Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محسن جعفری، فرمانده سپاه پاسداران فومن، از اجرای پروژهای با عنوان «ساعت به وقت بهشت» خبر داد که در آن، شهروندان تجربهای شبیهسازیشده از مفاهیمی مانند «وضعیت قبر»، «رویارویی با نکیر و منکر» و «عبور از پل صراط» خواهند داشت. به گفته او، این تجربه با استفاده از آتش واقعی و در فضایی طراحیشده مشابه جهنم اجرا میشود.
جعفری توضیح داد که در این برنامه، غرفههایی با عنوان «جهنم» ساخته شدهاند که در زیر آنها شعلههای واقعی روشن است تا حس گرما و ترس بهطور ملموس منتقل شود. او همچنین افزود که این پروژه با تایید برخی مراجع تقلید در قم اجرا شده است.
#جهنم #قبر #نکیر_و_منکر #سپاه #مراجع_تقلید #حوزه_علمیه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
محسن جعفری، فرمانده سپاه پاسداران فومن، از اجرای پروژهای با عنوان «ساعت به وقت بهشت» خبر داد که در آن، شهروندان تجربهای شبیهسازیشده از مفاهیمی مانند «وضعیت قبر»، «رویارویی با نکیر و منکر» و «عبور از پل صراط» خواهند داشت. به گفته او، این تجربه با استفاده از آتش واقعی و در فضایی طراحیشده مشابه جهنم اجرا میشود.
جعفری توضیح داد که در این برنامه، غرفههایی با عنوان «جهنم» ساخته شدهاند که در زیر آنها شعلههای واقعی روشن است تا حس گرما و ترس بهطور ملموس منتقل شود. او همچنین افزود که این پروژه با تایید برخی مراجع تقلید در قم اجرا شده است.
#جهنم #قبر #نکیر_و_منکر #سپاه #مراجع_تقلید #حوزه_علمیه #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
حسن کامشاد، مترجم، پژوهشگر و از چهرههای اثرگذار در ادبیات و اندیشه معاصر ایران، در سن ۱۰۰ سالگی در لندن درگذشت. او در ۴ تیر ۱۳۰۴ در اصفهان به دنیا آمد، تا سطح دیپلم در همانجا تحصیل کرد و سپس وارد دانشکده حقوق شد. پس از پایان تحصیلات، به استخدام شرکت نفت درآمد. در سال۱۳۳۳ برای ادامه تحصیل به دانشگاه کمبریج رفت، زبان انگلیسی را به سطح عالی آموخت و با دریافت مدرک دکترا، به ایران بازگشت و تا سالهای پس از انقلاب، کارمند عالیرتبه شرکت نفت بود.
بازنشستگی زودهنگام کامشاد آغازی شد بر مسیر تازهای در زندگیاش؛ دیداری تصادفی با صادق چوبک او را به سمت ترجمه کشاند. اگرچه چهرههایی چون ابراهیم گلستان و چوبک در برهههایی از زندگی بر او تأثیر داشتند، اما خود او شاهرخ مسکوب را مهمترین تأثیرگذار بر مسیر فکری و نوشتاریاش میدانست. او معتقد بود: «مترجم تا نویسنده نباشد، نمیتواند مترجم باشد» و این باور در آثار دقیق و روان او مشهود است.
از جمله ترجمههای مهم کامشاد میتوان به عیسی نوشته هامفریز کارپنتر، دریای ایمان اثر دانیل کیوپت، دنیای سوفی از یوستین گردر و سرگذشت فلسفه اثر برایان مگی و بسیاری آثار ادبی دیگر اشاره کرد. این ترجمهها سهم مهمی در آشنایی مخاطبان ایرانی با جریانهای فکری و فلسفی جهان غرب داشتند.
#حسن_کامشاد #مترجم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
حسن کامشاد، مترجم، پژوهشگر و از چهرههای اثرگذار در ادبیات و اندیشه معاصر ایران، در سن ۱۰۰ سالگی در لندن درگذشت. او در ۴ تیر ۱۳۰۴ در اصفهان به دنیا آمد، تا سطح دیپلم در همانجا تحصیل کرد و سپس وارد دانشکده حقوق شد. پس از پایان تحصیلات، به استخدام شرکت نفت درآمد. در سال۱۳۳۳ برای ادامه تحصیل به دانشگاه کمبریج رفت، زبان انگلیسی را به سطح عالی آموخت و با دریافت مدرک دکترا، به ایران بازگشت و تا سالهای پس از انقلاب، کارمند عالیرتبه شرکت نفت بود.
بازنشستگی زودهنگام کامشاد آغازی شد بر مسیر تازهای در زندگیاش؛ دیداری تصادفی با صادق چوبک او را به سمت ترجمه کشاند. اگرچه چهرههایی چون ابراهیم گلستان و چوبک در برهههایی از زندگی بر او تأثیر داشتند، اما خود او شاهرخ مسکوب را مهمترین تأثیرگذار بر مسیر فکری و نوشتاریاش میدانست. او معتقد بود: «مترجم تا نویسنده نباشد، نمیتواند مترجم باشد» و این باور در آثار دقیق و روان او مشهود است.
از جمله ترجمههای مهم کامشاد میتوان به عیسی نوشته هامفریز کارپنتر، دریای ایمان اثر دانیل کیوپت، دنیای سوفی از یوستین گردر و سرگذشت فلسفه اثر برایان مگی و بسیاری آثار ادبی دیگر اشاره کرد. این ترجمهها سهم مهمی در آشنایی مخاطبان ایرانی با جریانهای فکری و فلسفی جهان غرب داشتند.
#حسن_کامشاد #مترجم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
فاطمه سپهری، ترجمان عینی مدرنیته و اخلاق
✍️ عزیز قاسمزاده
فاطمه سپهری در روزگار بیاخلاقیها و بیمرامیها میتواند الگو باشد برای زیستی مدرن و اخلاقمحور، از آن رو که روح مدرنیته را در عمل یافته و عمل او توانسته مبنای نظر او باشد. بسیاری از نظر به عمل میرسند و بسیاری هم عمری در تعارض میان عمل و نظر در رفتوآمدند. بسیاری میخواهند همرنگ جماعت شوند تا از قافله عقب نمانند.
