آموزشکده توانا
53.4K subscribers
33.7K photos
38.6K videos
2.55K files
19.9K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
قتل الهه حسین‌نژاد بار دیگر یادآوری کرد که چطور نیروهای پلیسی و امنیتی می‌توانند تک‌تک بدحجابان پشت فرمان خودرو را شناسایی کنند اما عاجز از جلوگیری یا اقدام سریع برای نجات جان دختری هستند که بنا بر روایت ایشان به قصد تجاوز دزدیده و با ضربات کارد جان باخته است.
الهه در میدان آزادی، یکی از امنیتی‌ترین نقاط تهران زیر نظر ده‌ها دوربین امنیتی ربوده شد اما ۱۱ روز طول کشید تا جسد بیجان و زخم خورده او پیدا شود و نقطه پایان تلخی بر اضطراب جمعی میلیون‌ها ایرانی بگذارد که این مدت پیگیر سرنوشتش بودند و آن را به غمی دیگر تبدیل کند.

طرح از مانا نیستانی
منتشرشده در دویچه‌وله فارسی

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی #الهه_حسین_نژاد

@Tavaana_TavaanaTech
@mananey
@dw_farsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد الهه حسین‌نژاد، که زندگی را دوست داشت...

الهه حسین‌نژاد ، دختری که ۴ خرداد ۱۴۰۴ در میدان آزادی تهران مفقود شد، در صفحه اینستاگرام خود، بارها از #سیدمحمد_حسینی قهرمان راه آزادی ایران یاد کرده بود.

مث یه کوه بلند
مث یه خواب کوتاه
یه مرد بود، یه مرد

حسین رونقی درباره قتل الهه حسین‌نژاد نوشته است:

مسئولیت کشته شدن الهه حسین‌نژاد، همچنان بر عهده جمهوری اسلامی است؛ حکومتی که به‌جای تأمین امنیت زنان، تمام توان خود را صرف سرکوب آن‌ها با عنوان «بی‌حجابی» کرده است.
وقتی هزاران مأمور و دوربین برای کنترل پوشش زنان به‌کار گرفته می‌شود، اما برای نجات جان یک زن هیچ اقدام به‌موقعی صورت نمی‌گیرد، وقتی قتل‌های ناموسی و تجاوز نه تنها محکوم نمی‌شوند، بلکه در ساختار حکومتی توجیه و حمایت می‌شوند، روشن است که ساختار زن‌ستیز و غیرانسانی حاکم، شریک جرم قاتل است.
الهه یکی از هزاران قربانی این ساختار است.
چگونه برای آزار زنان ایران با عنوان مضحک بی‌حجابی، هزاران مأمور و دوربین در سطح شهرها وجود دارد، اما برای تأمین امنیت شهروندان، به‌ویژه زنان، هیچ امکانات یا نیرویی وجود ندارد؟

قتل الهه نمادی از وضعیت ناامن و ناپایدار کشور است؛ وضعیتی که نتیجه‌ی عملکرد جمهوری اسلامی و نیروهای امنیتی آن است.
این ناامنی، که با سرکوب جامعه، تضعیف امنیت عمومی و فروپاشی بنیان‌های اعتماد اجتماعی تشدید شده، بیشترین آسیب را متوجه زنان و کودکان کرده است. در چنین شرایطی که ساختارهای رسمی نه‌تنها حافظ امنیت نیستند، بلکه خود بخشی از تهدید به شمار می‌آیند، شهروندان ناچارند خود مراقب امنیت خویش باشند و اجازه ندهند این خلأ امنیتی، به آن‌ها آسیب برساند.

#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
از ردیابی بی‌حجاب‌ها تا ناتوانی در نجات یک زن؛
در شهری با هزار دوربین هیچکس نجاتش نداد!

حسن باقری‌نیا

ده روز چشم‌انتظاری، اضطراب، و بی‌خبری؛ و در نهایت، تلخ‌ترین پایان ممکن: الهه حسین‌نژاد به قتل رسید. دختری که ناپدید شد، خبری از او نشد، و حالا دیگر تنها نامی‌ست روی یک گزارش رسمی، و جسمی بی‌جان که جامعه‌ای را در شوک فرو برد.

اما این فقط روایت یک قتل نیست؛ این روایت یک بی‌عدالتی ساختاری است. روایتی از سرزمینی که در آن، نه جان انسان، که بقای قدرت ارزشمندتر شمرده می‌شود.

