تفاوت بین «چگونه همهچیز هست» و «همهچیز هست»
#هایدگر توضیحی دیالکتیک آورد که این پارادوکس را روشن میکند. او دو شیوه در زندگی را پیشنهاد کرد:
شیوهی روزمره و شیوهی هستیشناسی. در شیوهی روزمره، شما کاملا مجذوب محیط اطراف میشوید و در شگفت که چگونه همهچیز در دنیا هست؛ در حالیکه در شیوهی هستیشناسی، شما معجزهی خود «هستی» را مرکز توجه قرار میدهید، از معجزهی بودن قدردانی میکنید و در شگفت که همهچیز هست و شما وجود دارید.
بین این دو، تفاوت بسیار مهمی است. وقتی کاملا در روزمرگی غرق میشوید، حواس شما دور چیزهای ناپایدار و گذرا میچرخد، همچون صورت، ظاهر، مد، ثروت و شهرت. برعکس در شیوه هستیشناسی، شما نهتنها از زندگانی و فناپذیری و دیگر جنبههای غیرقابلتغییر در زندگی بیشتر آگاه میشوید، بلکه با اشتیاق و آمادگی بیشتر، آن تغییرات بنیادی را پی میگیرید. شما وادار میشوید با آنچه وظیفهی اصلی یک انسان است، مواجه شده، با آن دستوپنجه نرم کنید تا بتوانید در کار و حرفه و ارتباطات انسانی، صاحب اعتبار و اصیل باشید و در زندگی معنادار خود به شکوفایی برسید.
کتاب: #خیره_به_خورشید_نگریستن
#اروین_یالوم
🆔 @Sayehsokhan
#هایدگر توضیحی دیالکتیک آورد که این پارادوکس را روشن میکند. او دو شیوه در زندگی را پیشنهاد کرد:
شیوهی روزمره و شیوهی هستیشناسی. در شیوهی روزمره، شما کاملا مجذوب محیط اطراف میشوید و در شگفت که چگونه همهچیز در دنیا هست؛ در حالیکه در شیوهی هستیشناسی، شما معجزهی خود «هستی» را مرکز توجه قرار میدهید، از معجزهی بودن قدردانی میکنید و در شگفت که همهچیز هست و شما وجود دارید.
بین این دو، تفاوت بسیار مهمی است. وقتی کاملا در روزمرگی غرق میشوید، حواس شما دور چیزهای ناپایدار و گذرا میچرخد، همچون صورت، ظاهر، مد، ثروت و شهرت. برعکس در شیوه هستیشناسی، شما نهتنها از زندگانی و فناپذیری و دیگر جنبههای غیرقابلتغییر در زندگی بیشتر آگاه میشوید، بلکه با اشتیاق و آمادگی بیشتر، آن تغییرات بنیادی را پی میگیرید. شما وادار میشوید با آنچه وظیفهی اصلی یک انسان است، مواجه شده، با آن دستوپنجه نرم کنید تا بتوانید در کار و حرفه و ارتباطات انسانی، صاحب اعتبار و اصیل باشید و در زندگی معنادار خود به شکوفایی برسید.
کتاب: #خیره_به_خورشید_نگریستن
#اروین_یالوم
🆔 @Sayehsokhan
🔹بعضی زنان زیبا فقط به خاطر ظاهرشان پاداش میگیرند و محترم شمرده میشوند. این موضوع آنقدر تکرار میشود که از رشد و توسعه در بخشهای دیگر وجود خود غافل میمانند.
🔸اعتماد به نفس و احساس موفقیت آنها سطحی بوده و به اندازه پوست بدنشان عمق دارد و وقتی زیبایی محو میگردد دیگر چیزی برای ارائه ندارند.
چنین زنی نه هنر جالب توجه بودن را در خود پرورش داده و نه توانایی توجه به نکات جالب دیگران را دارد...
📘کتاب: #درمان_شوپنهاور
✍نویسنده: #اروین_یالوم
🆔 @sayehsokhan
🔸اعتماد به نفس و احساس موفقیت آنها سطحی بوده و به اندازه پوست بدنشان عمق دارد و وقتی زیبایی محو میگردد دیگر چیزی برای ارائه ندارند.
چنین زنی نه هنر جالب توجه بودن را در خود پرورش داده و نه توانایی توجه به نکات جالب دیگران را دارد...
