📕 #گاندی_و_استالین
✍ لویی فیشر
🔃 غلامعلی کشانی
شرحی اندر باب گاندی و استالین دو نشان بر سر دوراهی بشریت به راستی بشر کدام راه را بر می گزیند؟ما خود به کدام راه می رویم؟ما مردمان اين کره ی خاکی به راه حلّی گاندی وار محتاجيم.ماايرانيان به راه حلّی گاندی وارمحتاج تريم.سال های پيش رو را دوران گاندی نام نهاده اند. لابد ديده اند که جهان هنوزبشدت تشنه ی بارانی است که پاسخ گاندی وار می تواند بر سر محرومان تشنه ی محبت و همدلی و عشق و مدارا و آزادی و عدالت و عد مخشونت ببارد.ما ايرانيان تجربياتی مختلف، امّا همگی دردناک داشته ايم. هنوز هم در حال تجربه های دردناکيم.
هيچ يک ازين تجربيات نتوانست پاسخی باشد بر سرگشتگی روحی، فکری، عملی و اجتماعی ما.شکست پس از شکست، اين است سرگذشت ما تجربه وقتی مصيبت بار و فاجعه آميز باشد، انسان رااسيرزنجيره ی بسته ی خشونت می سازد. انسان ايرانی تا کجا می تواند و تاکی بايداين زنجيره ی سنتی خشونت را تکرار کند و... تکرار؟ آيا راهی برای گسستِ اين دايره ی بسته در
چشم انداز نيست؟ تاريخ معاصر می گويد کسانی چون گاندی، حرفی را زدند که میتوانست نقطه ی پايانی باشد برتکرار خشونت.
او هر چند بظاهر شکست خورد، امّا توانست نظريه اش را در روح و جان هزاران انديش هورز معاصرخود و پس از خود بنشاند که: برای زنجيره ی خشونت می توان پايانی متصورشد.و ما گاندی را در مارتين لوترکينگ، ماندلا، واسلاوهاول،
و در ديگران دوباره ديديم که زنده است و می انديشد و توليد مثل می شود.حال و آينده ی ما هنوز محتاج گاندی است. اصلاًتمامی بشريت تاابدنيازمندراه ساده ايست که گاندی، تنهاوتنها،کاشف فروتن و دوباره ی آن است. اين راه راهمه به "زبان" بلدند و بسياری از سخنوران م یتوانند بخوبی از آن "سخن"برانند ولی برايش "هزينه" ای ندهند، امّا فقط او و کسانی همچون اويند که شجاعانه و با صرف هزينه، آن را به "عمل" بدل می سازند.
او "اهل نظر" نيست. اهل "عمل"ی است که بناچار، نمی تواند در مقابل درد ورنج بشری تاب آورد و بنابه ميل باطنی خود در غا رهای کوهستان هيمالايا عزلت گزينی کند و مردم را واگذارد. بدينگونه است که "موقعيت بشری" و"تراژدی موقعيت" ازو مقدس ترين سياستمرد و يا سياستمرد ترين مقدس دوران معاصر را خلق می کنند.در جايی می گويد:"وقتی مطلقاً نتوانم بدی کنم و موقعی که هيچ چيز زننده وکبرآميز، حتی برای لحظه ای در دنيای انديشه ام راه نداشته باشد؛ آن وقت است که آيين عدم خشونتِ من، دل های تمامی جهانيان را به حرکت در خواهد آورد و پيش از آن به چنين هدفی نخواهيم رسيد.
من در برابر خود و مخاطبينم، آرمانها و
آزمایش های غير ممکن را قرار نداده ام. آنچه من می خواهم ، امتياز و حق
طبيعی بشر است. ما بهشت را گم کرده ايم و اکنون بايد بکوشيم آن را بازيابيم."
