زین سپس راه کج و تزویر می باید گرفت
بهرمشتی سیر تاکی یک جهانی گرسنه
انتقام گرسنه از سیر می باید گرفت
فرخی را چون که سودای جنون دیوانه کرد
بی تعقل حلقه زنجیر می باید گرفت
#فرخی_یزدی
@Library_Telegram
#فرخی_یزدی
آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی
با عوامل تكفیر صنف ارتجاعی باز
حمله میكند دایم بر بنای آزادی
در محیط طوفانزای ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی
شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
دامن محبت را گر كُنی ز خون رنگین
می توان تو را گفتن پیشوای آزادی
فرخی ز جان و دل میكُند در این محفل
دل نثار استقلال جان فدای آزادی
@Library_Telegram
آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی
با عوامل تكفیر صنف ارتجاعی باز
حمله میكند دایم بر بنای آزادی
در محیط طوفانزای ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی
شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
دامن محبت را گر كُنی ز خون رنگین
می توان تو را گفتن پیشوای آزادی
فرخی ز جان و دل میكُند در این محفل
دل نثار استقلال جان فدای آزادی
@Library_Telegram
#تلنگر
به نظر میرسد ما با دو گروه از مردم در سرزمین ایران مواجهایم: گروه اول کسانی هستند که گویا از کثافت و لجن موجود در سیاست، فرهنگ و جامعه لذت میبرند و همچنان حکومت ایران را حکومتی دینی میپندارند، این افراد تحقیرهای فردی و جمعی را به #جرم ایرانی بودن لمس نکردند، به اجبار و دخالتهای حکومت در زندگی خصوصی مردم اهمیتی نمیدهند، شاهد دزدیها و غارتها نیستند، اعدام، محرومیت از تحصیل و زندانی شدن اعضای خانوادۀ خود را با دلایل فقهی تجربه نکردهاند، مجبور به بلندکردن ریش و پوشیدن چادر برای ریاکاری نشدهاند، تبعیض قومی و نژادی را نچشیدند، پایشان به دادگاه و پاسگاه و بیمارستان نیفتاده، بچههای خیابان بر شیشۀ اتوموبیلشان نکوبیدند و هیچ پیرمردی را سر خم کرده در سطل زباله ندیدند، اینها از کنار زنانی که برای لقمهای نان تن خود را میفروشند عبور نکردهاند و هرگز مخاطب تحریف و سانسور و شکنجه نبودند ...
تجربۀ زندگی در چند دهۀ گذشته و همچنین راهپیمایی امروز نشان میدهد «ما» و «آنها» وجود داریم. ما که از درک آنها عاجزیم و آنها که از درک حقایق تلخ اطرافشان ... درک ما و آنها از ملیت، وطنپرستی، اصلاح، امید و حکومت تفاوت دارد و آنقدر این تفاوت عمیق است که اگر جهان ما جهان افسانهها بود میشد دست به مهاجرتی دسته جمعی بزنیم و در یک جهان موازی ایران خودمان را بسازیم ... چه باید گفت وقتی زندگی آنها در ایرانی دیگر، در دورهای دیگر و در مختصاتی دیگر میگذرد، چه باید گفت وقتی هر روز با چشم خود این همه فساد و کثافت را در اطرافشان میبینند ولی باز آن را انکار میکنند؟ چه بگوییم وقتی آنقدر خودخواه و متکبرند که میخواهند همۀ مردم همان طور باشند که آنها هستند؟؟ هر چند سهم نسل ما به پای حماقت آنها سوختن شد اما #ما همچنان میایستیم تا نگذاریم «آنها» تاریخ کشورمان را بیش از این تحریف کنند ...
#فرخی_یزدی میگه:
جز قفای کور رفتن علت ِ دیگر نداشت
این فلاکتها که میبینی گریبانگیر ماست ...
گر متاع ِ خانه را بردن مقصر دزد بود
خانه را بیپاسبان ماندن دگر تقصیر ماست ...
@Library_Telegram
به نظر میرسد ما با دو گروه از مردم در سرزمین ایران مواجهایم: گروه اول کسانی هستند که گویا از کثافت و لجن موجود در سیاست، فرهنگ و جامعه لذت میبرند و همچنان حکومت ایران را حکومتی دینی میپندارند، این افراد تحقیرهای فردی و جمعی را به #جرم ایرانی بودن لمس نکردند، به اجبار و دخالتهای حکومت در زندگی خصوصی مردم اهمیتی نمیدهند، شاهد دزدیها و غارتها نیستند، اعدام، محرومیت از تحصیل و زندانی شدن اعضای خانوادۀ خود را با دلایل فقهی تجربه نکردهاند، مجبور به بلندکردن ریش و پوشیدن چادر برای ریاکاری نشدهاند، تبعیض قومی و نژادی را نچشیدند، پایشان به دادگاه و پاسگاه و بیمارستان نیفتاده، بچههای خیابان بر شیشۀ اتوموبیلشان نکوبیدند و هیچ پیرمردی را سر خم کرده در سطل زباله ندیدند، اینها از کنار زنانی که برای لقمهای نان تن خود را میفروشند عبور نکردهاند و هرگز مخاطب تحریف و سانسور و شکنجه نبودند ...
