#مصدق_نبرد_قدرت
#همایون_کاتوزیان
قرارداد استعماری ۱۹۱۹ مصدق را تا آستانه جنون پیش برد.
سال ۱۲۹۸ خورشیدی است. کشور دستخوش آشفتگی بیسابقهای است. مجلس دوران طولانی فترت را میگذراند. شاه ناچار شده است کابینه صمصام السلطنه را برخلاف قانون اساسی برکنار سازد و دولت جدیدی به ریاست وثوق الدوله تشکیل دهد. دولت جدید با اعلام حکومت نظامی به سرکوب مخالفان پرداخته است. نظرعمومی آن بود که انگلستان ازطریق سفارت خود در تهران همه قضایا را برنامهریزی کرده است. وثوق الدوله از مصدق خواست رئیس اداره محاسبات مالیاتی بشود اما مصدق امتناع ورزید و ضمن پوزش خواهی از احمدشاه به او گفت که دلش برای فرزندانش تنگ شده و مایل است سفری به اروپا و سوئیس بکند.
در آوریل ۱۹۱۹ مصدق عازم سوئیس شد تا دوباره به فرزندان بزرگترش، ضیاءاشرف و احمد، بپیوندد. اجلاس بزرگ صلح در ورسای تشکیل شده بود تا برندهها غنایم جنگ اول جهانی را تقسیم کنند. بریتانیا مطمئن بود نمایندگان ایران راهی به اجلاس نخواهند یافت و دربارهٔ مطالبات آنان بحثی نخواهد شد. مسئول محرومیت ایران از این اجلاس، جورج ناتانیل کرزن بود، فرمانروای هند از ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۵ که حالا عهدهدار وزارت امور خارجهٔ بریتانیا بود. او مخفیانه در پی عقد قراردادی اختصاصی و دوجانبه با سه تن از انگلیس دوستهای صاحبقدرت تهران بود، و خیال داشت این توافقنامهٔ میان بریتانیا و ایران بدل به یکی از دستاوردهای طلایی دوران کاریاش باشد. کرزن انتظار داشت نخستوزیر بشود. میلش به این مقام، از سر این بود که نهفقط امپراتوری بریتانیا بلکه تمام دنیا را ضمیمهای بر ملکش در دربیشایر میدید. او فکر میکرد امکان ندارد هیچ ایرانی معقولی مایل به چیزی جز توافقنامهٔ پیشنهادی او باشد که مطابقش دست بریتانیا باز بود تا تمام نهادهای دولتی ایران و نیروهای مسلحش را مدرن کند و در ازایش هم ایران سلاح و وامهای کلان از بریتانیا میگرفت.
مصدق هنوز در نوشاتل سوییس بود که خبر انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله- انگلستان را شنید. از مواد مهم این قرارداد آن بود که ارتش ومالیه ایران زیرنظرمستشاران انگلیسی قرارمی گرفت. این رویداد که به عقیده تمامی سیاستمداران رادیکال و روشنفکر، «ایران را به تحت الحمایه بریتانیا» تبدیل می کرد، (جمله ازآن مصدق است)، مصدق را تا آستانه جنون پیش برد. مصدق خبر قرارداد را وقتى در سوئيس مشعول صرف صبحانه بود در روزنامه خواند. احمد، پسر بزرگ او به یاد می آورد: که «ازخواندن آن خبر آتش گرفت. به گریه افتاد. نمی توانستیم نزدیکش برویم...غروب آن روز، چندین نفر از آشنایان ایرانی به دیدن او آمدند و تا نیمه شب به زاری و مویه مشغول بودند... واین جریان تا چندین روز ادامه داشت.»
مصدق، پس از رها شدن از ضربه و شوک اولیه قرارداد، به انعکاس مخالفت ایرانی ها دراروپا پرداخت. در«کمیته مقاومت ملی» که ازایرانیان مهاجر تشکیل شده بود نقشی برجسته برعهده گرفت و جامعه ملل را نامه باران کرد. بعد به برن رفت تا برای کمیته مهری لاستیکی درست کند...
