سڪــــوت ممنوع
12.5K subscribers
23.9K photos
30.2K videos
135 files
2.04K links
#شاهزاده_رضا_پهلوی
از تهران تا خوزستان، و از سیستان و بلوچستان تا کردستان، قتل ایرانیان به دست اعضای #فرقه_تبهکار به رویدادی روزمره تبدیل شده است. زمان آن فرا رسیده که با مشت‌های‌ گره‌کرده فریاد بزنیم دیگر بس است
Download Telegram
ماجرای ننگین غلام‌بچه‌های #قاجار

یکی از شرم‌آورترین نقاط ضعف پادشاهان قاجار و رجال آن دوره علاقه به پسرهای زیبا و جوان بود.
فتحعلی‌شاه با داشتن صدها زن و همسر در حرمسرا که بیشترشان را به توصیه آغامحمدخان و برای زیاد کردن نسل قاجار میگرفت هم دچار همین ‏انحراف و بیماری بود. دربار شاهان قاجار همیشه پر بوده از خدم و حشم و نوکران و کنیزان به همین دلیل کودکانی در دربار از نوکران و چاکران درباری متولد میشدند که به غلام‌بچه معروف بودند و از همان دوران کودکی آماده نوکری شاه قاجار میشدند. از بین آنها پسرهای زیباتر و خوش‌اندام‌تر ‏جدا میشدند و هرازگاهی به خلوت شاه بُرده میشدند یا مورد استفاده بزرگان دربار قرار میگرفتند. حتی گفته شده بزرگان بعضی قبایل ‎#ایران برای نزدیکی به دربار و شاه بچه‌غلام‌هایی را به دربار پیشکش می‌کردند تا جایی که دولت انگلیس هم بارها از این نقطه ضعف شاهان و بزرگان قاجار استفاده ‏کرد.
آنها با فرستادن پسرهای خوشگل و زیبا به دربار قاجار امتیازات زیادی از حکومت میگرفتند.

یکی از کسانی که انگلیسی‌ها وارد دربار فتحعلی‌شاه کردند میرزا ابوالقاسم بود که طبق گفته‌ها جوانی بود زیبا رو که شاه قاجار به او علاقه‌مند شد و او را در سن ۲۲سالگی برای جانشینیِ امام‌جمعه ‏قبلی که فوت کرده بود و پسری هم نداشت انتخاب کرد و این غلام بعنوان امام‌جمعه تهران منصوب شد.
این جوان که از خلوت شاه به این مقام رسیده بود در عین حال متولی مسجد‌شاه هم بود.
مدتی بعد میرزا ابوالقاسم از روحانیون بانفوذ عصر خودش شد و بعداز اینکه امیرکبیر قدرت روحانیون را محدود ‏کرد، او جزو یکی از مخالفان امیرکبیر شد و برای عزل او هم اقداماتی انجام داد.
بعداز مرگ میرزا ابوالقاسم ابتدا برادرش و بعد پسرش بعنوان امام‌جمعه تهران منصوب شدند.
امروزه محل دفن او را به نام بُقعه سرقبر آقا میشناسیم که در ظلع جنوبیِ چهارراه مولوی در تهران قرار دارد.
گفته شده ‏زمانی که عباس میرزا درگیر جنگ با قوای روس بود، پدرش فتحعلی‌شاه نامه‌ای به او مینویسد بدین مضمون؛ فرزند جانم غلام‌بچه‌های ما رفته رفته بزرگ شده‌اند و دیگر مناسب این خدمات نیستند، باید هرچه زودتر تعدادی غلام‌بچه خوشگل و قشنگ تدارک دیده و بفرستی.
یکی دیگر از این غلام‌بچه‌ها ‏که در حکومت قاجار به درجات بالا رسیدند، فرخ‌خان غفاری بود.
او ابتدا به عباس‌میرزای ولیعهد خدمت میکرد اما به شکل دیگری.
فرخ‌خان غلام‌بچه‌ی ولیعهد بود ولی بعداز اینکه ریشش درآمد عباس‌میرزا او را به پدرش فتحعلی‌شاه پیشکش کرد.
گفته شده فرخ‌خان جوانی زیبا و خوش‌اندام بود تا جایی ‏که بسیاری از درباریان به او علاقه داشتند و در وصفش شعرهایی هم سرودند.
در خاطرات یکی از آنها اینطور نوشته شده؛ فرخ‌خان که در بارگاه فتحعلی‌شاه غلام‌بچه بود قلیانی چاق کرده و برای شاه میبرد که پایش به لبه قالی گیر میکند و ذغال‌های قلیان روی فرش نفیسی میریزد و فرخ‌خان بدون ‏دستپاچگی فوراً سر قلیان رو از کوزه جدا کرده و آبش را روی ذغال‌ها میریزد.
شاه که شاهد این ماجرا بود خوشش می‌آید و او را رئیس پیشخدمت‌های خلوت خودش میکند.
او بعدها به رتبه سرهنگی رسید و مدتی بعد حکمشان اصفهان و سپس گیلان شد.
در زمان محمدشاه صندوق‌دار شاه بود و بعد حاکم کاشان ‏شد. بعدها در دوره ناصرالدین‌شاه لقب امین‌الملک و بعد امین‌الدوله گرفت و برای مذاکره با انگلیس برای تمامیت ارضی ایران به فرانسه سفر کرد. این دقیقاً همانجایی بود که عهدنامه ننگین پاریس بسته شد که به موجب این قرارداد هرات از ایران جدا شد.
گفته شده میرزا آقاخان نوری صدراعظم ‏وقت ایران تنها یک دستورالعمل رو برای فرخ‌خان که مشغول مذاکره با طرفهای اروپایی بود فرستاد، که اینطور بود؛ شما اختیار دارید در هر مسئله‌ای که مورد تقاضای انگلیسی‌هاست موافقت کنید مگر در دو مورد: یکی سلطنت ناصرالدین‌شاه و دیگری صدارت من.
کاخ‌های قاجار در دوران ناصرالدین‌شاه ‏هم میزبان بچه‌غلام‌ها و بچه‌رقاص‌های زیادی بودند که معروف‌ترین‌ها صادق‌خان، تیمور و حسین‌بالا بودند که در بزم‌ها میرقصیدند و ازشون سواستفاده میشد.
و اما در دوران مظفرالدین‌شاه اوضاع از همیشه بدتر بود. عبدالحسین‌خان سپهر روزنامه‌نگار‌ و تاریخ‌نگار شناخته‌شده زمان قاجار در ‏کتاب معروفش به نام مِرآت الوقایع مظفری چنین مینویسد؛ شاه شهوت‌پرست و صورت‌پرست است و به پسران و مردان زیبا محبت زیاد دارد و در عمل ‎#لواط بی‌اختیار است. چنانکه میگویند در ایام ولیعهدیش در تبریز شاگرد بنایی که در عمارتش بنایی میکرد و بر و رویی داشت را به زور به اندورن برده ‏است و اغلب با نوکران خوب‌صورت خود اینطور بود چنانکه یکی از نوکرهای مخصوص او بقال اُقلی است که در جوانی به او رغبت کرد و او را پیشخدمت خود ساخت و آن عهد از تمام نوکرهایش برتری یافت و از عشق او دیوانه بود.

#سڪـــــــوت_ممنــــــوع
🚫@Silence_Forbidden