آموزشکده توانا
54.2K subscribers
33K photos
38.3K videos
2.55K files
19.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شانزدهم فروردین ماه، زادروز جاویدنام آرام حبیبی بود. خانواده‌های دادخواه سنندج در کنار مادرش بر سر مزار او تولدش را گرامی داشتند.

آرام حبیبی در ۱۶ فروردین ۱۳۷۴ در محله جورآباد سنندج چشم به جهان گشود.

او عاشق خانواده و دوستانش بود؛ در شادی‌ها و غم‌ها همدل مردم بود و همواره در مراسم‌های دوستان و آشنایان مشارکت می‌کرد.

در سال ۱۳۹۲ وارد دانشگاه شد و تحصیل در رشته معماری را آغاز کرد. پس از گذراندن دوره کاردانی، به دلیل بی‌عدالتی‌های موجود در بازار کار کردستان – جایی که پروژه‌های ساختمانی تنها به غیر بومی‌ها داده می‌شد – ناچار شد دانشگاه را نیمه‌تمام رها کند. با این حال، فعالیت خود را در زمینه ساخت سازه‌های فلزی آغاز کرد و با وجود سن کم، در کارش موفق و مستقل بود.

آرام دلباخته طبیعت و طبیعت‌گردی بود؛ در سفرهای خانوادگی همیشه مسئول آشپزی و چای بود. پسر کوچک خانواده بود و پس از درگذشت پدر، تکیه‌گاه مادر پیرش شد؛ مادری که با بی‌عدالتی، فرزندی را از دست داد که تمام دنیایش بود.

آرام در روز ۲۶ آبان ۱۴۰۱، در چهلم برادران جان‌باخته‌اش، برای دادخواهی به میدان رفت و توسط عوامل حکومت کشته شد.

او در روز جان‌باختن، با شکمی گرسنه از خانه بیرون رفت و به مادر چشم‌انتظارش قول داد که دو ساعت دیگر بازمی‌گردد؛ اما هیچ‌گاه بازنگشت...


#آرام_حبیبی #سنندج #زن‌_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
زن‌کشی، مرگ یک زن نیست؛ مرگ وجدان جمعی است

هر بار که زنی کشته می‌شود، تکه‌ای از وجدان جمعی ما فرو می‌ریزد. این جنایت‌ها اتفاقات خانوادگی نیستند، بلکه بخشی از یک نظم تاریخی، حقوقی و فرهنگی هستند. با پنهان کردن عنوان این قتل‌ها زیر واژه خانواده، به تکرار آن دامن خواهیم زد.

زن‌کشی، قتل یک فرد نیست؛ مرگ معنای عمیقی دارد. مرگی که نه‌تنها جان یک زن را می‌گیرد، بلکه رشته‌های ناپیدای وجدان یک جامعه را می‌گسلد. هر بار که زنی به دست مردی، شوهری، پدری یا برادری کشته می‌شود، تاریخ دوباره خون‌آلود می‌شود.
این قتل‌ها نه واکنش‌های آنی‌اند، نه تصادفاتی دردناک، زن‌کشی میوه‌ای تلخ است که هر بار از درختی کهن و ریشه‌دار سربرمی‌آورد؛ درختی که ریشه‌اش در قانون، خاکش در سنت و آبش در باورهای فرهنگی جاری است. با این‌همه، رسانه‌ها و جامعه اغلب این فاجعه را با واژگانی آرام و گمراه‌کننده مانند: «قتل خانوادگی»، «قتل ناموسی»، «اختلاف زناشویی» و «غیرت مردانه» روایت می‌کنند. این واژه‌ها نه‌تنها حقیقت را پنهان می‌کنند، بلکه ساختار خشونت را بی‌هویت می‌سازند.

ناموس و غیرت، واژه‌هایی هستند که همچون زنجیری بر گردن زنان سنگینی می‌کنند؛ از همان لحظه‌ای که زنی برای نخستین بار این واژه‌ها را از زبان پدر، برادر، همسر یا حتی غریبه‌ای می‌شنود، این زنجیر را به‌عنوان باری سنگین و زخمی کاری بر جان خود حمل می‌کند. قتل زنان به نام «ناموس»، نه‌تنها محصول ذهنیت‌های بیمار و سلطه‌جویانه است، بلکه نتیجه‌ی سیستمی است که در دل خود، قدرت را در دستان مردان می‌گذارد تا خشونت خود را در پوشش «حق» توجیه کنند. زن‌کشی، یک حادثه‌ یا اتفاق خانگی نیست. زنی که در سکوت، در اتاق خواب، در انباری خانه و یا در کوچه‌ای خلوت، به دست مردی که او را «ناموس» خود می‌خواند، کشته می‌شود، یک جنایت فرهنگی است. جنایتی که جامعه با تعارف و ترحم به قاتل، دل می‌سوزاند. قانون یک پدرِ قاتل را نمی‌کشد، اما زنی عاشق را مجرم می‌داند. فرهنگ، مرگ زن را توجیه می‌کند و خشم مرد را غیرت می‌نامد و رسانه، خشونت را بی‌طرفانه نقل می‌کند، بی‌آن‌که به ریشه‌های آن بپردازد.

