📘آموختنِ زیستن در سپهر "ندانستنها"
(۲/۳)
✍🏻 #علی_صاحبالحواشی
🍂 شکاکیت در غرب (عملا) در قرن هفدهم با دکارت بدل به "جریانی" شد که بیخ پیدا کرد. از اینروست که بسیاری اهلنظر، آغاز عصر روشنگری را دکارت میگیرند، نه چون اهل تاریخ نیمه دوم قرنهجدهم. دکارت هوشمندانه حواساش به خطر دستگاه تفتیشعقاید کلیسا بود. میفهمید که بلندکردن پرچم "شکاکیت" خطر زنده در آتش سوختن را دارد. حصر گالیله هم پیش چشماش بود. از اینرو "شکاکیت" خود را "روشی" اعلام کرد، تا کلیسا گمان نکند آن را زیاده جدی میگیرد. جابجا هم بر مومنبودن خودش تاکید میکرد، مبادا که احضار شود. اما در بین سطور اعتراف پیدرپیاش به جزمهای مسیحی، میتوان بهوضوح خلاف آن را خواند، چنان که اروپا خواند و شکاکیت دکارتی را کاملا جدی گرفت و جریان عصر روشنگری بهراه افتاد.
🍂 نکته مهم، تفاوتی است که شکاکیت دکارتی با شکاکیتهای پیش از خودش دارد. برخلاف شکاکیتهای عصر باستان، شکاکیت دکارتی در جستجوی یافتن نقطهاتکایی برای معرفت بود. اگر شکاکیتهای عصر باستان، شکاکیتهای جدلی (سوفیستها) و شکاکیتهای نومید (اپیکوری و رواقی) بودند، شکاکیت دکارتی را باید شکاکیت "جستجوگر و امیدوار" دانست.
🍂 دکارت نقطه اتکای مورد نیازش را در "من" و در "ریاضیات/منطق" یافت. حالا اگر به این دو، شکاکیت تجربهگرای فرانسیسبیکنی را هم اضافه بکنیم، به اکسیر "عصر روشنگری" دست مییابیم. این اکسیر فرایند "جستجویجهان" برای معرفتیافتن بدان را بهراه انداخت. این جستجو سرشت و بنمایهای "سکولار" داشت. زیرا بعد از تکوین این اکسیر، دانشمندان برای "دانستنِجهان" به متن مقدس مراجعه نمیکردند، بلکه به خود طبیعت رجوع میکردند. بلکه فراتر از این، در جستجوی جهان حتی نیمنظری به متنمقدس،هم نمیافکندند.
🍂 تمام قرن هفدهم میدان جدال استقرار این "رویکرد نو" بود که بسیار هم به دشواری جا افتاد؛ بههر حال، کم چیزی هم نبود زیرا متضمن تغییر اساسی "مبنا" از مقدس به نامقدس بود. حتی فراتر از این، اینک فهم مقدس طفیل معرفت نامقدس میشد! یعنی فهم ما از جهان بود که نحوه فهم ما از منطوق کتابمقدس را رقممیزد؛ درست وارونه آنچه پیش از این، از ابتدای قرونوسطا تا اواخر رنسانس بود.
🍂 هرچند که شکاکیت دکارتی "نقطهعزیمت" تحقق و استقرار این سرشت و بنمایه عصر روشنگری گشت، ولی این یک نقطه آغاز تاریخی/انگارهای صرف نماند بلکه بهعنوان هم "استراتژی" و هم "تاکتیک" در بنیاد علم مدرن نهادینه گردید. (این چیزی است که جریانهای "سیانتیستی" از آن غافل میشوند).
🍂 یعنی بنیاد علم دائماً آگاه به خصلت "غیرقطعی" یافتهها و فهمهای خود است. از اینرو علم (برخلاف الاهیات) کمترین شرم و نگرانی از بروز خبط و خطا در داوریهایش ندارد، بلکه بروز اشتباه در فهم جزئی از بازی علم است! همین بیشرمی، بل روایی و رهایی از ترس خطا، است که تضمینکننده فرایند پیوسته خوداصلاحگر بنیاد علم است: شیمی فلوژیستونی که هوا شد زلزلهای اتفاق نیفتاد! بطلان فرنولوژی که معلوم شد بهسادگی کنارش گذاشتند و گذشتند؛ نظریه الکترومغناطیسی که به نسبیت آینشتاین رسید و نادرستی بنیاد فیزیکنیوتنی را نشان داد، فاجعهای رخنداد! روانکاوی که معروض نقدهای بزرگ شد، خونوخونریزی نشد! و از این قبیل.
🍂 اما در طول استقرار شکاکیت دکارتی در بنِ بنیاد علم یک امر دیگری هم اتفاق افتاد و آن وارفتن همه "هستیشناسی"های اساطیریی بود که در بنِ سازههای فرهنگ قرار داشت. این با خودش انحلال ناگزیر جزمهای دینی را هم درپی آورد. اینجاست که ما با نوپدیدی در تاریخ هوموساپینس روبرو میشویم که از انقلاب کشاورزی (دوازدههزارسال پیش) تا اواخر قرن هجدهممیلادی که بنیاد علم صورتبندی گردید، مطلقا بدیع و بیسابقه بود.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
(۲/۳)
✍🏻 #علی_صاحبالحواشی
🍂 شکاکیت در غرب (عملا) در قرن هفدهم با دکارت بدل به "جریانی" شد که بیخ پیدا کرد. از اینروست که بسیاری اهلنظر، آغاز عصر روشنگری را دکارت میگیرند، نه چون اهل تاریخ نیمه دوم قرنهجدهم. دکارت هوشمندانه حواساش به خطر دستگاه تفتیشعقاید کلیسا بود. میفهمید که بلندکردن پرچم "شکاکیت" خطر زنده در آتش سوختن را دارد. حصر گالیله هم پیش چشماش بود. از اینرو "شکاکیت" خود را "روشی" اعلام کرد، تا کلیسا گمان نکند آن را زیاده جدی میگیرد. جابجا هم بر مومنبودن خودش تاکید میکرد، مبادا که احضار شود. اما در بین سطور اعتراف پیدرپیاش به جزمهای مسیحی، میتوان بهوضوح خلاف آن را خواند، چنان که اروپا خواند و شکاکیت دکارتی را کاملا جدی گرفت و جریان عصر روشنگری بهراه افتاد.
🍂 نکته مهم، تفاوتی است که شکاکیت دکارتی با شکاکیتهای پیش از خودش دارد. برخلاف شکاکیتهای عصر باستان، شکاکیت دکارتی در جستجوی یافتن نقطهاتکایی برای معرفت بود. اگر شکاکیتهای عصر باستان، شکاکیتهای جدلی (سوفیستها) و شکاکیتهای نومید (اپیکوری و رواقی) بودند، شکاکیت دکارتی را باید شکاکیت "جستجوگر و امیدوار" دانست.
🍂 دکارت نقطه اتکای مورد نیازش را در "من" و در "ریاضیات/منطق" یافت. حالا اگر به این دو، شکاکیت تجربهگرای فرانسیسبیکنی را هم اضافه بکنیم، به اکسیر "عصر روشنگری" دست مییابیم. این اکسیر فرایند "جستجویجهان" برای معرفتیافتن بدان را بهراه انداخت. این جستجو سرشت و بنمایهای "سکولار" داشت. زیرا بعد از تکوین این اکسیر، دانشمندان برای "دانستنِجهان" به متن مقدس مراجعه نمیکردند، بلکه به خود طبیعت رجوع میکردند. بلکه فراتر از این، در جستجوی جهان حتی نیمنظری به متنمقدس،هم نمیافکندند.
🍂 تمام قرن هفدهم میدان جدال استقرار این "رویکرد نو" بود که بسیار هم به دشواری جا افتاد؛ بههر حال، کم چیزی هم نبود زیرا متضمن تغییر اساسی "مبنا" از مقدس به نامقدس بود. حتی فراتر از این، اینک فهم مقدس طفیل معرفت نامقدس میشد! یعنی فهم ما از جهان بود که نحوه فهم ما از منطوق کتابمقدس را رقممیزد؛ درست وارونه آنچه پیش از این، از ابتدای قرونوسطا تا اواخر رنسانس بود.
🍂 هرچند که شکاکیت دکارتی "نقطهعزیمت" تحقق و استقرار این سرشت و بنمایه عصر روشنگری گشت، ولی این یک نقطه آغاز تاریخی/انگارهای صرف نماند بلکه بهعنوان هم "استراتژی" و هم "تاکتیک" در بنیاد علم مدرن نهادینه گردید. (این چیزی است که جریانهای "سیانتیستی" از آن غافل میشوند).
🍂 یعنی بنیاد علم دائماً آگاه به خصلت "غیرقطعی" یافتهها و فهمهای خود است. از اینرو علم (برخلاف الاهیات) کمترین شرم و نگرانی از بروز خبط و خطا در داوریهایش ندارد، بلکه بروز اشتباه در فهم جزئی از بازی علم است! همین بیشرمی، بل روایی و رهایی از ترس خطا، است که تضمینکننده فرایند پیوسته خوداصلاحگر بنیاد علم است: شیمی فلوژیستونی که هوا شد زلزلهای اتفاق نیفتاد! بطلان فرنولوژی که معلوم شد بهسادگی کنارش گذاشتند و گذشتند؛ نظریه الکترومغناطیسی که به نسبیت آینشتاین رسید و نادرستی بنیاد فیزیکنیوتنی را نشان داد، فاجعهای رخنداد! روانکاوی که معروض نقدهای بزرگ شد، خونوخونریزی نشد! و از این قبیل.
🍂 اما در طول استقرار شکاکیت دکارتی در بنِ بنیاد علم یک امر دیگری هم اتفاق افتاد و آن وارفتن همه "هستیشناسی"های اساطیریی بود که در بنِ سازههای فرهنگ قرار داشت. این با خودش انحلال ناگزیر جزمهای دینی را هم درپی آورد. اینجاست که ما با نوپدیدی در تاریخ هوموساپینس روبرو میشویم که از انقلاب کشاورزی (دوازدههزارسال پیش) تا اواخر قرن هجدهممیلادی که بنیاد علم صورتبندی گردید، مطلقا بدیع و بیسابقه بود.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
attach 📎