تجربۀ زندگی در چند دهۀ گذشته و همچنین راهپیمایی امروز نشان میدهد «ما» و «آنها» وجود داریم. ما که از درک آنها عاجزیم و آنها که از درک حقایق تلخ اطرافشان ... درک ما و آنها از ملیت، وطنپرستی، اصلاح، امید و حکومت تفاوت دارد و آنقدر این تفاوت عمیق است که اگر جهان ما جهان افسانهها بود میشد دست به مهاجرتی دسته جمعی بزنیم و در یک جهان موازی ایران خودمان را بسازیم ... چه باید گفت وقتی زندگی آنها در ایرانی دیگر، در دورهای دیگر و در مختصاتی دیگر میگذرد، چه باید گفت وقتی هر روز با چشم خود این همه فساد و کثافت را در اطرافشان میبینند ولی باز آن را انکار میکنند؟ چه بگوییم وقتی آنقدر خودخواه و متکبرند که میخواهند همۀ مردم همان طور باشند که آنها هستند؟؟ هر چند سهم نسل ما به پای حماقت آنها سوختن شد اما #ما همچنان میایستیم تا نگذاریم «آنها» تاریخ کشورمان را بیش از این تحریف کنند ...
#فرخی_یزدی میگه:
جز قفای کور رفتن علت ِ دیگر نداشت
این فلاکتها که میبینی گریبانگیر ماست ...
گر متاع ِ خانه را بردن مقصر دزد بود
خانه را بیپاسبان ماندن دگر تقصیر ماست ...
@Library_Telegram
#اندکی_تفکر
به نظر میرسد ما با دو گروه از مردم در سرزمین ایران مواجهایم : گروه اول کسانی هستند که گویا از کثافت و لجن موجود در سیاست، فرهنگ و جامعه لذت میبرند و همچنان حکومت ایران را حکومتی دینی میپندارند، این افراد تحقیرهای فردی و جمعی را به #جرم ایرانی بودن لمس نکردند، به اجبار و دخالتهای حکومت در زندگی خصوصی مردم اهمیتی نمیدهند، شاهد دزدیها و غارتها نیستند، اعدام، محرومیت از تحصیل و زندانی شدن اعضای خانوادۀ خود را با دلایل فقهی تجربه نکردهاند، مجبور به بلندکردن ریش و پوشیدن چادر برای ریاکاری نشدهاند، تبعیض قومی و نژادی را نچشیدند، پایشان به دادگاه و پاسگاه و بیمارستان نیفتاده، بچههای خیابان بر شیشۀ اتومبیلشان نکوبیدند و هیچ پیرمردی را سر خم کرده در سطل زباله ندیدند، اینها از کنار زنانی که برای لقمهای نان تن خود را میفروشند عبور نکردهاند و هرگز مخاطب تحریف و سانسور و شکنجه نبودند ...
تجربۀ زندگی در چند دهۀ گذشته و همچنین راهپیمایی امروز نشان میدهد «ما» و «آنها» وجود داریم. ما که از درک آنها عاجزیم و آنها که از درک حقایق تلخ اطرافشان ... درک ما و آنها از ملیت، وطنپرستی، اصلاح، امید و حکومت تفاوت دارد و آنقدر این تفاوت عمیق است که اگر جهان ما جهان افسانهها بود میشد دست به مهاجرتی دسته جمعی بزنیم و در یک جهان موازی ایران خودمان را بسازیم ... چه باید گفت وقتی زندگی آنها در ایرانی دیگر، در دورهای دیگر و در مختصاتی دیگر میگذرد، چه باید گفت وقتی هر روز با چشم خود این همه فساد و کثافت را در اطرافشان میبینند ولی باز آن را انکار میکنند؟ چه بگوییم وقتی آنقدر خودخواه و متکبرند که میخواهند همۀ مردم همان طور باشند که آنها هستند؟؟ هر چند سهم نسل ما به پای حماقت آنها سوختن شد اما #ما همچنان میایستیم تا نگذاریم «آنها» تاریخ کشورمان را بیش از این تحریف کنند ...
#فرخی_یزدی میگه:
جز قفای کور رفتن علت ِدیگر نداشت
این فلاکتها که میبینی گریبانگیر ماست ...