@Library_Telegram
✍ لویی فیشر
🔃 غلامعلی کشانی
شرحی اندر باب گاندی و استالین دو نشان بر سر دوراهی بشریت به راستی بشر کدام راه را بر می گزیند؟ما خود به کدام راه می رویم؟ما مردمان اين کره ی خاکی به راه حلّی گاندی وار محتاجيم.ماايرانيان به راه حلّی گاندی وارمحتاج تريم.سال های پيش رو را دوران گاندی نام نهاده اند. لابد ديده اند که جهان هنوزبشدت تشنه ی بارانی است که پاسخ گاندی وار می تواند بر سر محرومان تشنه ی محبت و همدلی و عشق و مدارا و آزادی و عدالت و عد مخشونت ببارد.ما ايرانيان تجربياتی مختلف، امّا همگی دردناک داشته ايم. هنوز هم در حال تجربه های دردناکيم.
هيچ يک ازين تجربيات نتوانست پاسخی باشد بر سرگشتگی روحی، فکری، عملی و اجتماعی ما.شکست پس از شکست، اين است سرگذشت ما تجربه وقتی مصيبت بار و فاجعه آميز باشد، انسان رااسيرزنجيره ی بسته ی خشونت می سازد. انسان ايرانی تا کجا می تواند و تاکی بايداين زنجيره ی سنتی خشونت را تکرار کند و... تکرار؟ آيا راهی برای گسستِ اين دايره ی بسته در
چشم انداز نيست؟ تاريخ معاصر می گويد کسانی چون گاندی، حرفی را زدند که میتوانست نقطه ی پايانی باشد برتکرار خشونت.
او هر چند بظاهر شکست خورد، امّا توانست نظريه اش را در روح و جان هزاران انديش هورز معاصرخود و پس از خود بنشاند که: برای زنجيره ی خشونت می توان پايانی متصورشد.و ما گاندی را در مارتين لوترکينگ، ماندلا، واسلاوهاول،
و در ديگران دوباره ديديم که زنده است و می انديشد و توليد مثل می شود.حال و آينده ی ما هنوز محتاج گاندی است. اصلاًتمامی بشريت تاابدنيازمندراه ساده ايست که گاندی، تنهاوتنها،کاشف فروتن و دوباره ی آن است. اين راه راهمه به "زبان" بلدند و بسياری از سخنوران م یتوانند بخوبی از آن "سخن"برانند ولی برايش "هزينه" ای ندهند، امّا فقط او و کسانی همچون اويند که شجاعانه و با صرف هزينه، آن را به "عمل" بدل می سازند.
او "اهل نظر" نيست. اهل "عمل"ی است که بناچار، نمی تواند در مقابل درد ورنج بشری تاب آورد و بنابه ميل باطنی خود در غا رهای کوهستان هيمالايا عزلت گزينی کند و مردم را واگذارد. بدينگونه است که "موقعيت بشری" و"تراژدی موقعيت" ازو مقدس ترين سياستمرد و يا سياستمرد ترين مقدس دوران معاصر را خلق می کنند.در جايی می گويد:"وقتی مطلقاً نتوانم بدی کنم و موقعی که هيچ چيز زننده وکبرآميز، حتی برای لحظه ای در دنيای انديشه ام راه نداشته باشد؛ آن وقت است که آيين عدم خشونتِ من، دل های تمامی جهانيان را به حرکت در خواهد آورد و پيش از آن به چنين هدفی نخواهيم رسيد.
من در برابر خود و مخاطبينم، آرمانها و
آزمایش های غير ممکن را قرار نداده ام. آنچه من می خواهم ، امتياز و حق
طبيعی بشر است. ما بهشت را گم کرده ايم و اکنون بايد بکوشيم آن را بازيابيم."