📘کتاب: #درمان_شوپنهاور
✍نویسنده: #اروین_یالوم
🆔 @sayehsokhan
تنهایی بخشی از هستی است، باید با آن رو در رو شویم و راهی برای هضم آن بیابیم. ارتباط با دیگران مهمترین منبع در دسترس ما برای کاستن از وحشت تنهایی است.
هر یک از ما کشتیهایی تنها در دریایی تیره و تاریم. نور کشتیهای دیگر را میبینیم، کشتیهایی که به آنها دسترسی نداریم ولی حضورشان و شرایط مشابهی که با ما دارند، آرامش زیادی به ما میبخشد.
ما از تنهایی و درماندگی محضمان آگاهیم ولی اگر بتوانیم سلولهای بیروزنمان را بشکافیم، متوجه میشویم دیگرانی هم هستند که با وحشتی مشابه دست به گریبانند. احساس تنهایی، راهی برای همدردی با دیگران به رویمان میگشاید و به این ترتیب، دیگر چندان وحشت زده نخواهیم بود. پیوندی نادیدنی، افرادی را که تجربهای مشترک دارند، به هم میپیوندد...!
از کتاب: #رواندرمانی_اگزیستانسیال
نویسنده: #اروین_یالوم
🆔 @sayehsokhan
هر یک از ما کشتیهایی تنها در دریایی تیره و تاریم. نور کشتیهای دیگر را میبینیم، کشتیهایی که به آنها دسترسی نداریم ولی حضورشان و شرایط مشابهی که با ما دارند، آرامش زیادی به ما میبخشد.
ما از تنهایی و درماندگی محضمان آگاهیم ولی اگر بتوانیم سلولهای بیروزنمان را بشکافیم، متوجه میشویم دیگرانی هم هستند که با وحشتی مشابه دست به گریبانند. احساس تنهایی، راهی برای همدردی با دیگران به رویمان میگشاید و به این ترتیب، دیگر چندان وحشت زده نخواهیم بود. پیوندی نادیدنی، افرادی را که تجربهای مشترک دارند، به هم میپیوندد...!
از کتاب: #رواندرمانی_اگزیستانسیال
نویسنده: #اروین_یالوم
🆔 @sayehsokhan
✍️محمدباقر تاج الدین
🖊اندیشیدن به مرگ نجاتبخش است
«تنها در رویارویی با مرگ است که خودِ واقعیِ انسان متولد میشود» (آگوستین قدیس)
✅انسانها گمان میکنند که اندیشیدن دربارۀ زندگی نجاتبخش است و هرگونه اندیشیدن به مرگ آنها را به کام نیستی میکشاند. البته اگرچه نفْسِ مرگ آدمی را نابود میکند اما فکر کردن به مرگ وی را نجات میدهد. به گفتۀ #اروین_یالوم روان درمانگر مشهور در کتاب روانی درمانی اگزیستانسیل: «مرگ، موقعیتی بیهمتا و منحصر به فرد است: مرگ موقعیتی است که امکان زندگی اصیل و موثق را برایمان فراهم میکند. مرگ آگاهی فرد را از مشغولیتهای فکری پیش پا افتاده دور میکند و به زندگی ژرفا، رنگ و بو و چشماندازی کاملاً متفاوت میدهد» (یالوم، 1395: 58).
عموم انسانها به طور معمول مرگ را مصیبتی بزرگ و دردناک و تلخ میدانند و تمام کوشش خود را به کار میگیرند تا از مرگ دور شوند و آن را انکار کنند. برای مثال هنگامی که پزشکان به برخی افراد میگویند شما به بیماری مهلک و کشندهای مانند سرطان دچار شدید در گام نخست آن را کاملاً انکار میکنند و این البته طبیعی است چرا که ما انسانها مرگ را با نابودی و نیستی یکسان میپنداریم و برای این اساس است که همواره از آن فرار میکنیم.