گر متاع ِخانه را بردن مقصر دزد بود
خانه را بیپاسبان ماندن دگر تقصیر ماست ...
@Library_Telegram
به نظر میرسد ما با دو گروه از مردم در سرزمین ایران مواجهایم : گروه اول کسانی هستند که گویا از کثافت و لجن موجود در سیاست، فرهنگ و جامعه لذت میبرند و همچنان حکومت ایران را حکومتی دینی میپندارند، این افراد تحقیرهای فردی و جمعی را به #جرم ایرانی بودن لمس نکردند، به اجبار و دخالتهای حکومت در زندگی خصوصی مردم اهمیتی نمیدهند، شاهد دزدیها و غارتها نیستند، اعدام، محرومیت از تحصیل و زندانی شدن اعضای خانوادۀ خود را با دلایل فقهی تجربه نکردهاند، مجبور به بلندکردن ریش و پوشیدن چادر برای ریاکاری نشدهاند، تبعیض قومی و نژادی را نچشیدند، پایشان به دادگاه و پاسگاه و بیمارستان نیفتاده، بچههای خیابان بر شیشۀ اتومبیلشان نکوبیدند و هیچ پیرمردی را سر خم کرده در سطل زباله ندیدند، اینها از کنار زنانی که برای لقمهای نان تن خود را میفروشند عبور نکردهاند و هرگز مخاطب تحریف و سانسور و شکنجه نبودند ...
تجربۀ زندگی در چند دهۀ گذشته و همچنین راهپیمایی امروز نشان میدهد «ما» و «آنها» وجود داریم. ما که از درک آنها عاجزیم و آنها که از درک حقایق تلخ اطرافشان ... درک ما و آنها از ملیت، وطنپرستی، اصلاح، امید و حکومت تفاوت دارد و آنقدر این تفاوت عمیق است که اگر جهان ما جهان افسانهها بود میشد دست به مهاجرتی دسته جمعی بزنیم و در یک جهان موازی ایران خودمان را بسازیم ... چه باید گفت وقتی زندگی آنها در ایرانی دیگر، در دورهای دیگر و در مختصاتی دیگر میگذرد، چه باید گفت وقتی هر روز با چشم خود این همه فساد و کثافت را در اطرافشان میبینند ولی باز آن را انکار میکنند؟ چه بگوییم وقتی آنقدر خودخواه و متکبرند که میخواهند همۀ مردم همان طور باشند که آنها هستند؟؟ هر چند سهم نسل ما به پای حماقت آنها سوختن شد اما #ما همچنان میایستیم تا نگذاریم «آنها» تاریخ کشورمان را بیش از این تحریف کنند ...
#فرخی_یزدی میگه:
جز قفای کور رفتن علت ِدیگر نداشت
این فلاکتها که میبینی گریبانگیر ماست ...
گر متاع ِخانه را بردن مقصر دزد بود
خانه را بیپاسبان ماندن دگر تقصیر ماست ...
@Library_Telegram
آدم احساس میکنه فرخی یزدی امروز صبح این شعر رو سروده
هرکه شد خام، بهصد شعبده خوابش کردند
هرکه درخواب نشد، خانه خرابش کردند...
بازی اهل سیاست که فریبست و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده، خطابش کردند...
اول کار بسی وعدهیِ شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ برآبش کردند...
آنچه گفتند شود سرکهیِ نیکو و حلال
در نهانخانهیِ تزویر، شرابش کردند...
پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم دلانگیز کبابش کردند...
سالها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند...
گفته بودند که سازیم، وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند...
زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایهیِ ایجاد سرابش کردند...
لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم، حسابش کردند...
#فرخی_یزدی
@Library_Telegram
هرکه شد خام، بهصد شعبده خوابش کردند
هرکه درخواب نشد، خانه خرابش کردند...
بازی اهل سیاست که فریبست و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده، خطابش کردند...
اول کار بسی وعدهیِ شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ برآبش کردند...
آنچه گفتند شود سرکهیِ نیکو و حلال
در نهانخانهیِ تزویر، شرابش کردند...
پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم دلانگیز کبابش کردند...
سالها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند...
گفته بودند که سازیم، وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند...
زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایهیِ ایجاد سرابش کردند...
لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم، حسابش کردند...
#فرخی_یزدی
@Library_Telegram
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند
بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند
اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند
آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند
پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند
سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند
گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند
زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند
لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!
#فرخی_یزدی
@Library_Telegram
هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند
بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند
اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند
آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند
پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند
سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند
گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند
زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند
لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!
#فرخی_یزدی
@Library_Telegram