مصدق و نبرد قدرت
صفحات ۴۴_۴۳
@arabookstore
🆔@Sayehsokhan
#همایون_کاتوزیان
قرارداد استعماری ۱۹۱۹ مصدق را تا آستانه جنون پیش برد.
سال ۱۲۹۸ خورشیدی است. کشور دستخوش آشفتگی بیسابقهای است. مجلس دوران طولانی فترت را میگذراند. شاه ناچار شده است کابینه صمصام السلطنه را برخلاف قانون اساسی برکنار سازد و دولت جدیدی به ریاست وثوق الدوله تشکیل دهد. دولت جدید با اعلام حکومت نظامی به سرکوب مخالفان پرداخته است. نظرعمومی آن بود که انگلستان ازطریق سفارت خود در تهران همه قضایا را برنامهریزی کرده است. وثوق الدوله از مصدق خواست رئیس اداره محاسبات مالیاتی بشود اما مصدق امتناع ورزید و ضمن پوزش خواهی از احمدشاه به او گفت که دلش برای فرزندانش تنگ شده و مایل است سفری به اروپا و سوئیس بکند.
در آوریل ۱۹۱۹ مصدق عازم سوئیس شد تا دوباره به فرزندان بزرگترش، ضیاءاشرف و احمد، بپیوندد. اجلاس بزرگ صلح در ورسای تشکیل شده بود تا برندهها غنایم جنگ اول جهانی را تقسیم کنند. بریتانیا مطمئن بود نمایندگان ایران راهی به اجلاس نخواهند یافت و دربارهٔ مطالبات آنان بحثی نخواهد شد. مسئول محرومیت ایران از این اجلاس، جورج ناتانیل کرزن بود، فرمانروای هند از ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۵ که حالا عهدهدار وزارت امور خارجهٔ بریتانیا بود. او مخفیانه در پی عقد قراردادی اختصاصی و دوجانبه با سه تن از انگلیس دوستهای صاحبقدرت تهران بود، و خیال داشت این توافقنامهٔ میان بریتانیا و ایران بدل به یکی از دستاوردهای طلایی دوران کاریاش باشد. کرزن انتظار داشت نخستوزیر بشود. میلش به این مقام، از سر این بود که نهفقط امپراتوری بریتانیا بلکه تمام دنیا را ضمیمهای بر ملکش در دربیشایر میدید. او فکر میکرد امکان ندارد هیچ ایرانی معقولی مایل به چیزی جز توافقنامهٔ پیشنهادی او باشد که مطابقش دست بریتانیا باز بود تا تمام نهادهای دولتی ایران و نیروهای مسلحش را مدرن کند و در ازایش هم ایران سلاح و وامهای کلان از بریتانیا میگرفت.
مصدق هنوز در نوشاتل سوییس بود که خبر انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله- انگلستان را شنید. از مواد مهم این قرارداد آن بود که ارتش ومالیه ایران زیرنظرمستشاران انگلیسی قرارمی گرفت. این رویداد که به عقیده تمامی سیاستمداران رادیکال و روشنفکر، «ایران را به تحت الحمایه بریتانیا» تبدیل می کرد، (جمله ازآن مصدق است)، مصدق را تا آستانه جنون پیش برد. مصدق خبر قرارداد را وقتى در سوئيس مشعول صرف صبحانه بود در روزنامه خواند. احمد، پسر بزرگ او به یاد می آورد: که «ازخواندن آن خبر آتش گرفت. به گریه افتاد. نمی توانستیم نزدیکش برویم...غروب آن روز، چندین نفر از آشنایان ایرانی به دیدن او آمدند و تا نیمه شب به زاری و مویه مشغول بودند... واین جریان تا چندین روز ادامه داشت.»