در جمهوری اسلامی، وظیفه‌ی بنیادین حکومت ــ یعنی حفاظت از امنیت جانی، روانی و اجتماعی مردم ــ به حاشیه رانده شده. جای آن را دغدغه‌های ایدئولوژیک، سیاسی و سرکوب‌گرانه گرفته‌اند. وقتی دختری گم می‌شود، خانواده‌اش دست‌به‌دامان پلیس می‌شوند، اما نیروهایی که با تمام سرعت می‌توانند خانه‌ی یک زن را به خاطر پوشش یا پست اینستاگرامی‌اش تفتیش کنند، در قبال ناپدید شدن او، ساکت، کند، و بی‌اثرند.

الهه حسین‌نژاد قربانی خشونت شد؛ اما خشونتی گسترده‌تر و نهادینه‌تر، در پسِ این قتل ایستاده است: خشونت ساختاری حاکمیتی که مردم را نه شهروند، بلکه ابزار و تهدید می‌بیند. خشونتی که نیروهایش به جای پیگیری سرنوشت یک دختر مفقود، مشغول تعقیب دانشجویان، معلمان، نویسندگان و فعالان مدنی هستند. مشغول سازماندهی نیروهای آتش به اختیار و ثبت چهره‌ی زنان برای صدور احکام قضایی. آری؛ پلیس برای روسری وقت دارد، برای جان زن نه!

الهه، فقط یک اسم نیست. او نماد هزاران زنی‌ست که در این سرزمین، میان بی‌تفاوتی حکومت و خشونت جامعه، گم می‌شوند، کشته می‌شوند، و فراموش می‌شوند.

ما این روایت را فراموش نخواهیم کرد.
و نخواهیم پذیرفت که «حفظ نظام»، بهانه‌ی مرگ فرزندان‌مان شود.

#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تا زمانی که زن ابزار قدرت است، تجاوز یک ابزار باقی می‌ماند

✍️مریم ابراهیم‌وند، کارگردان و فعال سیاسی

قتل الهه حسین‌نژاد، یک تصادف نبود یک جنایت شخصی هم نبود. این قتل، حلقه‌ای‌ست از زنجیره‌ای طولانی از خشونت‌های نهادینه‌شده که نظام مردسالار، مذهبی و سیاسی علیه زنان طراحی کرده است.

الهه را نه فقط یک مرد، بلکه ساختاری کشت که مشروعیت سیاسی‌اش را از کنترل بدن زن می‌گیرد، تجاوز فقط یک انحراف جنسی نیست یک ابزار سیاسی‌ست. این همان چیزی‌ست که زیلا آیزنشتاین در کتاب بدن زن و قانون افشا می‌کند: وقتی قانون، بدن زن را مالکیت عمومی می‌داند چه از طریق حجاب اجباری، چه از طریق نادیده‌ گرفتن رضایت در روابط جنسی.

تجاوز، دیگر یک جرم، بلکه یک حق نانوشته برای مردان نظام‌مند است. الهه به‌خاطر هوس یک مرد کشته شد، درست مثل آن دختر کره‌ای که قربانی تجاوز گروهی ورزشکاران شد اما ریشه هر دو ماجرا یکی‌ست: قدرتِ بدون مشروعیت، که نیاز به ابزارهای کنترلی دارد. و چه ابزاری مؤثرتر از کنترل بدن زن؟

ما هنوز «موی مجرم» هستیم، نه «مردم با حق»!
در کشوری که موی زن جرم است، تجاوز به او جرم نیست. در نظامی که زنان را به خاطر دو تار مو به بازداشتگاه می‌برد، اما متجاوز را با ضمانت آزاد می‌کند، دیگر جایی برای واژه‌هایی مثل عدالت و شهروندی باقی نمی‌ماند. زنی که مورد تجاوز قرار می‌گیرد، باید در دادگاه جمهوری اسلامی، بی‌گناهی خودش را اثبات کند، نه گناهکاری متجاوز را. چون همان‌طور که فوکو می‌گوید، قدرت وقتی مشروعیت ندارد، از تن زن استفاده می‌کند تا سلطه‌اش را تثبیت کند. در این ساختار، زن نه یک فرد، بلکه نماد شرف مرد، نماد غیرت پدر، نماد نظم سیاسی‌ای که با اخلاق زنانه خود را تطهیر می‌کند. و همین زن اگر اعتراض کند، اگر نپذیرد، اگر مقاومت کند، مجرم است نه قربانی. ما باید واقع‌بین باشیم. ما در سرزمینی زندگی کرده‌ایم که اطاعت از نُرم‌های جنسی، دینی و سیاسی به اجبار تزریق می‌شود، همان‌طور که میلگرم در کتاب چرا اطاعت می‌کنیم؟ نشان داد: افراد عادی وقتی در یک ساختار قدرت نابرابر قرار بگیرند، می‌توانند به عاملان خشونت تبدیل شوند. اما این اطاعت فقط شخصی نیست؛ ساختاری، حکومتی و نهادینه است. الهه کشته شد، چون نظامی وجود دارد که بدن زن را مسئله امنیتی تعریف کرده، نه موضوع حقوق بشری.


