شعر پارسی
67.4K subscribers
348 photos
38 videos
2.23K links
هزار باده‌ی ناخورده در رگ تاک است ...

فرسته‌ی نخست:
https://t.me/ShearZii/1

تبلیغ و تبادل:
@Rodin66

کانال‌های ادبی:
@vir486
@ShearZii
Download Telegram
پس تو کیستی که مرا در منظره‌ی آغوشم به خواب می‌بری؟
کیستی که می‌گذری و یک میلیون آشیل
در پاشنه‌ی تو آواز می‌خوانند؟

بیژن الهی / شـــعر پارسی
پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه‌ی او نگذارم

حافظ / شـــعر پارسی
گر بدانی چقدر تشنه دیدار توام
خواهی آمد عرق آلود به آغوش مرا

صائب تبریزی / شـــعر پارسی
مرا با شمع نسبت نیست در سوز
که او شب سوزد و من در شب و روز!

جامی / شـــعر پارسی
من هرگز چیزی را از تو پنهان نکرده‌ام
حتی پیش‌پاافتاده‌ترین سواحل را
با تو قسمت کرده‌ام
و هر وقت نبوده‌ای سهمت را
از هر برگ و بارانی که بر چترم باریده است
کنار گذاشته‌ام.

عباس صفاری / شـــعر پارسی
مقدار یار هم نفس؛ چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند اب را

سعدی / شـــعر پارسی
چه دانستم که این سودا مرا زین‌سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

مولانا / شـــعر پارسی
هزار بار دلم سوخت در غمی مبهم
دلیل سوختنش هر هزار بار یکی‌ست

حامد عسکری / شـــعر پارسی
از لحاظ سِن، از تو بزرگ تر بودم
و در عشق، تو بزرگ تر از من بودى
زنان، وقتى عاشق مى‌شوند، مادر مى‌شوند
و ما مردها،‌ كوچک مى‌شويم
آنقدر كوچک، كه بچه‌هایشان خواهيم شد

غسان كنفانی / شـــعر پارسی
ماییم و سکوت تلخی از ناچاری
دلتنگ تر از پنجره‌ای در پاییز

سهیل محمودی / شـــعر پارسی
این روزها عجیب بوی پاییز می‌دهد
به گمانم شهریور عاشق شده است

آرزو ضابتی / شـــعر پارسی
تو جوشِ عاقبتِ ما مَزَن که در صفِ محشر
کسی سوالی اگر کرد می‌دهیم جوابی

حسین جنتی / شـــعر پارسی
‌هر درد را که می‌نگری هست چاره‌ای!
درد محبت است که درمان پذیر نیست.

وحشی بافقی / شـــعر پارسی
‌خنده‌ات طرح لطیفی‌ست، که دیدن دارد
قلب با دیدنِ تو، شورِ تپیدن دارد

کاظم بهمنی / شـــعر پارسی
‌ور گل کند صد دلبری
ای جان، تو چیزی دیگری

مولوی / شـــعر پارسی
روز مرگم،
هرکه شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مست و خراب از مِی انگور کنید
مزد غسال مرا سیر شرابش بدهید
مست مست از همه جا حال خرابش بدهید
بر مزارم مگذارید بیاید واعظ
پیر میخانه بخواند غزلی از حافظ
جای تلقین به بالای سرم دف بزنید
شاهدی رقص کند جمله شما کف بزنید
روز مرگم وسط سینه من چاک زنید
اندرون دل من یک قلمه تـاک زنید
روی قبرم بنویسید وفادار برفت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــت

وحشی بافقی / شـــعر پارسی
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی

عراقی / شـــعر پارسی
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست؛
هم‌چنانش در میانِ جانِ شیرین، منزل‌ست...!

سعدی / شـــعر پارسی
یار با غیر و غمِ عشق در آغوشم بود
مرگ صد بار بِه از زندگیِ دوشم بود

طالب تبریزی / شـــعر پارسی
همچون هلال بهر تو آغوش من تهی است
ای کوکب امید در آغوش کیستی؟

رهی معیری / شـــعر پارسی