فاطمه سپهری زنی است مسلمان با حجابی تمام و همیشگی، و آن هم با چادر که نوع ماکسیمالیستی حجاب اسلامی است. اما او با همین پوشش حداکثری توانسته تمامقد از حقوق تمامعیار انسانها دفاع کند. بهگونهای که توانسته حتی دینگریزان و دینستیزان را هم که مدام در چالشی همیشگی با هر گونه اصناف دینورزی از سنتی تا مدرن هستند، با رفتار و سلوکش جذب کند و برای این عده نیز پذیرندگی و مقبولیت داشته باشد.
او بهرغم اعتراض بلند به حجاب اجباری، هرگز از مسلمانی و حجاب خود شرمنده نشده است. درک او از حقوق بشر را برای انسان مدرن امروزی باید آنجا به نیکویی دریافت که انسان بماهو انسان را فارغ از رنگ و نژاد و ایدئولوژی و مذهب، دارای حقوق ذاتی میداند که هیچکس نمیتواند و نباید او را از آن محروم کند.
فاطمه سپهری در واقع عصاره و چکیدهی درک عمیق مدرنیته در باب انسان در جامعهی ایرانی است. عدم نگاه آنتاگونیستی او به تفکرات مختلف و متعارض موجود و حتی مخالف ایدهاش، و باور عمیق و درونیاش به اینگونه نگریستن و زیستن، از او شخصیتی مسالمتخو، صلحطلب و اخلاقمدار ساخته است.
به همان نسبت که دربارهی شیوهی حکمرانی در ایران بارها فریاد زده است، اما دربارهی خودش و بیماریاش و محرومیتهایش در زندان، هرگز سخنی نگفته است. کسانی ممکن است با طرز فکر او مخالف باشند، اما هرگز نمیتوانند مدعی شوند او شیوهی سلوک فکری خود را به دیگران تحمیل کرده است یا اینکه در دفاع از حقوق سیاسی دیگران به پرچم سیاسی و فکری آنها نظر میکند و یا دست به گعدهسازی سیاسی زده است.
سپهری زنی است که شجاعت را در کنار صداقت توأمان دارد. این دو صفت در جامعهی استبدادی گوهری نایاب هستند که بهرهمندی از هر کدام میتواند یک نقطهی قوت برای فرد محسوب شود، اما اینکه بتوان این هر دو فضیلت را در کنار رواداری و آنچه برای خود میخواهی برای غیر هم بخواهی، جمعآوری، در معدود انسانها یافت میشود.
فاطمه سپهری یکی از آن گوهرهای ناب انسانی سرزمین ماست که از این فضایل، گنجی شایگان در انبان دارد. دردناک است که جای زنان و مردان آزاده و خیرخواه و حقگو که از درد و رنج و شکنج مردم سرزمین خود در عذابند، زندان و محرومیت باشد.
بهرغم درهم شکستن جدول ارزشها و خرابیهای ممتد، باید به زبان فرخی یزدی متوسل شویم و آرزوی آزادی و عدل را فغان برآوریم:
به زندان قفس مرغ دلم چون شاد میگردد
مگر روزی که از این بند غم آزاد میگردد
تپیدنهای دلها ناله شد آهستهآهسته
رساتر گر شود این نالهها فریاد میگردد
شدم چون چرخ سرگردان که چرخ کجروش تا کی
به کام این جفاجو با همه بیداد میگردد
دلم از این خرابیها بود خوش زانکه میدانم
خرابی چونکه از حد بگذرد آباد میگردد
به ویرانی این اوضاع هستم مطمئن ز آن رو
که بنیان جفا و جور بیبنیاد میگردد
#فاطمه_سپهری #حجاب #مدرنیته #اخلاق #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
✍️ عزیز قاسمزاده
فاطمه سپهری در روزگار بیاخلاقیها و بیمرامیها میتواند الگو باشد برای زیستی مدرن و اخلاقمحور، از آن رو که روح مدرنیته را در عمل یافته و عمل او توانسته مبنای نظر او باشد. بسیاری از نظر به عمل میرسند و بسیاری هم عمری در تعارض میان عمل و نظر در رفتوآمدند. بسیاری میخواهند همرنگ جماعت شوند تا از قافله عقب نمانند.
فاطمه سپهری زنی است مسلمان با حجابی تمام و همیشگی، و آن هم با چادر که نوع ماکسیمالیستی حجاب اسلامی است. اما او با همین پوشش حداکثری توانسته تمامقد از حقوق تمامعیار انسانها دفاع کند. بهگونهای که توانسته حتی دینگریزان و دینستیزان را هم که مدام در چالشی همیشگی با هر گونه اصناف دینورزی از سنتی تا مدرن هستند، با رفتار و سلوکش جذب کند و برای این عده نیز پذیرندگی و مقبولیت داشته باشد.
او بهرغم اعتراض بلند به حجاب اجباری، هرگز از مسلمانی و حجاب خود شرمنده نشده است. درک او از حقوق بشر را برای انسان مدرن امروزی باید آنجا به نیکویی دریافت که انسان بماهو انسان را فارغ از رنگ و نژاد و ایدئولوژی و مذهب، دارای حقوق ذاتی میداند که هیچکس نمیتواند و نباید او را از آن محروم کند.
فاطمه سپهری در واقع عصاره و چکیدهی درک عمیق مدرنیته در باب انسان در جامعهی ایرانی است. عدم نگاه آنتاگونیستی او به تفکرات مختلف و متعارض موجود و حتی مخالف ایدهاش، و باور عمیق و درونیاش به اینگونه نگریستن و زیستن، از او شخصیتی مسالمتخو، صلحطلب و اخلاقمدار ساخته است.
به همان نسبت که دربارهی شیوهی حکمرانی در ایران بارها فریاد زده است، اما دربارهی خودش و بیماریاش و محرومیتهایش در زندان، هرگز سخنی نگفته است. کسانی ممکن است با طرز فکر او مخالف باشند، اما هرگز نمیتوانند مدعی شوند او شیوهی سلوک فکری خود را به دیگران تحمیل کرده است یا اینکه در دفاع از حقوق سیاسی دیگران به پرچم سیاسی و فکری آنها نظر میکند و یا دست به گعدهسازی سیاسی زده است.
سپهری زنی است که شجاعت را در کنار صداقت توأمان دارد. این دو صفت در جامعهی استبدادی گوهری نایاب هستند که بهرهمندی از هر کدام میتواند یک نقطهی قوت برای فرد محسوب شود، اما اینکه بتوان این هر دو فضیلت را در کنار رواداری و آنچه برای خود میخواهی برای غیر هم بخواهی، جمعآوری، در معدود انسانها یافت میشود.