✳️رمانهایی چون "جنگ و صلح" و "مرگ ایوان ایلیچ" اثر "تولستوی" از جمله نمونههای درخشان در ترسیم تحول بنیادینیاَند که مرگ در هر فردی بر میانگیزد. در این دو رمان به خوبی نشان داده میشود که آدمی در مواجهۀ با مرگ چگونه به "یکپارچگی شخصیت" دست مییابد، امری که در سایر دورههای زندگی هرگز بدان دست نمییابد. در رمان "جنگ و صلح" قهرمان داستان "پییر" از زندگی اشرافی روسی به شدت ملول و دل زده شده است اما هنگامی که سربازان ناپلئون وی را دستگیر و به اعدام با جوخۀ آتش محکوم میکنند او نفر ششم صف اعدامیهاست و اعدام پنج مرد جلوتر از خودش را میبیند و خود را برای مرگ حتمی آماده میکند، ولی ناگهان در آخرین لحظه اعدامش به تأخیر میافتد. این تجربه، "پی یر" را دگرگون میکند و پس از آن زندگی پرشور و معناداری را دنبال میکند. از آن پس با تمام وجود با دیگران ارتباط برقرار میکند و با اشتیاق کامل به سراغ طبیعت میرود و همه چیز را با تمام وجود و با جان و دل میپذیرد.
❇️"ایوان ایلیچ" هم که کارمندی خودپسند و بداخلاق است هنگامی که به بیماری کُشندهای مبتلا میشود اضطراب و اندوه تمام وجودش را فرا میگیرد. اما اندکی پیش از مرگ به حقیقتی ژرف پی میبرد و آن این که به طور عمیق متحول میشود و کوشش میکند با تمام اطرافیان همدلی کند و در واقع به "یکپارچگی شخصیت" میرسد که تا پیش از آن هرگز چنین تجربۀ ارزشمندی را در زندگی خویش درک نکرده بود. واقعیت تلخ و دردناک این است که انسانها به واسطۀ روزمرگی و روزمرّهگی در زندگی خویش از بسیاری از امور ارزشمند زندگی غفلت میورزند و اهمیتی بدانها نمیدهند. دل مشغولیهای زندگی، طمعورزیها، خودخواهیها، سرگرمیهای بیارزش، بیهودگیهای زندگی، سرگردانیها، دلخوش بودن به امور پَست و بیارزش و بسیاری رفتارها و کنشگریهای نه چندان ارزشمند آدمی را تا سر حدّ گذرانِ سَرسَری زندگی میکشاند به گونهای که درک تمام عیار لحظه لحظۀ زندگی برایش دست نایافتنی میشود. آدمی به جای این که در "حال" و "اکنون" زیست کند و لذّت مادی و معنوی ببرد شوربختانه یا در حسرت گذشتۀ خویش سیر میکند و یا دل نگران آیندههایی است که هنوز نیامدهاند، آن هم به قمیت نابودی امروزی که صددرصد واقعی است.
✅این گونه است که میتوان کم و بیش ادعا کرد که اندیشیدن واقعی به مرگ نجاتبخش است چرا که سبب میشود هر چه عمیقتر و جدیتر به لحظات زندگی خود بیندیشیم و بکوشیم در حد مقدورات و امکاناتی که در اختیار داریم به یک زندگی اصیل و معنادار و ارزشمند دست یابیم. سقراط فیلسوف بزرگ یونانی در این زمینه گفته است که: «زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد» و در همین رابطه آلبرکامو فیلسوف و نویسندۀ فرانسوی در کتاب افسانۀ سیزیف آورده است که: «بنیادیترین پرسش فلسفی در این جهان این است که آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه»؟
#مرگ
#مرگ_اندیشی
#معنای_زندگی
منبع: روان درمانی اگزیستانسیل، اروین یالوم،
ترجمه سپیده حبیب، تهران: نشر نی
🆔 @sayehsokhan
🖊اندیشیدن به مرگ نجاتبخش است
«تنها در رویارویی با مرگ است که خودِ واقعیِ انسان متولد میشود» (آگوستین قدیس)
✅انسانها گمان میکنند که اندیشیدن دربارۀ زندگی نجاتبخش است و هرگونه اندیشیدن به مرگ آنها را به کام نیستی میکشاند. البته اگرچه نفْسِ مرگ آدمی را نابود میکند اما فکر کردن به مرگ وی را نجات میدهد. به گفتۀ #اروین_یالوم روان درمانگر مشهور در کتاب روانی درمانی اگزیستانسیل: «مرگ، موقعیتی بیهمتا و منحصر به فرد است: مرگ موقعیتی است که امکان زندگی اصیل و موثق را برایمان فراهم میکند. مرگ آگاهی فرد را از مشغولیتهای فکری پیش پا افتاده دور میکند و به زندگی ژرفا، رنگ و بو و چشماندازی کاملاً متفاوت میدهد» (یالوم، 1395: 58).