زن‌کشی تنها یک رویداد نیست، بلکه یک سیستم پیچیده است؛ از مدرسه‌ای که در آن به دختر سکوت می‌آموزد و به پسر قدرت، تا قانونی که برای خون زن، بهایی اندک قائل است و رسانه‌ای که جنازهٔ زن را می‌پوشاند، اما چاقوی مرد را نه… این‌ها مجموعه‌ای از قوانین، سنت‌ها و آموزش‌هایی هستند که زن را به سکوت و مرگ سوق می‌دهد و مرد را به سلطه و مصونیت تشویق می‌کند.

زنان، قربانیان خاموش مفاهیم‌ مردسالارانه‌اند. «ناموس» و «غیرت»، واژه‌هایی که ما از کودکی می‌شنویم، بی‌آنکه بدانیم چگونه به جان اندیشه‌هایمان رخنه کرده‌اند و چگونه مرز عشق و خشونت، حمایت و سلطه‌گری، احترام و تملک را در ذهنمان مخدوش ساخته‌اند. واژه‌هایی که در ظاهر بی‌ضررند، اما در عمل برای توجیه خشونت، سرکوب و قتل به کار می‌روند.

ما مسئول واژه‌هایی هستیم که بر زبان می‌آوریم. باید واژه‌ها را از نو نوشت. باید فریاد زد که زن‌کشی، جنایتی فرهنگی است، نه حادثه‌ای در خانواده، باید سیستم را افشا کرد و صدای زنانی شد که پیش از آن‌که فریاد بزنند، خاموش‌شان کرده‌اند.

زن‌کشی، آینه‌ای است که ما را نشان می‌دهد. اگر از آن روی برگردانیم، تصویر محو نمی‌شود؛ فقط تاریک‌تر می‌شود و تا زمانی که این ساختار پابرجاست، ما هر هفته خبری خواهیم شنید و هر بار وانمود خواهیم کرد که شوکه شده‌ایم.

اما جامعه‌ای که مرد در آن می‌کُشد و قانون برای او مماشات می‌کند، چگونه می‌خواهد به زن حق زیستن دهد؟ زن در چنین سرزمینی، جز با ترس چگونه زندگی کند؟

ما به این خشونت عادت کرده‌ایم. متاسفانه خبر زن‌کشی دیگر برای ما به اندازه کافی شوکه‌کننده نیست، چون همه به این وضعیت خو گرفته‌ایم. اما اگر سکوت کنیم، تنها شاهد نیستیم؛ شریک جرم خواهیم بود.

سیاوش آبان
پنجم آپریل ۲۰۲۵

ـ سیاوش، هنرمند ایرانی ساکن آلمان و از مخاطبان توانا است، که مطلب و پوستر را برای ما ارسال کرده است.

ـ در طی روزها و هفته‌های اخیر، موارد متعددی از زن‌کشی و قتل ناموسی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است.

قوانین ناعادلانه جمهوری اسلامی، نظام آموزشی مردسالار و برنامه‌های سیستم تبلیغات حکومت تسهیل‌گر و توجیه‌گر قتل‌های ناموسی هستند.

مرتبط:
میزگرد «کالبدشکافی قتل‌های ناموسی در ایران»:
https://tavaana.org/fa/Live_HonorKilling

قتل‌های ناموسی، پروین بختیاری نژاد: خشونت علیه زنان
http://bit.ly/1HFkkvV

#خشونت_علیه_زنان #زن_کشی #قتل_ناموسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز هایده، صدای ماندگار

ویدئویی که روز سیزده‌به‌در امسال از شادی و رقص هم‌وطنان‌مان با ترانه‌ای از هایده منتشر شد نشان داد که هایده با صدای خود مرزهای زمان را در نوردیده.
پس از استقرار جمهوری اسلامی، بیش‌تر هنرها و اهالی هنر با محدودیت‌های فراوان مواجه شدند. زنان خواننده دیگر اجازه‌ خواندن نیافتند و صدای زنان ممنوعه شد.

