سالروز حق رای زنان در ایران
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامهها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رأی داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.
الداعی: روحاللّه الموسوی»
قانون مشروطه، زنان را در کنار دیوانگان و صغیران، زنان را نیز از حق رای محروم کرد. در مجلس اول، با تصویب قانون انتخابات، زنان اولین گروهی بودند که از انتخابکردم و انتخابشدن منع شدند. در مجلس دوم فقط یک نماینده بود که این قانون را به پرسش گرفت و آن نماینده، محمدتقی وکیلالرعایا، نمایندهی همدان بود که گفت:«بنده خیلی جرات میکنم و عرض میکنم که در آن اول، محرومکردن نسوان است که یک قسمت از مخلوق خداوند است که آن ها را محروم میکنیم. با کدام دلیل منطقی آن را محروم میکنیم.»این وضعیت ادامه یافت. دولت اسدالله اعلم، نخستوزیر وقت ایران در شانزدهم مهرماه ۱۳۴۱ خورشیدی در روزنامههای کیهان و اطلاعات منتشر شد. در این مصوبه، شرط مسلمانبودن انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف شد.
انتخابشوندگان میتوانستند در مراسم تحلیف به کتاب آسمانیای جز قران نیز قسم بخورند و همچنین در انتخابکنندگان و انتخابشوندگان مانعی از حیث زنبودن وجود نداشت. این لایحه البته با واکنش منفی شدید روحانیان و بخش مذهبیتر جامعه مواجه شد. شماری از مراجع تقلید از جمله آیتالله شریعتمداری و آیتالله گلپایگانی و در راس آنها آیتالله روحالله خمینی با این لایحه و به ویژه با بخش حق رای زنان آن به شدت مخالفت کردند. روحالله #خمینی در روز هفدهم مهرماه یعنی فردای روزی که خبر از نشریات مخابره شد به محمدرضاشاه پهلوی تلگرامی فرستاد و در آن اعتراض خود را اعلام کرد.
بررسی این اعتراضها به اعلم واگذار شد اما اعلم این مخالفتها را اقدامی ارتجاعی دانست. آیتالله خمینی اما از پا ننشست. او به اسدالله اعلم تلگرامی فرستاد و اعتراض خود را ادامه داد:
«ورود زنها به مجلسین و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف [است با] قوانین محکم اسلام که تشخیص آن، به نص قانون اساسی، محول به علمای اعلام و مراجع فتواست، و برای دیگران حق دخالت نیست. و فقهای اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و میدهند. در این صورت، حق رأی دادن به زنها و انتخاب آنها در همهی مراحل، مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسی است. و نیز قانون مجلس شورا، مصوب و موشّح ربیعالثانی ۱۳۲۵ قمری، حق انتخابشدن و انتخابکردن را در انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری از زنها سلب کرده است.» این اعتراضها چنان ادامه پیدا کرد که اعلم مجبور شد اعلام کند که لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی اجرا نخواهد شد. پس از این لغو، محمدرضاشاه خودش در تاریخ ۱۹ دیماه ۱۳۴۱ با اعلام #انقلاب_سفید که در شش اصل خلاصه میشد اعطای حق رای را به زنان را نیز اعلام کرد. پس از این دولت در ۱۲ اسفندماه سال ۱۳۴۱، با صدور فرمانی #حق_رای #زنان را به رسمیت شناخت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/5RpnQl
@Tavaana_TavaanaTech
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامهها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رأی داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.
