Azadi | آزادی
308K subscribers
70.5K photos
88.4K videos
876 files
6.82K links
کانالی با هدف استقرار دمکراسی و سکولاریسم در ایران و ایرانی برای همه ایرانیان

کانال دوم تلگرام :
t.me/sepehrazadi6
Download Telegram
#داستان_آموزنده

یه روز سوارتاکسی شدم که برم فرودگاه.
درحین حرکت ناگهان یه ماشین درست جلوی ما از پارک اومد بیرون. راننده تاکسی هم محکم زد رو ترمز و دقیقا به فاصله چندسانتیمتری از اون ماشین ایستاد. راننده مقصر، ناگهان سرشو برگردوند طرف راننده تاکسی وشروع به داد و فریاد کرد. اما راننده تاکسی فقط لبخند زد وبرای اون شخص دست تکون دادوبه راهش ادامه داد. توی راه به راننده تاکسی گفتم: شما که مقصر نبودید و امکان داشت ماشینتون هم آسیب شدید ببینه و ما هم راهی بیمارستان بشیم.

چرا بهش هیچی نگفتید؟ اینجا بود که راننده تاکسی درسی به من آموخت که تا آخر عمر فراموش نمیکنم. گفت: "قانون کامیون حمل زباله".
گفتم: یعنی چی؟ وتوضیح داد: این افراد مانند کامیون حمل زباله هستن. اونا از درون لبریز از آشغالهایی مثل؛ ناکامی،خشم، عصبانیت، نفرت و... هستند. وقتی این آشغالها دراعماق وجودشان تلنبار میشه به جایی برای تخلیه احتیاج دارن و گاهی اوقات روی شما خالی میکنند. شما به خودتان نگیرید، فقط لبخندبزنید، دست تکان دهید، برایشان آرزوی خیرکنید. و ادامه داد: حرف آخراینکه آدمهای باهوش اجازه نمیدهند که کامیونهای حمل زباله، روزشان را خراب کنند

🆔 @sepehrazadi
#داستان_کوتاه
در زمان کریمخان زند مرد سیه چرده و قوی هیکلی در شیراز زندگی میکرد که در میان
مردم به سیاه خان شهرت داشت
وقتی که کریمخان میخواست بازار وکیل شیراز را بسازد
او جزئ یکی از بهترین کارگران آن دوران بود
در آن زمان چرخ نقاله و وسایل مدرن امروزی برای بالا بردن مصالح ساختمانی به طبقات فوقانی وجود نداشت
بنابرین استادان معماری به کارگران
تنومند و قوی و با استقامت نیاز
داشتند تا مصالح را به دوش بکشند
و بالا ببرند
وقتی کار ساخت بازار وکیل شروع شد
و نوبت به چیدن آجرهای سقف رسید
سیاه خان تنها کسی بود که میتوانست
آجر را به ارتفاع ده متری پرت کند
و استاد معمار و ور دستانش آجرها
را در هوا می قاپیدند و سقف را تکمیل میکردند
روزی کریمخان برای بازدید از پیشرفت کار سری به بازار زد و متوجه شد که از هر ده آجری که سیاه خان به بالا پرت
میکند شش یا هفت آجر به دست معمار نمی رسید و می افتد و می شکند
کریمخان از سیاه پرسید
چه شده نکنه نون نخوردی؟؟!!
قبلا حتی یک آجر هم به هدر نمی رفت
و همه به بالا میرسید!
سیاه خان ساکت ماند و چیزی نگفت
اما استاد معمار پایین آمد و یواشکی
بیخ گوش کریمخان گفت
قربان تمام زور و قدرت سیاه خان و دلگرمی او زنش بود
چند روزست که زن سیاه خان قهر کرده
و به خانه ی پدرش رفته
سیاه خان هم دست و دل کار کردن ندارد
اگر چاره ای نیاندیشید کار ساخت بازار
یک سال عقب می افتد
او تنها کسی است که میتواند آجر را تا ارتفاع ده متری پرت کند
کریمخان فورا به خانه پدر زن او رفت
و زنش را به خانه آورد
بعد فرستاد دنبال سیاه خان و وقتی او به خانه رسید با دیدن همسرش از شدت خوشحالی مثل بچه ها شروع به گریه کرد
کریمخان مقدار پول به آنها داد و گفت
امروز که گذشت اما فردا میخواهم همان سیاه خان همیشگی باشی
این را گفت و زن و شوهر را تنها گذاشت
فردا کریمخان مجددا به بازار رفت
و دید سیاه خان طوری آجر را به بالا
پرت میکند که از سر معمار هم رد میشود
بعد رو به همراهان کرد و گفت
ببینید عشق چه قدرتی دارد
آنکه آجرها را پرت میکرد عشق بود نه سیاه خان

آدم برای هرچیزی باید انگیزه داشته باشه.