عموم انسانها به طور معمول مرگ را مصیبتی بزرگ و دردناک و تلخ میدانند و تمام کوشش خود را به کار میگیرند تا از مرگ دور شوند و آن را انکار کنند. برای مثال هنگامی که پزشکان به برخی افراد میگویند شما به بیماری مهلک و کشندهای مانند سرطان دچار شدید در گام نخست آن را کاملاً انکار میکنند و این البته طبیعی است چرا که ما انسانها مرگ را با نابودی و نیستی یکسان میپنداریم و برای این اساس است که همواره از آن فرار میکنیم.
✳️رمانهایی چون "جنگ و صلح" و "مرگ ایوان ایلیچ" اثر "تولستوی" از جمله نمونههای درخشان در ترسیم تحول بنیادینیاَند که مرگ در هر فردی بر میانگیزد. در این دو رمان به خوبی نشان داده میشود که آدمی در مواجهۀ با مرگ چگونه به "یکپارچگی شخصیت" دست مییابد، امری که در سایر دورههای زندگی هرگز بدان دست نمییابد. در رمان "جنگ و صلح" قهرمان داستان "پییر" از زندگی اشرافی روسی به شدت ملول و دل زده شده است اما هنگامی که سربازان ناپلئون وی را دستگیر و به اعدام با جوخۀ آتش محکوم میکنند او نفر ششم صف اعدامیهاست و اعدام پنج مرد جلوتر از خودش را میبیند و خود را برای مرگ حتمی آماده میکند، ولی ناگهان در آخرین لحظه اعدامش به تأخیر میافتد. این تجربه، "پی یر" را دگرگون میکند و پس از آن زندگی پرشور و معناداری را دنبال میکند. از آن پس با تمام وجود با دیگران ارتباط برقرار میکند و با اشتیاق کامل به سراغ طبیعت میرود و همه چیز را با تمام وجود و با جان و دل میپذیرد.
❇️"ایوان ایلیچ" هم که کارمندی خودپسند و بداخلاق است هنگامی که به بیماری کُشندهای مبتلا میشود اضطراب و اندوه تمام وجودش را فرا میگیرد. اما اندکی پیش از مرگ به حقیقتی ژرف پی میبرد و آن این که به طور عمیق متحول میشود و کوشش میکند با تمام اطرافیان همدلی کند و در واقع به "یکپارچگی شخصیت" میرسد که تا پیش از آن هرگز چنین تجربۀ ارزشمندی را در زندگی خویش درک نکرده بود. واقعیت تلخ و دردناک این است که انسانها به واسطۀ روزمرگی و روزمرّهگی در زندگی خویش از بسیاری از امور ارزشمند زندگی غفلت میورزند و اهمیتی بدانها نمیدهند. دل مشغولیهای زندگی، طمعورزیها، خودخواهیها، سرگرمیهای بیارزش، بیهودگیهای زندگی، سرگردانیها، دلخوش بودن به امور پَست و بیارزش و بسیاری رفتارها و کنشگریهای نه چندان ارزشمند آدمی را تا سر حدّ گذرانِ سَرسَری زندگی میکشاند به گونهای که درک تمام عیار لحظه لحظۀ زندگی برایش دست نایافتنی میشود. آدمی به جای این که در "حال" و "اکنون" زیست کند و لذّت مادی و معنوی ببرد شوربختانه یا در حسرت گذشتۀ خویش سیر میکند و یا دل نگران آیندههایی است که هنوز نیامدهاند، آن هم به قمیت نابودی امروزی که صددرصد واقعی است.