الداعی: روحاللّه الموسوی»
قانون مشروطه، زنان را در کنار دیوانگان و صغیران، زنان را نیز از حق رای محروم کرد. در مجلس اول، با تصویب قانون انتخابات، زنان اولین گروهی بودند که از انتخابکردم و انتخابشدن منع شدند. در مجلس دوم فقط یک نماینده بود که این قانون را به پرسش گرفت و آن نماینده، محمدتقی وکیلالرعایا، نمایندهی همدان بود که گفت:«بنده خیلی جرات میکنم و عرض میکنم که در آن اول، محرومکردن نسوان است که یک قسمت از مخلوق خداوند است که آن ها را محروم میکنیم. با کدام دلیل منطقی آن را محروم میکنیم.»این وضعیت ادامه یافت. دولت اسدالله اعلم، نخستوزیر وقت ایران در شانزدهم مهرماه ۱۳۴۱ خورشیدی در روزنامههای کیهان و اطلاعات منتشر شد. در این مصوبه، شرط مسلمانبودن انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف شد.
انتخابشوندگان میتوانستند در مراسم تحلیف به کتاب آسمانیای جز قران نیز قسم بخورند و همچنین در انتخابکنندگان و انتخابشوندگان مانعی از حیث زنبودن وجود نداشت. این لایحه البته با واکنش منفی شدید روحانیان و بخش مذهبیتر جامعه مواجه شد. شماری از مراجع تقلید از جمله آیتالله شریعتمداری و آیتالله گلپایگانی و در راس آنها آیتالله روحالله خمینی با این لایحه و به ویژه با بخش حق رای زنان آن به شدت مخالفت کردند. روحالله #خمینی در روز هفدهم مهرماه یعنی فردای روزی که خبر از نشریات مخابره شد به محمدرضاشاه پهلوی تلگرامی فرستاد و در آن اعتراض خود را اعلام کرد.
بررسی این اعتراضها به اعلم واگذار شد اما اعلم این مخالفتها را اقدامی ارتجاعی دانست. آیتالله خمینی اما از پا ننشست. او به اسدالله اعلم تلگرامی فرستاد و اعتراض خود را ادامه داد:
«ورود زنها به مجلسین و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف [است با] قوانین محکم اسلام که تشخیص آن، به نص قانون اساسی، محول به علمای اعلام و مراجع فتواست، و برای دیگران حق دخالت نیست. و فقهای اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و میدهند. در این صورت، حق رأی دادن به زنها و انتخاب آنها در همهی مراحل، مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسی است. و نیز قانون مجلس شورا، مصوب و موشّح ربیعالثانی ۱۳۲۵ قمری، حق انتخابشدن و انتخابکردن را در انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری از زنها سلب کرده است.» این اعتراضها چنان ادامه پیدا کرد که اعلم مجبور شد اعلام کند که لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی اجرا نخواهد شد. پس از این لغو، محمدرضاشاه خودش در تاریخ ۱۹ دیماه ۱۳۴۱ با اعلام #انقلاب_سفید که در شش اصل خلاصه میشد اعطای حق رای را به زنان را نیز اعلام کرد. پس از این دولت در ۱۲ اسفندماه سال ۱۳۴۱، با صدور فرمانی #حق_رای #زنان را به رسمیت شناخت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/5RpnQl
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
ویدیوی کوتاهی از نحوه آموزش هلن کلر از سوی آموزگارش سالیوان
در کتابهای درسیمان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.
هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح میدهد که چگونه با به کمک دستها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.
هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت میکرد، برای آموزش او فرستاد.
چنانکه کلر بعدها دربارهٔ خود مینویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوقالعاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.
سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار میکرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده مینمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس میکند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارتهایی که حروف برجسته بر آنها نوشته شده بود، جملههایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد.
بین سالهای ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستانها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دورهای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لبخوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.
در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانیها را در کف دست او مینوشت، از آنجا فارغالتحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمیکرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.
#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت میکرد.
در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs
کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
در کتابهای درسیمان در مورد هلن کلر زیاد خواندیم. اما شاید برای شما هم دیدن ویدیویی از او و #آموزگار صبورش جالب باشد.
هلر کلر زمانی که نوزاد بود، در اثر ابتلا به بیماری مننژیت ، #بینایی و #شنوایی خود را از دست داد و ارتباطش با دنیای بیرون قطع شد. هنگامی که شش سال داشت، سالیوان آموزش او را به عهده گرفت. در این ویدیوی جالب سالیوان شرح میدهد که چگونه با به کمک دستها و بردن دستان کلر به سمت دهان و گلوی خود کلمات را به او آموزش داده بود.
هلن کلر، در ۲۷ ژوئن ۱۸۸۰ در «تاسکامبیا» در ایالت آلاباما، متولد شد. هنگامی که کلر شش سال داشت، او را به الکساندر گراهام بل نشان دادند و گراهام بل پس از معاینه، یک معلم ۲۰ ساله به نام آن سالیوان (میسی) را که در مؤسسه آموزش #نابینایان پرکینز در بوستون فعالیت میکرد، برای آموزش او فرستاد.
چنانکه کلر بعدها دربارهٔ خود مینویسد، زندگی واقعی او در یک روز از ماه مارس سال ۱۸۸۷ با ورود معلمش به زندگی او آغاز شد. او از این روز به عنوان مهمترین روزی که در زندگی به خاطر دارد، یاد میکند. سالیوان معلمی سخت کوش و فوقالعاده بود که از مارس ۱۸۸۷ تا پایان عمر خود در اکتبر ۱۹۳۶، در کنار کلر ماند.
سالیوان با فشار دادن علاماتی توسط انگشتان خود، به عنوان حروف، بر کف دست هلن با او ارتباط برقرار میکرد و از این راه برای آموزش کلمات به او استفاده مینمود. در عرض چند ماه کلر فرا گرفت که چگونه اشیایی را که لمس میکند، به آن حروف ربط دهد و آنها را هجی کند. او همچنین، موفق شد تا به وسیله لمس کارتهایی که حروف برجسته بر آنها نوشته شده بود، جملههایی را بخواند و با کنار هم چیدن حروف در یک لوح، خود جمله بسازد.
بین سالهای ۱۸۸۸ و ۱۸۹۰، کلر زمستانها را در مؤسسه پرکینز، برای آموزش خط بریل گذراند، سپس زیر نظر «سارا فولر» در بوستون، برای آموختن صحبت کردن، دورهای آموزشی و تدریجی را آغاز کرد. او همچنین لبخوانی از طریق لمس دهان و گلوی شخص صحبت کننده را فرا گرفت.
در سن ۱۴ سالگی، وی در یک مدرسه ناشنوایان در نیویورک ثبت نام کرد و در ۱۶ سالگی به «مدرسه کمبریج بانوان جوان» در ماساچوست راه یافت. کلر در سال ۱۹۰۰ توسط کالج رادکلیف پذیرفته شد و ۴ سال پس از آن، به کمک آنی سالیوان معلم خود، که سخنرانیها را در کف دست او مینوشت، از آنجا فارغالتحصیل شد. در این مدت او توانست با فشار دادن انگشت بر گلوی آنی و تقلید ارتعاشات صوتی او صحبت کردن را بیاموزد؛ بنابراین او اولین فرد نابینا-ناشنوایی بود که از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
هلن کلر هرگز نیاز نابینایان و نابینا- ناشنوایان دیگر را از نظر دور نمیکرد. او از دوستان دکتر «پیتر سالمون»، مدیر اجرایی خدمات هلن کلر برای نابینایان بود و او را در تأسیس مرکزی یاری نمود که به عنوان مرکز ملی هلن کلر برای جوانان و بزرگسالان نابینا- ناشنوا نام گرفت.
#هلن_کلر عضو حزب سوسیالیست آمریکا بود و در زمینه #حقوق_زنان نیز فعال بود و از کنترل بارداری و #حق_رای برای #زنان حمایت میکرد.
در مورد حقوق کودک معلول جزوه توانا را بخوانید:
https://goo.gl/UmXvZs
کتاب جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی نوشته سعید سبزیان را به رایگان از سایت توانا دانلود کنید:
https://goo.gl/FMBwGK
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