#زن_زندگی_آزادی #امنیت #ایران #تجاوز #قتل #الهه_حسین_نژاد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
زندگی را کُشتند تا....
الهه حسین‌نژاد، که به‌سادگی جانش را از دست داد؛
نه به جرم خطایی بزرگ، بلکه به خاطر تکه‌ای سرد و بی‌جان که به آن «گوشی» می‌گویند.

در سرزمینی که برای یک تار موی زنانه، هزاران حکم، هزاران نامه و هزاران تهدید صادر می‌شود،
چرا وقتی پای امنیت جان انسان‌ها به میان می‌آید، چشمان تیزبین و زبان‌ها بسته می‌شوند؟
چرا وقتی حرکت‌های کوچک زیر ذره‌بین است، هیچ‌کس نگاه خود را به جان‌های معصوم نمی‌دوزد؟

کسی نیست بپرسد چگونه ممکن است کشوری که همه رفتارهای جزئی مردمش را رصد می‌کند،
نتواند از جان یک دختر محافظت کند؟
چگونه ممکن است برای لباس پوشیدن، برای یک حرف کوچک، پرونده‌ها تشکیل شود،
اما وقتی خون در خیابان جاری می‌شود، هیچ دری بسته نشود؟

چند روز، شبکه‌های مجازی مملو بود از دل‌هایی که برای بازگشت الهه می‌تپیدند؛
هزاران چشم امیدوار به معجزه‌ای که رخ نداد.
آنچه بازگشت، سردی و خاموشی بود؛ جسدی بی‌جان که نشان از شکستی تلخ در زنجیره‌ی این جامعه داشت.

الهه رفت، اما دردش و فریادهای خاموشش باقی ماند؛
فریادهایی که می‌پرسند: اگر برای یک تار مو هزاران برخورد و پرونده است،
پس چرا برای زندگی‌های بی‌پناه، حتی کوچک‌ترین حمایتی نیست؟
اگر هر قدم مردم زیر نظر است، پس چرا مرگ‌های ناگفته ادامه دارد؟

این همان جامعه‌ای است که جان انسان‌ها برایش ارزشی کمتر از یک دستگاه کوچک تکنولوژیک دارد،
اما برای نگاه و رفتار هر فرد، تمام قد ایستاده است.

برای دفاع از مظلوم، برای بیان ساده‌ترین حقایق، مجازات می‌شوی...
معلمانی که صدای دردشان را بلند کردند، به احکام رنگارنگ و فله‌ای محکوم شدند؛
از اخراج و تنبیه گرفته تا زندان و بازداشت، بدون کوچک‌ترین دلیلی جز حقیقت‌گویی.
کامیون‌دارانی که تنها خواستار حق ابتدایی خود بودند، پشت میله‌ها رفتند.
وکیلانی که برای دفاع از جان و حق موکل خود ایستادند، چشم به نابینایی دوخته‌اند.
پرستارانی که خواستار کم‌ترین حقوقشان بودند، از صحنه کنار گذاشته شدند...
و این است آن سوی واقعی عدالت؛
جایی که سکوت بر زبان‌ها حکمفرماست، اما پای دردها به هیچ کس نرسد.

معلمان، برای روشنگری تنبیه شدند؛
پرستاران، برای طلب حق، کنار گذاشته شدند؛
کامیون‌داران، برای نان، مجازات شدند.
و آن‌سوتر، فعالان مدنی و نخبگان علمی، پشت میله‌ها فراموش شدند؛
همه‌شان، نه مجرم، که آینه‌هایی بودند در برابر چهره‌ی پنهان ناکارآمدی؛
و چه ساده، آینه‌ها را شکستند تا تصویر، دیده نشود.

و در این سرزمین، الهه حسین‌نژاد، یکی از هزاران جانِ بی‌دفاعی بود که در سکوتِ دردناک جامعه گم شد؛
نمادی از نابرابری، سکوت و ناکارآمدی که همچنان ادامه دارد.

کوکب بداغی پگاه-معلم ایذه


#الهه_حسین_نژاد #خشونت_علیه_زنان #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
روایت‌های متناقض درباره قتل الهه حسین‌نژاد چه واقعیتی را می‌خواهد بپوشاند؟

یادداشت ارسالی مخاطبان

تجربه نشان داده است که رسانه‌های جمهوری اسلامی در مواردی که قصد بر پوشاندن یک واقعیت است لاش می‌کنند تا چندین روایت متناقض درباره یک واقعه را منتشر کنند هنوز یاد ما نرفته است که بعد از صابت موشک‌های سپاه به هواپیمای اوکراینی چه کمپینی برای پوشاندن واقعیت ایجاد کردند ر آن قضیه علاوه بر رسانه‌های حکومتی برخی از روزنامه‌نگاران وابسته به حکومت نیز وارد عمل شده بودند تا یک روایت نادرست را اشاعه دهند.

بعد از قتل الهه حسین‌نژاد دختری که چند روز پیش سوار خودرو شد تا به خانه برود و مراقب برادر معلول خود باشد جمهوری اسلامی چند روایت را پیش برده است.
یک روایت این بود که فردی که خبرگزاری قوه‌قضاییه مدعی شده که او قاتل است، گفته که خواسته موبایل مقتول را از او بگیرد، که او مقاومت کرده و باقی ماجرا...
در یک روایت گفته می‌شود که فردی که گفته شده قاتل است، قصد تجاوز به دختر جوان را داشته...

طبق معمول برخی کاربران یا حتی برخی روزنامه‌نگار در تایید روایت‌های بالا دست به کار شده‌اند و با نوشتن از نوع گوشی موبایل و فقر یا نوشتن درباره تجاوز به زنان و مردان هوسباز به تقویت سناریوهای بالا پرداخته‌اند.

در خبر اولیه رسانه‌های حکومتی، روی مطلقه بودن فرد متهم به قتل تاکید شده است و از این موضوع به عنوان یک صفت منفی استفاده شده است، در حالی که چنین چیزی نمی‌تواند عامل قتل باشد و به نظر می‌رسد که عامدانه برای «تحریف واقعیت» از این قضیه در ادبیات انتشار خبر استفاده شده باشد.

اما آیا این تمام ماجرا است؟

بیایید روایت احتمالی دیگری را از لابلای خبرهای منتشر شده پیدا کنیم و این احتمال و فرضیه را هم بررسی کنیم.

راننده اسنپ، به دختر جوان که روسری بر سر نداشته، تذکر حجاب می‌دهد و با او جر و بحث می‌کند، دختر جوان از دوربین خود برای فیلم گرفتن استفاده می‌کند و تهدید می‌کند که فیلم را برای رسانه‌ها ارسال خواهد کرد. راننده تلاش می‌کند گوشی را از دست دختر بگیرد، دختر مقاومت می‌کند، راننده چاقو در می‌آورد و در یک کش و قوس به دختر ضربه می‌زند و او کشته می‌شود.

چه چیزهایی برای این فرضیه داریم؟

بهنام قلی‌پور با اشاره به ویدیویی از فرد متهم به قتل نوشته است:

«پلیس در جریان بازجویی به قاتل می‌گوید: «خوب کردی، زن...» و حرفش را می‌خورد.
یعنی پیش از این فیلمبردای، درباره #الهه_حسین_نژاد حرف زده شده است و بی‌تردید قاتل علت قتل را یا بی‌حجابی یا... معرفی کرده است.
قاتل مذهبی و راننده اسنپ بوده و تردید ندارم که قتل در پی درگیری بر سر حجاب اجباری رخ داده است.
مابقی حرف‌ها و پلیس بازی‌ها، بهانه و رد‌گم‌کنی و چرندی بیش نیست.
صد‌ها روایت از درگیری زنان با رانندگان اسنپ موجود است که متاسفانه این فقره با مرگ این دختر جوان همراه شد.
متاسفانه فیلم کامل پیکر الهه هنگامی که پیدا می‌شود را دیدم، هیچ پوششی در بر سر نداشت و نشان از دارد که او بدون حجاب سوار ماشین شده بود.»

