رادیوگیلان 📡
237K subscribers
31.5K photos
12.7K videos
44 files
34.5K links
رادیوگیلان در راستای اهداف حقوق بشری فعالیت مینماید.
شما میتوانید برای ارسال پیام با ما در ارتباط باشید👇👇

@Namayandeh3
Download Telegram
#رادیوگیلان 👙👗👠👗👙👠



#بیمارستان_قائم_رشت

#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد

سلام دوستان

🔆خیلی ها میپرسند چرا دیگر از لجنزاری بنام
#بیمارستان_قائم_رشت که بیماران را کشته و در آن فضای آلوده کماکان به فعالیت خود ادامه میدهد نمیپردازید؟!

🔅در پاسخ این عزیزان باید بگویم که ما تازه شروع کرده و آهسته ولی پیوسته به موضوع مورد اشاره خواهیم پرداخت!!!

🔆در جای دیگر پرسش شده شما ادعا نمودید که فیلم سکس دکتر کریم زاد رییس فاحشه خانه قائم رشت با سمیه تجددی ( رییس مالی بیمارستان و عروس یزدانی پارچه فروش ) را دارید ، پس چرا منتشر نمیکنید؟!

🔅باید بگوییم ما یک ویدئو با تایم بالا از ارتباط نامشروع کریم زاد با تجددی و قربانی و مهرافزا و فیلم درگیری جعفرنژاد و تجددی در حضور کریم زاد در اتاق مدیریت این فاحشه خانه را هم داریم و اصرار داشتیم این اسناد را به مسئولین عالیرتبه مرکز قوه قضاییه بدهیم که با ما همکاری نشد، اما باید اعتراف کنیم اگر این ویدئوهارا تا امروز منتشر نکردیم فقط به این خاطر است که شخص رابط ما داخل کشور است و به محض پخش ویدئو سکس کریم زاد روی میز مدیریتش با سمیه تجددی ( عروس یزدانی پارچه فروش ) محل جانمایی دوربین مشخص و با انگشت نگاری محل، رابط ما شناسایی و دستگیر میشود، اما ما قول میدهیم به محض خروج دوست ما از کشور ، محدودیت برداشته شده و ویدئوی مورد اشاره پخش گردد!!!
🚫و اما داستان زندگی خفت بار دکتر کریم زاد حق ( رییس بیمارستان قائم رشت ) 👇👇👇👇


https://t.me/Namayandeh3oma/7069
#رادیوگیلان 👗👙👠👗👙👠



#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد

#بیمارستان_قائم_رشت

بله دوستان ، ما سعی داریم با روایت
زندگی نامه دکتر کریم زاد و خانواده اش ، به شما ثابت کنیم که پول زیاد نه برای فرد شخصیت می آورد و نه آبرو!!!
مخصوصا آن پولی که داخل خون مردم زده شود و آه نفرین هزاران نفر پشت سر شخص باشد!!!
کریم زاد بعد از خیانت به سرکار خانم دکتر حاجی عباسی صومعه سرایی و صیغه کردن فاحشه جامعه پزشکی گیلان دکتر مهرافزا ، عنان زندگیش را از دست داده و آشفتگی در زندگی خصوصی اش موج میزند ، تا آنجا که دخترش سارا کریم زاد را هر شب از بغل یک جوان گلساری گرفته و به خانه می آورد و پسرش سهند نیز که بیماری مشابه پدر دارد ، هر شب در خانه چند جوان رشتی پیدا میشد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت....
اما سرکار خانم حاجی عباسی صومعه سرایی که شوهرش یعنی کریم زاد به وی خیانت کرده مهرافزا را جایگزین خود دیده، برای جبران خیانت کریم زاد ، با دکتر سعید کلانتری ، یعنی همسر سابق فاحشه مهرافزا ارتباط گرفته و وی را به منزلی که کریم زاد در گلسار ، بلوار نماز ، کوچه معین برای حاجی عباسی خریداری نموده دعوت نموده و روی همان تختی که کریم زاد و حاجی عباسی با هم شب را به صبح میرساندند ، با دکتر سعید کلانتری نیز همین کار را کرده و جالب اینکه کریم زاد نیز توسط پسرش سهند از ماجرا باخبر شده و دچار حمله قلبی میشود....!!!
جالب است نه؟!!
کریم زاد با اینهمه ثروت باد آورده ، زنش زیر یک نامحرم ، دخترش در دست جوانان گلساری و پسرش در دست پسرهای رشتی...!!!
کریم زاد مدتی در بیمارستان آریا بستری میشود و بعضی ها برای حکمیت نزد سرکار خانم دکتر حاجی عباسی میروند و خانم دکتر حاجی عباسی به آنها یک چیز میگوید : بروید به کریم زاد بگویید ، وقتی با مهر افزا که شوهر داشت در اتاق عمل ارتباط نامشروع داشتی ، نشان به آن نشانی که همه مهرافزا را با تو در اتاق عمل با یک بلوز شلوار ، بدون روسری مقنعه دیدند ، من در خانه داشتم پسرت را که از تب شدید به خود میپیچید ، پاشوره میکردم ....

https://t.me/Namayandeh3oma/6070
#رادیوگیلان


#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد



ادامه....