✅این گونه است که میتوان کم و بیش ادعا کرد که اندیشیدن واقعی به مرگ نجاتبخش است چرا که سبب میشود هر چه عمیقتر و جدیتر به لحظات زندگی خود بیندیشیم و بکوشیم در حد مقدورات و امکاناتی که در اختیار داریم به یک زندگی اصیل و معنادار و ارزشمند دست یابیم. سقراط فیلسوف بزرگ یونانی در این زمینه گفته است که: «زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد» و در همین رابطه آلبرکامو فیلسوف و نویسندۀ فرانسوی در کتاب افسانۀ سیزیف آورده است که: «بنیادیترین پرسش فلسفی در این جهان این است که آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه»؟
#مرگ
#مرگ_اندیشی
#معنای_زندگی
منبع: روان درمانی اگزیستانسیل، اروین یالوم،
ترجمه سپیده حبیب، تهران: نشر نی
🆔 @sayehsokhan
✍️ سعید معدنی
🖊 پیری، مرگ و خیره به خورشید نگریستن
مرداد ماه امسال فرصتی شد تا چهار کتاب "مسئلهی اسپینوزا"، "درمان شوپنهاور"، "مامان و معنای زندگی" و "خیره به خورشید نگریستن" را از اروین یالوم بخوانم. البته دربارهی کتاب آخر یعنی "خیره به خورشید نگریستن" قبلاً تحلیلهایی خوانده و پادکستهایی شنیده بودم و تا حدودی با موضوع کتاب آشنایی داشتم. اما لازم دیدم که متن اصلی را کامل بخوانم. قبلاً هم آثاری از یالوم خوانده بودم که مهمترین آن "وقتی نیچه گریست" بود که یک فیلم سینمایی هم از روی آن ساخته شده است.
اروین دیوید یالوم (Irvin David Yalom) متولد ۱۹۳۱ میلادی میباشد. اهل آمریکا، روانپزشک و استاد بازنشستهی دانشگاه استنفورد است. وی کمک زیادی به گسترش رواندرمانی در جهان معاصر کرده است. او با توجه به مطالعات وسیعاش در حوزههای پزشکی و فلسفه و تاریخ، و آگاهی عمیق و چندجانبه به خصوصیات انسان معاصر و مدرن، به روانپزشکی عمق بخشیده و ابعاد دیگری از جهان روان انسان را به ما معرفی می کند. او به دانش بشری "الگوی تحلیلی روانشناسی هستیگرا (اگزیستانسیال)" را ارائه داده است.
این روانپزشک و رواندرمانگر در این باره مینویسد:
"چارچوب داوری اگزیستانسیال... میگوید علت گرفتاری بسیاری از بیماران به یاس و نومیدی رودررو شدن با بعضی دلواپسیهای غایی وجودی است. شاخصترین این دلواپسیها، که در کار بالینی از بقیه چشمگیرترند عبارتند از: مرگ، تنهایی، آزادی و پوچی؛ مضامینی که ستون فقرات درسنامهی رواندرمانی اگزیستانسیال [هستیگرایی - وجودی] مرا می سازند..."
طبعاً در اینجا قصدم آن نیست که این آثار عمیق و مهم را در این یادداشت کوتاه معرفی کنم. زیرا معرفی هر کدام متن مفصل و جداگانهای میطلبد. اما حتی اگر پزشکی و روانپزشکی ندانید و رواندرمانگر هم نباشید از خواندن آثار داستانی یالوم بهرهی فراوان برده و لذت میبرید. زیرا ایشان نظرات و اندیشههای خود را در اکثر آثار مذکور در قالب رمان و روایتهای جذاب ارائه میدهد. حتی کتاب "خیره به خورشید نگریستن" که رمان نیست، باز هم خاطرات و روایتهای جذابی از درمان بیماران را در لابهلای متن ارائه میدهد. البته باید به مترجمان زبردست ایرانی که این آثار سخت، تخصصی و دشوار را همهفهم و روان ترجمه کرده و در اختیار ما گذاشتهاند تشکر کرد. جالب اینکه همهی مترجمان این چند اثری که من خواندهام زنان بودهاند که به همهی ایشان دستمریزاد میگویم. این بانوان علاوه بر چیرگی به دانش و محتوای متن، تسلّط خوبی به زبان مبداء و مقصد دارند.