فاطمه سپهری یکی از آن گوهرهای ناب انسانی سرزمین ماست که از این فضایل، گنجی شایگان در انبان دارد. دردناک است که جای زنان و مردان آزاده و خیرخواه و حقگو که از درد و رنج و شکنج مردم سرزمین خود در عذابند، زندان و محرومیت باشد.
بهرغم درهم شکستن جدول ارزشها و خرابیهای ممتد، باید به زبان فرخی یزدی متوسل شویم و آرزوی آزادی و عدل را فغان برآوریم:
به زندان قفس مرغ دلم چون شاد میگردد
مگر روزی که از این بند غم آزاد میگردد
تپیدنهای دلها ناله شد آهستهآهسته
رساتر گر شود این نالهها فریاد میگردد
شدم چون چرخ سرگردان که چرخ کجروش تا کی
به کام این جفاجو با همه بیداد میگردد
دلم از این خرابیها بود خوش زانکه میدانم
خرابی چونکه از حد بگذرد آباد میگردد
به ویرانی این اوضاع هستم مطمئن ز آن رو
که بنیان جفا و جور بیبنیاد میگردد
#فاطمه_سپهری #حجاب #مدرنیته #اخلاق #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
وقتی "ناموس اسلام" هم ابزار میشود؛
حجاب، قربانی مصلحت نظام در نمایش ضداسرائیلی
تجمع اخیر در حمایت از فلسطین مقابل سردر دانشگاه تهران، صحنه پر حاشیهای را رقم زد؛ جایی که، حضور دختران بدون حجاب اجباری یا به تعبیر کاربران "چپهای محور مقاومت" نهتنها تحمل شدند، بلکه بنابر آنچه در شبکههای اجتماعی نوشتند با دعوت نهادهای امنیتی و دانشجویی به صحنه آمدند. کاربران شبکههای اجتماعی با بهت و حیرت، این چرخش را نشانهای از ریاکاری و استفاده ابزاری از زنان دانستند؛ امری که پیش از این بارها از سوی نظام جرم تلقی شده و با خشونت سرکوب شده بود. و برخی هم با اشاره به رویدادهای حاکمیتی مثل ۲۲بهمن یا زمان انتخابات این الگوی تکراری را اینبار برخلاف کارکرد داخلی این رفتار در جهت پروپاگاندای بینالمللی نظام ارزیابی کردند.
بسیاری از کاربران با لحنی تند نوشتند: «اگر همین دختران برای اعتراض به گرانی یا دفاع از حقوق معلمان و کارگران تجمع کرده بودند، یا مثلا در محکوم کردن حمله تروریستی ۷اکتبر به خیابان آمده بودند آیا باز هم در امنیت کامل میتوانستند مقابل سردر دانشگاه بایستند؟ یا در کمتر از چند دقیقه با ون و گاز اشکآور روبهرو میشدند؟» این پرسشها بازتاب گستردهای یافت و شکاف عمیق در معیارهای دوگانه نظام جمهوری اسلامی را به رخ کشید.
در بخش بزرگی از واکنشها، تأکید شده که نظام برای پیشبرد پروژههای ایدئولوژیک خود، حتی حاضر است بر خطوط قرمز خود پا بگذارد. کاربران نوشتند: «حجابی که آیتالله خامنهای آن را هم "جرم شرعی" و هم "جرم سیاسی" میداند، حالا در مواجهه با مسئله اسرائیل و یهودیستیزی، بهراحتی از درجه اعتبار ساقط میشود.»
کاربران این اقدام را نشانهای از اباحهگری ساختاری خواندند؛ جایی که ارزشها نه بر مبنای اخلاق یا قانون، بلکه بر اساس مصلحتسنجیهای روز قدرت، تعیین و جابهجا میشوند. یکی از نظرات مورد توجه کاربران این بود: «تا دیروز زن بیحجاب دشمن دین بود، امروز شده ابزار نمایش مقاومت!»
تعدد این واکنشها نشان داد جامعه فراموش نکرده است که همین سیستم، در ماههای گذشته با شدت و خشونت بیسابقهای علیه زنان بیحجاب برخورد کرده و بسیاری از آنها را به زندان، جریمه، و طرد اجتماعی محکوم کرده است. حالا همین زنان، اگر در چارچوب اهداف ایدئولوژیک نظام ظاهر شوند، نهتنها تهدید نیستند، بلکه حتی پذیرفته و دعوت میشوند.
در نهایت، آنچه از دل این واکنشهای اجتماعی بیرون آمد، یک نتیجه روشن بود: در جمهوری اسلامی، وقتی هدف مبارزه با اسرائیل و یهودیستیزی باشد، «وسیله» هرچه باشد، توجیه میشود. حتی «ناموس اسلام» و خطوط قرمز شرعی مانند حجاب، میتوانند بنا بر مصلحت حکومت، جابهجا شوند. و این، نهایت ابزاریسازی دین و زن در خدمت قدرت است.
شما در اینباره چطور فکر میکنید و نظر شما چیست؟
#حکومت_ایدئولوژیک #یهودی_ستیزی #حجاب #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
حجاب، قربانی مصلحت نظام در نمایش ضداسرائیلی
تجمع اخیر در حمایت از فلسطین مقابل سردر دانشگاه تهران، صحنه پر حاشیهای را رقم زد؛ جایی که، حضور دختران بدون حجاب اجباری یا به تعبیر کاربران "چپهای محور مقاومت" نهتنها تحمل شدند، بلکه بنابر آنچه در شبکههای اجتماعی نوشتند با دعوت نهادهای امنیتی و دانشجویی به صحنه آمدند. کاربران شبکههای اجتماعی با بهت و حیرت، این چرخش را نشانهای از ریاکاری و استفاده ابزاری از زنان دانستند؛ امری که پیش از این بارها از سوی نظام جرم تلقی شده و با خشونت سرکوب شده بود. و برخی هم با اشاره به رویدادهای حاکمیتی مثل ۲۲بهمن یا زمان انتخابات این الگوی تکراری را اینبار برخلاف کارکرد داخلی این رفتار در جهت پروپاگاندای بینالمللی نظام ارزیابی کردند.
بسیاری از کاربران با لحنی تند نوشتند: «اگر همین دختران برای اعتراض به گرانی یا دفاع از حقوق معلمان و کارگران تجمع کرده بودند، یا مثلا در محکوم کردن حمله تروریستی ۷اکتبر به خیابان آمده بودند آیا باز هم در امنیت کامل میتوانستند مقابل سردر دانشگاه بایستند؟ یا در کمتر از چند دقیقه با ون و گاز اشکآور روبهرو میشدند؟» این پرسشها بازتاب گستردهای یافت و شکاف عمیق در معیارهای دوگانه نظام جمهوری اسلامی را به رخ کشید.
در بخش بزرگی از واکنشها، تأکید شده که نظام برای پیشبرد پروژههای ایدئولوژیک خود، حتی حاضر است بر خطوط قرمز خود پا بگذارد. کاربران نوشتند: «حجابی که آیتالله خامنهای آن را هم "جرم شرعی" و هم "جرم سیاسی" میداند، حالا در مواجهه با مسئله اسرائیل و یهودیستیزی، بهراحتی از درجه اعتبار ساقط میشود.»
کاربران این اقدام را نشانهای از اباحهگری ساختاری خواندند؛ جایی که ارزشها نه بر مبنای اخلاق یا قانون، بلکه بر اساس مصلحتسنجیهای روز قدرت، تعیین و جابهجا میشوند. یکی از نظرات مورد توجه کاربران این بود: «تا دیروز زن بیحجاب دشمن دین بود، امروز شده ابزار نمایش مقاومت!»
تعدد این واکنشها نشان داد جامعه فراموش نکرده است که همین سیستم، در ماههای گذشته با شدت و خشونت بیسابقهای علیه زنان بیحجاب برخورد کرده و بسیاری از آنها را به زندان، جریمه، و طرد اجتماعی محکوم کرده است. حالا همین زنان، اگر در چارچوب اهداف ایدئولوژیک نظام ظاهر شوند، نهتنها تهدید نیستند، بلکه حتی پذیرفته و دعوت میشوند.
در نهایت، آنچه از دل این واکنشهای اجتماعی بیرون آمد، یک نتیجه روشن بود: در جمهوری اسلامی، وقتی هدف مبارزه با اسرائیل و یهودیستیزی باشد، «وسیله» هرچه باشد، توجیه میشود. حتی «ناموس اسلام» و خطوط قرمز شرعی مانند حجاب، میتوانند بنا بر مصلحت حکومت، جابهجا شوند. و این، نهایت ابزاریسازی دین و زن در خدمت قدرت است.
شما در اینباره چطور فکر میکنید و نظر شما چیست؟
#حکومت_ایدئولوژیک #یهودی_ستیزی #حجاب #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
مهدی رحیمی و کیا نورینیا، نوکیشان مسیحی ساکن تبریز، توسط شعبه دادگاه سوم دادگاه انقلاب این شهر در مجموع به ۲۴ سال حبس، بیش از دو میلیارد جزای نقدی و ۳۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شدند./هرانا
شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حسن فتح نژاد بدون حضور این نوکیشان مسیحی و اخذ دفاعیاتشان در تاریخ ۲۷ فروردین ماه آنها را محاکمه کرده است. بر اساس این رای که اخیرا صادر و به این دو نوکیش مسیحی ابلاغ شده، آقای رحیمی و نورینیا هرکدام به ۱۲ سال حبس محکوم شدهاند. از باب مجازاتهای تکمیلی نیز هرکدام به پرداخت یک میلیارد جزای نقدی و ۱۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شدهاند.
۱۰ سال از حکم هر یک به ظن «تبلیغ عقاید انحرافی مسیحیت صهیونیستی مخالف با نظام جمهوری اسلامی ایران» و ۲ سال دیگر به دلیل «قاچاق کالای ممنوعه» شامل کتابهای مذهبی بوده است. آنها همچنین به پرداخت جریمهای معادل ده برابر ارزش کتابهای توقیفشده محکوم شدهاند.
#نوکیش #مسیحیان_ایران #حکومت_ایدئولوژیک #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
مهدی رحیمی و کیا نورینیا، نوکیشان مسیحی ساکن تبریز، توسط شعبه دادگاه سوم دادگاه انقلاب این شهر در مجموع به ۲۴ سال حبس، بیش از دو میلیارد جزای نقدی و ۳۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شدند./هرانا
شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی حسن فتح نژاد بدون حضور این نوکیشان مسیحی و اخذ دفاعیاتشان در تاریخ ۲۷ فروردین ماه آنها را محاکمه کرده است. بر اساس این رای که اخیرا صادر و به این دو نوکیش مسیحی ابلاغ شده، آقای رحیمی و نورینیا هرکدام به ۱۲ سال حبس محکوم شدهاند. از باب مجازاتهای تکمیلی نیز هرکدام به پرداخت یک میلیارد جزای نقدی و ۱۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شدهاند.
۱۰ سال از حکم هر یک به ظن «تبلیغ عقاید انحرافی مسیحیت صهیونیستی مخالف با نظام جمهوری اسلامی ایران» و ۲ سال دیگر به دلیل «قاچاق کالای ممنوعه» شامل کتابهای مذهبی بوده است. آنها همچنین به پرداخت جریمهای معادل ده برابر ارزش کتابهای توقیفشده محکوم شدهاند.
#نوکیش #مسیحیان_ایران #حکومت_ایدئولوژیک #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
صدور حکم حبس تعزیری برای سه شهروند بهایی با وجود صدور حکم برائت در دادگاه بدوی
سه شهروند بهایی ساکن رفسنجان به نامهای النا نعیمی، دیدار احمدی و بشری مصطفوی، که در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ منازلشان توسط مامورین اداره ی اطلاعات مورد بازرسی قرار گرفت و بازداشت گردیدند ، در ابتدا توسط قاضی شعبه ۳ کیفری رفسنجان تبرئه شدند اما در پی اعتراض دادستان رفسنجان ، توسط قاضی شعبه ۷ دادگاه تجدیدنظر استان کرمان به تحمل چهار ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
دادگاه بدوی در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ با بررسی اتهام «تبلیغ به نفع گروهها یا سازمانهای مخالف نظام جمهوری اسلامی» باتوجه به فقدان دلایل محکومیت رای به برائت متهمان داده بود، اما این رای منصفانه قاضی با اعتراض دادستان رفسنجان مواجه شد.
در جلسه رسیدگی دادگاه تجدید نظر که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ تشکیل شد رأی محکومیت صادر و در روزهای اخیر به وکلای متهمان ابلاغ گردیده است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #بهائی #رواداری #آزادی_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
صدور حکم حبس تعزیری برای سه شهروند بهایی با وجود صدور حکم برائت در دادگاه بدوی
سه شهروند بهایی ساکن رفسنجان به نامهای النا نعیمی، دیدار احمدی و بشری مصطفوی، که در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ منازلشان توسط مامورین اداره ی اطلاعات مورد بازرسی قرار گرفت و بازداشت گردیدند ، در ابتدا توسط قاضی شعبه ۳ کیفری رفسنجان تبرئه شدند اما در پی اعتراض دادستان رفسنجان ، توسط قاضی شعبه ۷ دادگاه تجدیدنظر استان کرمان به تحمل چهار ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
دادگاه بدوی در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ با بررسی اتهام «تبلیغ به نفع گروهها یا سازمانهای مخالف نظام جمهوری اسلامی» باتوجه به فقدان دلایل محکومیت رای به برائت متهمان داده بود، اما این رای منصفانه قاضی با اعتراض دادستان رفسنجان مواجه شد.
در جلسه رسیدگی دادگاه تجدید نظر که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ تشکیل شد رأی محکومیت صادر و در روزهای اخیر به وکلای متهمان ابلاغ گردیده است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #بهائی #رواداری #آزادی_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
در روزگاری که ما بیش از هر زمان دیگر نیازمند انسانیت و اخلاقی همدلانه هستیم، پروژهای مثل «ساعت به وقت بهشت» در فومن – با شبیهسازی قبر و جهنم و استفاده از آتش واقعی با استفاده از صداهای وهمانگیز، قبر، پل صراط و موجودات مذهبی – بهخوبی نشان میدهد چگونه ایدههای مذهبی، اگر از ریشههای انسانی و اخلاقیشان جدا شوند، به یک «نمایش ترسناک» تبدیل میشوند: تئاتری که به جای پرورش ایمان به انسانیت و شفقت و مهربانی به همنوع، ترس و فرمانبرداری کور را در دلها میکارد.
این پروژه عملاً بهوضوح یک تصویرسازی از وحشت است: تجربهای شدید و جسمانی، برای شوکدادن مخاطب و در عین حال حذف هرگونه گفتوگوی صادقانه با دل و وجدان آدمی. هدفش چیزی جز ترویج سرسپردگی مطلق و خفهکردن هر صدای پرسشگر نیست – اما در نهایت، آنچه باقی میماند فقط هیجانزدهگی زودگذر و خلأیی عمیقتر است.
از منظر روانشناسی، چنین تجربههای ترسناک، بهویژه برای نوجوانان و ذهنهای جوان، میتواند به حالت های تجزیه ای و گسست، تروما سازی عمیق و کرختی و بی تفاوتی اخلاقی به رنج دیگراندیشان منجر شود. در جامعهای که باید پرسشگری و حساسیت به رنج انسانها را تقویت کند، چنین پروژههایی دقیقاً برعکس عمل میکنند: ایجاد بیتفاوتی و خونسردی در برابر خشونت – خونسردی در برابر بدنهای ساچمهخورده، در برابر تجاوز به معترضی که در خون خود غلتیده، در برابر اشک و زخم و جانهای شکسته، مادری که می گرید و می سوزد و پسرش زیر تیغ اعدام است.
تاریخچهی ما و جهان، پر است از نمونههای مشابه: از اردوگاههای شستشوی مغزی طالبان و داعش گرفته تا نظامهای توتالیتر مثل کره شمالی یا گروه سفاکی چون بوکوحرام. همهی اینها بهخوبی نشان میدهند که وقتی ترس و نمایشهای خشونتبار، جایگزین گفتگو و تربیت فکری میشوند، نتیجه چیزی جز پرورش نسلی مطیع و مسخشده نیست – نه نسلی متفکر و اخلاقمحور.
چنین پروژههایی، با سلاح ترس و آتش، نهتنها به رشد معنوی یا اخلاقی هیچ کمکی نمیکنند، بلکه زمینهساز افراطگرایی و حتی تربیت نیروهای سرکوب آینده خواهند شد. این تجربهها، بهجای پرورش وجدان اخلاقی، آدمی را به ابزاری برای خشونت و سرکوب بدل میکنند – سربازانی که پیش از هرچیز، در ذهن خود، وحشت و فرمانبرداری را تجربه کردهاند.
ایمان و اخلاق، بهجای آتش و دود، در روابط انسانی، در لمس رنج و امید آدمها، در تأملهای صادقانه و در چشمهایی که درد یکدیگر را میبینند، زنده میمانند – نه در آتشهایی که فقط برای سوزاندن روان انسان طراحی شدهاند.
کانال تلگرام دکتر یزدی
https://t.me/DrARYazdi
#ساعت_به_وقت_بهشت
#بهشت #جهنم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
این پروژه عملاً بهوضوح یک تصویرسازی از وحشت است: تجربهای شدید و جسمانی، برای شوکدادن مخاطب و در عین حال حذف هرگونه گفتوگوی صادقانه با دل و وجدان آدمی. هدفش چیزی جز ترویج سرسپردگی مطلق و خفهکردن هر صدای پرسشگر نیست – اما در نهایت، آنچه باقی میماند فقط هیجانزدهگی زودگذر و خلأیی عمیقتر است.
از منظر روانشناسی، چنین تجربههای ترسناک، بهویژه برای نوجوانان و ذهنهای جوان، میتواند به حالت های تجزیه ای و گسست، تروما سازی عمیق و کرختی و بی تفاوتی اخلاقی به رنج دیگراندیشان منجر شود. در جامعهای که باید پرسشگری و حساسیت به رنج انسانها را تقویت کند، چنین پروژههایی دقیقاً برعکس عمل میکنند: ایجاد بیتفاوتی و خونسردی در برابر خشونت – خونسردی در برابر بدنهای ساچمهخورده، در برابر تجاوز به معترضی که در خون خود غلتیده، در برابر اشک و زخم و جانهای شکسته، مادری که می گرید و می سوزد و پسرش زیر تیغ اعدام است.
تاریخچهی ما و جهان، پر است از نمونههای مشابه: از اردوگاههای شستشوی مغزی طالبان و داعش گرفته تا نظامهای توتالیتر مثل کره شمالی یا گروه سفاکی چون بوکوحرام. همهی اینها بهخوبی نشان میدهند که وقتی ترس و نمایشهای خشونتبار، جایگزین گفتگو و تربیت فکری میشوند، نتیجه چیزی جز پرورش نسلی مطیع و مسخشده نیست – نه نسلی متفکر و اخلاقمحور.
چنین پروژههایی، با سلاح ترس و آتش، نهتنها به رشد معنوی یا اخلاقی هیچ کمکی نمیکنند، بلکه زمینهساز افراطگرایی و حتی تربیت نیروهای سرکوب آینده خواهند شد. این تجربهها، بهجای پرورش وجدان اخلاقی، آدمی را به ابزاری برای خشونت و سرکوب بدل میکنند – سربازانی که پیش از هرچیز، در ذهن خود، وحشت و فرمانبرداری را تجربه کردهاند.
ایمان و اخلاق، بهجای آتش و دود، در روابط انسانی، در لمس رنج و امید آدمها، در تأملهای صادقانه و در چشمهایی که درد یکدیگر را میبینند، زنده میمانند – نه در آتشهایی که فقط برای سوزاندن روان انسان طراحی شدهاند.
کانال تلگرام دکتر یزدی
https://t.me/DrARYazdi
#ساعت_به_وقت_بهشت
#بهشت #جهنم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
ژینوس فروتن در صفحه کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
پیشتر بارها نسبت به وضعیت وخیم جسمی عطاءالله ظفر، زندانی بهائی ۸۲ساله هشدار داده شده بود. امروز مهدی محمودیان، زندانی سیاسی، اعلام کرد که او به دلیل بیتوجهیهای مکرر پزشکی در زندان دچار سکتهٔ قلبی شده است:
«عطاءالله ظفر، شهروند بهائی وزندانى ٨٢ ساله، روز گذشته پس از چند نوبت مراجعه بىپاسخ به بهدارى زندان اوين، دجار سكته قلبى شد و به بيمارستان منتقل شد. اين حادثه در حالى رخ داد كه بارها وضعيت جسمى وخيم او از سوى وكيل، همبندها و حتى پزشکان به مسئولان قضايى گزارش شده بود, اما هیچ اقدام مؤثرى براى
درمان يا توقف اجراى حكم انجام نشد.
ظفر كه در مرحله اول بازداشت, به دليل كهولت سن و بيمارى قلبى، با تایید پزشكى قانونى مشمول قرار عدم تحمل كيفر شده و از زندان آزاد شده بود، پس از مدت كوتاهى با فشار نهادهاى امنيتى مجدداً محاكمه و به زندان بازگردانده شد. در حكمى عجيب و با وجود افزايش سن و وخامت بيمارى، پزشکی قانونى اين بار با فشار وزارت اطلاعات اعلام كرد كه وى «قادر به تحمل كيفر» است.
حتى در همين پروندهٔ جديد، اجراى حكم او براى شش ماه به دستور پزشکی قانونى متوقف شد, اما دوباره تحت فشار نهادهاى امنيتى و به دليل عدم استقلال قوه قضاييه و بله قربانگویی سيستم قضايى در برابر نهادهاى امنيتى، او را به زندان بازگرداندند؛ بازگشتی که اكنون جان او را به خطر انداخته است.
در ماههاى اخير، بارها زندانيان مختلف در مراجعه به بهدارى اوين، وضعيت خطرناك ظفر را گزارش كرده بودند. وكيل او نيز چندین نوبت هشدارهاى رسمى و مكتوب دربارهٔ وخامت حال او به مراجع قضايى داده بود. در دو روز منتهى به سكته قلبى، عطاالله ظفر چند بار به بهدارى مراجعه كرد، اما هر بار با پاسخ «چیزی نيست» به بند بازگردانده شد.
اكنون كه اين زندانى سالخورده و بيمار، با سكته قلبى و در شرايطى بحرانى در بيمارستان بسترى است، بايد پرسيد: وقتى كسى با اين سن و وضعيت جسمى را صرفاً براى فشار سياسى و امنيتى، به زندان باز میگردانند و در برابر هشدارهاى مكرر نسبت به خطر جانى او سكوت مىكنند، آيا اين چیزی جز قتل است؟ قتلى با زجر، كه در برابر چشم همه و با مسئوليت مستقيم نهادهاى امنيتى، قضايى و پزشکی صورت میگیرد.»
#داستان_ما_یکیست #رواداری #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
پیشتر بارها نسبت به وضعیت وخیم جسمی عطاءالله ظفر، زندانی بهائی ۸۲ساله هشدار داده شده بود. امروز مهدی محمودیان، زندانی سیاسی، اعلام کرد که او به دلیل بیتوجهیهای مکرر پزشکی در زندان دچار سکتهٔ قلبی شده است:
«عطاءالله ظفر، شهروند بهائی وزندانى ٨٢ ساله، روز گذشته پس از چند نوبت مراجعه بىپاسخ به بهدارى زندان اوين، دجار سكته قلبى شد و به بيمارستان منتقل شد. اين حادثه در حالى رخ داد كه بارها وضعيت جسمى وخيم او از سوى وكيل، همبندها و حتى پزشکان به مسئولان قضايى گزارش شده بود, اما هیچ اقدام مؤثرى براى
درمان يا توقف اجراى حكم انجام نشد.
ظفر كه در مرحله اول بازداشت, به دليل كهولت سن و بيمارى قلبى، با تایید پزشكى قانونى مشمول قرار عدم تحمل كيفر شده و از زندان آزاد شده بود، پس از مدت كوتاهى با فشار نهادهاى امنيتى مجدداً محاكمه و به زندان بازگردانده شد. در حكمى عجيب و با وجود افزايش سن و وخامت بيمارى، پزشکی قانونى اين بار با فشار وزارت اطلاعات اعلام كرد كه وى «قادر به تحمل كيفر» است.
حتى در همين پروندهٔ جديد، اجراى حكم او براى شش ماه به دستور پزشکی قانونى متوقف شد, اما دوباره تحت فشار نهادهاى امنيتى و به دليل عدم استقلال قوه قضاييه و بله قربانگویی سيستم قضايى در برابر نهادهاى امنيتى، او را به زندان بازگرداندند؛ بازگشتی که اكنون جان او را به خطر انداخته است.
در ماههاى اخير، بارها زندانيان مختلف در مراجعه به بهدارى اوين، وضعيت خطرناك ظفر را گزارش كرده بودند. وكيل او نيز چندین نوبت هشدارهاى رسمى و مكتوب دربارهٔ وخامت حال او به مراجع قضايى داده بود. در دو روز منتهى به سكته قلبى، عطاالله ظفر چند بار به بهدارى مراجعه كرد، اما هر بار با پاسخ «چیزی نيست» به بند بازگردانده شد.
اكنون كه اين زندانى سالخورده و بيمار، با سكته قلبى و در شرايطى بحرانى در بيمارستان بسترى است، بايد پرسيد: وقتى كسى با اين سن و وضعيت جسمى را صرفاً براى فشار سياسى و امنيتى، به زندان باز میگردانند و در برابر هشدارهاى مكرر نسبت به خطر جانى او سكوت مىكنند، آيا اين چیزی جز قتل است؟ قتلى با زجر، كه در برابر چشم همه و با مسئوليت مستقيم نهادهاى امنيتى، قضايى و پزشکی صورت میگیرد.»
#داستان_ما_یکیست #رواداری #بهائیان_ایران #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
ژینوس فروتن- در پی افزایش فشارها بر جامعۀ بهائیان در ایران، شماری از کسبۀ بهائی در شیراز در اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با احضار، بازجویی و تشکیل پروندۀ قضایی مواجه شده و این روند کماکان ادامه دارد.
طبق اطلاع یک منبع آگاه، طی هفتههای اخیر، افرادی که خود را نمایندۀ ادارۀ اماکن معرفی کردهاند، با مراجعه به واحدهای صنفی متعلق به شهروندان بهائی در شیراز، آنان را دربارۀ اعتقادات دینیشان مورد پرسش قرار دادهاند. این روند که در سالهای اخیر نیز سابقه داشته، امسال با شدت بیشتری دنبال شده است.
بیقانونی آشکار زمانی اتفاق افتاد که روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشتماه، تماسهایی از سوی ادارۀ اماکن با تعدادی از کسبۀ بهائی برقرار شد و از آنان خواسته شد که در ساعتی مشخص در محل این اداره حاضر شوند. در این مراجعه، این شهروندان با اتهام «تبلیغ فرقه ضالۀ بهائیت» روبهرو و مورد بازجویی قرار گرفتند، اتهامی که دستگاه قضایی آن را مصداق «تبلیغ علیه نظام» قلمداد میکند.
دلیل این اتهام، تعطیلی مغازهها در یکی از اعیاد مذهبی بهائیان عنوان شده است. مأموران اعلام کردهاند که این اقدام به منزلۀ تبلیغ باورهای دینی و مصداق جرم تلقی میشود.
در ادامهٔ این پروندهسازی غیر قانونی، این شهروندان سپس به شعبۀ ۱۰ دادیاری دادسرای انقلاب شیراز احضار شدهاند. در این روند، برای آزادی موقت آنان تا زمان تشکیل دادگاه، وثیقهای به مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان تعیین شده و دفاعیۀ آخر نیز از ایشان اخذ شده است.
این منبع مطلع همچنین افزود که طی روزهای گذشته برای حدود ۲۰ تن از شهروندان بهائی در شیراز به این شیوه پروندۀ قضایی تشکیل شده است. به گفتۀ بازپرس، در مجموع نام حدود ۴۰۰ نفر در فهرستی قرار دارد که تاکنون احضار شدهاند یا قرار است در آینده احضار شوند. این در حالی است که مطابق قوانین جاری، تعطیلی واحد صنفی تا ۱۵ روز بدون نیاز به مجوز از مراجع خاص کاملا مجاز است و تعطیل نمودن بیش از آن نیز با اطلاعرسانی به صنف مربوطه، قانونی است و این در حالی است که کل ایام تعطیلی دینی بهائیان در طول سال ۹ روز میباشد.
اقدامات صورتگرفته علیه شهروندان بهائی در شیراز در حالی است که کشور با بحرانهای اقتصادی گستردهای مواجه است و برخوردهای امنیتی با کسبۀ بهائی فشار مضاعفی بر این شهروندان وارد کرده است. این برخوردها بخشی از سیاستهای تبعیضآمیز و سازمانیافتهای است که طی سالیان گذشته علیه اقلیتهای دینی، بهویژه بهائیان، اعمال شده است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #رواداری #آزادی_ادیان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
ژینوس فروتن- در پی افزایش فشارها بر جامعۀ بهائیان در ایران، شماری از کسبۀ بهائی در شیراز در اردیبهشتماه ۱۴۰۴ با احضار، بازجویی و تشکیل پروندۀ قضایی مواجه شده و این روند کماکان ادامه دارد.
طبق اطلاع یک منبع آگاه، طی هفتههای اخیر، افرادی که خود را نمایندۀ ادارۀ اماکن معرفی کردهاند، با مراجعه به واحدهای صنفی متعلق به شهروندان بهائی در شیراز، آنان را دربارۀ اعتقادات دینیشان مورد پرسش قرار دادهاند. این روند که در سالهای اخیر نیز سابقه داشته، امسال با شدت بیشتری دنبال شده است.
بیقانونی آشکار زمانی اتفاق افتاد که روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشتماه، تماسهایی از سوی ادارۀ اماکن با تعدادی از کسبۀ بهائی برقرار شد و از آنان خواسته شد که در ساعتی مشخص در محل این اداره حاضر شوند. در این مراجعه، این شهروندان با اتهام «تبلیغ فرقه ضالۀ بهائیت» روبهرو و مورد بازجویی قرار گرفتند، اتهامی که دستگاه قضایی آن را مصداق «تبلیغ علیه نظام» قلمداد میکند.
دلیل این اتهام، تعطیلی مغازهها در یکی از اعیاد مذهبی بهائیان عنوان شده است. مأموران اعلام کردهاند که این اقدام به منزلۀ تبلیغ باورهای دینی و مصداق جرم تلقی میشود.
در ادامهٔ این پروندهسازی غیر قانونی، این شهروندان سپس به شعبۀ ۱۰ دادیاری دادسرای انقلاب شیراز احضار شدهاند. در این روند، برای آزادی موقت آنان تا زمان تشکیل دادگاه، وثیقهای به مبلغ ۴۰۰ میلیون تومان تعیین شده و دفاعیۀ آخر نیز از ایشان اخذ شده است.
این منبع مطلع همچنین افزود که طی روزهای گذشته برای حدود ۲۰ تن از شهروندان بهائی در شیراز به این شیوه پروندۀ قضایی تشکیل شده است. به گفتۀ بازپرس، در مجموع نام حدود ۴۰۰ نفر در فهرستی قرار دارد که تاکنون احضار شدهاند یا قرار است در آینده احضار شوند. این در حالی است که مطابق قوانین جاری، تعطیلی واحد صنفی تا ۱۵ روز بدون نیاز به مجوز از مراجع خاص کاملا مجاز است و تعطیل نمودن بیش از آن نیز با اطلاعرسانی به صنف مربوطه، قانونی است و این در حالی است که کل ایام تعطیلی دینی بهائیان در طول سال ۹ روز میباشد.
اقدامات صورتگرفته علیه شهروندان بهائی در شیراز در حالی است که کشور با بحرانهای اقتصادی گستردهای مواجه است و برخوردهای امنیتی با کسبۀ بهائی فشار مضاعفی بر این شهروندان وارد کرده است. این برخوردها بخشی از سیاستهای تبعیضآمیز و سازمانیافتهای است که طی سالیان گذشته علیه اقلیتهای دینی، بهویژه بهائیان، اعمال شده است.
#داستان_ما_یکیست #بهائیان_ایران #رواداری #آزادی_ادیان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
در تاریخ اول خرداد ۱۴۰۴، نیروهای امنیتی به چندین مراسم مذهبی بهائیان در شهر یزد یورش بردند. مأموران همزمان با ورود به منازل میزبانان به نامهای نادره ثابت و جمال قدیرزاده، مهرناز مزیدی و قدرتالله میرزایی و ژینوس ذاکری و رامین جیوه، اقدام به ضبط لپتاپها، تلفنهای همراه و همچنین زیورآلات طلا با نشانهای بهائی و کتب مربوط به آیین بهائی کرده و با رفتاری تهدیدآمیز، فضا را به شدت متشنج ساختند.
در جریان این یورشها، مأموران با نشان دادن اسلحه و ایجاد فضای ارعاب باعث ضعف و بیهوشی دو تن از افراد حاضر در این جمع شدند. همچنین برخی از حاضرین را با خود به منازلشان منتقل کرده و تحت عنوان بررسی و ضبط تلفن همراه، منازل ایشان را نیز مورد تفتیش قرار دادند. در پی این تفتیشها، افزون بر تلفنهای همراه، سایر لوازم شخصی ایشان نیز ضبط گردید.
از جمله دیگر منازل شخصی تفتیششدهٔ افراد حاضر، میتوان به منزل زوجهای بهائی، فریبا میرزایی و طراز امیری، فرحدخت بیانی و فرخ شادپور و همچنین منوچهر سبحانی و مرجان اخضر اشاره کرد.
همچنین بهصورت همزمان، تماسهای تلفنی تهدیدآمیزی با تعدادی دیگر از بهائیان صورت گرفته است. در این تماسها، تهدیدهایی نسبت به تفتیش مراسمهای بهائی دیگر صورت گرفته است.
این اقدامات محدود به یورشهای اخیر نبوده و بررسی سابقهٔ اتفاقات مشابه در هفتهها و ماههای گذشته نشان میدهد که چنین روندی با نظمی خاص تکرار میشود. نمونهٔ بارز آن، یورش مشابه هفتهٔ گذشته به یک مراسم مذهبی بهائی دیگر در منزل خانوادهٔ برنا بوده که طی آن همچنین منزل یکی از حاضرین مورد تفتیش قرار گرفت. در ماههای گذشته چندین مرتبهٔ دیگر مراسم مذهبی بهائیان در این شهر مورد یورش و تفتیش ادارهٔ اطلاعات قرار گرفته و پس از آن بالغ بر ۳۰ نفر به صورت تلفنی به ادارهٔ اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفتهاند.
شواهد نشان میدهد که این برخوردها، هدفی فراتر از مداخلهگری مقطعی داشته و در چارچوب برنامهای سیستماتیک برای ایجاد رعب، جلوگیری از برگزاری آیینهای مذهبی و تضعیف انسجام اجتماعی پیروان آیین بهائی صورت میپذیرد.
#بهائیان_ایران #بهائی #یزد #داستان_ما_یکیست #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در جریان این یورشها، مأموران با نشان دادن اسلحه و ایجاد فضای ارعاب باعث ضعف و بیهوشی دو تن از افراد حاضر در این جمع شدند. همچنین برخی از حاضرین را با خود به منازلشان منتقل کرده و تحت عنوان بررسی و ضبط تلفن همراه، منازل ایشان را نیز مورد تفتیش قرار دادند. در پی این تفتیشها، افزون بر تلفنهای همراه، سایر لوازم شخصی ایشان نیز ضبط گردید.
از جمله دیگر منازل شخصی تفتیششدهٔ افراد حاضر، میتوان به منزل زوجهای بهائی، فریبا میرزایی و طراز امیری، فرحدخت بیانی و فرخ شادپور و همچنین منوچهر سبحانی و مرجان اخضر اشاره کرد.
همچنین بهصورت همزمان، تماسهای تلفنی تهدیدآمیزی با تعدادی دیگر از بهائیان صورت گرفته است. در این تماسها، تهدیدهایی نسبت به تفتیش مراسمهای بهائی دیگر صورت گرفته است.
این اقدامات محدود به یورشهای اخیر نبوده و بررسی سابقهٔ اتفاقات مشابه در هفتهها و ماههای گذشته نشان میدهد که چنین روندی با نظمی خاص تکرار میشود. نمونهٔ بارز آن، یورش مشابه هفتهٔ گذشته به یک مراسم مذهبی بهائی دیگر در منزل خانوادهٔ برنا بوده که طی آن همچنین منزل یکی از حاضرین مورد تفتیش قرار گرفت. در ماههای گذشته چندین مرتبهٔ دیگر مراسم مذهبی بهائیان در این شهر مورد یورش و تفتیش ادارهٔ اطلاعات قرار گرفته و پس از آن بالغ بر ۳۰ نفر به صورت تلفنی به ادارهٔ اطلاعات احضار و مورد بازجویی قرار گرفتهاند.
شواهد نشان میدهد که این برخوردها، هدفی فراتر از مداخلهگری مقطعی داشته و در چارچوب برنامهای سیستماتیک برای ایجاد رعب، جلوگیری از برگزاری آیینهای مذهبی و تضعیف انسجام اجتماعی پیروان آیین بهائی صورت میپذیرد.
#بهائیان_ایران #بهائی #یزد #داستان_ما_یکیست #گفتگو_توانا
@Dialogue1402