خیلی زود استخدام شدم و بعد از مدتی کار ، یک روز به من اطلاع دادن دفتر مدیریت با تو کار دارند.
به دفتر
کریم زاد رفته و با دیدن من لبخند زد و از من خواست بشینم و از من در مورد کارم پرسید و اینکه رضایت دارم و من تشکر کردم.
بدون مقدمه و بی پرده گفت من برای سرپرست بخش نیاز به یک پرستار خوشگل کاری و امین دارم با حقوق خوب و راستش تورا انتخاب کردم اما قبل این از تو میخواهم به من نزدیک شوی و هر اتفاقی در بخش و جای دیگر افتاد شب ها تلفنی یا حضوری به من اطلاع دهی.
من هم که پیشنهاد خوبی دریافت کرده بودم پذیرفتم و از او تشکر کردم و او ادامه داد در همین بیمارستان اگر کنار من باشی به همه چیز خواهی رسید.
بعد ادامه داد امشب شیفت هستی؟!
گفتم بله شیفت عصر و شب .
کریم زاد گفت برای کاری مجبورم امشب برگردم و تا دیروقت اینجا باشم و بعد سوال کرد عضو گروه ما در فضای مجازی هستی و من گفتم بله و گفت یک پیام بده تا بتوانم امشب آمدم به پی وی تو پیام داده و تو بیا دفتر پیشم کارت دارم.
راستش حس بدی به من دست داد اما مجبور بودم بخاطر آینده شغلی ام بگویم چشم.

آن پرستار میگوید ، آن شب کریم زاد به بیمارستان نیامد و چند روزی خبری نشد تا یک شب که بیمارستان بودم به من پیام داد و من مجدد به دفترش رفتم و خیلی شنگول بود چشمانش قرمز و پیشانی عرق کرده و نفس های عمیق میکشید.
آنشب به من گفت صحبت کرده ام که بزودی حکم مسئولیتت زده شود من خوشحال شدم اما به یکباره گفت من هم مثل تو مجرد شدم و من علت را پرسیده و گفت با دکتر مهرافزا بحث کردم و دیگر با هم سکس نداریم و من مانده ام چه کنم!!!
راستش بعد شنیدن کلمه سکس خشکم زد و اینکه فکر کردم حدسم درست بود در مورد بذل و بخشش های این مرد به من نیروی صفر کیلومتر اما چرا دروغ بگویم ، برای رسیدن به آرزوهای های بزرگم مجبور شدم به خواسته هایش تن دهم اما ، ارتباط گاه و بیگاه من و کریم زاد یک مشکل اساسی داشت....👇👇👇👇


https://t.me/Namayandeh3oma/6485
#رادیوگیلان


#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد

#بیمارستان_قائم_رشت



ادامه....


ارتباط من با کریم زاد یک مشکل اساسی داشت و ببخشید بی پرده با شما صحبت میکنم چون میخواهم بدانید که این دکتر کریم زاد بزرگ که اسمش همه جا پیچیده یک بیمار جنسی است.

من اولین بار با کریم زاد که در منظریه رشت روبروی هتل بزرگ گیلان کوچه دوم سمت راست درب بزرگ سبز رنگ بود و کل خونه رو گل و گیاه گرفته بود قرار داشتم.
همون روز عصر شیفت داشتم و کریم زاد پیام داد داخل تلگرام به من و گفت با حسن زاده هماهنگ کرده و گفته تو مشکل داری و سرکار نمیروی و آدرس داد رفتم منظریه پیشش داخل اون خونه ویلایی.
گفت رسیدی زنگ در نزن پیام بده نمیدونم چرا ولی همین کارو کردم و درب باز شد و رفتم تو.
فکر کنم خودشو ساخته بود چون کل خونه دودی بود و بوی تریاک میداد چون پدر منم میکشید و بوشو تشخیص میدادم.
یه زیر پیراهن با یه شلوارک و جوراب پوشیده بود و اومد جلو دست داد بغلم کرد و خوش آمد گویی و بقیه ماجرا اما....
من شاید پنج یا شش بار دقیقا نمیدونم باهاش رابطه داشتم و بجز بار اول در بقیه ارتباطاتی که داشتیم ، ببخشید آقای بهبودی از من میخواست یا با زبونم و بعد که حالم بهم میخورد مجبورم میکرد با انگشت دستم بکنم داخل مقعدش و از این کار لذت میبرد و برای من چندش آور شده بود چون بعد چند بار که اصرارهاشو میدیدم تازه فهمیده بودم که اون یک بیمار جنسی و حتی آخرین بار در گوشه اتاق یا قلیان بود و اصرار داشت که حین سکس من سر اون دسته چوبی قلیان رو بهش اماله کنم...
آقای بهبودی اون بقول خودش وفا کرد و منو فرستاد بالا اما یه روز مهرافزا اومد با من دعوا و برای همیشه اخراجم کرد و این هرزه هم منو بلاک و دیگه جواب منو نداد!!!
من مدت ها عذاب وجدان داشتم و حالا تصمیم گرفتم به شما این ماجرا را بگویم و حاضرم با شما به هر محکمه ای بیایم برای احقاق حق من و مطمعنا خیلی از پرستاران دیگه که این دو جنسه کثیف بلا سر همه ما آورد!!!


گزارش بچه های اورژانس


سلام پیمان جان سهند پسر کریم زاد با ماشین یکنفرو زیر گرفت کشت و همه فامیل متوفی دنبالش بودن
کریم زاد آوردش بیمارستان قائم داغان شده بود و شبا توی خواب هزیان میگفت
یکی از پرستارا که با من ارتباط نزدیک داره قسم میخورد شبا سهند حرفای ناجوری از دهنش بیرون می اومد و به یک نفر میگفت با من اون کارو بکن
اون پرستار اول فکر میکرده مثلا به دوست دخترش میگه، ولی خوب گوش کرد دید اسم یه پسره رو میبره و میگه با من اینکارو بکن.
آدم توی زندگی این پولدارا میمونه بخدا. از ترس هیشکی نمیتونه چیزی به اینا بگه چون پدرش صاحب بیمارستان مارو اخراج میکنه. پدر پولدار اونوقت پسر اوبنه ای.


https://t.me/Namayandeh3oma/6448
#رادیوگیلان 👙👗👠👗👙👠



#بیمارستان_قائم_رشت

#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد

سلام دوستان

🔆خیلی ها میپرسند چرا دیگر از لجنزاری بنام
#بیمارستان_قائم_رشت که بیماران را کشته و در آن فضای آلوده کماکان به فعالیت خود ادامه میدهد نمیپردازید؟!

🔅در پاسخ این عزیزان باید بگویم که ما تازه شروع کرده و آهسته ولی پیوسته به موضوع مورد اشاره خواهیم پرداخت!!!

🔆در جای دیگر پرسش شده شما ادعا نمودید که فیلم سکس دکتر کریم زاد رییس فاحشه خانه قائم رشت با سمیه تجددی ( رییس مالی بیمارستان و عروس یزدانی پارچه فروش ) را دارید ، پس چرا منتشر نمیکنید؟!

🔅باید بگوییم ما یک ویدئو با تایم بالا از ارتباط نامشروع کریم زاد با تجددی و قربانی و مهرافزا و فیلم درگیری جعفرنژاد و تجددی در حضور کریم زاد در اتاق مدیریت این فاحشه خانه را هم داریم و اصرار داشتیم این اسناد را به مسئولین عالیرتبه مرکز قوه قضاییه بدهیم که با ما همکاری نشد، اما باید اعتراف کنیم اگر این ویدئوهارا تا امروز منتشر نکردیم فقط به این خاطر است که شخص رابط ما داخل کشور است و به محض پخش ویدئو سکس کریم زاد روی میز مدیریتش با سمیه تجددی ( عروس یزدانی پارچه فروش ) محل جانمایی دوربین مشخص و با انگشت نگاری محل، رابط ما شناسایی و دستگیر میشود، اما ما قول میدهیم به محض خروج دوست ما از کشور ، محدودیت برداشته شده و ویدئوی مورد اشاره پخش گردد!!!
🚫و اما داستان زندگی خفت بار دکتر کریم زاد حق ( رییس بیمارستان قائم رشت ) 👇👇👇👇


https://t.me/Namayandeh3oma/7069
#رادیوگیلان 👗👙👠👗👙👠



#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد

#بیمارستان_قائم_رشت

بله دوستان ، ما سعی داریم با روایت
زندگی نامه دکتر کریم زاد و خانواده اش ، به شما ثابت کنیم که پول زیاد نه برای فرد شخصیت می آورد و نه آبرو!!!
مخصوصا آن پولی که داخل خون مردم زده شود و آه نفرین هزاران نفر پشت سر شخص باشد!!!
کریم زاد بعد از خیانت به سرکار خانم دکتر حاجی عباسی صومعه سرایی و صیغه کردن فاحشه جامعه پزشکی گیلان دکتر مهرافزا ، عنان زندگیش را از دست داده و آشفتگی در زندگی خصوصی اش موج میزند ، تا آنجا که دخترش سارا کریم زاد را هر شب از بغل یک جوان گلساری گرفته و به خانه می آورد و پسرش سهند نیز که بیماری مشابه پدر دارد ، هر شب در خانه چند جوان رشتی پیدا میشد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت....
اما سرکار خانم حاجی عباسی صومعه سرایی که شوهرش یعنی کریم زاد به وی خیانت کرده مهرافزا را جایگزین خود دیده، برای جبران خیانت کریم زاد ، با دکتر سعید کلانتری ، یعنی همسر سابق فاحشه مهرافزا ارتباط گرفته و وی را به منزلی که کریم زاد در گلسار ، بلوار نماز ، کوچه معین برای حاجی عباسی خریداری نموده دعوت نموده و روی همان تختی که کریم زاد و حاجی عباسی با هم شب را به صبح میرساندند ، با دکتر سعید کلانتری نیز همین کار را کرده و جالب اینکه کریم زاد نیز توسط پسرش سهند از ماجرا باخبر شده و دچار حمله قلبی میشود....!!!
جالب است نه؟!!
کریم زاد با اینهمه ثروت باد آورده ، زنش زیر یک نامحرم ، دخترش در دست جوانان گلساری و پسرش در دست پسرهای رشتی...!!!
کریم زاد مدتی در بیمارستان آریا بستری میشود و بعضی ها برای حکمیت نزد سرکار خانم دکتر حاجی عباسی میروند و خانم دکتر حاجی عباسی به آنها یک چیز میگوید : بروید به کریم زاد بگویید ، وقتی با مهر افزا که شوهر داشت در اتاق عمل ارتباط نامشروع داشتی ، نشان به آن نشانی که همه مهرافزا را با تو در اتاق عمل با یک بلوز شلوار ، بدون روسری مقنعه دیدند ، من در خانه داشتم پسرت را که از تب شدید به خود میپیچید ، پاشوره میکردم ....

https://t.me/Namayandeh3oma/6070
#رادیوگیلان


#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد



ادامه....

خیلی زود استخدام شدم و بعد از مدتی کار ، یک روز به من اطلاع دادن دفتر مدیریت با تو کار دارند.
به دفتر
کریم زاد رفته و با دیدن من لبخند زد و از من خواست بشینم و از من در مورد کارم پرسید و اینکه رضایت دارم و من تشکر کردم.
بدون مقدمه و بی پرده گفت من برای سرپرست بخش نیاز به یک پرستار خوشگل کاری و امین دارم با حقوق خوب و راستش تورا انتخاب کردم اما قبل این از تو میخواهم به من نزدیک شوی و هر اتفاقی در بخش و جای دیگر افتاد شب ها تلفنی یا حضوری به من اطلاع دهی.
من هم که پیشنهاد خوبی دریافت کرده بودم پذیرفتم و از او تشکر کردم و او ادامه داد در همین بیمارستان اگر کنار من باشی به همه چیز خواهی رسید.
بعد ادامه داد امشب شیفت هستی؟!
گفتم بله شیفت عصر و شب .
کریم زاد گفت برای کاری مجبورم امشب برگردم و تا دیروقت اینجا باشم و بعد سوال کرد عضو گروه ما در فضای مجازی هستی و من گفتم بله و گفت یک پیام بده تا بتوانم امشب آمدم به پی وی تو پیام داده و تو بیا دفتر پیشم کارت دارم.
راستش حس بدی به من دست داد اما مجبور بودم بخاطر آینده شغلی ام بگویم چشم.

آن پرستار میگوید ، آن شب کریم زاد به بیمارستان نیامد و چند روزی خبری نشد تا یک شب که بیمارستان بودم به من پیام داد و من مجدد به دفترش رفتم و خیلی شنگول بود چشمانش قرمز و پیشانی عرق کرده و نفس های عمیق میکشید.
آنشب به من گفت صحبت کرده ام که بزودی حکم مسئولیتت زده شود من خوشحال شدم اما به یکباره گفت من هم مثل تو مجرد شدم و من علت را پرسیده و گفت با دکتر مهرافزا بحث کردم و دیگر با هم سکس نداریم و من مانده ام چه کنم!!!
راستش بعد شنیدن کلمه سکس خشکم زد و اینکه فکر کردم حدسم درست بود در مورد بذل و بخشش های این مرد به من نیروی صفر کیلومتر اما چرا دروغ بگویم ، برای رسیدن به آرزوهای های بزرگم مجبور شدم به خواسته هایش تن دهم اما ، ارتباط گاه و بیگاه من و کریم زاد یک مشکل اساسی داشت....👇👇👇👇


https://t.me/Namayandeh3oma/6485
#رادیوگیلان


#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد

#بیمارستان_قائم_رشت



ادامه....


ارتباط من با کریم زاد یک مشکل اساسی داشت و ببخشید بی پرده با شما صحبت میکنم چون میخواهم بدانید که این دکتر کریم زاد بزرگ که اسمش همه جا پیچیده یک بیمار جنسی است.

من اولین بار با کریم زاد که در منظریه رشت روبروی هتل بزرگ گیلان کوچه دوم سمت راست درب بزرگ سبز رنگ بود و کل خونه رو گل و گیاه گرفته بود قرار داشتم.
همون روز عصر شیفت داشتم و کریم زاد پیام داد داخل تلگرام به من و گفت با حسن زاده هماهنگ کرده و گفته تو مشکل داری و سرکار نمیروی و آدرس داد رفتم منظریه پیشش داخل اون خونه ویلایی.
گفت رسیدی زنگ در نزن پیام بده نمیدونم چرا ولی همین کارو کردم و درب باز شد و رفتم تو.
فکر کنم خودشو ساخته بود چون کل خونه دودی بود و بوی تریاک میداد چون پدر منم میکشید و بوشو تشخیص میدادم.
یه زیر پیراهن با یه شلوارک و جوراب پوشیده بود و اومد جلو دست داد بغلم کرد و خوش آمد گویی و بقیه ماجرا اما....
من شاید پنج یا شش بار دقیقا نمیدونم باهاش رابطه داشتم و بجز بار اول در بقیه ارتباطاتی که داشتیم ، ببخشید آقای بهبودی از من میخواست یا با زبونم و بعد که حالم بهم میخورد مجبورم میکرد با انگشت دستم بکنم داخل مقعدش و از این کار لذت میبرد و برای من چندش آور شده بود چون بعد چند بار که اصرارهاشو میدیدم تازه فهمیده بودم که اون یک بیمار جنسی و حتی آخرین بار در گوشه اتاق یا قلیان بود و اصرار داشت که حین سکس من سر اون دسته چوبی قلیان رو بهش اماله کنم...
آقای بهبودی اون بقول خودش وفا کرد و منو فرستاد بالا اما یه روز مهرافزا اومد با من دعوا و برای همیشه اخراجم کرد و این هرزه هم منو بلاک و دیگه جواب منو نداد!!!
من مدت ها عذاب وجدان داشتم و حالا تصمیم گرفتم به شما این ماجرا را بگویم و حاضرم با شما به هر محکمه ای بیایم برای احقاق حق من و مطمعنا خیلی از پرستاران دیگه که این دو جنسه کثیف بلا سر همه ما آورد!!!


گزارش بچه های اورژانس


سلام پیمان جان سهند پسر کریم زاد با ماشین یکنفرو زیر گرفت کشت و همه فامیل متوفی دنبالش بودن
کریم زاد آوردش بیمارستان قائم داغان شده بود و شبا توی خواب هزیان میگفت
یکی از پرستارا که با من ارتباط نزدیک داره قسم میخورد شبا سهند حرفای ناجوری از دهنش بیرون می اومد و به یک نفر میگفت با من اون کارو بکن
اون پرستار اول فکر میکرده مثلا به دوست دخترش میگه، ولی خوب گوش کرد دید اسم یه پسره رو میبره و میگه با من اینکارو بکن.
آدم توی زندگی این پولدارا میمونه بخدا. از ترس هیشکی نمیتونه چیزی به اینا بگه چون پدرش صاحب بیمارستان مارو اخراج میکنه. پدر پولدار اونوقت پسر اوبنه ای.


https://t.me/Namayandeh3oma/6448
#رادیوگیلان


#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد



ادامه....

خیلی زود استخدام شدم و بعد از مدتی کار ، یک روز به من اطلاع دادن دفتر مدیریت با تو کار دارند.
به دفتر
کریم زاد رفته و با دیدن من لبخند زد و از من خواست بشینم و از من در مورد کارم پرسید و اینکه رضایت دارم و من تشکر کردم.
بدون مقدمه و بی پرده گفت من برای سرپرست بخش نیاز به یک پرستار خوشگل کاری و امین دارم با حقوق خوب و راستش تورا انتخاب کردم اما قبل این از تو میخواهم به من نزدیک شوی و هر اتفاقی در بخش و جای دیگر افتاد شب ها تلفنی یا حضوری به من اطلاع دهی.
من هم که پیشنهاد خوبی دریافت کرده بودم پذیرفتم و از او تشکر کردم و او ادامه داد در همین بیمارستان اگر کنار من باشی به همه چیز خواهی رسید.
بعد ادامه داد امشب شیفت هستی؟!
گفتم بله شیفت عصر و شب .
کریم زاد گفت برای کاری مجبورم امشب برگردم و تا دیروقت اینجا باشم و بعد سوال کرد عضو گروه ما در فضای مجازی هستی و من گفتم بله و گفت یک پیام بده تا بتوانم امشب آمدم به پی وی تو پیام داده و تو بیا دفتر پیشم کارت دارم.
راستش حس بدی به من دست داد اما مجبور بودم بخاطر آینده شغلی ام بگویم چشم.

آن پرستار میگوید ، آن شب کریم زاد به بیمارستان نیامد و چند روزی خبری نشد تا یک شب که بیمارستان بودم به من پیام داد و من مجدد به دفترش رفتم و خیلی شنگول بود چشمانش قرمز و پیشانی عرق کرده و نفس های عمیق میکشید.
آنشب به من گفت صحبت کرده ام که بزودی حکم مسئولیتت زده شود من خوشحال شدم اما به یکباره گفت من هم مثل تو مجرد شدم و من علت را پرسیده و گفت با دکتر مهرافزا بحث کردم و دیگر با هم سکس نداریم و من مانده ام چه کنم!!!
راستش بعد شنیدن کلمه سکس خشکم زد و اینکه فکر کردم حدسم درست بود در مورد بذل و بخشش های این مرد به من نیروی صفر کیلومتر اما چرا دروغ بگویم ، برای رسیدن به آرزوهای های بزرگم مجبور شدم به خواسته هایش تن دهم اما ، ارتباط گاه و بیگاه من و کریم زاد یک مشکل اساسی داشت....👇👇👇👇


https://t.me/Namayandeh3oma/6485
#رادیوگیلان


#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد

#بیمارستان_قائم_رشت



ادامه....


ارتباط من با کریم زاد یک مشکل اساسی داشت و ببخشید بی پرده با شما صحبت میکنم چون میخواهم بدانید که این دکتر کریم زاد بزرگ که اسمش همه جا پیچیده یک بیمار جنسی است.

من اولین بار با کریم زاد که در منظریه رشت روبروی هتل بزرگ گیلان کوچه دوم سمت راست درب بزرگ سبز رنگ بود و کل خونه رو گل و گیاه گرفته بود قرار داشتم.
همون روز عصر شیفت داشتم و کریم زاد پیام داد داخل تلگرام به من و گفت با حسن زاده هماهنگ کرده و گفته تو مشکل داری و سرکار نمیروی و آدرس داد رفتم منظریه پیشش داخل اون خونه ویلایی.
گفت رسیدی زنگ در نزن پیام بده نمیدونم چرا ولی همین کارو کردم و درب باز شد و رفتم تو.
فکر کنم خودشو ساخته بود چون کل خونه دودی بود و بوی تریاک میداد چون پدر منم میکشید و بوشو تشخیص میدادم.
یه زیر پیراهن با یه شلوارک و جوراب پوشیده بود و اومد جلو دست داد بغلم کرد و خوش آمد گویی و بقیه ماجرا اما....
من شاید پنج یا شش بار دقیقا نمیدونم باهاش رابطه داشتم و بجز بار اول در بقیه ارتباطاتی که داشتیم ، ببخشید آقای بهبودی از من میخواست یا با زبونم و بعد که حالم بهم میخورد مجبورم میکرد با انگشت دستم بکنم داخل مقعدش و از این کار لذت میبرد و برای من چندش آور شده بود چون بعد چند بار که اصرارهاشو میدیدم تازه فهمیده بودم که اون یک بیمار جنسی و حتی آخرین بار در گوشه اتاق یا قلیان بود و اصرار داشت که حین سکس من سر اون دسته چوبی قلیان رو بهش اماله کنم...
آقای بهبودی اون بقول خودش وفا کرد و منو فرستاد بالا اما یه روز مهرافزا اومد با من دعوا و برای همیشه اخراجم کرد و این هرزه هم منو بلاک و دیگه جواب منو نداد!!!
من مدت ها عذاب وجدان داشتم و حالا تصمیم گرفتم به شما این ماجرا را بگویم و حاضرم با شما به هر محکمه ای بیایم برای احقاق حق من و مطمعنا خیلی از پرستاران دیگه که این دو جنسه کثیف بلا سر همه ما آورد!!!


گزارش بچه های اورژانس


سلام پیمان جان سهند پسر کریم زاد با ماشین یکنفرو زیر گرفت کشت و همه فامیل متوفی دنبالش بودن
کریم زاد آوردش بیمارستان قائم داغان شده بود و شبا توی خواب هزیان میگفت
یکی از پرستارا که با من ارتباط نزدیک داره قسم میخورد شبا سهند حرفای ناجوری از دهنش بیرون می اومد و به یک نفر میگفت با من اون کارو بکن
اون پرستار اول فکر میکرده مثلا به دوست دخترش میگه، ولی خوب گوش کرد دید اسم یه پسره رو میبره و میگه با من اینکارو بکن.
آدم توی زندگی این پولدارا میمونه بخدا. از ترس هیشکی نمیتونه چیزی به اینا بگه چون پدرش صاحب بیمارستان مارو اخراج میکنه. پدر پولدار اونوقت پسر اوبنه ای.


https://t.me/Namayandeh3oma/6448
#رادیوگیلان 👗👙👠👗👙👠



#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد

#بیمارستان_قائم_رشت

بله دوستان ، ما سعی داریم با روایت
زندگی نامه دکتر کریم زاد و خانواده اش ، به شما ثابت کنیم که پول زیاد نه برای فرد شخصیت می آورد و نه آبرو!!!
مخصوصا آن پولی که داخل خون مردم زده شود و آه نفرین هزاران نفر پشت سر شخص باشد!!!
کریم زاد بعد از خیانت به سرکار خانم دکتر حاجی عباسی صومعه سرایی و صیغه کردن فاحشه جامعه پزشکی گیلان دکتر مهرافزا ، عنان زندگیش را از دست داده و آشفتگی در زندگی خصوصی اش موج میزند ، تا آنجا که دخترش سارا کریم زاد را هر شب از بغل یک جوان گلساری گرفته و به خانه می آورد و پسرش سهند نیز که بیماری مشابه پدر دارد ، هر شب در خانه چند جوان رشتی پیدا میشد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت....
اما سرکار خانم حاجی عباسی صومعه سرایی که شوهرش یعنی کریم زاد به وی خیانت کرده مهرافزا را جایگزین خود دیده، برای جبران خیانت کریم زاد ، با دکتر سعید کلانتری ، یعنی همسر سابق فاحشه مهرافزا ارتباط گرفته و وی را به منزلی که کریم زاد در گلسار ، بلوار نماز ، کوچه معین برای حاجی عباسی خریداری نموده دعوت نموده و روی همان تختی که کریم زاد و حاجی عباسی با هم شب را به صبح میرساندند ، با دکتر سعید کلانتری نیز همین کار را کرده و جالب اینکه کریم زاد نیز توسط پسرش سهند از ماجرا باخبر شده و دچار حمله قلبی میشود....!!!
جالب است نه؟!!
کریم زاد با اینهمه ثروت باد آورده ، زنش زیر یک نامحرم ، دخترش در دست جوانان گلساری و پسرش در دست پسرهای رشتی...!!!
کریم زاد مدتی در بیمارستان آریا بستری میشود و بعضی ها برای حکمیت نزد سرکار خانم دکتر حاجی عباسی میروند و خانم دکتر حاجی عباسی به آنها یک چیز میگوید : بروید به کریم زاد بگویید ، وقتی با مهر افزا که شوهر داشت در اتاق عمل ارتباط نامشروع داشتی ، نشان به آن نشانی که همه مهرافزا را با تو در اتاق عمل با یک بلوز شلوار ، بدون روسری مقنعه دیدند ، من در خانه داشتم پسرت را که از تب شدید به خود میپیچید ، پاشوره میکردم ....

https://t.me/Namayandeh3oma/6070
#رادیوگیلان


#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد



ادامه....

خیلی زود استخدام شدم و بعد از مدتی کار ، یک روز به من اطلاع دادن دفتر مدیریت با تو کار دارند.
به دفتر
کریم زاد رفته و با دیدن من لبخند زد و از من خواست بشینم و از من در مورد کارم پرسید و اینکه رضایت دارم و من تشکر کردم.
بدون مقدمه و بی پرده گفت من برای سرپرست بخش نیاز به یک پرستار خوشگل کاری و امین دارم با حقوق خوب و راستش تورا انتخاب کردم اما قبل این از تو میخواهم به من نزدیک شوی و هر اتفاقی در بخش و جای دیگر افتاد شب ها تلفنی یا حضوری به من اطلاع دهی.
من هم که پیشنهاد خوبی دریافت کرده بودم پذیرفتم و از او تشکر کردم و او ادامه داد در همین بیمارستان اگر کنار من باشی به همه چیز خواهی رسید.
بعد ادامه داد امشب شیفت هستی؟!
گفتم بله شیفت عصر و شب .
کریم زاد گفت برای کاری مجبورم امشب برگردم و تا دیروقت اینجا باشم و بعد سوال کرد عضو گروه ما در فضای مجازی هستی و من گفتم بله و گفت یک پیام بده تا بتوانم امشب آمدم به پی وی تو پیام داده و تو بیا دفتر پیشم کارت دارم.
راستش حس بدی به من دست داد اما مجبور بودم بخاطر آینده شغلی ام بگویم چشم.