از طرفی محتوای صفحه اینستاگرام منسوب به فرد متهم به قتل نشان می‌دهد که او از پیروان حکومت و علاقه‌مندان به شخص سید علی خامنه‌ای و دوستدار یکی از مداحان حکومتی بوده است.

در ماه‌های اخیر، روایت‌های متعددی از تحکم و درگیری رانندگان اسنپ برای اجبار زنان به پوشش اجباری در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است‌. رفتاری که ممکن است در مواردی که فرد «آتش به اختیار» عنان از کف می‌دهد، فاجعه‌آفرین باشد.

در ویدیوهایی که از لحظه دستگیری و بازجویی فرد متهم به قتل منتشر شده، او‌ مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
همه می‌دانیم که در سیستم انتظامی و قضایی جمهوری اسلامی عدالتی وجود ندارد، متهم از هیچ حقوقی برخوردار نیست و از همان ابتدا برای درست کردن یک سناریو تحت فشار قرار می‌گیرد. سناریویی متناقض با ویدیوهای تقطیع شده از سخنان فرد متهم به قتل منتشر شده است.

فراموش نکنیم، جمهوری اسلامی، سابقه زیادی در دروغگویی دارد، سابقه زیادی در نقض حقوق شهروندان دارد و این بار هم برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت انواع سناریوها را دنبال کرده‌اند، ولی در لابلای سطور سناریوهای حکومتی که با دستپاچگی و تناقض‌های زیاد درست شده، می‌توان خطوط نانوشته‌ای را خواند، چیزی که حکومت دوست ندارد، افشا شود.


ـ مطلب فوق ارسال شده توسط یکی از مخاطبان و صرفا یک احتمال است.
با توجه به سوابق حکومت در دروغگویی و عدم وجود شفافیت و سوابق نقض حقوق شهروندان و انتشار اخبار ضد و نقیض، انواع گمانه‌زنی‌ها درباره موضوع قتل الهه حسین‌نژاد در جریان است.

از مخاطبان گرامی دعوت می‌کنیم که به موضوع اصلی یعنی ریشه‌های جرم و جنایت، عدم آموزش مناسب در نظام اموزشی، ترویج خشونت علیه زنان، فقر و تبعیض و ... توجه کنیم.

#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
عدالت نمایشی، جنایت ساختاری
صدرا عبدالهی

قتل الهه حسین نژاد، دختر جوانی از طبقه فرودست، به‌دست مردی از همان طبقه، نه فقط یک جنایت فردی، بلکه آینه‌ای است از خشونت ساختاریِ پنهان‌شده در لایه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه‌ای که خود را مدعی دین، اخلاق و عدالت می‌داند، اما در عمل، انسان را به حاشیه و حیات حیوانی تقلیل داده است.

در کشوری که برای کنترل پوشش زنان میلیاردها تومان صرف فناوری‌های سرکوبگر می‌شود، اما برای حفظ امنیت ابتدایی همان زنان، اراده‌ای وجود ندارد، این قتل‌ها «اتفاق» نیستند؛ الزامِ منطقیِ زیست در نظمی معیوب‌اند.

قاتل، بی‌تردید مسئول جنایتی‌ست که مرتکب شده و باید پاسخ‌گو باشد. اما او نیز ـ‌مانند بسیاری دیگر‌ـ محصول محیطی‌ست که در آن فقر، تحقیر، ناکامی، اضطراب و بی‌پناهی، روزمره‌ زندگی انسان را می‌سازند. اعدام او، گرچه ممکن است آرامشی موقت برای افکار عمومی فراهم کند، اما درمان نیست؛ چون مسئله شخصی نیست، ساختاری‌ست.

اعدام، در این سیستم، ابزاری برای پنهان‌سازی بحران است؛ نوعی عدالت‌سازیِ نمایشی برای انکار شکست‌های ریشه‌دار. اما تا زمانی که سیاست‌های فقرزا، تبعیض‌زا، و سرکوب‌گرانه ادامه دارند، الهه‌های دیگری هم قربانی خواهند شد؛ چه در خیابان، چه در خانه.