در کتاب "خیره به خورشید نگریستن" یالوم به ما میگوید ما همانطور که نمیتوانیم مستقیم به خورشید نگاه کنیم، به چشمان مرگ هم میترسیم مستقیم نگاه کنیم؛ لذا سعی میکنیم به آن فکر نکنیم. اما تمام بیماران صعبالعلاج و پیران ناگزیر به مرگ فکر میکنند. بنابراین رواندرمانگران وظیفه دارند تا آنجا که امکان دارد این ترس را در مراجعان کاهش دهند. اروین یالوم به دنیای پس از مرگ اعتقاد ندارد و معتقد است که با مرگ همه چیز تمام میشود. در این صورت انسانهایی با مرگ بهتر کنار میآیند که خوب و مفید زندگی کرده باشند.
در حین نوشتن این یادداشت نکتهای و خاطرهای یادم آمد و اینکه سی و اندی سال پیش که دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی در دانشگاه شیراز بودم بواسطه دوستی و همخوابگاهی با دوستان دانشجوی روانشناس با برخی آثار کارل گوستاو یونگ (شاگرد فروید) آشنا شدم. او نیز مفاهیم مهمی مثل ناخودآگاه جمعی ، کهن الگوها، انسان و سمبلهایش و مفاهیمی از این دست را وارد ادبیات رواندرمانی کرده است. بر اثر این مطالعات حدود دو سال خوابهایم را یادداشت میکردم و به شیوهی یونگ برای خودم تحلیل و تفسیر می کردم! کمکم خوابهای دوستان هماتاقی را هم تحلیل میکردم! و حتی برایشان فال ییچینگ هم میگرفتم (کتاب رازگونهی چین باستان که یونگ به آن خیلی اعتقاد داشت). کمکم مشتریانم در خوابگاه زیاد شده بود که فارغالتّحصیل شدم و به تهران برگشتم.
اکنون پس از چند دهه در ۶۰ سالگی که سن ورود به دوره پیری است، دوباره با آثار رواندرمانگر دیگری که از مرگ و هراس های انسان مدرن میگوید آشنا شدم. اگر یونگی به موضوع نگاه کنیم، شاید تقدیر ما اینگونه رقم خورده است! جوانی را با یونگ و پیری را با یالوم سرکنیم.
در آخر اینکه یالوم در یک خانوادهی یهودی به دنیا آمده و لاجرم این خاستگاه خانوادگی و فرهنگ آن در آثارش نماد و نمود دارد. یکی از ویژگیهای آثار یالوم این است که شما با خواندن این متون جذاب داستانی با هر اتفاق و رویدادی، مباحث آن در ذهن شما تداعی میشود.
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
#سعید_معدنی #اروین_یالوم
🌐 @Saeed_Maadani
🆔 @sayehsokhan
🖊 پیری، مرگ و خیره به خورشید نگریستن
مرداد ماه امسال فرصتی شد تا چهار کتاب "مسئلهی اسپینوزا"، "درمان شوپنهاور"، "مامان و معنای زندگی" و "خیره به خورشید نگریستن" را از اروین یالوم بخوانم. البته دربارهی کتاب آخر یعنی "خیره به خورشید نگریستن" قبلاً تحلیلهایی خوانده و پادکستهایی شنیده بودم و تا حدودی با موضوع کتاب آشنایی داشتم. اما لازم دیدم که متن اصلی را کامل بخوانم. قبلاً هم آثاری از یالوم خوانده بودم که مهمترین آن "وقتی نیچه گریست" بود که یک فیلم سینمایی هم از روی آن ساخته شده است.
اروین دیوید یالوم (Irvin David Yalom) متولد ۱۹۳۱ میلادی میباشد. اهل آمریکا، روانپزشک و استاد بازنشستهی دانشگاه استنفورد است. وی کمک زیادی به گسترش رواندرمانی در جهان معاصر کرده است. او با توجه به مطالعات وسیعاش در حوزههای پزشکی و فلسفه و تاریخ، و آگاهی عمیق و چندجانبه به خصوصیات انسان معاصر و مدرن، به روانپزشکی عمق بخشیده و ابعاد دیگری از جهان روان انسان را به ما معرفی می کند. او به دانش بشری "الگوی تحلیلی روانشناسی هستیگرا (اگزیستانسیال)" را ارائه داده است.
این روانپزشک و رواندرمانگر در این باره مینویسد:
"چارچوب داوری اگزیستانسیال... میگوید علت گرفتاری بسیاری از بیماران به یاس و نومیدی رودررو شدن با بعضی دلواپسیهای غایی وجودی است. شاخصترین این دلواپسیها، که در کار بالینی از بقیه چشمگیرترند عبارتند از: مرگ، تنهایی، آزادی و پوچی؛ مضامینی که ستون فقرات درسنامهی رواندرمانی اگزیستانسیال [هستیگرایی - وجودی] مرا می سازند..."