🆔 @SepehrAzadi
🔴 💢 حقیقت ماجرای سرقت اسناد #بقایی
چه بود!؟

♦️واکاوی یک #فریب_رسانه ای

♦️چه کسی #دروغ می گوید؟!

⭕️ هدف از این مطلب، صرفا آگاهی بخشی، روشنگری اذهان عمومی و بیان واقعیت دقیق در مورد شایعات متضاد و مختلف ماجرای رخ داده در مورد حواشی دادگاه بقایی و مقابله با جریان پروپاگاندای رسانه ای است که سعی دارد با هیاهو موجب فریب افکار عمومی شود؛ و طبعا حمایت از شخص خاصی از جمله حمید بقایی مدنظر نمیباشد.

🔳 بعد از دادگاه بقایی در ۳۰مهر ۹۶ ویدیویی از حواشی خارج از دادگاه منتشر شد که در آن حمید بقایی در حال حمله تند به قوه قضائیه و صادق لاریجانی بود، در این ویدیو فردی لباس شخصی ابتدا به تنهایی و سپس به کمک ۳نفر دیگر که بقایی را احاطه کرده اند، سعی در سرقت اسناد و یادداشتهای دفاعیه بقایی دارند، که در نهایت موفق نمی شوند.
🔳صرف نظر از این که این اوراق یا اسناد چه بوده و یا اساسا ارزش ریسک سرقت مقابل دوربین را داشته یا خیر، در اینجا هدف بررسی موارد و حواشی ایجاد شده پس از آن و تمایز واقعیت از دروغ و عوامفریبی رسانه ای می باشد.

◾️بعد از انتشار گسترده این ویدیو ابتدا کانالها و رسانه هایی ولایی با حمله به بقایی او را فردی منحرف و ضدولایی خواندند؛
اما با تمرکز عموم، بر مساله اقدام به #سرقت توام با زور اوراق بقایی، و از آنجا که از دیدگاه افکار عمومی این اقدام ماموران، نوعی آبروریزی برای نظام محسوب می شد، اتاق فکر رسانه های حامی نظام، تلاش کردند با ترفندی ساختگی این ماجرا را صحنه سازی شخص بقایی جلوه دهند!!

⭕️ این رسانه ها با استناد به صحنه ای در این ویدیو که فردی لباس شخصی به روبرو نگاه کرده و آهسته می گوید: " بزنم"( که منظور وی سرقت اوراق است)، اینچنین توجیه کردند که این فرد، یک شهروند عادی و همدست بقایی بوده و مدعی شدند او به دوربین نگاه می کند و از فیلمبردار می پرسد که: بزنم!!

⭕️ سازندگان این سناریو، به شدت روی این #داستان_کذب ، مانور گسترده رسانه ای دادند و ماجرا را فیلم بازی کردن بقایی دانستند!!

⭕️ در ادامه ماجرا و برای تکمیل داستان، طراحان این سناریو، روز بعد با دعوت از مامور مزبور، (که اینک مهره سوخته ای محسوب میشد) اقدام به سلفی گرفتن از وی در کنار دو تن از هواداران احمدی نژاد نمودند و بلافاصله این تصویر را در رسانه ها منتشر کردند تا چنین القاء کنند که این شخص نه یک مامور امنیتی، بلکه یک #شهروند_عادی و از نیروهای طیف احمدی نژاد و به تبع آن از هواداران بقایی بوده و ماجرا همان جنگ زرگری بین بقایی و نزدیکانش بوده است!!