مصدق، پس از رها شدن از ضربه و شوک اولیه قرارداد، به انعکاس مخالفت ایرانی ها دراروپا پرداخت. در«کمیته مقاومت ملی» که ازایرانیان مهاجر تشکیل شده بود نقشی برجسته برعهده گرفت و جامعه ملل را نامه باران کرد. بعد به برن رفت تا برای کمیته مهری لاستیکی درست کند...
مصدق و نبرد قدرت
صفحات ۴۴_۴۳
@arabookstore
🆔@Sayehsokhan
محمل گفتار/محمد دهدشتی
🔹تلنگری به اندیشه
▪️جامعه کوتاه مدت ایرانی* و انتخابات ریاستجمهوری:
چو فردا شود، فکر فردا کنیم.
در این نوشتار کوتاه قصد پرداختن به جایگاه روسای جمهور از نظر "حقوقی و سیاسی و اداری" و "چرخههای گوناگون انتخاب آنها" در کشورهای مختلف جهان _ اعم از ریاستی یا پارلمانی _ را نداشته و تنها به این نکته اشاره میکنم که اگر در ایران:
*هر چهار سال یکبار انتخابات ریاستجمهوری اهمیت پیدا میکند؛
*سوابق علمی و تخصصی و اجرایی نامزدهای ریاستجمهوری _ در حد متعارف روسای جمهوری جهان _ در انتخابات دو مرحلهای ایران چندان مورد توجه نیست؛
*نامزدها بلااستثنا منتقد وضع موجود شده و حرفهای قشنگ و رویایی میزنند(تا جایی که گویی از یک کُره دیگر آمدهاند)، اما هیچکدام و هیچ زمانی یک مانیفست و برنامه قابل دفاع و اجرایی نداشته، و در قبال مسائل مهم و روز موضع مشخصی ندارند؛
*"خواست مردم و منافع کشور ایران" به طور ناگهانی و عجیبی در اولویت همه نامزدها قرار میگیرد؛
*حقوق و مسئولیت مشارکت یا عدم مشارکت مردم بسیار مهم میشود؛
*رای به فلان یا فلان نامزد صفر تا صد خوشبختی یا بدبختی کشور را تضمینکننده میکند؛
*تحلیلها و تاییدیهها و تکذیبهای فراوان از طرف اشخاص متنفذ و سلبریتیها و نویسندگان و گروهها بهعنوان اثبات مشارکت یا عدم مشارکت، و نفی یا تایید صلاحیت نامزدها مطرح میگردد؛
و چه....و چه...؛
◀️سپس با برگزیده شدن یک فرد همه چی به سرعت به روال پیشین برمیگردد، وعدههای داده شده به زودی و راحتی فراموش میشوند، نه شخص رئیس جمهور و نه وزرای پاسخگوی وعدههای خود به مردم نیستند، و......؛
◀️به دلیل آن است که:
*جامعه ما به تعبیر دکتر همایون کاتوزیان یک جامعه کوتاه مدت است، و تحولات داخلی و خارجی را نه مانند یک فیلم با سکانسهای به هم پيوسته و مرتبط، بلکه بهمثابه عکسهایی مجزا از هم میبینیم؛
*نگاه روشنفکران و مردم و جریانهای سیاسی و حاکمیت به تاریخ و اقتصاد و فرهنگ و دیگر جنبههای سیاست داخلی و خارجی مقطعی، غیر علمی و احساسی است؛
*دولت _ ملت، تفکیک قوای سهگانه، حقوق شهروندی، مشارکت، برابری، چرخش آزاد اطلاعات و... در ایران شکل نگرفته یا به رسمیت شناخته نمیشوند؛
*احزاب بهعنوان یکی از مهمترین ارکان حیات و ثبات هر کشور مدرن در ایران عملن وجود ندارند؛
*موافقین و مخالفین با یک فرد طرفاند، نه با یک حزب شناسنامهدار و یک برنامه مدون تا امکان مطالبات و پاسخگویی قانونی و جدی و همیشگی و همگانی از رئیسجمهور فراهم باشد؛
*جایگاه و اختیارات و مسئولیت رئيس جمهور در قانون اساسی و قوانین موضوعی در برابر مردم و مشخص نیست؛
*هیچ مکانیسم و ارادهی معطوف به عمل برای پاسخگویی رئیسجمهور در برابر مردم پیشبینی نشده؛
*به اندیشه و علوم سیاسی، شیوههای حکمرانی، قدرت سخت وقدرت نرم، روابط بینالملل، تاریخ، رشد و توسعه، استقلال، بخش خصوصی، دانشگاهها، سرمایههای اجتماعی، زنان و جوانان، تعامل با بازیگران غیر دولتی، سیاستزدایی از فرهنگ و اقتصاد و هنر و ورزش و....؛ نگاهی سنتی و ناکارآمد داریم؛
*توهم توطئه، سیاستزدگی و دیدگاههای ایدهئولوژیکی تا اعماق دیدگاه و رفتارهای فردی و اجتماعی جامعه ایران رخنه کرده و فوقالعاده تاثیرگذار است؛
و بسیاری موارد دیگر که فعلن نه در حوصله شما است و نه در ظرفیت و انگیزه نگارنده.
◀️برگردیم به آنچه در سرآغاز آمد:
بر اساس "چو فردا شود، فکر فردا کنیم"، این بار هم بعد از انتخابات همه ما و کشور در خاموشی فرو میرویم تا انتخاباتی دیگر و هیاهویی دیگر.
*برای آگاهی از این نظریه به کتاب زیر مراجعه کنید:
ایران، جامعه کوتاه مدت و ۳ مقاله دیگر/محمد علی همايون کاتوزیان؛ ترجمه عبدالله کوثری._ تهران: نشر نی.
#ایران_انتخابات_ریاستجمهوری_نقد
#انتخابات_ریاستجمهوری_ایران_نقد
#همایون_کاتوزیان
#نظریه_ایران_جامعه_کوتاه_مدت
۲/تیر/۱۴۰۳
@mgmahmel
🆔 @sayehsokhan
🔹تلنگری به اندیشه
▪️جامعه کوتاه مدت ایرانی* و انتخابات ریاستجمهوری:
چو فردا شود، فکر فردا کنیم.
در این نوشتار کوتاه قصد پرداختن به جایگاه روسای جمهور از نظر "حقوقی و سیاسی و اداری" و "چرخههای گوناگون انتخاب آنها" در کشورهای مختلف جهان _ اعم از ریاستی یا پارلمانی _ را نداشته و تنها به این نکته اشاره میکنم که اگر در ایران:
*هر چهار سال یکبار انتخابات ریاستجمهوری اهمیت پیدا میکند؛
*سوابق علمی و تخصصی و اجرایی نامزدهای ریاستجمهوری _ در حد متعارف روسای جمهوری جهان _ در انتخابات دو مرحلهای ایران چندان مورد توجه نیست؛
*نامزدها بلااستثنا منتقد وضع موجود شده و حرفهای قشنگ و رویایی میزنند(تا جایی که گویی از یک کُره دیگر آمدهاند)، اما هیچکدام و هیچ زمانی یک مانیفست و برنامه قابل دفاع و اجرایی نداشته، و در قبال مسائل مهم و روز موضع مشخصی ندارند؛
*"خواست مردم و منافع کشور ایران" به طور ناگهانی و عجیبی در اولویت همه نامزدها قرار میگیرد؛
*حقوق و مسئولیت مشارکت یا عدم مشارکت مردم بسیار مهم میشود؛
*رای به فلان یا فلان نامزد صفر تا صد خوشبختی یا بدبختی کشور را تضمینکننده میکند؛
*تحلیلها و تاییدیهها و تکذیبهای فراوان از طرف اشخاص متنفذ و سلبریتیها و نویسندگان و گروهها بهعنوان اثبات مشارکت یا عدم مشارکت، و نفی یا تایید صلاحیت نامزدها مطرح میگردد؛
و چه....و چه...؛
◀️سپس با برگزیده شدن یک فرد همه چی به سرعت به روال پیشین برمیگردد، وعدههای داده شده به زودی و راحتی فراموش میشوند، نه شخص رئیس جمهور و نه وزرای پاسخگوی وعدههای خود به مردم نیستند، و......؛
◀️به دلیل آن است که:
*جامعه ما به تعبیر دکتر همایون کاتوزیان یک جامعه کوتاه مدت است، و تحولات داخلی و خارجی را نه مانند یک فیلم با سکانسهای به هم پيوسته و مرتبط، بلکه بهمثابه عکسهایی مجزا از هم میبینیم؛
*نگاه روشنفکران و مردم و جریانهای سیاسی و حاکمیت به تاریخ و اقتصاد و فرهنگ و دیگر جنبههای سیاست داخلی و خارجی مقطعی، غیر علمی و احساسی است؛
*دولت _ ملت، تفکیک قوای سهگانه، حقوق شهروندی، مشارکت، برابری، چرخش آزاد اطلاعات و... در ایران شکل نگرفته یا به رسمیت شناخته نمیشوند؛
*احزاب بهعنوان یکی از مهمترین ارکان حیات و ثبات هر کشور مدرن در ایران عملن وجود ندارند؛
*موافقین و مخالفین با یک فرد طرفاند، نه با یک حزب شناسنامهدار و یک برنامه مدون تا امکان مطالبات و پاسخگویی قانونی و جدی و همیشگی و همگانی از رئیسجمهور فراهم باشد؛
*جایگاه و اختیارات و مسئولیت رئيس جمهور در قانون اساسی و قوانین موضوعی در برابر مردم و مشخص نیست؛
*هیچ مکانیسم و ارادهی معطوف به عمل برای پاسخگویی رئیسجمهور در برابر مردم پیشبینی نشده؛
*به اندیشه و علوم سیاسی، شیوههای حکمرانی، قدرت سخت وقدرت نرم، روابط بینالملل، تاریخ، رشد و توسعه، استقلال، بخش خصوصی، دانشگاهها، سرمایههای اجتماعی، زنان و جوانان، تعامل با بازیگران غیر دولتی، سیاستزدایی از فرهنگ و اقتصاد و هنر و ورزش و....؛ نگاهی سنتی و ناکارآمد داریم؛
*توهم توطئه، سیاستزدگی و دیدگاههای ایدهئولوژیکی تا اعماق دیدگاه و رفتارهای فردی و اجتماعی جامعه ایران رخنه کرده و فوقالعاده تاثیرگذار است؛
و بسیاری موارد دیگر که فعلن نه در حوصله شما است و نه در ظرفیت و انگیزه نگارنده.
◀️برگردیم به آنچه در سرآغاز آمد:
بر اساس "چو فردا شود، فکر فردا کنیم"، این بار هم بعد از انتخابات همه ما و کشور در خاموشی فرو میرویم تا انتخاباتی دیگر و هیاهویی دیگر.
*برای آگاهی از این نظریه به کتاب زیر مراجعه کنید:
ایران، جامعه کوتاه مدت و ۳ مقاله دیگر/محمد علی همايون کاتوزیان؛ ترجمه عبدالله کوثری._ تهران: نشر نی.
#ایران_انتخابات_ریاستجمهوری_نقد
#انتخابات_ریاستجمهوری_ایران_نقد
#همایون_کاتوزیان
#نظریه_ایران_جامعه_کوتاه_مدت
۲/تیر/۱۴۰۳
@mgmahmel
🆔 @sayehsokhan