بسیاری از خوانندگان پیش از انقلاب به دادگاه احضار شدند و برخی از آن‌ها بازداشت و ثروت برخی از آن‌ها مصادره شد. آیت‌الله محمدی گیلانی حاکم شرع و رئیس دادگاه‌های انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ برخی از خوانندگان پیش از انقلاب را به دادگاه فراخواند. هایده یکی از این خوانندگان بود. با این‌که صدای کسانی مانند #هایده پس از سیطره اسلام‌گرایان در ایران ممنوع شد اما این به آن معنا نبود که مردم دیگر به این صداها گوش نکردند و یا هنرمندان خود را از یاد بردند.

معصومه دده‌بالا با نام هنری هایده ۲۱ فروردین‌ماه ۱۳۲۱ در خانواده‌ای پرجمعیت که اغلبشان صدای خوشی داشتند به دنیا آمد.

رهی معیری، ترانه‌سرا، معصومه دده‌بالا را به علی تجویدی تکنواز ویلون معرفی می‌کند و علی تجویدی که آن روزها از فعال‌ترین آهنگ‌سازان برنامه‌ گل‌های رنگارنگ در رادیو تهران او را به جامعه‌ی هنری معرفی می‌کند و این‌گونه می‌شود که زندگی هنری «هایده» متولد می‌شود. فعالیت حرفه‌ای هنری هایده در سال ۱۳۴۷ و با اجرای ترانه‌ی «آزاده» و با هم‌کاری ارکستر گل‌ها در رادیو تهران آغاز می‌شود.

شهبانو فرح می‌گوید که قسمتی از ترانه‌ی «آزاده» با صدای هایده او را به یاد اپرای «نورما» اثر وینچنتزو بلینی با صدای ماریو کالاس، خواننده‌ یونانی-آمریکایی می‌اندازد و اضافه می‌کند که «هایده، کالاس ما بود.» هایده زیر نظر استادان بنام موسیقی ایران درس موسیقی آموخته بود. او آموزش موسیقی را با علی تجویدی آغاز کرد. هایده بارها گفته است که تحت تاثیر صدای دلکش بوده است.
اولین کار هایده -آزاده- نیز کار تجویدی بود. از نخستین سال‌های دهه‌ ۵۰ هایده به اجرای موسیقی پاپ علاقه‌مند شد. هایده در کشورهای مختلف به اجرای برنامه می‌پرداخت. هایده چند ماه پیش از انقلاب از ایران خارج شد و در انگلستان ساکن شد. او در سال ۱۳۶۰ به آمریکا مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آمریکا ساکن بود.

در سایت توانا بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/hayedeh_music/

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#هایده #موسیقی
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تن‌هامان زخمی‌ست و داغ‌داران راه روشنیم، اما ایستاده‌ایم—استوار و بی‌تزلزل. برای عدالت، برای آزادی، با دل‌هایی شکسته اما اراده‌ای آهنین. راهی که با خون عزیزانمان آغاز شد، راه بازگشت ندارد؛ تنها پیش‌روی است، تا طلوعی شایسته این همه رنج.

ویدیو از حاشا

#مهسا_امینی #زن‌_زندگی_آزادی #ما_ادامه_داریم #هنرـاعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
بیانیه مشترک با ۱۶۱ امضا از داخل و خارج کشور:
آواز زنان، پژواک آزادی

سرکوب صدای زن، سرکوب آزادی است

۱۶۱ فعال حقوق زنان ساکن داخل و خارج از کشور با امضای بیانیه‌ای سرکوب زنان را توسط جمهوری اسلامی محکوم کردند.
متن کامل بیانیه:
«دهه‌هاست که زنان از ابتدایی‌ترین حق انسانی خود، یعنی آوازخوانی و حضور آزادانه در عرصه موسیقی، محروم شده‌اند.
پس از قتل حکومتی ژینامهسا امینی و آغاز انقلاب "زن زندگی آزادی" زنان آوازخوان از سایه‌ها بیرون آمده و در دانشگاه، خیابان‌ها، مترو، و دیگر اماکن عمومی و همچنین در شبکه‌های اجتماعی، طنین اعتراض و ایستادگی را بلندتر از همیشه در تاریخ مبارزه و مقاومت حک کرده‌اند.
اما جمهوری اسلامی، که از قدرت زن و صدای زن در هراس است، سرکوب را شدیدتر کرده است؛ تهدید، بازداشت، بستن صفحات شخصی و فشارهای قضایی و امنیتی بر زنان خواننده تنها بخشی از رویکرد خفه‌کردن این صداست.