طبعاً در اینجا قصدم آن نیست که این آثار عمیق و مهم را در این یادداشت کوتاه معرفی کنم. زیرا معرفی هر کدام متن مفصل و جداگانهای میطلبد. اما حتی اگر پزشکی و روانپزشکی ندانید و رواندرمانگر هم نباشید از خواندن آثار داستانی یالوم بهرهی فراوان برده و لذت میبرید. زیرا ایشان نظرات و اندیشههای خود را در اکثر آثار مذکور در قالب رمان و روایتهای جذاب ارائه میدهد. حتی کتاب "خیره به خورشید نگریستن" که رمان نیست، باز هم خاطرات و روایتهای جذابی از درمان بیماران را در لابهلای متن ارائه میدهد. البته باید به مترجمان زبردست ایرانی که این آثار سخت، تخصصی و دشوار را همهفهم و روان ترجمه کرده و در اختیار ما گذاشتهاند تشکر کرد. جالب اینکه همهی مترجمان این چند اثری که من خواندهام زنان بودهاند که به همهی ایشان دستمریزاد میگویم. این بانوان علاوه بر چیرگی به دانش و محتوای متن، تسلّط خوبی به زبان مبداء و مقصد دارند.
در کتاب "خیره به خورشید نگریستن" یالوم به ما میگوید ما همانطور که نمیتوانیم مستقیم به خورشید نگاه کنیم، به چشمان مرگ هم میترسیم مستقیم نگاه کنیم؛ لذا سعی میکنیم به آن فکر نکنیم. اما تمام بیماران صعبالعلاج و پیران ناگزیر به مرگ فکر میکنند. بنابراین رواندرمانگران وظیفه دارند تا آنجا که امکان دارد این ترس را در مراجعان کاهش دهند. اروین یالوم به دنیای پس از مرگ اعتقاد ندارد و معتقد است که با مرگ همه چیز تمام میشود. در این صورت انسانهایی با مرگ بهتر کنار میآیند که خوب و مفید زندگی کرده باشند.
در حین نوشتن این یادداشت نکتهای و خاطرهای یادم آمد و اینکه سی و اندی سال پیش که دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی در دانشگاه شیراز بودم بواسطه دوستی و همخوابگاهی با دوستان دانشجوی روانشناس با برخی آثار کارل گوستاو یونگ (شاگرد فروید) آشنا شدم. او نیز مفاهیم مهمی مثل ناخودآگاه جمعی ، کهن الگوها، انسان و سمبلهایش و مفاهیمی از این دست را وارد ادبیات رواندرمانی کرده است. بر اثر این مطالعات حدود دو سال خوابهایم را یادداشت میکردم و به شیوهی یونگ برای خودم تحلیل و تفسیر می کردم! کمکم خوابهای دوستان هماتاقی را هم تحلیل میکردم! و حتی برایشان فال ییچینگ هم میگرفتم (کتاب رازگونهی چین باستان که یونگ به آن خیلی اعتقاد داشت). کمکم مشتریانم در خوابگاه زیاد شده بود که فارغالتّحصیل شدم و به تهران برگشتم.
اکنون پس از چند دهه در ۶۰ سالگی که سن ورود به دوره پیری است، دوباره با آثار رواندرمانگر دیگری که از مرگ و هراس های انسان مدرن میگوید آشنا شدم. اگر یونگی به موضوع نگاه کنیم، شاید تقدیر ما اینگونه رقم خورده است! جوانی را با یونگ و پیری را با یالوم سرکنیم.
در آخر اینکه یالوم در یک خانوادهی یهودی به دنیا آمده و لاجرم این خاستگاه خانوادگی و فرهنگ آن در آثارش نماد و نمود دارد. یکی از ویژگیهای آثار یالوم این است که شما با خواندن این متون جذاب داستانی با هر اتفاق و رویدادی، مباحث آن در ذهن شما تداعی میشود.
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
#سعید_معدنی #اروین_یالوم
🌐 @Saeed_Maadani
🆔 @sayehsokhan