این سناریوی دروغ محض که توسط #رسانه_های_سپاه برای جمع کردن آبروریزی رخ داده در مقابل دوربین ها، طراحی شده بود، آنچنان در رسانه های مختلف تبلیغ شد، که علاوه بر نیروهای ولایی و حامی آنها، برخی از رسانه ها و کانالهای اصلاح طلب نیز فریب این داستان ساختگی و #پروپاگاندای_رسانه های سپاه را خورده و نادانسته در دام آنها افتاده و به انتشار وتبلیغ این داستان ساختگی پرداختند‼️

🔴💢 اما #واقعیت ماجرا چه بود!؟

♦️واقعیت اینست که افراد #لباس_شخصی که در خارج دادگاه و حین صحبت حماسی بقایی باخبرنگاران، اقدام به سرقت اوراق واسناد بقایی نمودند، نه شهروندان عادی یا نزدیکان بقایی ،بلکه واقعا ماموران امنیتی بودند؛
در واقع این افراد اعضای یک تیم ۵ نفره از ماموران #اطلاعات_ناجا اعزامی از پایگاه پلیس میدان ارک بودند، که ضابط ویژه قوه قضائیه نیز بوده اند.

🔺همچنین صحنه ای که یکی از ماموران به روبرو ( نه دوربین) نگاه کرده و میگوید: بزنم!!؛ برخلاف ادعای سناریو نویسان سپاه، نه خطاب به فیلمبردار، بلکه خطاب به سرتیم عملیاتی بوده و از او اجازه می گیرد!

🔳 ضمنا این مامور اطلاعات ناجا در صحنه های مختلفی حضور داشته است؛ از جمله در حمله تروریستی به مجلس در ۱۷خرداد۹۶ که در کنار ماموران ناجا و دولت آبادی دادستان تهران دیده شده است.
https://t.me/sepehrazadi/18027
#فریب_نخوریم
#عوامفریبی
#پروپکانی_سپاه
@SepehrAzadi
#داستان

🌾 خانم معلمی تعریف می‌کرد:
در مدرسه ابتدایی بودم ، مدتی بود تعدادی از بچه‌ها را برای یک سرود آماده می‌کردم به نیت این که آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان.

🍁 پدر و مادرشان هم دعوت مراسم اند و بچه‌ها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند. چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند.

✏️ روز مراسم بچه‌ها را آوردم و مرتبشان کردم. با هم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.

ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع.دست و پا تکان می‌داد و خودش رو عقب جلو می‌کرد و حرکات عجیبی انجام می‌داد.

بچه‌ها هم سرود را می‌خواندن و ریز می‌خندیدند ، کمی مانده بود بخاطر خنده‌شان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.

سرم از غصه سنگین شده بود و نمی‌تونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم.

خب چرا این بچه این کار رو می‌کنه ، چرا شرم نمی‌کنه از رفتارش؟
این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود!!
نمونه خوبی و تو دل بروی بچه‌ها بود!!

🌾 رفتم روبرویش ، بهش اشاراتی کردم ، هیچی نمی‌فهمید
به قدری عصبانی‌ام کرده بود که آب دهانم را نمی‌توانستم قورت دهم.

🍁 خونسردی خود را حفظ کردم ، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم ، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرف‌تر و دوباره شروع کرد!

فضا پر از خنده حاضران شده بود ، همه سیر خندیدند.
نگاهی گرداندنم ، مدیر را دیدم ، رنگش عوض شده بود ، از عصبانیت و شرم عرق‌هایش سرازیر بود. از صندلیش بلند شد و آمد کنارم ، سرش را نزدیک کرد و گفت:
فقط این مراسم تمام شود ، ببین با این بچه چکار کنم؟!
اخراجش می‌کنم ، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه ، من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانش‌آموز حتمی شود.

✏️ حالا آنی که کنارم بود زنی بود ، مادر بچه ، رفته بود جلو و تمام جوگیر شده بود. بسیار پرشور می‌خندید و کف می‌زد ، دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.

🌾 همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم:
چرا اینجوری کردی؟!
چرا با رفقایت سرود را نخواندی؟!
دخترک جواب داد:
آخر مادرم اینجاست ، برای مادرم این‌کار را می‌کردم!!

🍁 معلم گفت :
با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم : آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست ، چرا آنها این چنین نمی‌کنند و خود را لوس نمی‌کنند؟!
چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت:
آموزگار صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود ، خودم توضیح می‌دهم ؛
مادر من مثل بقیه مادرها نیست ، مادر من " کرولال " است ، چیزی نمی‌شنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه می‌کردم.
تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند! این کار من رقص و پایکوبی نبود ، این زبان اشاره است ، زبان کرولال‌ها...

✏️همین که این حرف‌ها را زد از جا جهیدم ، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم ، و دختر را محکم بغل کردم!!

🌾 آفرین دختر...
چقدر باهوش ، مادرش چقدر برایش عزیز ، ببین به چه چیزی فکر کرده!

🍁فضای مراسم پر شد از پچ‌پچ و درگوشی حرف زدن و...
تا این که همه موضوع را فهمیدند...
نه تنها من که هر کس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند!!

✏️ از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانش‌آموز نمونه را به او عطا کرد!
با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند ، گاهی جلوتر از مادرش می‌رفت و برای مادرش جست و خیز می‌کرد تا مادرش را شاد کند!

📝 درس این داستان این بود :
زود عصبانی نشو ،
زود از کوره در نرو ،
تلاش کن زود قضاوت نکنی ،
صبر کن تا همه‌ی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی!!

@SepehrAzadi
🔴 پیامهای شما

‏زندگی عجیب شده....💠
مرد روی رفتن به خونه نداره
زن چیزی نداره که به مردش بده
بچه دپرس شده ....
خدا کجای کارت میلنگه....
اصلا هستی یا حواست نیست و خوابی...
بیدارشو لعنتی...

💠 کدام آبان؟
همان آبان که شروعی برای پایان یک دیکتاتوری است
همان آبان که در تاریخ بعنوان سرآغاز قیام مردمی بر علیه حکومتی ستمگر از آن یاد خواهد شد
همان آبان که تا صده ها با فرا رسیدنش مردمان بیاد خونهای بناحق ریخته شده جوانان یک ملت خواهند گریست
همان آبان که هرگز از یادها نخواهد رفت و نمادی خواهد شد برای قیام بر علیه ظلم و ستم
همان آبان که خونهای بناحق ریخته شده در چنین ماهی نهایتا طومار حکومت ظالمان دینی را برای ابد از ایران بر خواهد چید

💠 در حال حاضر در ۱۷۹ کشوری که درگیر ویروس کرونا هستند
از ۵۰ خدای مختلف درخواست کمک میشه
ولی تا به حال
از هیچکدام از خداها کمکی نیامده.
امّا وقتی که علم
واکسن آن را پیدا کند، هر کس
از خدای خود تشکر می کند.

💠 مراحل رسیدن واکسن کرونا به ایرانی‌ها
۱- ثبت‌نام اینترنتی با کدملی
۲- نایاب شدن واکسن
۳- فروش واکسن توسط دلال‌ها
۴- گزارش حسینی‌بای از یک انبار احتکار واکسن
۵- دستگیری سلطان واکسن کرونا
۶- واردات واکسن یخ‌زده از برزیل
۷- قرعه‌کشی برنده‌ها و نهایتا تحویل چای‌نبات به ملت!

💠 #صمد_بهرنگی خالق #ماهی‌_سیاه_کوچولو
ماهی سیاه کوچولو یکی از داستان‌های #کودکان، نوشته صمد بهرنگی نویسندهٔ ایرانی است. او این #داستان را در زمستان سال ۱۳۴۶ نوشت و انتشارات #کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان آن را در سال ۱۳۴۷ با تصویرگری فرشید مثقالی منتشر کرد. #قصه ماهی سیاه کوچولو در مورد ماهی کوچکی است که به #عشق #دیدن #دریا #خطر می‌کند و سفری دور و دراز را با تجربه‌های متفاوت برای رسیدن به #رهایی آغاز می‌کند. ماهی سیاه کوچولو #کتاب #برگزیده #کودک در سال ۱۳۴۷ شد. همچنین #جایزه ۶ امین #نمایشگاه #کتاب_کودک در بلون #ایتالیا و جایزهٔ بی‌ینال براتیسلاوای #چک‌اسلواکی را در سال ۱۹۶۹ دریافت کرد. این کتاب به بسیاری از زبان‌های #جهان #ترجمه شده‌است. داستان ماهی سیاه کوچولو در سال‌های پیش از انقلاب، به عنوان یک داستان علیه #حاکمیت معرفی می‌شد و بسیاری ماهی سیاه کوچولو را #نماد #نسل_جوان #انقلابی و #روشنفکر می‌دانستند. زبان نمادین قصه، الهام‌بخش بسیاری از #نویسندگان و #شاعران مختلف شد و #اشعار و متون بسیاری در وصفش سروده شد. این داستان نخستین بار سال ۱۳۴۷ در سلسله انتشارات کتاب‌های کودک #کانون پرورش فکری #کودکان_و_نوجوانان #چاپ شد. این داستان، قصه ماهی سیاه کوچولویی است که عشق دیدن دریا را دارد. او تصمیم می‌گیرد تا انتهای جویباری که در آن زندگی می‌کند برود، اما در نهایت درون #شکم یک #مرغ_ماهیخوار سر در می‌آورد. ماهی سیاه کوچولو در راه رسیدن به #هدف خود #شجاعت و #شهامت به خرج می‌دهد و در این راه #فداکاری می‌کند.
جایزه‌ها: کتاب برگزیده کودک در سال ۱۳۴۷
جایزه ششمین نمایشگاه کتاب کودک در بلون ایتالیا و جایزهٔ بی‌ینال براتیسلاوای چک‌اسلواکی در سال ۱۹۶۹

💠 آگاهی جهانی

از وقتیکه بر اثر تقلب دموکراتها در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا، چشم جهانیان به اسراری چون گلوبالیسم و استعمار نوین باز شد:

مردم، هم در شوک‌ند.
هم سرخورده‌اند..
و هم نگران...

_آنها از طرفی،
در شوک اسرار فاش‌شده #گلوبالیسم و #استعمار_نوین اند. گلوبالیسمی که با ترفند استعمار مدرن و ابزار رسانه، جهان را بمیل خود اداره میکند.

_از طرفی، از کاخ دموکراسی‌ای که بدان افتخار میکردند و امروز آنرا سست و لرزان یافته‌اند، سر خورده شده‌اند..

_و از طرفی، نگران نتیجه این انتخابات حیاتی‌اند…

❗️صدالبته این آگاهی جهانی، در آینده جهان و سرنوشت گلوبالیزم «اثرگذار» خواهد بود!

@SepehrAzadi
🔴#داستان_نوری_و_کوری‼️

‏میدونستید شیخ فضل الله نوری و مادام کوری هم عصر بودن. یکی میزده تو‌سرش که دخترا رو نفرستین مکتب تا کافر نشن یکی رادیوم کشف میکنه که تمام بیماران سرطانی از آخوند و غیر آخوند برا درمان مدیونش باشن.
نوری و کوری هر دو انسان بودن یکی میوه اش شد فهم. یکی میوه اش شد جهل.

@SepehrAzadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پایان_فریب
🔴اعتراف مستند به آب داشتن حسین در کربلا‼️

👈آیت‌الله جباری کارشناس شبکه ولایت در اعترافی آیت‌الله‌های فاسد مدعی را بی‌آبرو می‌کند:

«گزارشات تاریخی قطعی بیان می‌کنند که عباس بن علی به‌همراه نفرات و مشک‌های زیادی رفتند و آب زیادی آوردند، همچنین حسین در پشت خیمه‌ها چاه حفر کرد و به اصحابش آب رساند!»

#داستان_جعلی_علقمه_و_ابوالفضل
#دروغ_بزرگ_آیت‌الله‌ها
#فرقه_جاعل

@SepehrAzadi
▪️‏صادق هدایت

در داستان #آبجی خانم
همچون دیگر آثارش به موضوعاتی
جلوتر از #زمان خودش پرداخته!!

▪️هدایت
به نگاهی پرداخته که #زن را
نه یک #انسان که صرفا زن می‌نگرد.

▪️در این #داستان
هدایت‌ شرح می‌دهد که
چطور #چهره زشت آبجی خانم سبب شد
تا تصور کند از آنجایی که
از خوشی‌های این #دنیا بی‌بهره‏است،
به زور #نماز و عبادت
دست‌کم #دنیای_دیگر را دریابد.

▪️چهره #مزاحمان
حجاب #اجباری این روزها
یادآور آبجی خانمِ #ایراد گیر و
حسودیست که ماه محرم و
صفرهنگام #جولان وخودنمایی‌اش است

t.me/sepehrazadi/149674

@SepehrAzadi