الهه حسین‌ نژاد تنها نام یک قربانی نیست؛ نماد تمام زنانی‌ست که در این سرزمین، هم از سوی حاکمیت بی‌تفاوت و سرکوبگر، و هم از سوی بخشی از جامعه‌ی خشن و گسیخته، بی‌پناه‌اند. چه قاتلشان غریبه‌ای در تاریکی خیابان باشد، و چه پدر، برادر یا همسر آشنای خانه.
آن‌ها در نهایت، قربانی یک حقیقت تلخ‌اند: در جامعه‌ای که حاکمیت آن از عدالت فقط تصویرش را دارد، هیچ‌کس واقعاً در امان نیست.


از اینستاگرام صدرا عبدالهی
sadra.abdollahi

#الهه_حسین_نژاد #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«الهه حسین نژاد»🖤🥀

هرچقدر از دردهای زنان و دختران این سرزمین نوشتم، باز هم روایتِ رنج بود نه روایتِ حق. حقِ ساده‌ای به نام : زندگی

می‌دانم نوشتنِ دوباره‌ی این جنایت‌ها، این فاجعه‌ها، این بی‌عدالتی‌ها، تکرار است—اما تکراری ضروری.
تکراری برای آن‌که فراموش نکنیم کجای تاریخ ایستاده‌ایم: در زمانه‌ای که امنیت، حق انتخاب، و حتی زنده‌ماندن، برای زن بودن، امتیاز نیست—جرم است. الهه حسین‌نژاد یکی از ما بود. قربانیِ ساختاری شد که زن را نه انسان، که ابزاری برای کنترل و خشم می‌بیند. ساختاری که خشونت را می‌کارد و بی‌پناهی را قانون می‌کند. اما سؤال اینجاست: چگونه می‌توان به این زنجیره‌ی خونین پایان داد؟ چگونه می‌توان در سرزمینی که مرگ زن‌ها نه تصادف، که سیاست است، به زندگی برگشت؟ ما تکرار می‌کنیم، ما فریاد می‌زنیم، ما می‌نویسیم نه برای اینکه درد را عادت کنیم، برای اینکه فراموش نکنیم: قتل زنان، فقط قتل یک انسان نیست، قتل امید است. قتل آینده است. قتل یک ملت است.

#الهه_حسین‌نژاد #زن_زندگی_آزادی #حق_امنیت #ما_فراموش_نمی‌کنیم #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
وریا غفوری، بازیکن سابق تیم فوتبال ایران، در واکنش به قتل الهه حسین‌نژاد، در استوری اینستاگرام نوشت:

«قتل الهه حسین‌نژاد تنها یک جنایت فردی نیست، بلکه بازتابی از مشکلات ساختاری و آسیب‌های اجتماعی و روانی در جامعه ایران است.
برای پیشگیری از تکرار چنین حوادثی نیاز به اقدامات جدی در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وجود دارد.»


.
.
.
ـ جمهوری اسلامی، برای انواع همایش‌های ایدئولوژیک بودجه صرف می‌کند، ولی با تضعیف نهاد دانشگاه (ازطریق استخدام اساتید گزینشی بر اساس معیارهای ایدئولوژیک، اخراج یا بازنشسته کردن استادان قدیمی و مستقل، کمبود بودجه و ...) و تضعیف رشته‌های علوم انسانی جامعه را از بازخورد و تحلیل علمی آسیب‌های اجتماعی محروم می‌کند.
مشکلات ساختاری و اجتماعی و روانی ایران، ریشه در فساد، تبعیض، نگاه ایدئولوژیک، سرکوب آزادی‌های اجتماعی و آزادی بیان، ترویج آموزش ایدئولوژیک، عدم ارائه آموزش‌های لازم، رانت‌خواری، فقر و فاصله طبقاتی، افزایش حاشیه‌نشینی و ... دارد که مسبب همه این‌ها شیوه حکمرانی حکومت استبداد دینی جمهوری اسلامی است.

#الهه_حسین_نژاد #وریا_غفوری #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
حکومتِ زندگی یا حکومتِ سرکوب؟

الهه حسین‌نژاد و مسئولیتی که حکومت از آن می‌گریزد

✍️سیاوش آبان

قتل الهه حسین‌نژاد، زن ۲۴ ساله‌ ساکن اسلامشهر، بار دیگر پرسشی قدیمی اما بنیادی را پیش می‌کشد: وظیفه‌ی حکومت چیست؟ اگر حکومت، ابتدایی‌ترین مسئولیت خود؛ یعنی حفاظت از جان شهروندان را فراموش کند، پس نقش آن چیست؟ حمایت یا کنترل؟ زندگی یا سرکوب؟

الهه، زنی مستقل و نان‌آور خانواده، پس از پایان یک روز کاری، در مسیر بازگشت از سعادت‌آباد به اسلامشهر، به دست بهمن فرزانه، مردی ۳۱ ساله که در تهران مسافرکشی می‌کرد، به قتل رسید. بر اساس روایت رسمی پلیس، قاتل پس از مشاهده‌ی گوشی همراه الهه، به نیت سرقت، او را با چاقو به قتل رسانده و پیکرش را در بیابان‌های اطراف تهران رها کرده است.

اما برخی رسانه‌ها، از جمله خبرگزاری میزان وابسته به قوه‌ی قضاییه، از «نیت شوم» قاتل سخن گفته‌اند؛ عبارتی آشنا در ادبیات قضایی جمهوری اسلامی که معمولاً اشاره به قصد تعرض جنسی دارد.

در روزهای پس از قتل، تصاویری از شبکه‌های اجتماعی منتسب به متهم منتشر شد که او را در فضای هیئت‌های مذهبی و در کنار نمادهایی از وفاداری به رهبری جمهوری اسلامی نشان می‌داد. این تصاویر به‌تنهایی دلیلی برای انگیزه‌ای سیاسی یا ایدئولوژیک نیستند، اما در کنار لحن مردسالارانه و تحقیرآمیز بازجوها در ویدیوهای منتشرشده، این نگرانی را تقویت می‌کند که خشونت رواشده، صرفاً محصول یک تصمیم لحظه‌ای یا انگیزه مالی نبوده است.

اما فراتر از انگیزه‌های فردی، آن‌چه قطعی‌ست، بسترهای ساختاری‌ای‌ست که چنین جنایاتی را ممکن می‌سازند: از فروپاشی امنیت شهری و فقر ساختاری تا بی‌تفاوتی نهادهای حاکم نسبت به خشونت علیه زنان.

در جامعه‌ای که خیابان‌هایش ناامن، نظارت بر رانندگان پلتفرم‌های شهری غایب و سازوکار حمایت اجتماعی فروپاشیده است، امنیت نه یک حق، بلکه امری وابسته به شانس است. زنی که در جامعه‌ی امروز ایران، خواه برای تأمین معاش، خواه برای ایفای نقش اجتماعی خود، در فضای عمومی حاضر می‌شود، هر بار با خطرِ مرگ، آزار یا خشونت مواجه است.

حتی اگر انگیزه‌ی قتل را صرفاً «سرقت» بدانیم، باز هم ریشه در فقر دارد. نه‌ فقط فقر قاتل، بلکه فقر قربانی؛ زنی که بدون حمایت دولتی، مجبور بود بار معیشت خانواده را به‌تنهایی به دوش بکشد. زنانی مانند الهه، اغلب بدون ‌بیمه، فاقد امنیت شغلی و در حاشیه‌ی اقتصاد رسمی هستند.

اما زن‌بودن در جمهوری اسلامی، خود یک خطر است. حکومتی که پلیس‌اش در خیابان به دنبال تار موی زنان است، اما در برابر تهدیدهای واقعی به جان آن‌ها سکوت می‌کند، امنیت را به مفهومی متناقض و گزینشی بدل کرده است. خشونت علیه زنان در ایران فقط در خانه نیست، در خیابان، سیاست، قانون و قدرت نیز ریشه دارد.

حکومتی که میلیاردها صرف نهادهای امنیتی و دستگاه‌های سانسور می‌کند، اما از حفاظت یک زن در مسیر بازگشت به خانه ناتوان است، دیگر نمی‌تواند خود را حکومتِ زندگی بنامد. چنین حکومتی با سکوت و بی‌عملی‌اش، مرگ را بازتولید می‌کند.

الهه، قربانی یک فرد نبود؛ قربانی غیاب حکومتی بود که در ظاهر حاکم است، اما در عمل، ابتدایی‌ترین وظیفه‌اش را که حفظ جان شهروندان است، رها کرده است.

الهه فقط یک قربانی نیست؛ او نشانه‌ای‌ست از سیستمی که در برابر سکوت ما، یکی‌یکی زندگی‌ها را می‌گیرد.

حکومتِ زندگی یا حکومتِ سرکوب؟
انتخاب با ما نیست، اما پرسش با ماست. و گاهی، پرسیدن، خود شکلِ مقاومت است.

#الهه_حسین_نژاد #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech