انقلابی علیه تخت خالی سلطنت
مردم در #انقلاب_۵۷ چه چیزی را نفی کردند و چرا این نفی حرکتی به جلو بود؟
بخش دیدگاه زمانه / یونش شکیبا: هیچکدام از آخرین پادشاهان ایران از تخت پایین کشیده نشدند، آنها هر کدام به شیوهای تاج شاهی را از سر برداشته و از روی تخت بلند شده بودند: احمد شاه با از دست دادن تدریجی اکثر اختیارات خود، سلطنت را رها کرد، رهسپار اروپا شد و زمام امور کشور را عملا به رضاخان سپرد. رضاشاه به امید سلطنت فرزندش تهران را ترک گفت، و محمدرضا شاه نیز حدود یک ماه قبل از پیروزی انقلاب بهمن۵۷ تهران را ترک کرد.
سرگذشت سه پادشاه آخر و به ویژه محمدرضاشاه مؤید این مساله است که چرا از سلطنت اسطورهای ایرانی که در راس آن شاه شاهان نشسته بود دیگر چیز به جز یک نام باقی نمانده بود؛ به همین خاطر است که هر نوع تلاش برای احیا دوباره آن شکلی ارتجاعی پیدا میکند. با جلوس محمدرضاشاه به تخت پادشاهی عملاً تخت بدون پادشاه بود، و یک شبح بر تخت جلوس کرده بود. تاریخ سلطنت پهلوی دوم عبارت بود از مجموعهای از اقدامات و تمهیدات مختلف برای جسم بخشیدن به شبحی که مدتها بود از هر جسمانیتی تهی شده است. این روزها که اکثر بازیگران انقلاب ۵۷ از مشارکت خود در آن مبارزات اظهار شرمساری میکنند و عموماً میگویند که اگر زمان به عقب باز میگشت، در این انقلاب مشارکت نمیکردند، «بلند صحبت کردن درباره انقلاب ۵۷» پیش از هر زمان دیگری لازم به نظر میرسد، تا شاید به یادآوری این موضوع کمک کند که مردم در انقلاب ۵۷ چه چیزی را نفی کردند و چرا این نفی حرکتی روبه جلو بود.
محمدرضا پهلوی پادشاهی بود که از ابتدای دوران سلطنتش با بحرانی دوگانه مواجه بود، دو بحرانی که در نهایت سبب شده بود خود نهاد سلطنت سالها قبل از پایان رسمی آن به نمایشی توخالی بدل شود. نخستین آنها بحران مشروعیت بود، و دیگری بحران بازشناسی و به رسمیت شناختن: او پادشاهی بود که از ابتدا کسی او را به عنوان پادشاه به رسمیت نمیشناخت. همچنین پهلوی دوم از موضع یک پادشاه مشروطه سوگند خورده بود و بر اجرای همه موارد قانون اساسی تاکید گذاشته بود، ولی در نهایت نتوانست بر این سوگند وفادار بماند و خود را در وضعیتی دید که باید آن سوگند را بشکند.
وقتی انقلاب اتفاق افتاد، چند دهه بود که تخت سلطنت خالی بود، و نمایشهای اطراف این تخت همگی تلاشی برای القای این باور بودند که نهاد سلطنت هنوز زنده است. ولی بوی جسد مرده سلطنت به هوا برخاسته بود و نمایشهای درباری نیز قادر به پر کردن این جای خالی نبودند.
در ایران به شکلی سنتی قدرت و سلطنت «ودیعهای آسمانی و الهی» قلمداد میشد، اما مدتی بود که باکتریها مشغول به خوردن پیکر بی جان این «ودیعه آسمانی» بودند، و بنابراین همراهی همگان برای تدفین فوری و فوتی این پیکر بیجان کاری ناگزیر بود. آنچه اکنون از تاریخ طولانی نهاد سلطنت به لطف انقلاب ۵۷ باقی مانده بود چیزی به جز ویرانه نبود
◄◄◄متن کامل در سایت زمانه
—------
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/382432&rhash=eec6b76cb50965
لینک در سایت زمانه: https://www.radiozamaneh.com/382432
اینستاگرام زمانه: https://instagram.com/radiozamaneh
تلگرام زمانه: @radiozamaneh
🔴در انتهای این پست با لمس دکمه instant view در تلفنهمراه و یا تبلت خود این مقاله را به صورت کامل مطالعه کنید🔴
مردم در #انقلاب_۵۷ چه چیزی را نفی کردند و چرا این نفی حرکتی به جلو بود؟
بخش دیدگاه زمانه / یونش شکیبا: هیچکدام از آخرین پادشاهان ایران از تخت پایین کشیده نشدند، آنها هر کدام به شیوهای تاج شاهی را از سر برداشته و از روی تخت بلند شده بودند: احمد شاه با از دست دادن تدریجی اکثر اختیارات خود، سلطنت را رها کرد، رهسپار اروپا شد و زمام امور کشور را عملا به رضاخان سپرد. رضاشاه به امید سلطنت فرزندش تهران را ترک گفت، و محمدرضا شاه نیز حدود یک ماه قبل از پیروزی انقلاب بهمن۵۷ تهران را ترک کرد.
سرگذشت سه پادشاه آخر و به ویژه محمدرضاشاه مؤید این مساله است که چرا از سلطنت اسطورهای ایرانی که در راس آن شاه شاهان نشسته بود دیگر چیز به جز یک نام باقی نمانده بود؛ به همین خاطر است که هر نوع تلاش برای احیا دوباره آن شکلی ارتجاعی پیدا میکند. با جلوس محمدرضاشاه به تخت پادشاهی عملاً تخت بدون پادشاه بود، و یک شبح بر تخت جلوس کرده بود. تاریخ سلطنت پهلوی دوم عبارت بود از مجموعهای از اقدامات و تمهیدات مختلف برای جسم بخشیدن به شبحی که مدتها بود از هر جسمانیتی تهی شده است. این روزها که اکثر بازیگران انقلاب ۵۷ از مشارکت خود در آن مبارزات اظهار شرمساری میکنند و عموماً میگویند که اگر زمان به عقب باز میگشت، در این انقلاب مشارکت نمیکردند، «بلند صحبت کردن درباره انقلاب ۵۷» پیش از هر زمان دیگری لازم به نظر میرسد، تا شاید به یادآوری این موضوع کمک کند که مردم در انقلاب ۵۷ چه چیزی را نفی کردند و چرا این نفی حرکتی روبه جلو بود.
محمدرضا پهلوی پادشاهی بود که از ابتدای دوران سلطنتش با بحرانی دوگانه مواجه بود، دو بحرانی که در نهایت سبب شده بود خود نهاد سلطنت سالها قبل از پایان رسمی آن به نمایشی توخالی بدل شود. نخستین آنها بحران مشروعیت بود، و دیگری بحران بازشناسی و به رسمیت شناختن: او پادشاهی بود که از ابتدا کسی او را به عنوان پادشاه به رسمیت نمیشناخت. همچنین پهلوی دوم از موضع یک پادشاه مشروطه سوگند خورده بود و بر اجرای همه موارد قانون اساسی تاکید گذاشته بود، ولی در نهایت نتوانست بر این سوگند وفادار بماند و خود را در وضعیتی دید که باید آن سوگند را بشکند.
وقتی انقلاب اتفاق افتاد، چند دهه بود که تخت سلطنت خالی بود، و نمایشهای اطراف این تخت همگی تلاشی برای القای این باور بودند که نهاد سلطنت هنوز زنده است. ولی بوی جسد مرده سلطنت به هوا برخاسته بود و نمایشهای درباری نیز قادر به پر کردن این جای خالی نبودند.
در ایران به شکلی سنتی قدرت و سلطنت «ودیعهای آسمانی و الهی» قلمداد میشد، اما مدتی بود که باکتریها مشغول به خوردن پیکر بی جان این «ودیعه آسمانی» بودند، و بنابراین همراهی همگان برای تدفین فوری و فوتی این پیکر بیجان کاری ناگزیر بود. آنچه اکنون از تاریخ طولانی نهاد سلطنت به لطف انقلاب ۵۷ باقی مانده بود چیزی به جز ویرانه نبود
◄◄◄متن کامل در سایت زمانه
—------
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/382432&rhash=eec6b76cb50965
لینک در سایت زمانه: https://www.radiozamaneh.com/382432
اینستاگرام زمانه: https://instagram.com/radiozamaneh
تلگرام زمانه: @radiozamaneh
🔴در انتهای این پست با لمس دکمه instant view در تلفنهمراه و یا تبلت خود این مقاله را به صورت کامل مطالعه کنید🔴
رادیو زمانه
انقلابی علیه تخت خالی سلطنت
یونس شکیبا – این روزها «بلند صحبت کردن درباره انقلاب ۵۷» پیش از هر زمان دیگری لازم به نظر میرسد، تا شاید به یادآوری این موضوع کمک کند که مردم در انقلاب ۵۷ چه چیزی را نفی کردند و چرا این نفی حرکتی روبه جلو بود.
Radio Zamaneh
Photo
گفتوگو با حسن یوسفی اشکوری: انقلاب ۵۷ یک انقلاب اسلامی نبود
🔗 https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/411515&rhash=eec6b76cb50965
آیا #انقلاب_۵۷ یک «#انقلاب_اسلامی» بود؟ آیا نظام «#جمهوری_اسلامی» حاصل مستقیم و محتوم آن انقلاب بود؟ چرا در میان مخالفان جمهوری اسلامی واژه «#انقلاب» به عنوان چشمانداز تغییر هر چه کمتر به کار میرود و «#براندازی» و «سرنگونی» جای آن را گرفته است؟ برای بحث درباره این پرسشها به سراغ #حسن_یوسفی_اشکوری، دینپژوه و نویسنده ملیمذهبی و یکی از نمایندگان نخستین دور مجلس ایران پس از انقلاب رفتیم.
🌎 https://www.radiozamaneh.com/411515
🔴در انتهای این پست با لمس دکمه instant view در تلفنهمراه و یا تبلت خود این مقاله را به صورت کامل مطالعه کنید🔴
🔗 https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/411515&rhash=eec6b76cb50965
آیا #انقلاب_۵۷ یک «#انقلاب_اسلامی» بود؟ آیا نظام «#جمهوری_اسلامی» حاصل مستقیم و محتوم آن انقلاب بود؟ چرا در میان مخالفان جمهوری اسلامی واژه «#انقلاب» به عنوان چشمانداز تغییر هر چه کمتر به کار میرود و «#براندازی» و «سرنگونی» جای آن را گرفته است؟ برای بحث درباره این پرسشها به سراغ #حسن_یوسفی_اشکوری، دینپژوه و نویسنده ملیمذهبی و یکی از نمایندگان نخستین دور مجلس ایران پس از انقلاب رفتیم.
🌎 https://www.radiozamaneh.com/411515
🔴در انتهای این پست با لمس دکمه instant view در تلفنهمراه و یا تبلت خود این مقاله را به صورت کامل مطالعه کنید🔴
رادیو زمانه
گفتوگو با حسن یوسفی اشکوری: انقلاب ۵۷ “اسلامی” نبود
حسن یوسفی اشکوری: باید پرسید که: مراد از «انقلاب اسلامی» چیست؟ اگر «اسلام» را به معنای متعارف و به اصطلاح سنتی آن مراد کنیم، انقلاب نمیتواند اسلامی باشد.
#انقلاب_۵۷: یک انقلاب خلاف دوران- امیر کیان پور
به طور خلاصه، انقلاب ۵۷ نه فقط به لحاظ نیروهای حاضر در آن یک انقلاب مرکب (hybride) است، بلکه متأثر از یک پیچخوردگی تاریخی است که وجه مرکب آن را مضاعف میکند. نظر به این پیچخوردگی مضاعف، ما صرفاً و به سادگی با یک انقلاب شکستخورده روبرو نیستیم، بلکه در عین حال با انقلابی غیرقابل دسترس و ناپدیدشده مواجهایم، انقلابی که دسترسی به دستکم بُعدی از آن به ویژه نظر به زمانمندی هژمونیک پس از دهه ۸۰ – و درک و تصور آن ورای دیوار بلند زمانِ حالِ متورم و پایانناپذیری که در آن گرفتار شدهایم — به هیچ وجه کار آسانی نیست.
از این بابت، فاصلهی ما با انقلاب ۵۷ نه یک پیوستار کمّی ۴۰ ساله بلکه یک گسست کیفی است؛ اگر امروز انقلاب پروبلماتیک و چالشبرانگیز به نظر میآید، اگر فرزندان انقلاب منطق کنش پدران و مادران را نمیفهمند، اگر خود پدران و مادران بعضاً از انقلاب روی برگردانده و پشیمان شدهاند، از جمله به خاطر همین گسست است. به عبارت دیگر، امروز ما زیر سایهی تجربهی تاریخیای هستیم که خود تاریخ آن را از ما دزدیده است، و پیامدهای رخدادی را داریم تجربه میکنیم که آن را به تمامی از سر نگذراندهایم.
این وضعیت ابهامآمیز تغییر نخواهد کرد مگر آنکه تاریخ دوباره بیدار شود و موجهایی که به عقب نشستند دوباره پیشروی کنند. در این خصوص و در شرایطی که امروز حتی خود فوکویاما از ضرورت «بازگشت سوسیالیسم» سخن میگوید، نشانههای روشنی برای امیدواری وجود دارد.
https://www.radiozamaneh.com/418580
به طور خلاصه، انقلاب ۵۷ نه فقط به لحاظ نیروهای حاضر در آن یک انقلاب مرکب (hybride) است، بلکه متأثر از یک پیچخوردگی تاریخی است که وجه مرکب آن را مضاعف میکند. نظر به این پیچخوردگی مضاعف، ما صرفاً و به سادگی با یک انقلاب شکستخورده روبرو نیستیم، بلکه در عین حال با انقلابی غیرقابل دسترس و ناپدیدشده مواجهایم، انقلابی که دسترسی به دستکم بُعدی از آن به ویژه نظر به زمانمندی هژمونیک پس از دهه ۸۰ – و درک و تصور آن ورای دیوار بلند زمانِ حالِ متورم و پایانناپذیری که در آن گرفتار شدهایم — به هیچ وجه کار آسانی نیست.
از این بابت، فاصلهی ما با انقلاب ۵۷ نه یک پیوستار کمّی ۴۰ ساله بلکه یک گسست کیفی است؛ اگر امروز انقلاب پروبلماتیک و چالشبرانگیز به نظر میآید، اگر فرزندان انقلاب منطق کنش پدران و مادران را نمیفهمند، اگر خود پدران و مادران بعضاً از انقلاب روی برگردانده و پشیمان شدهاند، از جمله به خاطر همین گسست است. به عبارت دیگر، امروز ما زیر سایهی تجربهی تاریخیای هستیم که خود تاریخ آن را از ما دزدیده است، و پیامدهای رخدادی را داریم تجربه میکنیم که آن را به تمامی از سر نگذراندهایم.
این وضعیت ابهامآمیز تغییر نخواهد کرد مگر آنکه تاریخ دوباره بیدار شود و موجهایی که به عقب نشستند دوباره پیشروی کنند. در این خصوص و در شرایطی که امروز حتی خود فوکویاما از ضرورت «بازگشت سوسیالیسم» سخن میگوید، نشانههای روشنی برای امیدواری وجود دارد.
https://www.radiozamaneh.com/418580
Radiozamaneh
انقلاب ۵۷: یک انقلاب خلاف دوران
امیر کیانپور − در فاصله زمانی اولین جرقههای انقلاب ۵۷ تا امروز که چهل سالگی این انقلاب را جشن میگیریم یا لعن میکنیم، در فاصله ۱۹۷۰ تا انتهای قرن بیستم، چیزی بر سر «تاریخ» آمده است، و ریشهی اصلی ابهام و تردید و پرسش همینجاست.
چهلسالگی #انقلاب ۵۷ - اعدوا لهم مااستطعتم من قوه: تبارشناسی سرکوب - تاریخچه #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «انقلابیترین» و شاید در رسیدن به اهدافش موفقترین نهاد شکلگرفته بعد از انقلاب ۵۷ برای اسلامیون بهقدرترسیده باشد. هدف از شکلگیری سپاه پاسداران در آغاز تشکیل نهادی با عنوان «گارد ملی» بود تا هم نیروهای نظامی شکل گرفته بعد از پیروزی انقلاب را ساختارمند سازد و تحت فرماندهی مشترک درآورد و هم بدیلی برای ژاندارمری و شهربانی و ارتش ازهمگسسته شاهنشاهی ایجاد کند....
https://www.radiozamaneh.com/430594
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «انقلابیترین» و شاید در رسیدن به اهدافش موفقترین نهاد شکلگرفته بعد از انقلاب ۵۷ برای اسلامیون بهقدرترسیده باشد. هدف از شکلگیری سپاه پاسداران در آغاز تشکیل نهادی با عنوان «گارد ملی» بود تا هم نیروهای نظامی شکل گرفته بعد از پیروزی انقلاب را ساختارمند سازد و تحت فرماندهی مشترک درآورد و هم بدیلی برای ژاندارمری و شهربانی و ارتش ازهمگسسته شاهنشاهی ایجاد کند....
https://www.radiozamaneh.com/430594
Radiozamaneh
اعدوا لهم مااستطعتم من قوة: تبارشناسی سرکوب
هدف از شکلگیری سپاه پاسداران در آغاز تشکیل نهادی با عنوان «گارد ملی» بود تا نیروهای نظامی شکلگرفته بعد از پیروزی انقلاب را ساختارمند کند. این یادداشت روایتی است از آغاز شکلگیری این نهاد.