آن پرستار میگوید ، آن شب کریم زاد به بیمارستان نیامد و چند روزی خبری نشد تا یک شب که بیمارستان بودم به من پیام داد و من مجدد به دفترش رفتم و خیلی شنگول بود چشمانش قرمز و پیشانی عرق کرده و نفس های عمیق میکشید.
آنشب به من گفت صحبت کرده ام که بزودی حکم مسئولیتت زده شود من خوشحال شدم اما به یکباره گفت من هم مثل تو مجرد شدم و من علت را پرسیده و گفت با دکتر مهرافزا بحث کردم و دیگر با هم سکس نداریم و من مانده ام چه کنم!!!
راستش بعد شنیدن کلمه سکس خشکم زد و اینکه فکر کردم حدسم درست بود در مورد بذل و بخشش های این مرد به من نیروی صفر کیلومتر اما چرا دروغ بگویم ، برای رسیدن به آرزوهای های بزرگم مجبور شدم به خواسته هایش تن دهم اما ، ارتباط گاه و بیگاه من و کریم زاد یک مشکل اساسی داشت....👇👇👇👇


https://t.me/Namayandeh3oma/6485
#رادیوگیلان


#زندگی_نکبت_بار_کریم_زاد

#بیمارستان_قائم_رشت



ادامه....


ارتباط من با کریم زاد یک مشکل اساسی داشت و ببخشید بی پرده با شما صحبت میکنم چون میخواهم بدانید که این دکتر کریم زاد بزرگ که اسمش همه جا پیچیده یک بیمار جنسی است.

من اولین بار با کریم زاد که در منظریه رشت روبروی هتل بزرگ گیلان کوچه دوم سمت راست درب بزرگ سبز رنگ بود و کل خونه رو گل و گیاه گرفته بود قرار داشتم.
همون روز عصر شیفت داشتم و کریم زاد پیام داد داخل تلگرام به من و گفت با حسن زاده هماهنگ کرده و گفته تو مشکل داری و سرکار نمیروی و آدرس داد رفتم منظریه پیشش داخل اون خونه ویلایی.
گفت رسیدی زنگ در نزن پیام بده نمیدونم چرا ولی همین کارو کردم و درب باز شد و رفتم تو.
فکر کنم خودشو ساخته بود چون کل خونه دودی بود و بوی تریاک میداد چون پدر منم میکشید و بوشو تشخیص میدادم.
یه زیر پیراهن با یه شلوارک و جوراب پوشیده بود و اومد جلو دست داد بغلم کرد و خوش آمد گویی و بقیه ماجرا اما....
من شاید پنج یا شش بار دقیقا نمیدونم باهاش رابطه داشتم و بجز بار اول در بقیه ارتباطاتی که داشتیم ، ببخشید آقای بهبودی از من میخواست یا با زبونم و بعد که حالم بهم میخورد مجبورم میکرد با انگشت دستم بکنم داخل مقعدش و از این کار لذت میبرد و برای من چندش آور شده بود چون بعد چند بار که اصرارهاشو میدیدم تازه فهمیده بودم که اون یک بیمار جنسی و حتی آخرین بار در گوشه اتاق یا قلیان بود و اصرار داشت که حین سکس من سر اون دسته چوبی قلیان رو بهش اماله کنم...
آقای بهبودی اون بقول خودش وفا کرد و منو فرستاد بالا اما یه روز مهرافزا اومد با من دعوا و برای همیشه اخراجم کرد و این هرزه هم منو بلاک و دیگه جواب منو نداد!!!
من مدت ها عذاب وجدان داشتم و حالا تصمیم گرفتم به شما این ماجرا را بگویم و حاضرم با شما به هر محکمه ای بیایم برای احقاق حق من و مطمعنا خیلی از پرستاران دیگه که این دو جنسه کثیف بلا سر همه ما آورد!!!


گزارش بچه های اورژانس


سلام پیمان جان سهند پسر کریم زاد با ماشین یکنفرو زیر گرفت کشت و همه فامیل متوفی دنبالش بودن
کریم زاد آوردش بیمارستان قائم داغان شده بود و شبا توی خواب هزیان میگفت
یکی از پرستارا که با من ارتباط نزدیک داره قسم میخورد شبا سهند حرفای ناجوری از دهنش بیرون می اومد و به یک نفر میگفت با من اون کارو بکن
اون پرستار اول فکر میکرده مثلا به دوست دخترش میگه، ولی خوب گوش کرد دید اسم یه پسره رو میبره و میگه با من اینکارو بکن.
آدم توی زندگی این پولدارا میمونه بخدا. از ترس هیشکی نمیتونه چیزی به اینا بگه چون پدرش صاحب بیمارستان مارو اخراج میکنه. پدر پولدار اونوقت پسر اوبنه ای.


https://t.me/Namayandeh3oma/6448