@Library_Telegram
Forwarded from کتابخانه تلگرام
📕 #گاندی_و_استالین
✍ لویی فیشر
🔃 غلامعلی کشانی
شرحی اندر باب گاندی و استالین دو نشان بر سر دوراهی بشریت به راستی بشر کدام راه را بر می گزیند؟ما خود به کدام راه می رویم؟ما مردمان اين کره ی خاکی به راه حلّی گاندی وار محتاجيم.ماايرانيان به راه حلّی گاندی وارمحتاج تريم.سال های پيش رو را دوران گاندی نام نهاده اند. لابد ديده اند که جهان هنوزبشدت تشنه ی بارانی است که پاسخ گاندی وار می تواند بر سر محرومان تشنه ی محبت و همدلی و عشق و مدارا و آزادی و عدالت و عد مخشونت ببارد.ما ايرانيان تجربياتی مختلف، امّا همگی دردناک داشته ايم. هنوز هم در حال تجربه های دردناکيم.
هيچ يک ازين تجربيات نتوانست پاسخی باشد بر سرگشتگی روحی، فکری، عملی و اجتماعی ما.شکست پس از شکست، اين است سرگذشت ما تجربه وقتی مصيبت بار و فاجعه آميز باشد، انسان رااسيرزنجيره ی بسته ی خشونت می سازد. انسان ايرانی تا کجا می تواند و تاکی بايداين زنجيره ی سنتی خشونت را تکرار کند و... تکرار؟ آيا راهی برای گسستِ اين دايره ی بسته در
چشم انداز نيست؟ تاريخ معاصر می گويد کسانی چون گاندی، حرفی را زدند که میتوانست نقطه ی پايانی باشد برتکرار خشونت.
او هر چند بظاهر شکست خورد، امّا توانست نظريه اش را در روح و جان هزاران انديش هورز معاصرخود و پس از خود بنشاند که: برای زنجيره ی خشونت می توان پايانی متصورشد.و ما گاندی را در مارتين لوترکينگ، ماندلا، واسلاوهاول،
و در ديگران دوباره ديديم که زنده است و می انديشد و توليد مثل می شود.حال و آينده ی ما هنوز محتاج گاندی است. اصلاًتمامی بشريت تاابدنيازمندراه ساده ايست که گاندی، تنهاوتنها،کاشف فروتن و دوباره ی آن است. اين راه راهمه به "زبان" بلدند و بسياری از سخنوران م یتوانند بخوبی از آن "سخن"برانند ولی برايش "هزينه" ای ندهند، امّا فقط او و کسانی همچون اويند که شجاعانه و با صرف هزينه، آن را به "عمل" بدل می سازند.
او "اهل نظر" نيست. اهل "عمل"ی است که بناچار، نمی تواند در مقابل درد ورنج بشری تاب آورد و بنابه ميل باطنی خود در غا رهای کوهستان هيمالايا عزلت گزينی کند و مردم را واگذارد. بدينگونه است که "موقعيت بشری" و"تراژدی موقعيت" ازو مقدس ترين سياستمرد و يا سياستمرد ترين مقدس دوران معاصر را خلق می کنند.در جايی می گويد:"وقتی مطلقاً نتوانم بدی کنم و موقعی که هيچ چيز زننده وکبرآميز، حتی برای لحظه ای در دنيای انديشه ام راه نداشته باشد؛ آن وقت است که آيين عدم خشونتِ من، دل های تمامی جهانيان را به حرکت در خواهد آورد و پيش از آن به چنين هدفی نخواهيم رسيد.
من در برابر خود و مخاطبينم، آرمانها و
آزمایش های غير ممکن را قرار نداده ام. آنچه من می خواهم ، امتياز و حق
طبيعی بشر است. ما بهشت را گم کرده ايم و اکنون بايد بکوشيم آن را بازيابيم."
@Library_Telegram
✍ لویی فیشر
🔃 غلامعلی کشانی
شرحی اندر باب گاندی و استالین دو نشان بر سر دوراهی بشریت به راستی بشر کدام راه را بر می گزیند؟ما خود به کدام راه می رویم؟ما مردمان اين کره ی خاکی به راه حلّی گاندی وار محتاجيم.ماايرانيان به راه حلّی گاندی وارمحتاج تريم.سال های پيش رو را دوران گاندی نام نهاده اند. لابد ديده اند که جهان هنوزبشدت تشنه ی بارانی است که پاسخ گاندی وار می تواند بر سر محرومان تشنه ی محبت و همدلی و عشق و مدارا و آزادی و عدالت و عد مخشونت ببارد.ما ايرانيان تجربياتی مختلف، امّا همگی دردناک داشته ايم. هنوز هم در حال تجربه های دردناکيم.
هيچ يک ازين تجربيات نتوانست پاسخی باشد بر سرگشتگی روحی، فکری، عملی و اجتماعی ما.شکست پس از شکست، اين است سرگذشت ما تجربه وقتی مصيبت بار و فاجعه آميز باشد، انسان رااسيرزنجيره ی بسته ی خشونت می سازد. انسان ايرانی تا کجا می تواند و تاکی بايداين زنجيره ی سنتی خشونت را تکرار کند و... تکرار؟ آيا راهی برای گسستِ اين دايره ی بسته در
چشم انداز نيست؟ تاريخ معاصر می گويد کسانی چون گاندی، حرفی را زدند که میتوانست نقطه ی پايانی باشد برتکرار خشونت.
او هر چند بظاهر شکست خورد، امّا توانست نظريه اش را در روح و جان هزاران انديش هورز معاصرخود و پس از خود بنشاند که: برای زنجيره ی خشونت می توان پايانی متصورشد.و ما گاندی را در مارتين لوترکينگ، ماندلا، واسلاوهاول،
و در ديگران دوباره ديديم که زنده است و می انديشد و توليد مثل می شود.حال و آينده ی ما هنوز محتاج گاندی است. اصلاًتمامی بشريت تاابدنيازمندراه ساده ايست که گاندی، تنهاوتنها،کاشف فروتن و دوباره ی آن است. اين راه راهمه به "زبان" بلدند و بسياری از سخنوران م یتوانند بخوبی از آن "سخن"برانند ولی برايش "هزينه" ای ندهند، امّا فقط او و کسانی همچون اويند که شجاعانه و با صرف هزينه، آن را به "عمل" بدل می سازند.
او "اهل نظر" نيست. اهل "عمل"ی است که بناچار، نمی تواند در مقابل درد ورنج بشری تاب آورد و بنابه ميل باطنی خود در غا رهای کوهستان هيمالايا عزلت گزينی کند و مردم را واگذارد. بدينگونه است که "موقعيت بشری" و"تراژدی موقعيت" ازو مقدس ترين سياستمرد و يا سياستمرد ترين مقدس دوران معاصر را خلق می کنند.در جايی می گويد:"وقتی مطلقاً نتوانم بدی کنم و موقعی که هيچ چيز زننده وکبرآميز، حتی برای لحظه ای در دنيای انديشه ام راه نداشته باشد؛ آن وقت است که آيين عدم خشونتِ من، دل های تمامی جهانيان را به حرکت در خواهد آورد و پيش از آن به چنين هدفی نخواهيم رسيد.
من در برابر خود و مخاطبينم، آرمانها و
آزمایش های غير ممکن را قرار نداده ام. آنچه من می خواهم ، امتياز و حق
طبيعی بشر است. ما بهشت را گم کرده ايم و اکنون بايد بکوشيم آن را بازيابيم."
@Library_Telegram
کتاب پاپیروس(گاندی و استالین).pdf
2 MB
📕 #گاندی_و_استالین
✍ لویی فیشر
🔃 غلامعلی کشانی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_Bot
✍ لویی فیشر
🔃 غلامعلی کشانی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Library_Telegram
کتابهای رایگان بیشتر در⬆️
درخواست کتاب⬇️
@Library_Telegram_Bot