سرکوب خوانندگان زن، تنها یک محدودیت فرهنگی نیست؛ بلکه امری سیاسی و بخشی از پروژه سرکوب سیستماتیک زنان است که با پیشروی انقلاب زن زندگی آزادی در شکستن دیوارهای آپارتاید جنسیتی، به‌ویژه فتح خاکریز حجاب، شدت گرفته است. وقتی زنی به جرم خواندن زندانی می‌شود، این تنها یک اقدام سرکوب‌گرایانه علیه هنر نیست، بلکه تلاشی برای تثبیت نظامی زن‌ستیز و تبعیض جنسیتی است.
حذف زنان از عرصه موسیقی، نه فقط آنها را از هنر، که از استقلال اقتصادی و اجتماعی نیز محروم می‌کند. این یک خشونت ساختاری است که زنان را به حاشیه، وابستگی و فقر سوق می‌دهد.

✍️ما امضا کنندگان این بیانیه، با صدای بلند اعلام می‌کنیم:

- سرکوب آوازخوانی زنان، جنایتی علیه هنر و آزادی بیان، نقض حقوق انسانی و خشونت آشکار علیه زنان است. ما تلاش حکومت برای حذف صدای زن را به شدت محکوم می‌کنیم و از تمامی زنان خواننده قاطعانه حمایت می‌نماییم.

- حکومت باید تمامی خوانندگان زن که به دلیل خوانندگی بازداشت یا زندانی شده‌اند را فوراً و بی‌قیدوشرط آزاد کند. خواندن زن جرم نیست؛ مجرم، حکومتی است که صدای زنان را خفه می‌کند.

- همچنین تاکید داریم صفحات بسته‌شده زنان خواننده در شبکه‌های اجتماعی باید فورا و تمام و کمال بازگردانده شوند.

نسخه کامل متن بیانیه مشترک و لیست امضا کنندگان در ۶ اسلاید موجود است.

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی


@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته خبردار شدیم که پدر جاویدنام عرفان رضایی پس از سال‌ها رنج‌بردن از اثرات جانبازی در جنگ و پس از غم و رنج ناشی از فراق فرزندش، جانش را از دست داد.

پدر دادخواه عرفان را یک بار در آبان ماه ۱۴۰۲ بازداشت کرده و هنگام بازداشت در چشمش اسپری فلفل زده بودند.
خانواده عرفان سال‌ها رنج کشیدند، پدر عرفان هزینه درمان نداشت، به علت صدمات ناشی از جانبازی در اثر موج انفجار توانایی کار نداشت، تنها شد، کسی نمی‌توانست شرایط او را تحمل کند، او که برای دفاع از وطن رفته بود، فرزندش را هم گرفتند که امید زندگیش بود و با گرفتن عرفان او را نابود کردند.
محسن رضایی می‌گفت، از حکومتی که فرزندش را کشته، کمک دریافت نمی‌کند... او رنج کشید و درد کشید تا بالاخره جانش را از دست داد... این سرنوشت بسیاری از جانبازان جنگ است که حکومت از نام آن‌ها برای پیش بردن ایدئولوژی خود سوءاستفاده می‌کند...

این ویدیو را فرزانه برزه‌کار، مادر عرفان منتشر کرده است.

ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ ساله‌ای که در مسیر عدالت‌خواهی و اعتراض به سرکوب‌های جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانواده‌ای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سال‌ها با رنج‌های ناشی از جنگ دست‌وپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتاب‌خوان و آگاه، با وجود تمام دشواری‌های زندگی در خانواده‌ای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.

قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنه‌ای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنه‌ای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت. مادرش، فرزانه برزه‌کار، از رنج‌های فرزندش و دلتنگی عمیق خود می‌گوید؛ دلتنگی برای پسری که او را به ایستادگی و قدرت دعوت می‌کرد و زندگی‌اش را در راه آزادی گذاشت. فرزانه امروز، در برابر فشارها و تهدیدهای حکومت، همچنان با صدای بلند از حقانیت پسرش دفاع می‌کند. داغ عرفان، زخمی است که هیچ‌گاه التیام نمی‌یابد.

#عرفان_رضایی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حسین رونقی، در ویدئویی که منتشر کرده درباره مسدودکردن اکانت‌های اینستاگرام توسط مأموران جمهوری اسلامی می‌گوید:

«نگذاریم ترس برای ما تصمیم بگیرد.
این روزها صفحه‌های اینستاگرام بسیاری از شهروندان، با محوریت زنان، توسط مأموران جمهوری اسلامی ضبط و مسدود می‌شوند. به این صورت که از طریق شماره‌های ناشناس، یا همان پرایوت نامبر، تماس می‌گیرند، تهدید و فضای ارعاب ایجاد می‌کنند، فریب می‌دهند و گاه با لحنی تند و بد به آن شخص حمله می‌کنند و می‌گویند: اگر نیایی، با گونی می‌آییم می‌بریمت، یا بازداشتت می‌کنیم و می‌فرستیمت دادگاه، و گران تمام می‌شود برایت.

این فضا باعث می‌شود شخص بترسد و از خواسته نیروهای امنیتی تمکین کند و به دفتر آن‌ها مراجعه نماید. همین مسئله موجب می‌شود که در آن‌جا، یوزرنیم، پسورد، اکانت و گاه حتی گوشی شخص را از وی بگیرند، پست‌ها و مطالبش را پاک کنند و لوگوی پلیس، که عامل ناامنی مردم است، را روی اکانت بارگذاری نمایند، به‌طوری که بر روی آن نوشته شده: «این اکانت به دستور مقام قضایی توقیف گردید.»

این را باید بدانیم اساساً هیچ قانونی چنین اجازه‌ای را به هیچ مأمور، معذور یا مقام قضایی نداده است که اکانت شخصی را مسدود یا توقیف کند. این نکات را باید در ذهن داشته باشیم.

اگر با شماره‌ای ناشناس با شما تماس گرفته شد، لطفاً پاسخ ندهید؛ این کار هیچ مسئولیتی برای شما ایجاد نمی‌کند. و اگر پاسخ دادید، نترسید؛ با شجاعت و آگاهی از حق خود دفاع کنید. و اگر پاسخ دادید و به هر طریقی شما را مرعوب کردند، حتماً با یک وکیل یا فردی آشنا به این امور مشورت نمایید.

به‌خاطر داشته باشیم، در قانون و در هیچ‌ جای دنیا، چیزی به نام احضار تلفنی وجود ندارد و به رسمیت شناخته نشده و اگر از نظر آن‌ها ما مرتکب جرمی شده باشیم، سامانه‌ای دارند که می‌توانند از طریق آن احضاریه یا ابلاغیه ارسال نمایند. در آن صورت، می‌توانید در دادسرا یا دادگاه از خودتان دفاع کنید. اما انتخاب نوع پوشش، عکس بی‌حجاب، رقصیدن، نقد کردن، حرف زدن، مخالفت با حکومت و فعالیت‌های اقتصادی یا اجتماعی، و حتی سیاسی در فضای مجازی، جرم نیست.

از شما خواهش می‌کنم نترسید؛ شما حق شهروندی دارید و حق دارید به‌عنوان ورزشکار، خواننده، بلاگر، بازیگر، آرایشگر، عکاس، هنرمند، رقثنده و... فعالیت حرفه‌ای، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشید و کسی نمی‌تواند این حق را از شما بگیرد. گاهی اکانت شما محل کسب درآمد شماست و نباید بدون هزینه برای حکومت، آن را در اختیار نیروهای لباس‌شخصی، پلیس امنیت غیراخلاقی، وزارت اطلاعات و حتی سپاه قرار دهید.

حتی اگر در مغازه‌ای جرمی رخ دهد، مغازه آن شخص را توقیف نمی‌کنند. این برخوردها بخشی از سیستم سرکوب است و باید در برابر آن ایستاد. اگر پسورد را ندهید، هیچ اتفاقی نمی‌افتد؛ نهایتاً شدت فحاشی‌ها یا برخوردها کمی تندتر می‌شود، اما هیچ مسئله یا مشکلی برای شما پیش نخواهد آمد. حفظ حریم خصوصی، حفظ محل کسب درآمد و حفظ اکانت، حق شماست.

دوباره تأکید می‌کنم: اگر شما را مجبور می‌کنند، یا مرعوب می‌سازند، سکوت نکنید. حتماً اطلاع‌رسانی کنید، با وکیل یا افراد با‌تجربه مشورت نمایید. سکوت، آغاز تشدید سرکوب شما خواهد بود. خواهش می‌کنم نترسید؛ اکانت خود را در اختیار اشخاصی که تمام عملکردشان غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی است، نگذارید. نگذارید کسانی که باید از اراده و قدرت شما مردم بترسند، برایتان تصمیم بگیرند، و نگذارید ترس به‌جای شما تصمیم بگیرد.

به قول بابک خرمدین:

آز یاشا، آزاد یاشا، انسان یاشا
کم زندگی کن، آزاد زندگی کن و انسان زندگی کن

پاینده ایران
زن، زندگی، آزادی»

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی


@Tavaana_TavaanaTech
فخر‌الدوله؛ شاهزاده قاجاری و زنی حاضر در عرصه سیاست

اشرف‌الملوک امینی معروف به «فخر‌الدوله» از معدود زنان قاجار بود که از اندرونی بیرون آمد و پای به دنیای سیاست و اقتصاد گذاشت.

داستان‌های نقل شده از زندگی فخرالدوله، او را زنی اجتماعی، اهل مراوده، وفادار به عقاید شخصی و اطرافیانش ترسیم می‌کند. تصویری که برعکس زنان پرده‌نشین دوره قاجار است.
اشرف امینی توانایی‌اش را در مدیریت و کشاورزی نشان می‌دهد و در امر اداره ملک به موفقیتی بی‌مثال دست پیدا می‌کند. او تجربیات و دانشش را در فعالیت‌های اقتصادی و کارآفرینی به کار می‌گیرد.
فخرالدوله در پایان عمر سرش را با کارهای خیریه گرم می‌کند. مسجد فخرالدوله را در خیابان فخرآباد ساخته و پرورشگاهی با عنوان «بنگاه بانوان برای نگهداری یتیمان» با هدف نگهداری از کودکان بی‌سرپرست باز می‌کند.

ابتکار پایه‌ریزی شرکت «میکی‌ ماست» و «ب.ب. تاکسی» از او بود و نشان از تفکر خلاق و به روزش در جامعه‌ای در حال رشد داشت و پسرش محمد امینی آنها را پایه‌ریزی و اداره کرد.

درباره او بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/ashrafmolookamini/

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگی_آزادی

@Tavaana_TavaanaTech
آرمین، برادر جاویدنام آیدا رستمی شعر زیر را از زبان آیدا، برای نگار کورکور نوشته است

قولی در حلقه‌ای ناتمام
(از زبان آیدا، برای نگار)

نگار عزیزم…
انگشتر کوچکی داشتم،
نه از طلا،
بلکه از تکه‌های ایمانِ شکسته‌ام ساخته شده بود.

می‌خواستم آن را به تو بدهم،
در روزی روشن،
وقتی لبخندت کامل باشد
و چشمانت بی‌هراس.

اما زود رفتی…
نه وقتِ خداحافظی بود،
نه وقتِ هدیه دادن.

حالا این حلقه در دست من نمانده،
در دستان تو هم نیست…
میان ماست،
آویخته بر سکوتِ این سرزمین.

هر زنی که صدای تو را بشنود،
هر دختری که راه تو را دنبال کند،
انگشتر را از نو به انگشت می‌کند.

تو شاید دیگر نباشی، نگار،
اما حلقه‌ای که برایت نگه داشته بودم،
حالا به گرد جهان افتاده؛
و هر بار که دستی بالا می‌رود برای داد،
نور این حلقه دوباره زنده می‌شود.

armin_rst69

#نگار_کورکور #مجاهد_کورکور #دکتر_آیدا_رستمی #آرمین_رستمی #دادخواهی_ادامه_دارد #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه مجتبایی، مادر جاویدنام غزاله چلابی این کلیپ را منتشر کرد و نوشت:

«وقتی سوگواری، هر چیزی تو رو به یاد عزیزت میندازه 😔
بهار و زیبایی‌هاش، طبیعت و جنگل و دشت و دمن
تورو به یادم میندازه 💔
خاطراتت، عکس‌هات و زیبایی‌هات، تنها سرمایه‌ای است که برایم مانده 😔
قاتلانت را نمی‌بخشم، نفرین هم نمی‌کنم ،فقط عدالت می‌خوام اماااا، نه در این حکومت، که خود عامل تمام جنایت‌هاست 👎👎👎👎»

fateme.mojtabaei.2113

#نه_به_جمهوری_اسلامی
#عدالت #دادخواهی
#زن_زندگی_آزادی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech